back to top
خانهآرشیو گزارش‌ها از سایت قدیمگزارش‌ها و تحلیل‌ها oچهار مسئولیت سنگین که بر دوش خامنه ای است: اقتصاد از دست...

چهار مسئولیت سنگین که بر دوش خامنه ای است: اقتصاد از دست رفته، بحران اتمی، تقلب در انتخابات و سرکوبها:

حکومت احمدی نژاد از خود سلب مسئولیت می کند و می گوید:مسئولیت وضعیت وخامت بار اقتصاد با «رهبر» است:

 

 ☚ در 20 تیر 1392، سحام نیوز گزارش کرده است: شنیده شده است که گزارش وزرای اقتصادی حکومت آقای احمدی نژاد به آقای روحانی وضعیت بسیار اسفباری از اقتصاد کشور را ترسیم کرده است. طبق همین شنیده، در دوران انتقال از حکومت قدیم به حکومت جدید علاوه بر ارتباط مستمر تیم آقای روحانی با حکومت کنونی، وزرای حکومت آقای احمدی نژاد تک به تک با آقای روحانی دیدار کرده و به وی گزارش می دهند.

   گفته می شود گزارش وزرای اقتصادی حکومت کنونی به آقای روحانی باعث تعجب و تاسف و بهت شدید وی شده و او گفته است فکر نمی کردم وضع به این بدی باشد!

    بنا به همین شنیده، این وزرا به تصریح و تلویح سیاست های هسته ای که از سوی بیت رهبر هدایت می شود را عامل این وضعیت دانسته و گفته اند ما هر قدر به ایشان گزارش می دادیم زیر بار نمی رفتند و وقتی ما گفتیم با این وضعیت نمی شود کار کرد به ما گفتند هر کس مرعوب شده و نمی تواند کار کند استعفا دهد. در مقابل این گزارش ها هم ایشان مسئله اقتصاد مقاومتی را مطرح کردند.

 ☚ یادآور می شود که یکبار نیز احمدی نژاد، همراه با «وزیر» اقتصاد و دارائی خود، در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر شد. وقتی از او پرسیده شد وضعیت اقتصادی کشور چرا چنین اسفبار است؟ او از «وزیر» به تفصیل توضیح داد که حکومت مجری اوامر رهبری است. وضعیت به او گزارش می شود اما دستور او اینست که به اجرای همین سیاست ادامه بدهید. 

     و باز، دانستنی است که اقتصاددانان دستجمعی به احمدی نژاد نامه ها نوشتند و اعلان خطر کردند. اما به جای توجه به اعلان خطر آنها، به آزارشان پرداختند. 

 ☚ در تمام این مدت، روحانی هم عضو شورای تشخیص مصلحت بود و هم رئیس دفتر مطالعات استراتژیک وابسته به مجمع تشخیص مصلحت. پس امروز نمی تواند از شنیدن گزارش در باره وخامت وضعیت اقتصادی، بهت زده شود و بگوید نمی دانسته است وضع به این بدی باشد. بنا بر عضویت او در شورای تشخیص مصلحت و ریاست دفتر  مطالعات استراتژیک و شورایعالی امنیت ملی و مجلس خبرگان، او هم از بدی وضع اطلاع داشته و می دانسته است که هم آمر خامنه ایست و هم مافیاهای نظامی – مالی بر اقتصاد کشور حاکم هستند و عامل ویرانی بنای اقتصاد، مصرف محور شدنش و به حداکثر رسیدن رانت خواری است. باز او می داند که ترکیب بودجه و اعتبارات بانکی و واردات و تسلط مافیاها بر اقتصاد هستند که فرصتهای رانت خواری را ایجاد می کنند. بانی هم احمدی نژاد نیست بانی ها آنها هستند که کودتای خرداد 60 را انجام دادند و اقتصاد مصرف محور دوران شاه را باز ساختند. مسئولیت هاشمی رفسنجانی از همه سنگین تر است. زیرا بانی وضعیت امروز اقتصاد کشور او و حکومت او است. 

     تحریمها امکانهای رانت خواری و میزان رانت را افزایش می دهند. وگرنه تحریمها دور زده می شوند (آلمان بیشتر از 3 میلیارد یورو به ایران کالا فروخته است) و دور زدن تحریمها فرصت بزرگ رانت خواری است. بنا براین، رﮊیم ولایت مطلقه فقیه است که اقتصاد کشور را از اساس ویران کرده است.

