برای شنیدن صدای این مصاحبه اینجا را کلیک کنید
مرتضی عبداللهی: … هم میهن گرامی می فرمایند که با عرض ارادت، مصاحبه های اخیر شما در مسألۀ حقوق همسران در خانواده و نیز امر مهم تربیت فرزند و غلط های تربیتی، لازم شد که یکی دو سوأل را با شما مطرح نمایم. من در خانواده ای تربیت شده ام که انتقاد از رفتار پدر ممکن نبوده است. یعنی واضح عرض کنم: آنقدر مقام پدر را در ذهن ما فرزندان بالا آورده بودند – هم خود پدر و هم مادر بزرگوارمان-، مرتب در گوش ما می خواندند که پدر مرد شریفی است، مرد وارسته و بی عیبی است که اکنون من در سن ٣٢ سالگی دچار مشکل شده ام. من و برادرم اینگونه تربیت شده ایم که چون پدر ذاتاً آدم شریف و خوبی است، کج رفتاریش و یا فحاشی ها و حتّی رفتار خشن اش با ما فرزندان را باید به حساب آن خوبی ذاتی او بگذاریم. و فرو دریم و دم برنیاوریم. از طرفی رفتارهای غلط پدر را با چشمان خود دیده ام و نمی توانم از حافظه پاکش کنم. و از طرفی این دُگْمِ بی عیب بودن پدر، باعث شده برخلاف میل باطنی ام، خود نیز به این امر تمایل داشته باشم که چشم اغماض بر روی غلط های رفتاری خود بگذارم و یا توقع داشته باشم که دیگران نیز بپوشانند. این امر را همسرم نیز به من تذکر داده است که هر وقت من به رفتار تو انتقاد کرده ام، گفته ای باید به علت اینکه می دانی من آدم خوبی هستم، به دل نگیری و از آن بگذری. من فکر نمی کردم امری که نسبت به پدرم مرا آزار می داد، اکنون آنچنان در من نشسته باشد که خود نیز انجام دهم. سوأل من در واقع کمی بررسی این امر است که چرا رفتار های بسیاری از خانواده ها بر مطلق کردن فرد است و نقد ناپذیر کردن وی. در این زمینه، می توانید بر مبنای همان حقوق انسان نظر تان را بفرمایید؟ چه کنم تا از این خطا رهایی یابم؟
ژاله وفا: بله، آدمی بیشتر عذاب می کشد، ناراحت می شود از کسانی که ادعای خوبی دارند و بدی می کنند. می فهمم که چه می گویند، بر روی مسألۀ مهمی انگشت گذاشته اند که تنها مسألۀ ایشان نیست، متأسفانه مطلق گرایی، مطلق کردن فرد در کشور ما سابقۀ طولانی دارد و قدرت، در بسیاری از اذهان اصالت دارد. اگر اینگونه نبود، چنین استبداد فردی بنام ولایت فقیه بر مال و جان و ناموس همه حاکم نمی شد.
مرتضی عبداللهی: و نه فقط در خانواده، بلکه در تمام ابعاد اجتماعی.
ژاله وفا: بله، از خانواده شروع می شود. فرزندان از کودکی یک مقام قدر قدرتی که به ساحت پاکش نمی شود نزدیک شد یا انتقاد کرد را می بینند و اینگونه تربیت می شوند. بخاطر همین هم ایشان می گویند ناخودآگاه از چیزی که آزار دیده ام، در خود منهم نشسته است. یعنی استمرار اینگونه تربیت و برخورد با این نوع طرز فکر است که انسان گاهی اوقات حس می کند ناخودآگاه خودش دارد آنرا اعمال می کند. دو نوع این نگرش در خانواده رواج دارد. یکی که خطرناکترین است همین فکر است که آدم بگوید رفتار، مطلق نیست، بلکه هر عملی که انجام می دهم باید به هویت خوب من بسنجید. این مصداق کامل سنجیدن حق به آدم است، و نه آدم به حق. مصداق این نوع طرز فکر است که در ایران بخصوص و در خیلی از کشورهای استبدادی بسیار شیوع دارد. در واقع این نوع نگرش، خطرناک است، چون فطرت چه کسی نیست که پاک نباشد، همۀ انسان ها بر فطرت پاک به دنیا آمده اند. فرق کسی که عمل خوب انجام می دهد و کسی که نمی دهد از همینجا نشأت می گیرد که یک کس از آن فطرت غفلت می کند و رنگ سیاه بر آن می پاشد و آن کسی که بر عکس عمل حق انجام می دهد بر همان فطرت می ماند و نشان می دهد که رفتارش منطبق بر آن هویت ذاتی است. این به شکل بسیار خطرناکش آن مطلقیت ای است که می گوید به هیچوجه رفتار من را مطلق نکن و هویت من را اصل کن و هرچه هم خطا دیدی، چشم اغماض بر آن بربند. بقول مولوی.
به سر مناره اشتر رود و فغان برآرد که نهان شدم من این جا مکنید آشکارم
رفتارهای آشکار خشونت آمیز زورگو را باید فرزند و همسر و مرد و زن و غیره، چشم ببندند و نبینند. در واقع یک پوشش است. شخص با این استبدادی که بخرج می دهد و با این حکمی که صادر می کند، می خواهد یک پوششی بر رفتار غلط خود، رفتار مبتنی بر زور خود بکشد که با معیارهای همه پسند- همه پسند به این معنی که چون همۀ ما قوۀ تشخیص خوب و بد را داریم، تشخیص می دهیم کدام کار درست است و بر حق است و کدام کار غلط است- نخواهند او را بسنجند. یک نوع خفیف ترش این است که می گویند خوب، تو که می دانی فلانی یا من یا پدرت آدم بد طینتی نیست، آدم خوش طینتی است. یک موقع هایی هم از کوره در می رود، چشم اغماض ببند. خیلی خیلی مهم است که همان فردی که این تصور را از خود دارد- می خواهد پدر خانواده باشد، مادر خانواده باشد، خود فرزند باشد، توجه ایشان را جلب می دهم، الان چون به صرافت توجه به خود و رفتار خود افتاده اند؛ اگر این نوع نگرش است که معمولاً می گویند که خوب، باید چشم پوشید، زیرا محیط زندگی نباید محیط دعوای هر روزی باشد- توجه کند که بمیزانی که از کوره در می رود، رفتار خشونت آمیز انجام می دهد یا زورگویی های مختلف زبانی، فیزیکی بکار می برد، بر علیه هر کس باشد، همکار باشد، فرزند باشد، همسر باشد یا دیگری، به همان میزان نشان می دهد چقدر در زندگی اش زور نقش دارد. مهم، این توجه است. از جایی باید بر تصحیح شروع کند که این زور را از رفتار خودش- بخصوص در رابطه با خودش ابتدا باید تمرین کند- بیرون بیاورد و حذف کند. …