back to top
خانهتاریخدکتر ناصر تکمیل همایون: دکتر غلام حسین صدیقی و اهمیت تاریخ...

دکتر ناصر تکمیل همایون: دکتر غلام حسین صدیقی و اهمیت تاریخ و فرهنگی “روز علوم اجتماعی”

TakmilHomayoonNasserعنایت نسبی دانشمندان به مسائل اجتماعی در تاریخ ایران بی سابقه نیست. نگارش رساله ها و کتاب های جغرافیایی، تاریخی به شیوه های گوناگون همانند «بُلدان نویسی»، تحریر «مسالک و ممالک»، «رحله نگاری (سفرنامه های گوناگون)»، شهرنامه، مزار شناسی های مختلف و آثار از این نوع، مجموعه ای از تاریخ اجتماعی و مقدمات جامعه شناسی تاریخی مناطق و اقلیم های جهان اسلام و سرزمین های ایرانی را فراهم آورده است که از آن با عنوان «اجتماعیات» می توان یاد کرد .

بخشی از آن آثار همانند کتاب های «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم» المقدسی یا ماللهند بیرونی (همچنین آثار الباقیه) «تجارب الامم ابن مسکویه» اصطخری و« ابن خرداد به »دهها کتاب دیگر بیشتر جنبه های توصیفی دارند، اما آثار دیگری چون، «آراء اهل مدینه فاضله» فارابی، «رساله السیاسه» شیخ الرییس ابن سینا، انسان کامل نسفی و همانند آنها، بیشتر جنبه نظر و تفهمی دارند و به طور خاصی مقدمه ابن خلدون جنبه های تحلیلی و تبیینی آن بسیار چشمگیر تر و عینی تر است و مورد توجه دانشمندآن جهان قرار دارد.

بی تردید شناخت انواع منابع از اینگونه که عدد آن بسیار است، نشان دهنده فرهنگ غنی مردم مشرق زمین و روایی بررسی های اجتماعی و اندیشه ورزی درباره جامعه و تحولات و تطورات آن است. این امر در جامعه های متمدن دیگر هم مشاهده می شود.در اروپا پس از عبور مردم از دوره قرون وسطی (عصر اسکولاتیک) و برپایی نهضت علمی و فرهنگی رنسانس و عصر تجدد و انقلاب های سیاسی و صنعتی، دانش هایی در پیوند با جهان و طبیعت و جوامع بشری ظهور کردند (چون اقتصاد و سیاست، جامعه شناسی و مردم شناسی و جغرافیا) برای مردم آن دوره ناشناخته بود. با دست آوردهای علمی گذشتگان در پیوند با برداشتهای سنتی و اعتباری آنان متفاوت جلوه می کرد. هرچند بر یکی از دانش های یونانی و رمی و معارف سده های میانه نبود. به زبان دیگر تحولات علمی و فرهنگی مغرب زمین یک دفعه پدیدنیامده بود، همه دانش ها و اندیشه ها، چه در جهان مشرق زمین و چه در فضای مغرب زمین (اروپا) ریشه در گذشته های جوامع آنها دارند.

۱- شرق و غرب و کارکردهای علمی-اجتماعی

آشنایی در این زمینه ها، همزمان با حاکمیت قاجاریان بر ایران است به ویژه در دوره سلطنت ناصرالدین شاه آشنایی ایرانیان با مدنیت جدید اروپایی در زمینه های گوناگون افزایش چشمگیری یافت. فزون بر ترجمه و نگارش رساله های اجتماعی و سیاسی، اعزام دانشجو به اروپا به قصد برخورداری از دانش های غربی به هزینه دولت و خانواده های مرفه مرسوم گردید و در دوره های جدیدتر آشنایی ها و تاثیر و تاثرات فزونتر شد و درعلوم اجتماعی و انسانی تاملات علمی و جایگاه ویژه ای پیدا کرد. این امر در اکثر کشورهایی که بعدها «جهان سوم» نامیده شدند ظهور و بروز داشت، اما در ایران و پاره ای از کشورهای جهان که با تمدن های گذشته خود، حشر و نشر داشتند (چینی، هند، مصر …) موقعیت های جدید فرهنگی و اجتماعی، تصمیم گیری های جدید و خردورزانه ای را طلب کرده است.