     و این تنها، خیانت و جنایتی نیست که خامنه ای و دستگاه او مرتکب شده اند و احمدی نژاد، مسئولیت ارتکابشان را از دوش خود برداشته و بر دوش «رهبر» گذاشته است:

 

احمدی نژاد: از واپسین قطعنامه شورای امنیت و شروع کردن امریکا و اروپا به وضع تحریمها، من دیگر در مسئله اتم دخالت نداشته ام:

 

    در شماره پیش، سخن احمدی نژاد را نقل کردیم. او گفته بود مدتی است که در مسئله اتم دخالت ندارد. پرسش اول اینست که از چه وقت او دیگر در مسئله اتم مداخله نمی کند؟ پاسخ به این پرسش از زبان دستیاران احمدی نژاد اینست:

● موفقیت احمدی نژاد در راه انداختن تأسیسات اتمی و با شتاب آماده بهره برداری کردن آنها و ایجاد زمینه برای گفتگو از مقطع تحصیل اعتراف کشورهای 5+1به حق ایران بر غنی سازی اورانیوم را رقبا بر نتافتند. مخالفتها اظهار شدند و به بهانه وجود اختلاف میان احمدی نژاد با سران دو قوه دیگر و رئیس مجمع تشخیص مصلحت، دستگاه رهبری مدعی شد که موضوع انرژی هسته ای فرا دولتی  و فراجناحی است. در واقع، بنا نبود موفقیت به نام احمدی نژاد ثبت شود. جلوی کار گرفته شد.

     هنوز تحریمهای جدی وضع نشده بودند. توافق بر سر مبادله اورانیوم 4.5 درجه با سوخت برای نیروگاه اتمی تهران، راه را برای توافق بر پایه شناخته شدن حق ایران بر غنی سازی اورانیوم در حد سوخت، باز می کرد. رهبری با آن مخالفت کرد. بار دوم که در تهران موافقت شد، اوباما مخالفت کرد. از آن ببعد، تحریم ها مرتب شدید تر می شدند تا جائی که مشکلات اقتصادی رو به افزایش گذاشتند و به موضوع اول نظام و مردم تبدیل شدند. مشکلات معیشتی مردم با مسئله اتمی گره خورد. احمدی نژاد نمی توانست مسئولیت تشدید تحریمها و مسئله اتمی را که رهبری از اختیار او خارج کرده بود، برعهده بگیرد. 

● سئوال دوم اینست: چرا احمدی نژاد بموقع نگفت دیگر کاری به کار مسئله اتمی ندارد؟ پاسخ گروه احمدی نژاد به این پرسش اینست: قهرکردن احمدی نژاد بر سر مصلحی وزیر واواک که او عزل و خامنه ای نصب کرد، برسر مسئله مهمتری نیز بود و آن اینکه حکومت او می توانست مسئله اتم را با کشورهای 5+1 حل کند و احمدی نژاد از خامنه ای انتظار حمایت داشت اما «بیت رهبری» کارشکنی کرد. اما قهر کردن او نتیجه نداد و او نخواست با مطرح کردن وجود اختلاف میان خود و خامنه ای بر سر مسئله اتمی، متهم شود که دستیار اسرائیل و امریکا برای فشار وارد کردن به ایران شده است. در عوض، رفتار سعید جلیلی خود گویای کنار گذاشته شدن احمدی نژاد بود. 

     اگر در جریان «انتخابات» برخی نامزدها احمدی نژاد را متهم به کارشکنی نمی کردند، او اصراری نداشت بگوید در مسئله اتمی، دخالت نداشته است. 

● سئوالهای سوم و چهارم عبارتند از: او که با لاریجانی خوب نبود چرا به دبیری شورای عالی امنیت ملی منصوبش کرد و چرا در باره قول ولایتی که او را متهم کرد که موافقت او با سولانا را برهم زده است، سخنی نمی گوید؟ مسئله اتم مهمترین مسئله دوران حکومت او است. چرا در گزارشهای او، از این مسئله و این که در چه مرحله و وضعیتی است، در گزارش او نیست؟

     به سئوال سوم، علی لاریجانی جوابی داده است که در آن، در باره محتوای موافقت خود با خاویر سولانا، کمیسر پیشین سیاست خارجی اروپا کلمه ای نیست. در عوض، گروه احمدی نژاد می گوید: توافق او با سولانا، توافق از موضع ضعف بود. احمدی نژاد علت عدم موافقت خود را در همان نماز جمعه 13 مهر 1386، گفت: «از نظر ما ماجرای جنجالی هسته ای ایران خاتمه پیدا کرده است» گفت که «ما دیگر حاضر نیستیم که به عرصه سیاسی برویم و درباره حقوق ملت ایران با برخی از قدرتها بنشینیم صحبت کنیم، به چه دلیل؟ ما یک عضو آژانس هستیم وحقوقی و تکالیفی داریم و تکالیفمان را کامل انجام دادیم. البته از حقوقمان کامل استفاده نکردیم. بعضی‌ها در داخل هستند که متأسفانه دستشان به رسانه یا جایی بند است. اینها یا از روی ترس که برخی از این جنجالهای قدرتهای غربی را خیلی جدی حساب می کنند یا از روی موضوعات دیگری ناراحت اند. ناراحت هستند که مسئله هسته ای ایران این طور به فضل الهی به نفع ملت ایران حل شده است. ناراحت اند و می خواهند بی جهت در مسئله دخالت کنند. راه افتاده اند می گویند ما می خواهیم برای حل بن بست هسته ای راه حل بدهیم. کدام بن بست هسته ای؟ چه کسی در بن بست است؟ دنیا بداند ملت ایران این ملت الهی هیچ گاه بن بست نداشته است. عده ای سرخود مذاکره می کنند. شما می‌خواهید آنها را از بن بست در بیارید. ملت ایران که در بن بست نیست، یا عده ای احساس مسئولیت کنند و سرخود بلند شوند بروند بخواهند با آنها مذاکره کنند، آنها هم استقبال کنند».

