١٣٩٢/٠۶/١۶- سایت انقلاب اسلامى: در سالگرد تجاوز عراق به ایران، فرصت را براى معرفى کسانى که در ادامه جنگ و رهبرى آن به شکست نقش داشتهاند، با مراجعه به «عبور از بحران»، یادداشتهاى روزانه هاشمى رفسنجانى در سال 60، مغتنم می شماریم. این مطلب در روزنامه انقلاب اسلامی شماره 498 در تاریخ 28 شهریور تا 10 مهر 1379 منتشر شده بود.
نقشها در ادامه و اداره جنگ
انقلاب اسلامى: در بیستمین سال روز جنگ، هاشمى رفسنجانى مدعى است ایران اسلحهاى ساختهاست که هیچ کشورى در جهان آنها را نساختهاست. این اسلحه غیر از خود و او خامنهاى چه مىتواند باشد؟ کدام کشور اسلحه ساخته است که کشورى را ویران کنند؟
و او مىگوید در جنگ پیروز شدیم. دروغ پوشش حقیقت است. زیرا دروغ خالص نمىتوان ساخت. اما حقیقتى که این دروغ آن را مىپوشاند، شکست در جنگ 8 ساله نیست که پیروزى مىخواند بلکه هدف واقعى ادامه جنگ را مىپوشاند. هدف از ادامه جنگ در خدمت منافع امریکا و انگلیس و اسرائیل، استقرار رژیم ایران گیتیها بود و او گمان مىکند بدان رسیده است و در همان حال مىخواهد آن را از دید مردم کشور بپوشاند. به سراغ کتاب «عبور از بحران» مىرویم تا ببینیم آیا در باره هدف از ادامه جنگ و طرز اداره آن، چه نوشتهاست
هدف از ادامه جنگ چه بود بنا بر «عبور از بحران»؟
در 12 فروردین 60، یادداشت کردهاست که:
»در پیام امام در مورد جنگ و هیأت میانجى هم مطالبى آمده که سیاست آقاى بنىصدر را محکوم مىکند. آقاى بنىصدر در کارنامه دیروز نوشته مایل است به جنگ خاتمه دهد و صلح کند. ولى شعارهاى راه پیمائى امروز و اظهارات امام یقیناً راه را بر ایشان بسته است.«
انقلاب اسلامى: بتاریخ 22 اردیبهشت، بنىصدر نامهاى به خمینى، در باره پیشنهاد چهار وزیر خارجه کشورهاى غیر متعهد نوشته است که سندى تاریخى است. آن را در شماره آینده، از نظر خوانندگان مىگذرانیم.
اما در پیام خمینى بمناسبت 12 فروردین، سومین سالگرد همه پرسى، آمدهبود:
«باید جهانیان بدانند که امروز کشور ایران مثل ابر قدرتها یا رژیمهاى فاسد دست نشانده ابر قدرتها نیست که یک اقلیت زورگو و قلدر بر یک اکثریت مظلوم تحت سلطه حکومت کنند و مقدرات آنها را بدست گیرند. بلکه ایران امروز یک ملت است که دستهاى از آن خدمتگزارانى هستند که تدبیر امور کشور و دفاع از آن را، با اراده ملت، بر عهده دارند و ملت نیز خود را عهده دارپشتیبانى از آنها مىداند…
و کسانى که به عنوان حسن نیت پاى در میان گذاشته و رفت و آمد مىکنند، اگر حقیقتاً بشر دوست و با حسن نیت و به حکم اسلام به این امر قیام نمودهاند، باید با رسیدگى کامل ظالم را از مظلوم و غارتگر را از غارت شده و جانى را از کسى که بر آن جنایت واقع شده است، شناسائى نموده، معرفى نمایند. ملت ما در مقابل حق و عدالت تسلیم است. چنانچه در مقابل ظلم و جور ایستادهاست. ما انتظار داریم تا هیئتى به تجاوزات و جنایات رسیدگى کامل نماید و متجاوز را معرفى و با آن طورى عمل کنند تا عبرتى براى متجاوزان به حقوق بشر گردد.«
بدینسان، در 12 فروردین، خمینى، خطاب به جهانیان، مىگوید: در ایران، امور بدست منتخبان مردم است و در 6 و 25 خرداد، مىگوید: اگر همه مردم و 35 میلیون بگویند بله، من مىگویم نه! اما در باره پیشنهاد صلح، کلمه مخالفتآمیزى وجود ندارد که سیاست بنىصدر را محکوم کند. با وجود این، جمله مبهمى را آوردهاست (متجاوز را معرفى و با آن طورى عمل کنند که…) که بعد از کودتا، شرط «مجازات متجاوز» و دست آویز ادامه جنگ شد. در حقیقت، رئیس جمهورى، بنىصدر، در 10 فروردین، در گفتگو با خبرگزارى پارس، گفته بود: هیأت کنفرانس اسلامى، پیشنهاد ایران را دایر بر تحقیق در باره متجاوز و تعیین آن، پذیرفتهاست. خمینى در پیام خود، «با آن طورى عمل کنند تا عبرتى براى متجاوزان به حقوق بشر گردد» را افزودهاست.
دانستنى که او خود در تجاوز به حقوق بشر، از صدام پیشى گرفت.
در یادداشت 13 فروردین، نوشته است:
«ساعت نه صبح به زیارت امام رفتم. چیزهائى که در ارتباط با جنگ و هیأت صلح مىدانستم، گفتم. امام ضمن اینکه مایلند جنگ زودتر تمام شود، صلاح نمىدانند که ما کوتاه بیائیم و از اینکه شرط شود بعد از صلح، نباید به ملت عراق علیه صدام کمک کنیم، نگرانند. اگر این مضمون بخواهد در قرارداد بیاید، نگرانى دارند مخصوصاً با توجه به انتظارات مردم عراق.»
انقلاب اسلامى: شورایعالى دفاع و خمینى با پیشنهاد هیأت کشورهاى غیر متعهد، موافقت کرده بودند. خمینى به بنىصدر گفته بود: صلح بکنید اما اسمش را صلح نگذارید. پیش از شما، دو اتوبوس روحانیون آذربائیجان را به اینجا آورده بودند. آنها مصراً خواهان ادامه جنگ بودند. بنىصدر به او پاسخ گفته بود: اینها را به اینجا مىآورند تا شما را به ادامه جنگ راضى کنند. اگر راست مىگویند، در برابر مردم بایستند و بگویند خواهان ادامه جنگ هستند تا نیت واقعیشان را بر مردم آشکار کنند و مردم بدانند جنگ را براى استقرار استبداد مىخواهند. هاشمى رفسنجانى براى آنکه خمینى را به ادامه جنگ بر انگیزد، شرط «کمک نکردن به ملت عراق» را جعل کردهاست.
در یادداشت 14 فروردین قید کردهاست که:
«آقاى خامنهاى هم آمدند و در باره وضع جنگ و هیأت صلح و مطالب جارى، بحثهاى مفیدى داشتیم.»
در یادداشت روز 21 فروردین آوردهاست:
«با آقاى رجائى در باره پیشنهادات هیأت صلح غیر متعهدها، صحبت کردیم. پیشنهاد ایجاد منطقه غیر نظامى در خاک ایران، همراه با خروج نیروهاى عراقى را دادهاند. بعضى از نظامىها و آقاى بنىصدر مایلند با تعدیلى بپذیرند.»
انقلاب اسلامى: همانطور که در این چهار یادداشت تصریح مىکند، تا اینجا، او، هاشمى رفسنجانى، و خمینى و خامنهاى و رجائى مخالف پایان یافتن جنگ بودهاند. و
1 – »شرطى» را که مىآورد، جعل او است زیرا در پیشنهاد چهار وزیر خارجه که هیأت کشورهاى غیر متعهد را تشکیل مىدادند، چنین شرطى وجود نداشت.
2 – قواى دو کشور از مرزهاى بین المللى، در داخل خاک خود، به اندازه توپ رس، فاصله مىگرفتند و بعد از متارکه، به گفتگو مىنشستند. او نصف حقیقت را مىنویسد که بزرگترین دروغ است. قرار بر منطقه غیر نظامى در خاک ایران تنها نبود در خاک دو کشور بود.
3 – تکرار کنیم که شورایعالى دفاع و شخص خمینى با پیشنهاد موافقت کرده بودند و قرار بود در 26 خرداد، هیأت پاسخ موافق عراق را بیاورد و پایان جنگ اعلان شود. رجائى به هیأت اطلاع داده بود که چون فعل و انفعالى دارد انجام مىگیرد، سفر خود را به تأخیر بیاندازد. فعل و انفعال کودتا بر ضد رئیس جمهورى منتخب مردم و بقصد ادامه جنگ بود.
شگفتا! وقتى آنها حاضر بودند غرامت بپردازند چگونه مىتوانستند شرط در کار بیاورند!
در یادداشت 31 خرداد، پس از شرح رأى بر عزل رئیس جمهورى، گفتگوى خود را با اولاف پالمه، یادداشت کردهاست:
«با آقاى اولاف پالمه، معاون دبیر کل سازمان ملل و فرستاده ویژه ملاقاتى داشتم. پیشنهادى براى خاتمه دادن به جنگ داشت. امتیازى نمىخواست. بیرون رفتن بى قید و شرط نیروهاى عراق را نپذیرفت ولى از ما قبول مذاکره مىخواست. من از موضع قدرت با ایشان صحبت کردم»!
انقلاب اسلامى: نخستین اثر کودتا، عدول عراق بودهاست از پیشنهاد هیأت کشورهاى غیر متعهد. حالا دیگر عراق با بیرون رفتن بدون قید و شرط موافقت نمىکند!
دانستنى است که صدام در گفتگو با هیأت کنفرانس اسلامى، تخلیه بدون قید و شرط ایران را پذیرفته بود. این ایران بود که افزون بر آن، مجازات و جبران خسارات جنگ را مطالبه مىکرد که کشورهاى خلیج فارس پذیرفتند بپردازند.
در یادداشت 3 بهمن 60، خبر مىدهد که جبههها راکدند و:
«اخبار مىگوید عراق براى صلح دست و پا مىزند. سازمان ملل خواسته میانجیگرى کند. ما بر همان حرفها و شرائط سابق هستیم. خروج عراق، محاکمه متجاوز و پرداخت غرائم جنگ، اینها سیاست امام است.»
انقلاب اسلامى: خروج قواى عراق حتى فاصله گرفتن قوایش از مرزهاى بین المللى و پرداخت غرامت پذیرفته شده بودند. این شرط نیز پذیرفته شده بود که رسیدگى و متجاوز معین شود. پس چرا کودتا شد و چرا جنگ ادامه یافت؟
در یادداشت 8 اسنفد 60، اعتراف بسیار مهمى مىکند:
«شب، در جلسه شوراى عالى دفاع شرکت کردم. گزارش جبههها و بحث در باره تهیه مهمات ضرورى و پیشنهادات پالمه بود. پالمه خروج عراقیها را پذیرفته. مذاکره در باره مرزها، منجمله اروند رود مىخواهد و حضور نیروهاى ناظران بین المللى در مرزها و پرداخت غرائم جنگ به دو طرف از طرف دولتهاى داوطلب. سپس مصاحبه کردم. سرهنگ سلیمى آمد و از عدم همکارى صیاد شیرازى گله داشت. مىگفت: نیرو به ما نمىدهند.»
انقلاب اسلامى: بدینسان، پالمه، – نخست وزیر سوئد که ترور شد – نیز، به نمایندگى سازمان ملل، بیرون رفتن قواى عراق و پرداخت غرامت را پذیرفتهاست. پس چرا جنگ ادامه یافت؟ زیرا ملاتاریا به جنگ نیاز داشت. در همان یاداشت، توضیح مىدهد:
«به دفتر رئیس جمهور رفتم تا در باره جواب به اولاف پالمه که طرحى براى صلح با عراق ارائه کرده، مشورت کنیم. با حضور نخست وزیر و وزیر خارجه مشورت کردیم و روى جواب تصمیم گرفتیم. نتیجه این شد که هنوز براى صلح زود است. باید ضربهاى کارى وارد کنیم که صدام کاملاً در موضع ضعف باشد و معترف به شکست. ولى رد کلى میانجیگرى هم صلاح نیست. روى سه شرط خیلى تأکید کردیم: 1 – خروج بى قید و شرط و 2 – پرداخت خسارت و 3 – کیفر متجاوز.
انقلاب اسلامى: چون دو شرط اول و دوم حاصل بودهاست، شرط سوم که تحقیق بقصد تعیین متجاوز بود را کیفر متجاوز کردهاند تا بهانه براى ادامه جنگ داشته باشند. بدین قرار تا اینجا، هاشمى رفسنجانى و خامنه اى و مهندس موسوى و ولایتى موافق ادامه جنگ بودهاند.