۱۳۹۲/۰۳/۲۷
یکی از بزرگترین دغدغه های نویسندگان سفرنامه در تمام قرون تلاش برای بازنمایی بهتر دیگری بر اساس دادههای تصویری است. براین اساس میل به نشان دادن دیگری یا واقعیت اگزوتیک به خواننده بومی باعث شده است که نقاشی ها، طراحی ها، گراورها و عکس های بسیاری با قصه سفر آنان همراه شود. اوج این همراهی را در سفرنامه های قرن 19 میلادی به شرق می توان دید.
مقدمه
یکی از بزرگترین دغدغه های نویسندگان سفرنامه در تمام قرون تلاش برای بازنمایی بهتر دیگری بر اساس دادههای تصویری است. براین اساس میل به نشان دادن دیگری یا واقعیت اگزوتیک به خواننده بومی باعث شده است که نقاشی ها، طراحی ها، گراورها و عکس های بسیاری با قصه سفر آنان همراه شود. اوج این همراهی را در سفرنامه های قرن 19 میلادی به شرق می توان دید. علت آن ظهور عکاسی و تسهیل شدن حمل وسایل تصویر سازی یا تصویر برداری است. از بین تمام سوژه های مورد توجه اروپاییان در شرق، آنان بیش از هر چیز میل به تصویر کردن زن شرقی داشتند اما از آنجا که یافتن مدل برای عکاسان و نقاشان مرد عملا غیر ممکن بود بیشتر این زنان اروپایی سفرکننده به شرق بودند که این اقبال را یافتند تا با ورود به اندرون حرمسراها به تصویر سازی یا تصوبرداری از زنان واقعی شرقی بپردازنند. مادام دیو لافوا[1] یکی از این زنانی است که توانسته چهره چندی از زنان شرقی و بخصوص ایرانی را به تصویر بکشد. او در سال 1881 به همراه همسرش مارسل اوگوست دیولافوا[2] از سوی دولت فرانسه برای انجام کاوشهای باستانشناسی به ایران امد. مادام دیولافوا مطالعات و مشاهدات اجتماعی و یافتههای باستانشناسی همسرش را به صورت یادداشتهای روزانه جمعآوریکرد و در دو کتاب جداگانه انتشار داد.
کتاب اول با نام مسافرت دیولافوا در ایران و شوش و کلده است. طرحها، نقاشیها و عکسهایی که مولف از مکانها و اشخاص تهیه کرده در کتاب به چاپ رسیدهاست.کتاب دوم مشتمل بر یادداشتهای سفر دوم و سوم آنهاست و سالهای ۱۸۸۴ تا ۱۸۸۶ را در بر میگیرد.
زنان ایرانی در نگاه مادام دیو لافوا
مادام دیو لافوا در سفرنامه خود به توصیف زنانی چون «دایه مسلمان»، «زن تهیدست ایرانی»، «ترکان خانم»، «زنان بختیاری»، «زنان شیراز»، « شیرین خانم»…که با آنها در سفرهای خود به شهرهای مختلف ایران آشنا می شود می پردازد. اغلب این زنان، زنان حرامسرا هستند و به تبع آن برخورداراز شرایط خاص اجتماعی. او علاوه بر توصیف این زنان در متن به عکس برداری مستقیم از آنان نیز می پردازد و این همزمانی توصیف متنی با تصویر، دغدغه او را برای نشان دادن کاراکتر واقعی مدل هایش نشان می دهد؛ اما این توصیفات اغلب توصیفاتی ساده از چهره و ظاهر آنها نیست بلکه توصیفاتی آمیخته با بیان احساسات وحتی پیش ذهنیت های نویسنده درباره سوژه است.
در توصیف «زن تهیدست » دیو لافوا در غالب تن یک ایرانی به توصیف وضعیت تراژیک و غم انگیز یک انسان در جامعه می پردازد. او این عکس را در تهران به هنگام بازدید از کلینیک خواهران سن ون سان دو پل گرفته است:
«از بین تمام زنانی که به آنجا آمده بودند یک زن مسلمان که چهره اش آکنده از درد و رنج بود بیش از دیگران توجه ام را جلب کرد. این زن بیچاره فقیر به آنجا آمده بود تا پسرش را که از دیفتری نیمه جان بود به دست خواهران مقدس بسپارد. زانو زده در گوشه ای از حیاط بدون حرکت بر جای خود میخکوب شده بود و ناتوان از نجات جان فرزندش، او را بدون امید به دست کسانی که از او باتجربه تر بودند می سپرد. چشمان ورم کرده اش دیگر هیچ اشکی نداشت، لبانش بدون حرکت بود و اندوه اش، او را به تمام آن چیزی که در اطرافش می گذشت بی تفاوت کرده بود.»( Dieulafoy, 1887,122)
گاهی توصیفات متنی او جنبه تحقیرآمیزی به خود می گیرد؛ آنجا که یک دایه مسلمان در شیراز با وجود مخالفت روحانیون و حاکم شرع توسط یک پزشک اروپایی که همسرش را از دست داده، استخدام می شود. عکس مربوطه زنی را با چهره ای درهم کشیده و بچه ای اروپایی در آغوش به همراه زن دیگری قلیان در دست نشان می د هد. نویسنده در توصیف عکس با حالتی تحقیرآمیزمی گوید:
« علاوه بر تمام موانع باید به نفرت ذاتی دایه نیز فائق آمد که ترجیح میدهد پستان خود را در دهان یک میمون یا یک سگ گذارد تا در دهان یک بچه مسیحی. برای این کار باید به او صد قران ماهیانه بپردازند، مبلغی که در شیراز بسیار زیاد است بعلاوه یک پیراهن ابریشمی مطابق فصل و یک خدمتکار که مسئول آتش کردن قلیانش باشد. قلیان نوعی پیپ است که این دایه ادعا میکند با کشیدن آن ترشح شیرش زیاد می شود.»(Dieulafoy, 1887,431)
دیو لافوا در توصیف ترکان خانم نگاه مهربان تری دارد و به تحسین او می پردازد. او چهره متفاوتی از قدرت زن ایرانی است. دیو لافوا با این زن بیوه هنگام یکی از بازدیدهایش از فلاحیه آشنا شد. او بر حرمسرا شیخ که به تازگی فوت کرده است حکم می راند.
دیو لافوا مجذوب شخصیت منحصر به فرد میزبانش است. او بسیار کنجکاو است که چگونه این زن « بدون آنکه بینی خود را سوراخ کرده باشد زینتی بر آن آویخته است»، چگونه «تمام سخنان او را به آسانی به عربی بر می گرداند» و اولین سوالش از او اینست: «آیا به روسی حرف می زنید؟», 527) 1887,(Dieulafoyدر واقع بر خلاف بسیاری از زنانی که دیو لافوا در سفرهای خود دیده است، ترکان خانم سواد خواندن و نوشتن دارد و به فارسی، عربی، ترکی و روسی مسلط است. او تسلط بسیاری نه تنها بر حرمسرا بلکه بر کل قبیله دارد. ژان حتی از حیوان خانگی او، یک پلنگ سیاه که همیشه همراه این زن استثنایی است در حیرت است.
هنگامی که دو زن با هم از روستا دیدن میکنند، ژان از تاثیر ترکان خانم در میان ساکنان روستا حیرت زده می شود «او همچون ملکه ای در میان درباریانش است»: « زن و مرد، کوچک و بزرگ برای دیدن او شتاب می کنند و وقتی به او نزدیک می شوند، پایین پیراهن او یا نگین انگشترش رو می بوسند و بمانند زنان همنشینش در حرمسرا برای او آرزوی سعادت، سلامتی و عمر درازمی کنند. « (1887, 527, (Dieulafoy
ترکان خانم بدلیل قدرت بی همتایش، هنگام سومین بازدید، به ژان مسیحی اجازه می دهد از مسجد شیعیان که در آن مراسمی به مناسبت شهادت امام حسین برپاست، دیدن کند. شرکت کنندگان در مراسم به حضور مادام دیو لافوا در مسجد اعتراض می کنند ولی بنا به دستور ترکان خانم مراسم ادامه می یابد.
