در یادداشتهاى چهار شنبه، 26 فروردین 60، هاشمى رفسنجانى آورده است:
»عدهاى از نمایندگان گیلان، آقایان رمضانى، یوسفى، ناصرى، انصارى و فرض پور، با وقت قبلى آمدند و مطالبى [بیان] داشتند که مهمترین آنها تعدیل شیوه برخورد با ضد انقلاب، از قبیل مجاهدین خلق و… و عدم سختگیرى نسبت به آنان، دادن امکانات بیشتر به وفاداران به جمهورى اسلامى، ولى مخالفان دولت، مثل پیمانىها و مخالفان در مجلس، لیبرالها و نهضت آزادى بود. خواهان تعویض مسئول سپاه، دادستان انقلاب و استاندار گیلان بودند.
به آنها گفتم: ضد انقلاب سیاستش اینست که تشنج ایجاد کند و برخورد به وجود بیاورد. در هر مرحله به آنها امتیاز بدهیم، قدمى جلوتر مىگذارند و برخورد به وجود مىآورند.
اقلیت اگر مىخواهد از همه امکانات اکثریت در ادارات و مؤسسات و امکانات تبلیغى برخوردار باشد، باید ملزم شود که از این امکانات، علیه اکثریت حاکم استفاده نکند. و روش اقلیت، فعلاً اینست که در دست آوردهاى انقلاب، خودش را شریک و سهیم معرفى کند و کمبودها را به حساب اکثریت بگذارد و خودش را در موضع منتقد و طلبکار معرفى کند و [اقلیت] مىخواهد از امکانات اکثریت براى همین منظور استفاده کند. قرار شد بحث بیشتر شود و حد و مرزى براى حقوق معین شود.«
انقلاب اسلامى: رفسنجانى گروههاى سیاسى را دو دسته مىکند:
1- کسى با این طرز فکر، رئیس مجلس شد. همانطور که مىخوانیم، کسى که به نجف رفته بود تا از خمینى، در حمایت از مجاهدین خلق، «فتوا» بستاند و بعنوان همکارى با آنها، زندانى شده بود، در این بهار که بنا بر کودتا بود، به مجاهدین خلق، عنوان «ضد انقلاب» مىدهد. در یادداشتهاى روزهاى بعد، به آنها عنوان «محارب» مىدهد. ضد انقلاب که لقبى بود خاص طرفداران رژیم شاه سابق، از این پس، عنوان گروههاى سیاسى مىشود که باید حذف شوند.
2- گروههاى سیاسى موافق جمهورى اسلامى اما مخالف حکومت رجائى، باید ملزم شوند از امکانات اکثریت، براى انتقاد از اکثریت استفاده نکنند! اما مردم سالارى، در حداقل نیز، حکومت اکثریت و شرکت اقلیت در اداره کشور از راه انتقاد است. در مردم سالاریهاى غرب، نه تنها حقوق اقلیت را قانون اساسى و قوانین عادى تضمین مىکنند و نه تنها آنها امکانات خود را براى انتقاد اکثریت و تبلیغ مرام و پیشنهادهاى خود دارند، بلکه براى تبلیغ، حق استفاده از وسائل ارتباط جمعى دولتى (رادیو و تلویزیون و پست و تلگراف و تلفن بدون سانسور) را دارند. حال آنکه در ایران، روزنامهها، محلهاى گروههاى سیاسى را که از آن خود آنها بودند، را نیز توقیف و تصرف کردند. نمونهاى دیگر و سخت گویا:
در باب گزینش ریاست جمهورى و نخست وزیر و وزیران مىنویسد:
«آخر شب، با آقایان رجائى و بهشتى، جلسه مشورتى، داشتیم و مقدارى در اطراف انتخابات ریاست جمهورى، بعد از بنىصدر، بحث کردیم». (یادداشت 26 خرداد)
انقلاب اسلامى: هنوز بنىصدر رئیس جمهور است و صحنه سازى عزل را در مجلس بازى نکرده، در جلسه 3 نفرى، جانشین او معین مىشود! بطورى که در نقد یادداشتها خواهیم دید، نقشه کودتا وسیع بودهاست. نه تنها پیش از عزل، رئیس جمهورى بعدى را تعیین کردهاند، نه تنها توقیف روزنامه انقلاب اسلامى که بنام دادگاه انقلاب اعلان شد، بنا بر یادداشتها، به دستور بهشتى انجام گرفته بود، نه تنها پرونده محاکمه و محکوم کردن بنىصدر، پیشاپیش تهیه شده بود، نه تنها از جبهه خوزستان، پاسداران را با فرماندهانى از باند محمد عرب و رشیدیان (عاملان آتش زدن سینما رکس آبادان) براى سرکوب مردم تهران، به تهران منتقل کرده بودند و شبى پیش از کشتار 30 خرداد، بهشتى و رفسنجانى از آنها بازدید کردهاند، نه تنها…، بلکه ترتیب از سر باز کردن مزاحمهاى خود و ایجاد حلقهاى بدور خمینى را نیز داده بودند.
«شب با احمد آقا خمینى در منزل قرار داشتم. به منزل آمدم. آقاى موسوى خوئینیها هم آمد. در باره ریاست جمهورى بحث کردیم.» (یادداشت 7 تیر60)
انقلاب اسلامى:در باب انفجار در حزب جمهورى اسلامى، در جاى خود، یادداشت هاشمى رفسنجانى نقد خواهد شد. در اینجا یادآور مىشود که او کلمهاى از اینکه او در آن شب در محل حزب بودهاست یا نه، نمىنویسد. تقارن جلسه «بحث» پیرامون کسى که باید رئیس جمهورى بشود با انفجار در حزب جمهورى، سخت شگفتانگیز مىنماید!
«ساعت هشت و نیم صبح، با آقایان محمدرضا مهدوى کنى، اکبر پرورش، رجائى و موسوى اردبیلى، خدمت امام رسیدیم. امام متأثر بودند و ما را دلدارى دادند. رئیس دیوان عالى کشور و دادستان را تعیین کردند و از ما خواستند زودتر کابینه را ترمیم و مجلس را فعال کنیم که کارها عادى باشد. قرار شد آقاى رجائى براى ریاست جمهورى کاندیدا شود. من پیشنهاد کردم دولت بماند و آقاى خامنهاى کاندیداى ریاست جمهورى شوند. امام صلاح ندانستند و معتقد بودند روحانى نباشد بهتر است. در گذشته هم به همین دلیل نامزد روحانى براى ریاست جمهورى نداشتیم. البته وضع جسمى آقاى خامنهاى، در اثر سوءقصد، هم، مانع دیگرى بود. (یادداشت 8 تیر 60)
انقلاب اسلامى: بدین قرار، در دو جلسه سه نفرى (بهشتى – رجائى – رفسنجانى و رفسنجانى – احمد خمینى – موسوى خوئینى ها) رئیس جمهورى معین مىشود و به خمینى گفته مىشود. محل خالى نبودن عریضه، خامنهاى هم پیشنهاد مىشود که وضع جسمیش اجازه نمىداده و قرار مىشود رجائى کاندیداى ریاست جمهورى بگردد!!
«افطار را با نخست وزیر و روحانیت مبارز، مهمان آقاى ناطق نورى بودیم. در باره ریاست جمهورى و کابینه بعدى بحث شد. »(یادداشت 16 تیر(
«با آقاى موسوى [خوئینىها] در باره نخست وزیر آینده صحبت کردیم. بیشتر با آقاى باهنر رسیدیم. (یادداشت 18 تیر(
«با آقاى رجائى در باره نخست وزیر بحث کردیم که من آقاى باهنر را پیشنهاد کردم». (یادداشت 19 تیر(
«به زیارت امام رفتم. در باره کاندیداهاى ریاست جمهورى و تبلیغات و نخست وزیر آینده و جنگ و چیزهاى دیگر مشورت کردیم! (یادداشت 25 تیر(
«بعد از ظهر، جلسه شوراى مرکزى حزب در دفتر من تشکیل شد. بعد از بحث زیاد، با نخست وزیرى آقاى باهنر موافقت شد و تعدادى اسم براى وزراى جدید به ایشان داده شد. (یادداشت 28 تیر(.
«عصر به زیارت امام رفتم و از ایشان تقاضا کردم که بیانیهاى در تشویق مردم، جهت شرکت در انتخابات بدهند. موافق نبودند. قرار شد فکر کنند و تصمیم بگیرند. (یادداشت 31 تیر 60)
انقلاب اسلامى: بدین سان، هنوز «انتخابات» انجام نشده، او رئیس جمهورى و نخست وزیر و «تعدادى» از وزیران را معین کرده است. پس از تعیین رجائى به ریاست جمهورى و با هنر به نخست وزیرى، نزد خمینى رفته و در باره «کاندیداهاى ریاست جمهورى» و نخست وزیر آینده با او «مشاوره» کرده است!! و نامزد نخست وزیرى خود را به رجائى و به خمینى و به حزب جمهورى اسلامى قبولانده است. به سخن دیگر، ولایت مطلقه بر خمینى و حزب و مجلس و ملت داشته است!
بدین قرار، بنا بر یادداشتها، هاشمى رفسنجانى، آدمى توتالیتر است. رفتار روزانهاش، ترجمان ثنویت تک محورى است. محور فعال مایشاء او است.
توضیح: نقد کتاب عبور از بحران همان زمان که بچاپ رسید، در روزنامه انقلاب اسلامی منتشر شد. متنی را که در بالا خواندید قسمتی از شماره 464 و به تاریخ 1 تا 23 خرداد 1378 نشریه انقلاب اسلامی می باشد.