۲- ایران در استقبال از «علوم اجتماعی» بی تردید ایران کشوری بود که به ملتی متمدن و آشنا به دانش های گوناگون، تعلق داشت و سرزمین «لم یزرع» نبود که اقوام ابتدایی و ناآشنای به علوم و فنون و هنر در آن روزگار گذرانده باشند. جامعه ایرانی به دلایل داشتن سوابق علمی و فرهنگی ریشه دار بیگانه از دانش های اجتماعی مردم مغرب زمین (جامعه شناسی، مردم شناسی، انسان شناسی، اقتصاد و سیاست …) نمی توانستند باشند. علم تاریخ؛ ولو با صبغه وقایع نگاری و بیش و کم تحلیلی همواره در ایران استمرار داشت. علم سیاست؛ باب بودن سیاست نامه های سنتی و پندنامه های حکومتی و تاثیر مدرسه های علوم سیاسی به کوشش مشیرالدوله، حیات تازه پیدا کرده بود.

علم جغرافیای جدید؛ در پی معرف صوره الارض و جغرافیا نگاری گذشته در مسیر پیشرفت بود.

علم اقتصاد یا ثروت؛ (ثروت ملل) با ترجمه کتاب های غربی آشنایی هایی نوین را پدید آورده بود.

علم حقوق تطبیقی و بین الملل؛ از طریق ترجمه و تدریس از مدرسه حقوق در مسیر شناخت بیشتر قرار گرفته بود.

علم آمار و دموگرافی؛ با کوشش های عبدالغفار نجم الدّوله با عنوان «احصائیه» و «احصائیه نفوس» مرسوم شده بود.

علم عتیقات؛ (باستان شناسی) – علم مردم شناسی؛ با تاسیس موزه مردم شناسی (قوم نگاری و نژاد شناسی) مورد توجه قرار گرفته بود.

علم اداری (مدیریت)، جرم شناسی؛ نظام های آموزش و پرورش جدید و به صورت ضعیف تر شناخت خصال و منش های مردم جوامع مختلف روانشناسی اجتماعی) نیز توجه دانشمندان ایرانی را به خود جلب کرده بود.

اما علم جامعه شناسی؛ که ستون اصلی علوم اجتماعی است، شاید ناشناخته تر بود. با آنکه در نوشتارهای قاجاری و پهلوی واژه «علم اجتماع» و «علم اجتماعی» به کار رفته است، همچنین پس از تاسیس دانشگاه تهران و دانشسرای عالی که سازمان دانشگاهی تربیت معلم بود با دعوت از یک مربی آلمانی به نام و-هاس (W-Hass) درسی به عنوان علم الاجتماع پرورشی با همکاری و مترجمی دکتر اسدالله بیژن برقرار شده بود.

۳- پیوند در علوم اجتماعی مغرب زمین بر «اجتماعیات» فرهنگ ایرانی در میان دانشجویان ایرانی که در اروپای آن روزگار تحصیل می کردند، تنها یک تن شناخته شده است که علوم اجتماعی و رشته های گوناگون آن را بررسی کرده و همواره آن دانش های پیشرفته را در ترازوی سنجش با معارف اسلامی و فرهنگ گران سنگ ایرانی قرار داده است. و رساله دکترای خود را که نشان از اجتهاد وی دارد، با برخورداری از متدلوژی دانشگاه های اروپا، اما در زمینه اسلام و ایران و برداشتهای محققان و دانش پژوهان «خودی» زیر عنوان؛ Les Mouvements ReliGieux Iraniens EIU II ET III Sielle De L’Hegire, Paris 1938 (جنبش های دینی ایرانی در قرن های دوم و سوم هجری) ارائه کرد و هیات داوران که لویی ماسینیون (اسلام شناس مشهور) هانری ماسه (ایران شناس فارسی دان و ادیب) از اعضای آن بودند به اتفاق آرا درجه بسیار ممتاز را به وی ارائه کردند. از آن زمان دکتر غلام حسین صدیقی به عنوان جامعه شناس ایرانی نام و نشان یافت.

۴- دکتر صدیقی در ساحت علوم اجتماعی

نخستین جامعه شناس ایرانی در سال ۳۱۹ ا(خورشیدی) رسما به خدمت دانشگاه تهران درآمد. واژه فرنگی( Soeiologie Soeiology ) را که ریشه در واژه های « Soeiete» [جامعه] و «Logos » یونانی داشت، به واژه ی ایرانی جامعه شناسی (با ریشه های عربی و فارسی) برگرداند و تدریس جامعه شناسی را در دانشکده ادبیات و دانشسرای عالی آغاز کرد وبه مرور در چگونگی تدریس جامعه شناسی و تحول آن، بعدها در نخستین سمینار درباره شهر تهران (۱۳۴۱ خورشیدی) بیان داشته است :

«در مهرماه ۱۳۱۹ که بنده درس جامعه شناسی را در دانشگاه تهران شروع کردم حتی لفظ و عنوان جامعه شناسی در ایران به این نحو معمول نبود و آن را علم الاجتماع می گفتند و در هفته دو ساعت در دانشکده ادبیات و دانشسرای عالی دانشگاه تهران به عنوان علم الاجتماع پرورشی تدریس می شد … در سال ۱۳۱۹ تنها پنج علم از علوم اجتماعی که حتی مردم به اصطلاحات آن هم آشنا نبودند، در ایران تدریس می شد. خوشبختانه اکنون چنانکه می دانید ساعات درس جامعه شناسی در ایران از دهها می گذرد و علوم اجتماعی در پانزده درس تدریس می شود.» (۱)

استاد در درس های خود همواره از شانزده علم اجتماعی یاد می کرد و اگر امروز درس های «علوم اجتماعی»از بنیادی، میان رشته ای و چندرشته ای به شمارش در آیند، شاید نزدیک پنجاه درس دانشگاهی باشند.

تاسیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در سال ۱۳۳۷ خورشیدی با کوشش های خاص دکتر صدیقی و همکاری استادان جوان به ویژه دکتر احسان نراقی به عنوان مدیر موسسه، توسعه آموزش های نظری و عملی، رایزنی و مشاوره های علمی، ترجمه و تالیف کتاب های ارزشمند، برقراری درس های مربوط به علوم اجتماعی در دانشگاه های دیگر در تهران و شهرستان ها، تشویق سازمان های دولتی و وزارت خانه به برقراری روابط عمومی با موسسه در پیوند با وظایف و فعالیت های خود، دعوت از استادان برجسته خارجی برای تدریس و تحقیق و مشاوره های علمی، اعزام بهترین دانشجویان برای تکمیل تحصیلات خود به کشورهای اروپایی وآمریکا، در تلاش های دیگر علمی، دکتر صدیقی همیشه پیشگام بود و در نظام استبدادی وابسته، به عنوان رییس موسسه و استاد درسهای جامعه شناسی و راهنمای رساله های دانشجویان، دستگیر و زندانی هم شد.دانشکده ادبیات، علاوه بر تدریس و عضویت شورای دانشکده (و دانشگاه)، وی همواره به تحقیق و مطالعه در جامعه شناسی (علوم اجتماعی) و تبیین «اجتماعیات» ایرانی و اندیشه های دانشمندان بزرگ اسلامی (ابن سینا، ابن مسکویه، فارابی، ابن خلدون و …) که سخت به آن علاقه مند بوده، استمرار می بخشید و با استادانی چون علامه دهخدا، علامه قزوینی، احمد بهمنیار، عباس اقبال، شیخ محمد حسین فاضل تونی، سید محمد کاظم عصار، رشید یاسمی، دکتر علی شایگان، سید محمد مشکوه و دکتر یحیی مهدوی و دکتر علی اکبر سیاسی، حشر و نشر علمی و فرهنگی داشت.

آنان که با استاد دکتر صدیقی رابطه داشتند، همگان از اخلاق و آداب دانی و فضیلت و دانش، راست گویی و درست کرداری، حقیقت خواهی و عدالت و ایستادگی وی در برابر قدرت و ده ها صفت دیگر انسانی او داستان ها دارند. نگارنده که در دوره های لیسانس (فلسفه و علوم تربیتی) و فوق لیسانس (علوم اجتماعی) بیش از بسیاری از دانشجویان دیگر از محضر ایشان در کلاس ها و منزلشان (روزهای جمعه) در چهارراه سرچشمه برخوردار بودم و رساله خود را زیر نظر ایشان نوشتم و پس از بازگشت از اروپا، با همان «کسوت شاگردی» در محضرشان حضور می یافتم، ایشان را در همان منزلتی می دیدم که علاقهمندان و آشنایان وی بیان می کردند، تغییری در رفتار و برخوردهای آن فرهیخته محترم دیده نمی شد و چه خوب خود ایشان فرموده اند :