چهره ترکان خانم در گراوری که از روی عکس مادام دیو لافوا کشیده شده است او را در بیرون از خانه همچون زنی پرنفوذ و صاحب قدرت به همراه یک پلنگ نشان می دهد. توضیح متن در مورد او و اشاره به تحسین همگان از او، تصویر را برجسته تر می سازد.
دیو لافوا در توصیف دو زن بختیاری نیز نگاه تحسین برانگیزی دارد:
« در میان مشتریان دو زن زیبای بختیاری دیده می شوند. یکی از آنها بوسیله یکی ازخدمتکارانش از ورود ما مطلع شده بود. این زن با شنیدن خبر فورا به همراه خواهرش رهسپار می شود و تمام شب بر اسب می تازد تا فرزند پنج ساله خود را که از نرمی استخوان رنج می برد برای مداوا نزد ما بیاورد. این دو زن که صورتشان پوشیده نیست براستی چهره ای با صلابت دارند. سر آنها کاملا با چارقد پشمی سبک آبی رنگی پوشیده شده است که انتهای آن با چین بسیاربرروی پیراهن و شلوارشان می افتد. براستی این شیرزنان اعقاب کوهستان های چهارمحال بختیاری هستند که در شجاعت و دلیری شهرهی آفاقند.»,358) 1887, (Dieulafoy
یکی از عناصری که به ارزش تاریخی گراورهای تهیه شده از عکس های مادام دیو لافوا می افزاید اهمیت آنها از حیص بررسی تفاوت طرزپوشش زنان ایرانی در قرن 19 است. به عنوان مثال در تصویر «زنان شیرازی» و «شیرین خانم» می توان به خوبی تاثیر درباررا در طرز پوشش زنان ایرانی بخصوص در اندرونی ها دید. دامن کوتاه شده زنان، که به دنبال سفر ناصرالدین شاه به اروپا و رویت دامن های کوتاه رقاصه ها ی باله رخ داد، از جمله این تاثیرات است.
تصویر شیرین خانم، زن یک مرد مذهبی در اصفهان، نیز با دستکش هایی به دست نشان دهنده رواج این مد اروپایی در ایران است.
علاوه بر ارزش تاریخی این تصاویر، نمی توان از ارتباط منسجم آنها با توصیفات متنی دیو لافوا چشم پوشی کرد. بر خلاف او در نزد دیگر نویسندگان چون دکتر فوریه[3]، پزشک معروف دربار ناصرالدین شاه که بسیاری از زنان اندرونی سوژه عکس هایش بوده اند، تصاویر نقش ثانویه در متن دارند و هیچ گونه ارتباط مستقیمی با توصیفات متن ندارند با وجود اینکه دکتر فوریه همواره در ارتباط مستقیم با زنان اندرون شاهی بوده است.
با این حال باید خاطر نشان کرد که حتی در نزد دیو لافوا این داستان است که نسبت به عکس ها در درجه اول اهمیت قرار می گیرد چرا که بوسیله آن به توضیح عناصر اضافی که اصولا از عکس ها غایب هستند همچون احساس سوژه ها، خطوط چهره یشان، اوضاع و شرایط اجتماعی آنها که می توانند در داشتن چنین ظاهری دخیل باشد می پردازد. نکته دیگری که باید بدان اشاره کرد اینست که عمل عکس برداری توسط دیولافوا همیشه با رضایت سوژهایش همراه نیست بلکه گاهی آنرا مخفیانه و با وجود مخالفت آنها انجام می دهد. در هر حال این عکس ها چه با رضایت سوژه ها وچه بدون رضایت آنها برای اقناع میل خواننده اروپایی گرفته شده است.
مادام دیولا فوا نیزهمچون غربیان دیگر، اندیشه ای از پیش تعین شده ازشرق وزن شرقی دارد؛ و این اندیشه ها را گاهی مستقیما به زبان می راند و گاهی آنرا در پس دیالوگ های خود با زنان بیان میکند؛ اما با این وجود او حتی نسبت به جامعه اروپایی و زنان همعصر خود نیز نگاه نقادانه ای دارد. او زنی است که در جامعه مرد سالار آن دوران اروپا موهای خود را کوتاه میکند لباس مردانه می پوشد، سیگار می کشد و برای فرار از زندگی کسل کننده زنان اروپایی با همسرش به مسافرت به دوردست ها می رود. درجایی می گوید: « دوستان خیرخواهی تلاش کردند تا مرا از این سفر دشوار و ماجراجویانه باز دارند و شدیدا از من خواستند تا در خانه بمانم و خواستند که میل مرا به جذاب ترین لذت های دنیا بر انگیزنند. شاید من هم روزی به جابجایی صابونهای معطر لباسشویی در قفسه ها بپردازم، مارمالادهای جدید درست کنم و فردای آنروز همچون پادشاهی به جنگ با مگس ها، بید ها و رفو کفش ها بروم. دو روز در هفته برای گوش دادن آهنگ شهرداری از خانه خارج شوم، بعدظهرها را به شنیدن سخنان واعظ، انجام آئین کلیسا و گفتگوهای ظریف زنانه که حول آرایش، حاملگی و شیر دادن بچه می چرخد و زنان با آن سعی می کنند خستگی از تن در کنند اختصاص دهم؛ اما به خوبی می دانم چگونه بر تمام این وسوسه ها فائق آیم!, 87) « 2005 (Hodgson, بنابراین اگر در برخی توصیفات موضعی بسیار منتقدانه و حتی تحقیر آمیز نسبت به زن شرقی می گیرد باید در نظر داشت که او یک منتقد جدی از طرز زندگی زنان اروپایی همعصر خود نیز هست.
نتیجه
عکس های گرفته شده توسط دیو لافوا بازنمایی کننده زنان واقعی شرقی است که نویسنده دغدغه تصویرکردن آنها را در قصه سفر خود دارد. اغلب این تصا ویر کامل کننده متن داستان هستند و در ارتباط مستقیم با توصیفات متن و همین خصیصه آنها را از کلیشه و استروتیپ شدن خارج میکند بر خلاف سفرنامه های دیگران بویژه سفر نامه های مردان که پر از تصاویرذهنی و ساختگی است که جامعه اروپایی آن دوران از زن شرقی انتظار دارد. نویسنده که همچنان تحت تاثیر کلیشه هایی از شرق و زن شرقی است اما تلاش میکند تصویری روشن و انسانی از آنها ارائه دهد. او گاهی در تصویر کردن زنان نگاه مهربانه و تحسین برانگیزی دارد و گاهی نگاه تند آمیخته باتمسخر. در هر حال برای فهم بیشتر توصیفات متنی دیو لافوا حتما می بایست به شخصیت پیشرو او در نقد زنان اروپایی هم عصرخود و همچنین به استرویپ هایی که او از زن شرقی در سر دارد و متقابلن به استروتیپ هایی که یک زن شرقی میتواند از یک زن اروپایی در سرداشته باشد، توجهکرد.
سیده فاطمه حسینی میقان دانشجوی دکترای ادبیات تطبیقی در دانشگاه بلز پاسکال فرانسه است.
منابع
Dieulafoy, Jane, La Perse, la Chaldée et la Susiane, Paris, Librairie Hachette et Cie, 1887.
Hodgson, Barbara, Rêve d’Orient traduit de l’anglais par Pierre Saint-Jean, Paris, Seuil, 2005.
Pageaux, Daniel-Henri, La littérature générale et comparée, Paris, Armand Colin, 1994.
Thornton, Lynne, La femme dans la peinture orientaliste, Paris, ACR Edition, 1993.
[1] Jane Dieulafoy
[2] Marcel-Auguste Dieulafoy
[3] Dr Feuvrier
منبع: سایت «انسان شناسی و فرهنگ»