١٣٩٢/٠۵/١١- هوشنگ کردستانی:
«من آنم که در پای خوکان نریزم مر این قیمتی دُر لفظ دری را»
ناصر خسرو قبادیانی
پس از آنکه ستاد انتخاباتی جمهوری اسلامی حسن روحانی را به عنوان برنده و شمار شرکت کنندگان در رأی گیری را 72 درصد اعلام کرد، به ناگاه اپوزیسیون وابسته به جناحهای درون حاکمیت( که مردم را دعوت به تمرین دمکراسی در نظام استبداد مذهبی میکنند) وارد کارزار تبلیغاتی شد و بر درستی آراء خوانده شده و آمار شرکت کنندگان مُهر تأیید زد و آنرا حاصل نبوغ رفسنجانی- پدرخوانده- دانست که با ائتلاف با خاتمی، رهبر خود را مات کرده است.
جالب اینجاست که گردانندگان همین اپوزیسیون ازرادیو،تلویزیون،روزنامه،مجله و…استفاده میکنند تا ثابت نمایند آمارهای ارائه شده توسط نهادهای جمهوری اسلامی پیرامون تورم، گرانی، بیکاری، رشد اقتصادی، شمار زندانیان سیاسی و … همگی نادرست است. اما در مورد آمار شرکت کنندگان در انتخابات کوچکترین شک و تردیدی به خود راه نمیدهند و آنرا دربست میپذیرند و پیرامون آن تبلیغ میکنند!
ناظران سئوال میکنند که چگونه است که سردمداران جمهوری اسلامی در مورد شمار شرکت کنندگان در انتخابات آمار درست و دقیق بدهند و پیرامون سایر موارد آمار دروغ؟
پیرامون نتیجه انتخابات اپوزیسیون وابسته مدعی است که:
1- مردم با شرکت در انتخابات و رأی دادن به روحانی همچون شانزده سال پیش که به خاتمی رأی دادند، حماسه آفریدند!
2- پیروز واقعی انتخابات آیتالله هاشمی و حجت الاسلام خاتمی هستند که درست برنامهریزی کردند!
3- خامنهای طرفدار جلیلی بود ولی احمدینژاد و مشائی مانع از تقلب او در انتخابات شدند!
4- مردم با شرکت در انتخابات به حقانیت ولی فقیه رأی منفی دادند.
این استدلالها از نوع آخوندی است ، اگر چهار سال پیش تقلب شده این بار هم شده است. اگر این بار درست بوده چهار سال پیش هم درست بوده است.
1- از دید آنها گویا مردم با اصل «ولایت فقیه» دشواری ندارند مشکل آنها «ولی فقیه» است.
2- روشن نیست چرا این روزها از حجتالاسلام والمسلمین رفسنجانی به نام آیتالله هاشمی نامبرده میشود.
3- میدانیم که گزینش احمدینژاد خود زاده تقلب بود که رویدادهای سال 88 را پدید آورد.
4- خامنهای با انتخاب حسن روحانی مخالف نبود.
گفته شد از صبح تا پاسی از بعد از ظهر حوزههای رأیگیری خالی از مراجعه کننده بود. سپس کسانی که متوجه شدند نظر خامنهای بر جلیلی است، ناگهان به حوزهها یورش برده و با انتخاب روحانی حماسه آفریدند و به رهبر رأی منفی دادند!
روشن نیست چه منبعی ناگهان از خواست خامنهای آگاه شده و آنرا اعلام کرده است؟ کدام خبرگزاری آنچنان نفوذی در میان تودههای مردم داشت که توانست به سرعت اکثریت رأی دهندگان را از دیدگاه خامنهای باخبر سازد؟ چه اعتماد و اطمینانی مردم به این خبرگزاری داشتهاند که بیدرنگ به صورت انبوه به سوی حوزههای رأیگیری شتافتند؟
میدانیم که گزینش خاتمی و تبلیغاتی که برای او صورت گرفت برای خروج نظام از بن بست بحرانی بود که در اثر محکومیت سران نظام در دادگاه برلن پیرامون قتل شرفکندی و یارانش پیش آمده بود
5- گفته میشود احمدینژاد – مشائی این بار مانع از آن شدند که مانند چهار سال پیش در خواندن آراء تقلب شود و نام جلیلی از صندوقها بیرون آید!
باند احمدینژاد – مشائی نه تنها با جلیلی مخالف نبود بلکه پس از رد صلاحیت مشائی به گفته خودش امکانات ستادهای انتخاباتی خود را پشت سر جلیلی قرار داد.
خامنهای هیچگاه نگفت که چه کسی نامزد اوست و تأیید کرده بود که همه صلاحیت شدگان مورد تأیید او هستند. باید دید اپوزیسیون وابسته چگونه و از کجا دریافت که جلیلی نامزد اوست؟
روحانی نتیجه و پس آمدهای انتخابات را« تدبیر رهبر» اعلام کرده؛ درحالیکه اپوزیسیون وابسته آنرا در اثر نبوغ رفسنجانی میداند! کدام راست میگویند؟
رفسنجانی در گفت و گوئی که پس از دیدار با خامنهای پیش از برگزاری انتخابات داشت گفته بود علت آنکه خود را نامزد نمیکند آن است که رهبر به او اعتماد ندارد. اگر به روحانی هم اعتماد نداشت چگونه اجازه داد که صلاحیت او تأیید شود؟
احتمال دارد نامزد شدن رفسنجانی آنهم در آخرین ساعت ها ( پس از یک مکالمه تلفنی) انجام گرفت و سپس رد صلاحیت شدن او، با توافق خامنهای صورت گرفته باشد تا رد صلاحیت مشائی مشکل ساز نگردد. چه بسا در همان گفت و گو خامنهای قول گزینش روحانی را داده بود. طبعاً این قول و قرار میتوانست پنهانی بوده باشد. هنگامی که صلاحیت علی اکبر رفسنجانی رد شد وابستگان به شبکه او به ویژه در خارج از کشور غمگین و به شدت خشمگین شدند و ادعا کردند اگر از او رد صلاحیت نمیشد با 75 درصد آراء در همان دور نخست به ریاست جمهوری اسلامی میرسید.
کسی که یک بار در انتخابات مجلس اسلامی از تهران، با وجود آنکه آراء دخترش و شخص دیگری را که شباهت اسمی با او داشت به نام او خواندند باز هم جزء سی تن نخست برگزیدگان نشده و در دو دوره پیش هم در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی شکست خورده چگونه این بار میتوانست با 75 درصد برنده انتخاب شود؟
روشن نیست چگونه حجتالاسلام والمسلمین رفسنجانی این روزها نام «آیتالله هاشمی» را برگزیده است. آیا به این خاطر است که احتمالاً خاطره سوء استفادههای مالی و سیاسی و نیز دخالتهای او در جنایتهای گذشته از خاطره ها زدوده شود؟
برخی جناحهای درون حاکمیت که معتقدند ادامه سیاست ِ کاربدستان کنونی میتواند باعث سرنگونی نظام گردد و لازم میدانند خود اهرمهای قدرت را در دست گیرند و با اجراء قانون اساسی و برگشت به «دوره طلائی امام» جمهوری اسلامی را از خطر سقوط نجات دهند بجای نام «طرفداران بقای نظام» نام مستعار «اصلاحطلبان و رهبران سبز» را برگزیدهاند. طیف طرفداران بقای نظام تنها آنان را شامل نمیشود، دبیر نهضت آزادی هم که نام مستعار «ملی – مذهبی» را برگزیده است از طرفداران بقای نظام است. او در پاسخ به اینکه چرا در رأیگیری شرکت میکند پاسخ میداد «به وظیفه شرعی خود عمل میکنم!» میخواهد القاء کند که وظیفه شرعی حکم میکند همهء ایرانیان مسلمان در انتخابات شرکت کنند. او دفاع از خواستهای انسانی و بر حق مردم را که توسط سردمداران نظامی که خود پایهگذارش بوده و از میان رفته است؛ وظیفه شرعی نمیداند. وظیفه شرعی او حفظ نظام استبداد مذهبی است.
اساساً واژه « ملی – مذهبی» دارای مفهوم درستی نیست. زیرا ملیگرایان به مردم نه از دید مذهب بلکه از دید ملیت نگاه میکنند.
منصوب شدن روحانی را نه در سایهء نبوغ رفسنجانی بلکه باید در اثر برنامه ریزی خامنهای دانست که با گزینش حسن روحانی:
1- رفسنجانی و اصلاحطلبان را که نگران گزینش یک اصول گرای دیگر بودند راضی کرد و از نگرانی آنها کاست.
2- با اخطاری که به احمدینژاد داد باند او و مشائی را از صحنه سیاسی دور کرد.
3- یکی از سرسپردگان خود را که 24 سال رئیس شورای امنیت ملی بود به ریاست جمهوری اسلامی منصوب کرد.
4- قدرتهای جهانی را تا حدودی به تغییر سیاست اتمی جمهوری اسلامی امیدوار نمود.
5- بخشی از مردم را موقتاً راضی نمود و با باز کردن دریچه اطمینان از امکان وقوع یک انفجار کور و ناگهانی موقتاً جلوگیری بعمل آورد.
6- به اپوزیسیون وابسته این امکان را داد که پیرامون درستی آراء خوانده شده و شرکت 72 درصد واجدین شرایط در انتخابات تبلیغ کنند و بدین ترتیب حقانیت قانونی و پایگاه مردمی نظام جمهوری اسلامی را به جهانیان ثابت کنند .
بزرگترین ضربهای که اپوزیسیون وابسته به مبارزهء آزادیخواهانه مردم زد تنها آن نیست که به دروغ به آنها تلقین میکند که تحریم اننتخابات ناموفق بوده بلکه آن است که دنیای خارج نیز درستی انتخابات را که اپوزیسیون نظام بر آن مُهر تأیید میزند باور میکند.
بیجهت نیست که برخی از کشورها تصمیم دارند وزیرانی را برای شرکت در مراسم تحلیف روحانی بفرستند.
اساساً همه جناحهای حاکمیت و حتی اپوزیسیون وابسته در این که مردم را به پای صندوقهای رأیگیری بکشانند و با افزودن بر شمار شرکت کنندگان حقانیت قانونی و پایگاه مردمی نظام را نشان دهند هم عقیده و هم رأی هستند، از این مرحله به بعد است که راه برخی از جناحها و نیز اپوزیسیون از راه کاربدستان نظام به ویژه جناح خامنهای از هم جدا میشود و «استقبال مردم از انتخابات»! را رأی منفی به ولی فقیه و نه اصل ولایت فقیه قلمداد میکنند.
از این تناقض و تضاد میتوان فهمید که اپوزیسیون، وابسته به کدام یک از جناحهای قدرت در حاکمیت اسلامی است.
یکی از ترفندهای سردمداران اسلامی و اپوزیسیون وابسته، آن است که میکوشند به کسانی هم که در انتخابات شرکت نکردهاند ثابت کنند که برخلاف خواست و تحریم آنان اکثریت مردم در انتخابات شرکت کردهاند.
رقم 72 درصد شرکت کنندگان که در خوشبینانهترین حالت میباید آنرا بخش بر دو نمود آنقدر تکرار و باز تکرار شده که برخی از کسانی هم که در انتخابات شرکت نکردهاند دچار توهم شدهاند که گویا بیماری «نسیان» سبب شده که تصور کنند در رأیگیری شرکت نکردهاند! همچنین برخی از آزادیخواهان را که سالهاست در غربت، برای تحقق آزادی و استقرار مردمسالاری در ایران تلاش و کوشش کرده و میکنند نیز دچار این توهم نموده که گویا در بیست و چهارم خرداد حماسهای در رد ولی فقیه اتفاق افتاده است! در صورتیکه حماسهای که روی داده است همان عدم شرکت اکثریت مردم در انتخابات بوده است که رد صلاحیت نظام ولایت فقیه در کلیت آن است.
تردید نیست که بخشی از جامعه به دلیل نیاز مالی، وضعیت شغلی، ترس و یا اعتقاد مذهبی در انتخابات شرکت کردند، حضور آنان را الزاماً نباید به پای طرفداری از نظام گذارد. در نبود یک نیروی جایگزین ملی که امید به پیروزی را در دلها زنده نگاهدارد مردم عادی که نگران بیکار شدن، حذف یارانهها، عدم تمدید گذرنامه، اخراج از دانشگاه و … هستند ترجیح میدهند رأی بدهند و شب سر راحت بر بالین گذارند. سردمداران جمهوری اسلامی نباید به دلیل شرکت این گونه افراد به بقای نظام خودکامه وورشکسته خود، دلخوش دارند. آنان باید بدانندکه با پشتیبانی قدرتهای بیگانه، درآمدهای کلان نفت و گاز و سوء استفاده از بردباری و سکوت مردم نمیتوانند برای همیشه خودکامگی و استبداد مذهبی را بر جامعه تحمیل کنند. روزی که بردباری و شکیبایی مردم به پایان رسد روشن نیست چه سرنوشتی در انتظارشان خواهد بود.
آمار شرکت کنندگان در انتخابات آنچنان نادرست و ساختگی است که نیاز به رد آن نیست. یادآوری این نکته شاید لازم باشد که در انتخابات سال 88 که بخش فارسی رادیو و تلویزیونهای بیگانه همراه با برخی از رسانههای ایرانی، همه توان تبلیغاتی را پشت سر میر حسین موسوی گذاردند و مردم را با این ترفند که رأیشان خوانده میشود تشویق به شرکت در انتخابات کردند، شمار شرکت کنندگان (که به اعتراف احمدینژاد پنجاه درصد هم بر آن افزوده شد) کمتر از شمار شرکت کنندگان انتخابات کنونی است. با وجود آنکه این بار مردم تصمیم به تحریم انتخابات گرفته بودند و خامنهای که صدای تحریم را شنیده بود ناگزیر به اعتراف شد و از مردم درخواست کرد که به خاطر منافع کشور هم که شده در انتخابات شرکت کنند بنابراین شمار شرکت کنندگان با توجه به افزایش جمعیت در واقع کمتر از پنجاه درصد میتواند بوده باشد که نشان دهنده موفقیت تحریم است.
با توجه به آنکه پیش از برگزاری انتخابات به دلیل رد صلاحیت رفسنجانی وابستگان به شبکه – سیاسی- مالی- تبلیغاتی ِ او نیز تلویحاً تحریم را تأیید کرده بودند،اما پس از آنکه نام حسن فریدون – روحانی از صندوقها بیرون آورده شد ناگهان ورق برگشت و پیروزی روحانی در سایهء نبوغ رفسنجانی اعلام شد که با ائتلاف با خاتمی موفق شد نامزد مورد تأیید خامنهای را حذف نماید!
آنچنان پیرامون این نبوغ در بوقهای تبلیغاتی دمیدند که ممکن است امر بر رفسنجانی هم مشتبه شده باشد، گرچه او میداند که اینهمه آوازها از «پول» بوَد.
نویسنده از هم میهنان دلاوری که برای تحقق آزادی، استقلال، استقرار مردم سالاری، عدالت اجتماعی، پیشرفت و رفاه جامعه و پایان بخشیدن به استبداد و استثمار تلاش و کوشش کرده و میکنند انتظار دارم تحت تأثیر تبلیغات دروغین و حساب شده سردمداران نظام و اپوزیسیون وابسته به آن قرار نگیرند.
تردید نیست تحریم موفق بود، اینهمه سر و صداها و جنجالهای تبلیغاتی برای پوشاندن موفقیت تحریم است.
این شما هستید که پیروز شدید و نه سردمداران نظام.
به آینده امیدوار باشیم.