    باوجود این، سئوال برجا است: موضوع توافق – سعید جلیلی گفت چنین توافقی نشد و شد!؟ – چه بود؟ لاریجانی پاسخی به این پرسش نمی دهد. تنها می گوید به راه حل نزدیک شدیم. اسرائیل به لبنان حمله کرد و کیسینجر گفت وقت آنست که قطعنامه ای برضد ایران تصویب شود و قطعنامه تصویب شد. بنا بر قول او، سخنان بی جای احمدی نژاد تنها سبب شد که امریکا مقصر جلوه نکند، ایران مقصر جلوه کند.

    برای این که بدانیم موضوع موافقت چه بوده است، باید به سراغ واشنگتن پست (23 فوریه 2006 ) برویم:

 

●توافق لاریجانی با سولانا:

1امر اول و مهم این که سخنگوی سولانا توافق را تکذیب کرده است. امر دوم این که توافق مورد تکذیب 11 بند دارد. امر سوم این که انتشار خبر توافق توسط «ایران» شد تا مگر جلو تصویب قطعنامه در شورای امنیت گرفته شود. قطعنامه با توافق چین و روسیه تنظیم شده بود و به تصویب رسید. 

به نظر مقامات آمریکایی و اروپایی، علاقمندی جدید ایران به مذاکره نشانه مؤثر بودن فشارها بر ایران است. برخی از این فشارها عبارتند از تصویب تحریمهای سازمان ملل که به دلیل حمایت چین و روسیه از آنها، ایرانیها را تکان داد؛ تحریمهای جدی آمریکا بر علیه بانکهای ایرانی همراه با تلاش موفق خزانه داری برای منصرف کردن بانکهای اروپایی و ژاپنی از دادن وام به ایران؛ و نمایش حساب شده قدرت توسط دولت بوش، که یک ناو هواپیمابر جدید به خلیج فارس اعزام و نیروهای ایرانی در عراق را بازداشت کرده است. 

2- بند 8 توافق می گوید: در صورت مرتفع شدن تحریم‌های سازمان ملل، ایران موافقت خواهد کرد طی یک مدت زمان دو ماهه به صورت داوطلبانه، غیر الزام آور و موقتی از استقرار آبشارهای بعدی به منظور غنی سازی خودداری کند. به عبارت دیگر، ایران از افزودن سانتریفوژهای اضافی که امکان غنی سازی در مقیاس صنعتی را فراهم می آورند خودداری خواهد کرد ولی آبشار اولیه سانتریفوژهای خود را حفظ می کند.

3- با این بند، امریکا موافق نبود و دلیل حاضر شدن ایران به چنین توافقی را اثر بخش بودن تحریم می دانست و اصرار بر تصویب قطعنامه توسط شورای امنیت داشت و قطعنامه تصویب نیز شد.

4 – چند روز پیش از استعفای لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی، پوتین به ایران آمد و پس از گفتگوها با مقامات رﮊیم، لاریجانی اعلان کرد: «پوتین پیشنهادی هسته ای به رهبر انقلاب ارائه داده است». درجا، احمدی نژاد او را تکذیب کرد: «هیچ پیشنهاد هسته‌ای مطرح نبود بلکه پوتین پیام دوستی و همکاری همه جانبه را آورده بود که ما نیز پیام ادامه همکاری‌ها و تاکید بر اراده جدی بر عملی شدن توافقات را داشتیم.»

5 – احمدی نژاد توافق با سولانا را توافق از موضع ضعف می دانست. موافق با پادرمیانی روسیه نیز نبود. وقتی سخنگوی سولانا تکذیب کرد و قطعنامه به شورای امنیت رفت، خامنه ای هم موافق «تهدید زدائی» (به قول جلیلی) شد. 

      در این صورت، چرا احمدی نژاد بار مسئولیت را از دوش خود بر می دارد و بردوش خامنه ای می گذارد؟ زیرا مدعی است توافق بر سر مبادله اورانیوم 4.5 درجه با سوخت رآکتور اتمی تهران، توافق از موضع قدرت و شامل پذیرفته شدن حق ایران بر غنی سازی اورانیوم بود و «بیت رهبر» مانع از انجام آن شد.  

انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۳۳ از ۷ تا۲۰ مرداد ۱۳۹۲

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید