back to top
خانهابوالحسن بنی صدرسرمقالهپاسخ پرسش ششم :تحریم فعال و رأی دادن از راه اعتراض کدامیک...

پاسخ پرسش ششم :تحریم فعال و رأی دادن از راه اعتراض کدامیک کارساز تر هستند؟:

6/1. هرگاه از صمیم دل به آزادی بیان باور داشته باشیم، این باور را می باید در دفاع از حق هرکس بر آزادی بیان اظهار کنیم. حتی اگر نظر و روشی که بیان و عمل می شود، مخالف نظر و روش پیشنهادی ما باشد. بنا براین، ما حق اعتراض به مردمی که رأی داده اند را نداریم چه رسد به بکار بردن زبان توهین و تحقیر که هم فاش می کند باور نداشتن به استقلال و آزادی انسان را و هم فاش می کند بیان قدرتی که روش توهین و تحقیر را به در سردارنده خود می آموزد و هم زبان بکار رفته، زبان زور است و هم به فریاد می گوید که عقل قدرتمدار، به ضرورت، کار را با تخریب آغاز می کند. باوجود این، حق انتقاد محفوظ است و می توانیم نظر و روشی را انتقاد کنیم که پیش پای رأی دهندگان گذاشته است. اظهار حقیقت بنیاد مردم سالاری است و انتقاد که تمیز راست از دروغ و حق از ناحق است، بیش از همه، بکار آنهائی می آید که انتقاد می شوند:

6/2. نظر و پرسش آنها که در مقام اعتراض رأی داده اند، اینست: ما و تحریم کنندگان هدف مشترک داریم با دو روش. بنا براین، رو در روی یکدیگر نیستیم. در کنار یکدیگر هستیم و می باید با یکدیگر به بحث آزاد بنشینیم. پاسخ اینست: بحث آزاد بهترین روش است وقتی با انتقاد بمعنای تمیز صحیح از نا صحیح، همراه می شود. پس، انتقاد نخست اینست که هدف در وسیله بیان می شود. لذا، روش بکار رفته، می باید ترجمان هدف باشد. تحریم فعال روش بکار بردن حق انتخاب است. زیرا رفتن به پای صندوق رأی، وقتی عمل به حقوق شهروندی نیست، ولو به قصد اعتراض، از حق شهروندی خود خالی شدن است. هرگاه کسی بخواهد حق  خود را به جا آورد، می باید، عمل او مثبت شهروندی  او باشد. تحریم فعال تصدیق این حق و عمل به این حق و از آن خود کردن حق تغییر یافتن و تغییر دادن است: اساس تحریم فعال تصدیق حق شهروندی و عمل به این حق است و اساس رأی دادن، نادیده گرفتن این حق و عمل به «مصلحتی» است که رﮊیم حاکم سنجیده است. بدین خاطر که مصلحت را همواره قدرت می سنجد برای این که جانشین حق دارندگان حق کند.

6/3. در مقام اعتراض رأی دادن، عمل در محدوده تحت حاکمیت رﮊیم جبار است و تحریم فعال، رها شدن از این محدوده بسته و ایجاد فضای باز و امکان جدید است

6/4. در مقام اعتراض رأی دادن، زیر بار سنگین پی آمدهای سیاست ویرانگر رﮊیم رفتن است: هرگاه رﮊیم بخواهد بازهم از حقوق ملی ایرانیان مایه بگذارد، آیا رﮊیم مسئولیت آن را بر دوش آنها که رأی داده اند، نمی گذارد؟ تحریم فعال، در همان حال که عزم ملتی را در شفافیت کامل به رﮊیم جبار و جهانیان اظهار می کند، ملت را بر مسند مجری حقوق ملی و حقوق شهروندی می نشاند

6/5. حال اگر حاصل کار را ارزیابی کنیم به ترتیبی که واقعیت را همان سان که هست ببینیم، ناگزیر، می باید از این جا شروع کنیم: بنا بر اطلاعی، مهندس انتخابات، از آغاز تا پایان، یک هدف داشته است و آن بیرون آوردن نام آقای روحانی از صندوق بوده است. آقای جلیلی نقش مترسک و یکچند از نامزدها نقش دکور را داشته اند. بنا بر اطلاع دیگری، آقای خامنه ای نخست می خواسته است آقای جلیلی را رئیس جمهوری کند و دیر هنگام، به آقای قالیباف رضا داده است و سرانجام از بیم وسعت تحریم و نیز ترس از مجازاتهای جدید و سختی وصف ناپذیر وضعیت داخلی، تن به آقای روحانی داده استبا توجه به این امر که از دو منبع، یکی در عراق و دیگری در لبنان، عین اطلاع اول  دریافت شد، نباید از این احتمال غافل شد که آقای خامنه ای، برای پوشاندن شکست سخت خود و آن را پیروزی وانمود کردن، در کشورهای منطقه القاء می کند که «انتخابات» را خود او مهندسی کرده و بنایش براین بوده است که روحانی رئیس جمهوری بگردد. بهر رو، بنا بر هر دو اطلاع،

آقای خامنه ای باخت بسیار بزرگی کرده است. زیرا با دفاع از موضع آقای جلیلی و اعتراض به موضع آقای روحانی و نیز دو ماده ای (ولایت مطلقه فقیه و تهدید زدائی) که آقای جلیلی برنامه خود کرده بود، او را کسی گرداند که رأی دادن به او رأی دادن به آقای خامنه ای است و رأی دادن به کسی که بیشترین فاصله را با او دارد، رأی دادن برضد آقای خامنه ای است. با توجه به این که آقای احمدی نژاد دست خود را از پرونده اتمی شست و گفت دخالتی در اتخاذ سیاست اتمی و اجرای آن ندارد، پس مسئول اول و تنها مسئول آقای خامنه ایست. اگر گفته شود انتقاد آقای ولایتی از رویه آقای جلیلی، دلیل اینست که آقای خامنه ای هم نظر انتقادی داشته است، هم دروغ بی مزه ایست چرا که، در همان منازعه، آقای جلیلی گفت «مقام معظم رهبری» نظر او را تصدیق و اطلاع و نظر آقای ولایتی را نادرست خوانده است و هم ولایت مطلقه ای که بگوید در طول 11 سال بحران اتمی، آمر مستقیم مذاکره کنندگان بوده است و آنها سیاست او را اجرا نکرده اند، بی کفایتی مطلق خود را تصدیق کرده است

      بدین قرار، خواه مهندسی انتخابات بقصد از صندوق بیرون آوردن نام آقای روحانی طراحی و اجرا شده باشد و خواه نه، تحریم کنندگان که رأی اول را داشته اند و بر نفی رﮊیم رأی داده اند و هم آنها که برای آن رأی داده اند که آقای جلیلی رئیس جمهوری نگردد، یک اجماع ملی را بر ضد ولایت مطلقه فقیه و سیاستهای او بوجود آورده اند. این اجماع بسیار شفاف تر می گشت هرگاه از راه تحریم فعال اظهار می شد.

نتایج انتخابات فرمایشی کنونی که رﮊیم خود اعلان کرده است، اعتراف صریح او به تقلب در انتخابات 22 خرداد 1388 است. چرا که رأی دهندگان رﮊیم همان ها هستند که این بار نیز رأی داده اند. پس در انتخابات سال 88، از آرای آقایان موسوی و کروبی کاسته و بر آرای آقای احمدی نژاد افزوده اند. این اعتراف نیز شکست بزرگی است زیرا آقای خامنه ای تا توانست جنایت کرد تا به زور، منصوب خود را رئیس جمهوری بگرداند.

در ازای این دو باخت بزرگ، او یک برد نیز کرده است: با عمل به قاعده ای از قواعد قدرتمداری، با زدن سر، تن را به مهار خود درآورده است. در حقیقت، رأی به روحانی، اگر هم، بنا بر مهندسی انتخابات، بنا نبود نام او از صندوق بیرون بیاید، در همان حال که رأی اعتراض بود، رأئی به سود او نیز بود. چرا که به او امکان داد «اصلاح طلبانی» را که گویا آقای خاتمی از بند رادیکالیسم موسوی و کروبی بیرون آورده است و همه گروه های سیاسی که در حاشیه رﮊیم قرار گرفته اند، حامی رﮊیم کند و، در همان حال، خود را از آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی نیز بیاساید. بدین قرار، نه رأی به روحانی که رأی ندادن به جلیلی رأی اعتراض است: بر سر نفی ولایت مطلقه فقیه و «تهدید زدائی» – در واقع، تهدید افزائی – اجماع ملی بوجود آمده است.

     آن دو باخت و این برد، در مجموع، می تواند بسود آقای خامنه ای باشند. زیرا رأی دهندگان وسیله ستاندن باختهای آقای خامنه ای را ندارند. در عوض آقای خامنه ای وسیله ستاندن طلب خود را دارد و حتی می تواند مسئولیتها را از دوش خود بر دارد و بر دوش رأی دهندگان بگذارد و بر رنج های مردم ایران، همچنان رنج بیفزایداگر  فرض کنیم رأی دادن به آقای روحانی نیز  نه گفتن به آقای خامنه ای است، این مردم هستند که با ادامه عمل تعرضی خود می توانند مانع از بیرون رفتن رﮊیم ولایت مطلقه فقیه از تنگنا بگردد و وضعیتی نظیر وضعیت بعد از پایان دوران خاتمی، تکرار شود.

      و گفته می شود، همه تغییر می کنند و مردم روحانی را تغییر می دهند. این ادعا نیز دروغی محض توجیه روشی است که اتخاذ شده است. غیر از تجربه آقای خمینی و دستیاران او که مردم تغییرشان ندادند و آنها همچنان درکار تغییر دادن مردم به زور هستند، مردمی که با دادن رأی اختیار تغییر خود را به رﮊیم می سپارند، چگونه می توانند آقای روحانی و امثال او را تغییر دهند؟ بر ایرانیان است که بدانند هرکس خود خویشتن را تغییر می دهد و هرگاه آنها صاحب اختیار تغییر خود از «پیروان» (بنا بر پیام آقای روحانی شما ایرانیان، نه در مقام شهروندی که در مقام پیروی از «مقام معظم» رهبری رأی داده اید) به شهروندان بگردند، دولت جبار بر جا نمی ماند و در جامعه باز و تحول پذیر، البته امثال آقای روحانی نیز امکان تغییر کردن را پیدا می کند

    بدین سان، رأی دادن، در مقام اعتراض، هم فاقد شفافیت تحریم فعال است و هم نه به جبار بدون آری به جمهوری شهروندان است. زیرا رﮊیم جبار را بر جا می نهد و حتی شعار «دیکتاتور، دیکتاتور، تشکر، تشکر» نیز سر می دهد و سرنوشت خویش را به کارگزار دیکتاتور وا می گذارد. به سخن روشن تر، رأی اعتراض نه ولایت مطلقه فقیه و آری به کارگزار (روحانی) ولایت مطلقه فقیه است. حال آنکه تحریم فعال، َنهِ شفاف به ولایت مطلقه فقیه و آری شفاف به ولایت جمهور مردم است. نه به تحقیر و بی منزلتی و خالی از حق و پر از زور زیستن است

     بدین قرار، آنها که در تحریم فعال شرکت کرده اند می باید به خود ببالند. زیرا که 

الف – روحیه تعرض به جبار را برانگیخته اند و

 ب – ناگزیرش کرده اند به چنان مهندسی انتخاباتی تن در دهد که حاصلش اجماعی ملی برضد ولایت مطلقه فقیه و بحران سازی های او گشته است.

 ج – هرچند امید اینست که این واپسین تجربه باشد، اما واقع بینی حکم می کند که بپذیرند جامعه ها تجربه ها را تکرار می کنند. این تجربه تکرار هر دو تجربه حکومتهای هاشمی رفسنجانی و خاتمی است. پس باید آماده شد برای بر عهده گرفتن مسئولیت انتقال حق به صاحب حق (انتقال ولایت به جمهور مردم) و استقرار جمهوری شهروندان و دولت حقوقمدار را جای گزین دولت جبار کردن.

 

نشریه انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۳۱ از ۹ تا۲۳ تیر ۱۳۹۲

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید