رادیو عصر جدید: همانطوری که میدانیم رژیم دچار بحران است و بحثی در این نیست اما آقای خامنه ای یک چهره جدیدی ازخود نشان میدهد. یعنی میگوید ما خواهان سازش وحل مشکلات با آمریکا هستیم. در واقع می گوید آنها هستند که نمیخواهند و آن هم به خاطر اسرائیل. یعنی در واقع مشکلی ازطرف بنده نیست. چون اینها همه دیگر الان متوجه شده اند که پشت همه مسائل و مخصوصا بحران های بین المللی کشور ایران، آقای خامنه ای نشسته و ایشان هم اینک دارد این چهره را ازخود نشان می دهد که بله من خواهانم و آنها نمی خواهند. هم زمان با انتخاب آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور جدید گفته می شود که خط رفسنجانی، یعنی شخصیت دوم نظام پیروزشده و به قدرت برگشته و قرار است افرادی هم که در کابینه ایشان باشند، چه در اصلاح طلبان و چه در اصول گرایان، کسانی باشند که با رفسنجانی هم کاسه اند. یعنی هم خط ایشانند و در واقع این خط هم میخواهد بیاید بحران های داخلی و بین المللی را که همه اش درپیوست با هم است را حل کند. هم زمان آقای روحانی ودفترش اعلام میکنند که درمراسم تحلیف ریاست جمهوری برای اولین بارشخصیت های بین المللی وسیاستمداران جهانی میتوانند بیایند درآن شرکت کنند. این ها مقدمات بود. حالا برگردیم به سؤال. آیا همه این ها برای این است که نشان بدهند جمهوری اسلامی و رهبر خواهان حل این مشکلات است، یعنی قبول کرده اند که یک رئیس جمهور بیاید و ایشان اصلا اهل کلک نبوده در انتخابات و در انتخابات قبلی در رأی ها اصلا دست نبرده و این انتخابات این را نشان میدهد و همزمان میخواهد موقع تحلیف ریاست جمهوری ـ چون در واقع زمانی که آنها بیایند در واقع مشروعیت هم برای خامنه ای است چون ایشان دارد تحلیف میکند ومقام را دستش میدهد _ یعنی اینها بیشتر به خاطر این است که شخصیت خود را خدشه زدایی بکنند و در واقع مشروعیت به آن بدهند؟ یا اینکه نه عکسش؟ عکسش این است که دنبال این است که با کشیدن دیگران مشروعیت به خود بدهد و بخواهد مجدد در برابر امریکا بایستد تا این جنگ و بحران را ادامه بدهد هم برای حاکمیت داخلی خودش و هم برای جدا کردن دیگرکشورهای غربی. چون مثلا آقای جک استراوهم آمد وگفت که ایران خواهان همکاری بود ولی آمریکا نخواسته. امیدوارم که این سؤال دو چهره اش مشخص شده باشد که آیا میخواهند واقعا سازش کنند یا نه واقعا میخواهند این بحران را منتها به شکلی دیگرکه ما خواهانیم و این امریکا است که خواهان نیست. حالا شما هم بیایید با ما این مشکل را حل بکنید.
برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: عرض کنم به شما آنچه که آقای خامنه ای گفت این نیست که شما گفتید. او در همین دو روز پیش گفته که “سیاست هایی که ما داشته ایم خوب است و نیاز به تغییر ندارند و من به امریکا هم خوش بین نیستم. اینها نه صادقند و نه عاقلند و نه بالغند و نه قابل اعتمادند. دریک مواردی من اجازه داده ام صحبت بشود وبعدش هم در امریکا کنگره مشغول طرح تحریم های جدید ضد ایران است.” خب از این حرف آقای خامنه ای چه بفهمیم؟ اگرسیاست ها همان که بودند خوب است و تغییر لازم ندارند؟ یعنی اینکه این انتخابات را هم ایشان مهندسی فرمودند؟ واقعا هم همین طوراست؟ انتخابی در کار نیست بلکه انتصابی در کار است؟ به قول آقای مصباح حالا تازه اگر انتخابات هم بود آن انتخاب اثر نداشت و این تنفیذ است که اثر دارد و آن هم در روزهای آینده دوازده مرداد خواهد شد. بعد هم ایشان میگوید که تعامل را هم بجای آقای روحانی که این همه تعامل تعامل تعامل گفت، این آقا تعریف کرد که تعامل چیست. همین کار را قبلا و عینا با دموکراسی اسلامی کرد. مردم سالاری دینی که ورد زبان آقای خاتمی بود این آقا آمد و آن تعریفی را که خودش میخواست به مردم سالاری دینی داد که شد اینکه می بینید. حالا هم ایشان آمده و میگوید تعامل یعنی اینکه شما دشمن را خنثی کنی به ترتیبی که مانع عمل شما نشود و شما هم به طرف هدفت پیش بروی. بنازم به این تعریفی که این آقا از تعامل فرمودند! در واقع معنایش این است که تعامل یعنی اینکه شما یا با فریب یا با کلک و یا با وعده وعید و احتمالا زور دشمن را به قول ایشان خنثی بکنی و بروی به طرف هدفت. حالا فرض کنیم آقای روحانی منصوب این آقا هم نباشد، مهندسی انتخاباتی هم در کار نبوده باشد و یک انتخاباتی هم شده باشد و این آقا انتخاب شده باشد ولی خب باید تابع ولایت مطلقه فقیه باشد و آقای ولی فقیه میگوید تعامل یعنی اینکه من گفتم. حالا این آقا حق دارد که خلاف این تعریف عمل بکند؟ بنابر اصل اطاعت از ولی فقه، خیر. باید این تعریف را عمل کند. این تعریف را هم بخواهد عمل کند آش همان و کاسه همان و دوران بحران ادامه دارد و وضعیت همان است که در دوره آقای احمدی نژاد بود.
حال شما ممکن است بگویید این یک صورتی است. همین اندازه که قبلا گفته است من اعتقادی ندارم اما مخالفتی هم ندارم، حالا فرض کنیم که این عبارت باشد از اجازه گفتگو با امریکا. و اینکه در آن مناظره سوم هم که این آقای روحانی و ولایتی ازتعامل جانب داری کردند هم عبارت ازاین باشد که چون این آقا ازصندوق رأی آمده بیرون پس این آقا موافقت کرده است با تعامل. حالا میگوید که تعامل تعریفش این است ولی خب میتواند به این آقا اجازه بدهد که برود و مصالحه کند. در چه حدود میتواند مصالحه کند؟ این سؤال اساسی است برای کشوری که در تحریم ها است. تحریم های جدید که تحریم فروش نفت ایران است، به علاوه بخش ساختمان، به علاوه بخش، در همچین موقعیتی در دستور کار کنگره است. چه مصالحه ای میتواند این آقا بکند؟ یک مصالحه این است که امریکا بپذیرد غنی سازی اورانیوم تا چهار در صد و رژیم هم بپذیرد که در همین مقدار و بیشتر از این را، نه. وتحت بازرسی مداوم وکامل آژانس بین المللی انرژی اتمی قراربگیرد. خب، اگر این مصالحه را طرف امریکایی بپذیرد و این روند هم مشکلی نداشته باشد سؤال این است که آقای محترم شما این را که قبلا هم میشد بکنی. همان وقتی هم که قرار شد اورانیوم چهار در صد با اورانیوم بیست درصد برای رآکتوراتمی مبادله بشود خب آن وقت این کار را میکردید. چرا این همه بلا باید بر سر ایران بیاید، این همه زیان و ضرر و این وضعیت بد و این حالت زار تا شما بیایی تن بدهی؟ تازه معلوم نیست که طرف مقابل تن بدهد. به خاطر اینکه دست قوی را او دارد و وقتی آقای کلانتری می آید میگوید خزانه مملکت خالی است، انبارهای آزوقه خالیست، بندرها خالیست، شما با دست خالی چه میتوانید بکنید؟ یا باید جام زهر را سر بکشید و از اینجا به بعد صحبت های ایشان میتواند این معنا را بدهد که اگر قرار بر سر کشیدن جام زهر است، این را البته مردم ایران باید سربکشند. برای اینکه فرض این است که به آقای روحانی آنها رأی داده اند. البته در واقع که این طور نیست ولی فعلا این طور است. این راجب صحبت های آقای خامنه ای. البته ما بنا بر سابقه میدانیم که هر وقت اینها بنا را بر سازش میگذارند درظاهر اینگونه حرف ها را میزنند. قبلا هم این بوده، چنان که در همان زمان که آقای ولایتی سه ماه قبل ازجنگ آمده بود و گنشر را دیده بود و به اوگفته بود ما قطعنامه را میپذیریم آقای خمینی همچنین حرف ازجنگ تا فتح کربلا و گشودن بیت المقدس میزد.
اما اینکه حالا ترکیب هیئت وزیران چه خواهد شد قبلا من در این مورد هم گفته ام. این رژیم رسیده است به بن بست. راه حل ندارد، حرف نو و آدم جدید ندارد. اگر فرض کنیم که با مرگ آقای خمینی حکومت رهبر قلابی به لحاظ نامه جعلی که از قول آقای خمینی ساختند و ریاست جمهوری آقای هاشمی که دم ازسازندگی زدند هشت سال این تجربه شد وجایش را داد به اصلاح طلبی. آن هم اگر نو بود هشت سال تجربه شد. جایش را داد به اصولگرایی، آنهم که تجربه شد. این آقا هم آمده میگوید تعامل، یعنی من حرف جدیدی ندارم، وسط را میخواهم بگیرم. این سه تا میشود یک هیئت وزیرانی ترکیب از این سه تا. قاعدتا هیئت وزیران این چنین خواهد بود. حالا آن موقع جای آقای هاشمی رفسنجانی چه خواهد بود؟ آیا این زحمت هایی که آقای خامنه ای در زمان حکومت مخصوصا احمدی نژاد برای راندن او از دستگاه حاکم کشید اینها بر باد بود و ایشان حالا برمیگردد ورتق وفتق امور با ایشان انجام میشود؟ یک مقدار واقع بین باشیم. اگر قرار بود که این آقا رتق وفتق بکند که او را رد صلاحیت نمی کردند. میگویند اگر خود او می آمد بجای هجده میلیون بیست و هشت میلیون رأی می آورد. نه اینکه به او رأی میدادند بلکه به این اعتبار که او در برابر آقای رهبر بهتر میتواند بایستد احتمال داشت که کسان بیشتری بروند پای صندوق ها. خب، رژیم نمی خواست که دو سر باشد. آقای خامنه ای این سه تجربه را گذراند برای اینکه رژیم را یک دست بکند. حالا بیاید بکند دوسر؟ آنهم یک سر از پس چهره و نقاب آقای روحانی؟ نه، این نخواهد شد. این محتاج یک تغییرات مهمی است. این تغییرات مهم عبارتند از اینکه: اول باید ازسپاه خلع ید بشود. دولت آن طورکه بی متصدی باشد که نیست. تصدی بخش مهمی با سپاه است. آنها سرجای خود هستند. در ثانی آقای رهبر می باید دست و پایش را جمع کند که او هم حاضر نیست دست و پایش را جمع کند. خود را طلب کار میداند. صحبت ازاین است که سابق می گفتند چهار وزیر، بعد گفتند پنج وزیر و حالا این آقا میگوید راجب هفت وزیر نظردارد. چیزی دست آقای هاشمی رفسنجانی نیست، دست آقای روحانی هم هیچ چیزی نیست. به چه قاعده ای باید به این آقا میدان بدهند؟ اصلش به دید من معنای تعاملی که آقای خامنه ای گفته است، حتی آن تعاملی هم که آقای روحانی گفته است معنای اولش این است که اخراجی ها بروند کنار.
از دید آقای خامنه ای, کسانی که باید بروند کنار آقای هاشمی رفسنجانی و خاتمی و میرحسین موسوی و مهدی کروبی هستند و آنهائی که با اینها هستند. اگر قرار است که آن تعریفی که ایشان می گوید, خوب عمل بشود و دشمن به هدف خود نرسد؛ اینها باید به طور کامل خنثی بشوند. تعامل از دید خامنه ای می شود این! اگر نتوانست و چنین نشد, این معنیش اینست که دستگاه ولایت فقیه بیش از آنچیزی که باید؛ ضعیف شده و این ضعف در درون رژیم نمایان و آشکار است. مهار امور از دست او و سپاه بیرون رفته و آقای روحانی و خاتمی و هاشمی و بسا آقای میرحسین موسوی و کروبی هم می توانند وارد صحنه بشوند و سهمی داشته باشند. البته همین انتخابات شرم آور نشان داد که نظام ضعیف شده اما نه به آن اندازه. اگر نه انتخابات به طور کل به نوع دیگری برگزار میشد و کس دیگری مقام ریاست جمهوری را تصدی میکرد. اما آنمقداری هم که ضعیف شده؛ آقای خامنه ای را نگران تر و هراسانتر می کند. حواسش را بیشتر جمع می کند که کسانی مثل هاشمی و خاتمی وارد صحنه نشوند. این تحلیل من از وضعیت کنونی و چگونگی انتخاب وزرا و موقعیت و نقشی است که بعضیها برای آقای هاشمی میبینند. خیلی ها هم چمدان ها را بسته بودند و خیال بازگشت به ایران را داشتند! آنها را هم آقای اژه ای احوالشان را پرسید و گفت که آنها عجله نکنند مگر اینکه بخواهند زندان بروند. آیا آنها خود فریب خورده بودند و در دعوت مردم به رای دادن هم فریب داده بودند؟ من نمی خواهم با استفاده از عبارت هائی مانند “فریب خورده” و “فریب دهنده” وظیفه و تکالیف و مسئولیت ها را کم و کاست کنم. کسی که عمل کرده مسئول عملش هست. حق ندارد بگوید که من فریب خوردم. آقای خمینی اینجا در پاریس یک تعهداتی در مقابل چشم جهانیان داده. ما فرض کردیم که دین یعنی تعهد و ایشان به تعهداتش عمل می کند. حالا رفتیم ایران و او می گوید که پای مصلحت من حرفهائی زدم و اگر لازم شد عکس آن حرف می زنم! خوب برای ما آسان بود که بگوئیم که خمینی ما را فریب داده. اما این گریز از مسئولیت است. ما حق نداشتیم از مسئولیت بگریزیم. اینست که من در کتاب خیانت به امید و بعدها هم همواره گفته ام که اینکه ما در شناسائی آقای خمینی خود را سانسور کردیم, این اشتباه ما بوده! در تصحیح این اشتباه هم کوشیدیم و کار را به جائی رساندیم که او بگوید اگر همه ایران که آنزمان 35 میلیون بودند, بگوید آری من می گویم نه! پس نه آنهائی که دعوت کردند حق دارند بگویند فریب خوردیم و نه آنهائی که رفتند پای صندوق و رای دادند. بهانه ای هم از آنها پذیرفته نیست که من می خواستم سفر کنم و شناسنامه ام مهر انتخابات را لازم داشت و یا برای دانشگاه لازم داشتم. مگر این چیزها چه قدر ارزش داشته که شما به خاطر آن آینده خویش را، حقوق شهروندی خود را، کرامت انسانی خود را انکار کردی و رفتی پای صندوق و رای دادی به استبداد؟! خوب مسئول هستی!
حالا آقای جک استراو قرار است در مراسم تنفیذ شرکت کند که می گویند اشتغال دارد و نمی تواند! می گفتند که از آن آقا دعوت شده است. مقامات خارجی هم که در این مراسم شرکت می کنند هم مسئول هستند! و مردم ایران ببینند که برای آنها حقوق انسانها جز وسیله ای برای رسیدن به اهدافشان نیست. اگر مردم ایران خود بر روی حقوق خود نایستند؛ آقای جک استراو چرا اینکار را بکند؟ مگر نمیگفتند که این رژیم استبدادیست؟ مگر نمیگفتند که ولایت فقیه مانع دموکراسیست؟ پس حضور در مراسم تنفیذ یعنی چه؟ پس دروغ میگفتند. همینکه منافع آنها محفوظ شد و رژیم به ساز آنها رقصید، میگویند هر بلائی سر مردم میخواهی بیاری بیار! چنانکه آقای خمینی هر بلائی که خواست سر مردم آورد. کی به این جنایات مخوف اعتراض کرد؟ به سالگرد اعدام چهار هزار نفر در سه روز؛ نزدیک می شویم! کی اعتراض کرد؟
هر ملتی خود مسئول سرنوشت خویش است. خود می باید به حقوق خود عمل کند. خود می باید حافظ حقوق خویش باشد. اگر نشد، دیگران می آیند و منافع خود را حفظ می کنند و حقوق مردم را پایمال می کنند. الان چند ماه است که نفت تحریم شده؟ قبلش که تحریم نبود. حالا آقای احمدی نژاد می گوید که قیمت دلار پائین آمده. اینکه پائین آمده درست. در این مدت که تو تصدی داشتی اینرا به چه استفاده ای رساندی؟ چرا این را سرمایه نکردی؟! صحبت سر این است! مال یک ملت را به باد دادی و دیگری می آید و میگوید “خزانه خالی”!!! مردم هم باید دلشان خوش باشد که نسبت به قیمت ثابت دلار آمده پائین! شما که سی سال پیش زندگی نمی کنید. شما الان دارید زندگی می کنید. شما نفت را به قیمت دلار امروز می فروشید. خرید را هم به قیمت دلار امروز می کنید. همان مقدار که دلار پائین آمده؛ قیمت نفت شما هم بالا رفته و قیمت کالاهائی که با آن می خرید هم بالا رفته. چرا این نفت سرمایه نشد و در واردات را باز کردید و این سرمایه را به باد دادید؟ اما تمام تقصیر گردن اوست؟ خیر! تقصیر آقای خامنه ای بیشتر است و اما تقصیر ملت ایران هم هست. وقتی شما به حقوق خود ارزش نمیدهید و بعد از شش ماه ناله میکنید که چرا اینطوری شد، باید بدانید که به حقوق خود ارزشی نداده اید. جای خالی را زور پر می کند. شما وقتی به زور عمل می کنید بعد می خواهید که رژیم به زور عمل نکند؟ اول باید شما خود دست از زورگوئی به خود و به خانواده و به یکدیگر را بردارید. این ولایت فقیه را از کله های خود بیرون کنید. بشوید انسانهای حقوقمند و آنوقت به حقوق خود عمل می کنید و دیگر این رژیم نیست و برجا نمیماند. یک دولت حقوقمدار جایش را میگیرد. به هر حال من آقای خامنه ای را در موقعیتی نمیبینم که بتواند بگوید که راه اشتباهی را رفته است و دولت جدید باید این اشتباهات را جبران کند و ما راه دیگری را باید پیش بگیریم. اینرا نمی گوید. این توانائی را ندارد. او میگوید که سیاستهایش خوب بوده و احتیاجی به تغییرات ندارد. تعامل اینجوری با این تعریف و تحلیل از وضعیت کشور، قابل عمل نیست. مگر اینکه این حرف خامنه ای پوشش باشد و قرار است آقای روحانی بر طبق پیامی که در مناظره به اوباما داد و جواب مطلوبی که گرفت، به معنای واقعی کلمه تعامل شود. یعنی داد و ستد در معامله ای که هر دو طرف مقداری دادند و مقداری گرفتند و یک مصالحه ای را انجام دادند. نه به معنائی که آقای خامنه ای می گوید. اگر ایشان بخواهد سر موضعی که گرفته بماند، این تعامل شدنی نیست!
ترکیب وزیران هم به ترتیبی که عرض کردم خواهد بود و آنرا در هفته آینده خواهیم دید. اما سوالی که همواره مطرح است مربوط به خود شما مردم است که باید چه کار بکنیم؟ سوال همیشگی اینست که چه وقت می خواهیم خود را مسئول عمل به حقوق خویش بدانیم و سر حقوق خویش بایستیم؟ آنروز سرنوشت ایران را ما ایرانیان در دست می گیریم، تغییر می کنیم و تغییر می دهیم.
شاد و پیروز باشید.
گفتگو با رادیو عصرجدید در 5 مرداد 1392
گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 21:40 الی 22:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند:
http://www.asrjadid.com/musicvideo.php?vid=8eade25e1