«اگر بخواهم یکبار دیگر از نو زندگی کنم، بی گمان همان گونه خواهم زیست که تاکنون زیسته ام» (۲)

تلاش دکتر صدیقی در پهنه سیاسی و قبول مسئولیت های مهم کشوری، برپایه اخلاق و وظیفه و رسالت اخلاقی و اجتماعی بود. وی به مردم سالاری و استقلال ملی و نهضت مقدس مردم اعتقاد داشت و گرایش وی در این امر برپایه میهن دوستی و خدمت به ملت بود. زمانی که پروفسور لویی ماسینیون از وی در زندان خواست که به پاریس بیاید و در دانشگاه سوربن تدریس کند، چنین پاسخ داد :

«ایران وطن من است. من به ایرانی بودن خود افتخار می کنم حتی اگر این امر به بهای جان من تمام شود. چون من هرچه دارم از این آب و خاک است» (۳)

کتاب ها ، مقالات و مسافرت های علمی استاد دکتر صدیقی در دست‌آوردهای آن خود حدیثی مفصل است. اما آنچه وی را ممتاز کرد؛ تعلیمات وی به مدت بیش از سی سال در دانشگاه تهران و تربیت بیش از دو و سه هزار دانشجوی ایرانی در رشته‌های گوناگون علوم اجتماعی است که بسیاری از آنان به مقام استادی و پژوهشگری رسیدند و تالیفات و تصنیفات از خود به یادگار نهاده اند. ناگفته نماند که استاد بزرگوار، همواره کوشش داشت که فارغ التحصیلان علوم اجتماعی از ادامه مطالعات و دانش اندوزی «فارغ» نشوند و به همین دلیل با تشکیل انجمن جامعه شناسی ایران و ارتباط آن با دیگر انجمن های همانند در پهنه «علوم اجتماعی» به معنای گسترده، همواره توصیه می فرمود که اجتماعیات ایران (بررسی متون تاریخی، سیاسی، اخلاقی، دینی و …) در پیوند با علوم اجتماعی پیشرفته مغرب زمین می تواند مکتب خلاق و کارای «مطالعات و تحقیقات اجتماعی» در ایران را به درستی سامان دهد.

پایان سخن …

شناسایی رجال و مشاهیر فرهنگی و علمی کشور و قدردانی از تلاش ها و کوشش‌های آنان حرکتی است فرهنگی و موثر در گسترش علاقه مندی نسل های آینده در پرورش دادن و پرورش یافتن، دانش پژوهان که بی تردید جامعه علمی را در استواری و استحکام قرار می دهد به همین دلیل در جوامع پیشرفته، قدردانی و بزرگداشت عالمان و هنرمندان برجسته، سنتی ارزشمند است و روزهای خاصی با نام و نشان آنان زیست می یابدو خوشبختانه دانش اندوختگان علوم اجتماعی که اکثر آنان از شاگردان مستقیم و غیرمستقیم شادروان دکتر غلام حسین صدیقی هستند عزم جزم کرده اند که روز «دوازدهم آذر ماه» را به نام آن معلم فرزانه «روز علوم اجتماعی» اعلام دارند. این امر مبارک، نشان از فرهیختگی و همت عزیزانی دارد که چنین تصمیم فرخنده ای را اتخاذ کرده اند. وی خود را «دانشجوی پیر» و «سپاسدار بخشش افتخار» می دانست (۴) و هیچگاه، هیچ ادعایی نداشت و همواره خود را کوشنده درمسیر علم و فضیلت می دانست. او بی تردید برای همه ما شاگردان آن پیر دل افروخته، پدری مشفق و به زبان خودش «خیر الجلیس» بود که از «فیض صحبتش» و فیضان «عنایتش» طرف می بستیم.

رحمه الله علیه رحمه واسعه.

پی نوشت

۴،۳،۲،۱ ؛ به نقل از مقاله نگارنده زیر عنوان «جایگاه فرهنگی استاد فرزانه دکتر غلام حسین صدیقی»، مجله فرهنگ، شماره نهم، ویژه نامه علوم اجتماعی، تابستان ۱۳۷۰٫

*استاد جامعه شناسی و تاریخ معاصر ایران
http://www.ettelaat.com/…/%D8%A7%D9%87%D9%85%D9%8A%D8%AA-%…/

 

برگرفته از روزنامه اطلاعات

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید