۱۳۹۴/۰۶/۱۸ – سایت انقلاب اسلامی در هجرت: رژیمی که دروغ را زبان رسمی خود کردهاست به قول خود سندی را منتشر کرده است که دستور بنیصدر، در مقام رئیس جمهوری به بانک مرکزی است. نادان نمیداند وقتی حقیقت را دروغ میکند، مسببان وقوع و ادامه جنگ را رسوا میکند. نخست مطلب سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی را می آوریم و سپس توضیحات سایت انقلاب اسلامی در هجرت.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی: درخواست 200 هزار دلاری بنیصدر از رئیس وقت بانک مرکزی
بنیصدر در نامه محرمانهای به رئیس وقت بانک مرکزی از وی درخواست انتقال 200 هزار دلار را در وجه حامل کرده بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سند محرمانه درخواست مالی ابوالحسن بنی صدر از رئیس وقت بانک مرکزی ایران که در آن درخواست واریز 200 هزار دلار شده بود و این مساله با اعتراض بسیار شدید جمعی از روحانیون همراه شد، برای اولین بار از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شد.
متن نامه ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور وقت خطاب به نوبری رئیس وقت بانک مرکزی که در طبقهبندی محرمانه ارسال شده بدین شرح است:
جناب آقای نوبری
رئیس بانک مرکزی ایران
دستور فرمائید معادل مبلغ دویست هزار (200000)هزار دلار آمریکائی در وجه حامل تحویل و هم ارز ریالی آن و هزینههای مربوطه را از حساب جاری شماره 35224 نزد آن بانک برداشت و اسناد آن را ارسال فرمایند.
منبع: فارس
سایت انقلاب اسلامی در هجرت- سند بالا چه واقعیتی را عیان میکند و چگونه؟
نامه دستور به بانک مرکزی است. انتشار دهندگان فرض را بر این گذاشتهاند که مردم عادی نمیدانند بانک مرکزی حسابهای دولت را نگاه میدارد و نه اشخاص. یکی از وظایف بانک مرکزی ایناست : «نگهداری از حسابهای کلیه وزارتخانهها و مؤسسات دولتی و وابسته به دولت». بنابراین، دستور به بانک مرکزی مربوط میشود به یک مقام دولتی و نه یک شخص عادی. بنابراین، شماره حساب از آن یک مؤسسه دولتی است. «حامل» که در وجه او پول تحویل شدهاست، یک مقام دولتی بودهاست و نه یک شخص. نامه قید محرمانه دارد زیرا «حامل» مأموریتی محرمانه را باید انجام میدادهاست. حامل کیست و مأموریت محرمانه او چه بودهاست؟
حامل کیست و مأموریت محرمانه او چه بودهاست؟
پیش از حمله عراق به ایران، آقای قطب زاده، وزیر خارجه وقت، گزارشی به شورای انقلاب داد که، بنابرآن، عراق قصد حمله به ایران را دارد. توافقی میان اسرائیل و امریکا و کشورهای عرب بعمل آمدهاست برای حمله عراق به ایران و پشتیبانی این کشورها از حمله. آقای قطب زاده به شورای انقلاب گفت اطلاع دهندگان برای دادن نقشه حمله به ایران، مبلغ 200 هزار دلار مطالبه میکنند. شورای انقلاب با پرداخت این پول توسط آقای قطب زاده موافقت کرد. آن زمان، بنیصدر رئیس جمهوری و رئیس شورای انقلاب بود. لاجرم دستور پرداخت وجه را باید او صادر میکرد.
خرید این نقشه همزمان شد با کشف کودتای نوژه که هدف از آن، از هم پاشاندن شالوده ارتش ایران بود تا که حمله عراق به ایران با موفقیت کامل انجام بگیرد. نقشه خریداری شده از اسباب نجات ایران شد. زیرا به ارتش ایران امکان داد، پیشاپیش، از محورهای حمله قوای صدام آگاه شود و خود را برای مقابله با آن آماده کند. طرفه اینکه دکتر محمد مکری، سفیر وقت ایران در مسکو نیز همین نقشه را آورد و گفت دوستانش در مرکز مطالعات تحقیقات علمی فرانسه دراختیارش گذاشتهاند. روشن بود که آن مرکز، مرکز جاسوسی و ضد جاسوسی نبود. وقتی بنیصدر، رئیس جمهوری، به سفیر روسیه شوروی سابق گفت احتمال میدهد نقشه را حکومت روسیه در اختیار سفیر ایران گذاشتهاست، او لبخند زد.
بدینقرار، دوماه پیش از حمله عراق، هم گزارش ارتش ایران درباب تدارک ارتش عراق برای حمله به ایران به آقای خمینی داده شد و هم کودتای نوژه افشا شد. این سند یکی دیگر از اسنادی است که شهادت میدهد بنیصدر میدانست عراق آماده حمله به ایران است. پس او نبود که میگفت عراق به ایران حمله نمیکند و خمینی بود که برغم گزارش اداره اطلاعات ارتش ایران و نقشه خریداری شده توسط قطب زاده و کشف کودتای نوژه، میگفت: هیچکس به ایران حمله نمیکند. این حرفها را ارتشیها میسازند برای اینکه پای آخوند را از ارتش ببرند. او و دستیاران او هم مسئول شروع جنگ هستند و هم مسئول ادامه آن بمدت 8 سال در سود انگلستان و امریکا و اسرائیل.
ضمیمه نامه 28 شهریور 1359 به آقای خمینی:
نامه آقای بنی صدر به آقاى خمینى در تاریخ 28 شهریور 1359
بعرض میرساند
نمیدانم دیشب در خدمت شما چه گذشته است و نظامیان و سپاهیان در خدمت شما چه گفتگو کردهاند. اما لازم است مطالب زیر را معروض بدارم:
1– یکماه پیش همین فرماندهان را بخدمت فرستادم اطلاعات حاصله درباره توطئه امروز را بعرض رساندند. بعد باینجانب فرمودید باین اطلاعات باور نمىفرمائید. و امروز راست از آب درآمدهاند و احتمال یک درگیرى گسترده از مرز ترکیه تا مرز پاکستان، احتمالى قوى است(1). در این وضیعت پرخطر پى در پى از اینجا بآنجا رفتم تا از سوئى محیط مردمى را به دولت جمهورى اسلامى علاقمندتر سازم و از سوى دیگر وضیعت نیروهاى مسلح را با دقت بررسى کنم. افسوس مىخورم که به هشدارهایم توجه کافى و اعتماد وافى نشد و اینک قسم میدهم به خدا، که اعتماد و اطمینان بفرمائید بلکه بتوانیم این مرحله بسیار خطرناک را نیز از سر بگذرانیم، چون براى خدا مىکنم و بخلاف آنچه بعرض رساندهاند نه قدرت مىطلبم و نه افتخار شخصى بخواست خدا موفق میشویم. بااینحال :
– در کرمانشاه و تهران دو نظریه درباره برخورد نظامى در مرزها طرح شد و حاصل صحبتها در دو صورت جلسه تنظیم شد که همه امضاء کردند و بحضور فرستادم (2).
– یک نظریه مىگفت که ارتش بلحاظ کمبود سلاح و از دست دادن حالت تمرکز نمیتواند مقاومت کند بنابر این در هم شکسته مىشود و باید جنگهاى چریکى کرد و ضربه زد. اینجانب پرسیدم آیا فکر مىکنید اگر بیایند و غرب و خوزستان را بگیرند چیزى برجا مىماند تا بعد برویم جنگ چریکى بکنیم! معلوم شد فکر این موضوع اساسى را نکردهاند، اینست که باتفاق آراء پذیرفته شد که باید مرزها را نگاهداریم و بعد گروهاى جنگ چریکى تشکیل بدهیم. در آنجا و هم در تهران دو سووال طرح شدند:
– آیا سپاه میتواند منهاى ارتش عملیات چریکى انجام دهد؟ پاسخ این بود که نه
– در صورتى که در خاک دشمن نمیتواند، آیا میتواند همین کار را در کردستان انجام بدهد تا نیروهاى ارتش به مرز منتقل بشوند و در برابر دشمن قرار بگیرند؟ در کرمانشاه جواب روشنى داده نشد، اما در تهران مسوولان سپاه باصراحت گفتند که بدون ارتش سپاه در کردستان نیز نمیتواند برپا بماند.
بنابراین روشن است که کاریکه نه در کردستان و نه در خاک عراق نمیتوان کرد را نباید و نمیتوان اساس کار قرار داد.
در این حال اطلاعاتى که درباره سیستان و بلوچستان و فارس و کردستان و خوزستان و کرمانشاه و آذزبائیجان میرسند، حکایت از جان گرفتن روز افزون ضد انقلاب مینمایند.
براین مشکلات، مشکلات اقتصادى نیز افزوده میشوند و ناامنى قضائى و غیر آن نیز، محیط را متزلزلتر مىسازد. آقاى معین فر از سفر اوپک آمده است و از قرار عربستان سعودى و عراق روزانه 12 میلیون بشکه نفت صادر مىکنند و میخواهند کارى کنند که چاههاى نفت ما را پر کنند و بدون ارز بمانیم و از پا درآئیم (3).
در قضیه کردستان خود اینجانب ستاد مشترک را تشکیل دادم و سرگرد صیاد شیرازى را سرهنگ تمام کردم و 3 لشگر را در اختیار او گذاشتم و هر امکانى خواست تا جائى که توانستم در اختیار او گذاشتم و چهار شنبه بعد از ظهر پس از چند ساعت بحث نتوانست نگوید که اختیارات و لوازم جنگى داشته است. بنابراین کسى نمیتواند بگوید نمیخواستهام این تجربه موفق بشود. اما در کرمانشاه موافق صورت جلسات همه قبول داشتند که تجربه شکست خورده است و در برابر تلفات زیاد و استعمال بمب ناپالم که خود سرشکستگى بزرگى براى جمهورى است، هیچ بدست نیاورده است. جوانان عضو جهادسازندگى بطور روشن مىگفتند ضد انقلاب نه در شهرها و نه در راهها نیست در روستاها کمین کردهاند و باید پاکسازى بطور اساسى و همه جانبه انجام بگیرد. بنابراین تکرار کارهائى که تلفات بسیار ببار مىآورند و در ارتش این فکر را القاء مىکنند که فرماندهان نادان را بزور بر او حاکم کردهاند و اینها هنرى جز بکشتن دادن ندارند، کارى بغایت خطرناک و بازى با آتش است. عجب اینجاست که خود صیاد شیرازى مىگفت از ستون 500 نفرى فقط 12 نفر از او پیروى مىکردهاند. البته بعد از افتادن در دام و دادن تلفات سنگینى و نمیتوان خطر ادامه اینگونه تسلیم شدن بفشار را پذیرفت و با یک ارتش بدون فرماندهى قوى و بدون تزلزل خطر جنگ را پذیرفت.
با توجه بمراتب بالا، تصمیم گرفتم از فردا در ستاد ارتش مستقر بشوم. میدانم که خطر دارد اما این خطر را بخاطر نشاندادن اعتماد و تجدید روحیه ارتش لازم مىبینم. اجراى امور زیر را پیش از آنکه دیر شود، از واجبترین کارها مىشمارم:
1- باید عدم اطاعت از فرماندهى به سرعت و با قاطعیت تعقیب و مجازات بشود
2- هر گونه دخالت در امر فرماندهى از سوى مقامات گوناگون قطع بگردد.
3- در صورتى که قاضى رویه بى طرفى نداشت و در امر بالا رویهئى در پیش گرفت که به تزلزل فرماندهى انجامید، و به امام گزارش شد ترتیب اثر فورى داده شود. بگمان اینجانب بعد از بیمارى عدم لیاقت که در قامت متصدیان دامنگیر جمهورى اسلامى شده است، بزرگترین بیمارى همین بیطرف نبودن دستگاه قضائى است. دو سه شب پیش آقایان موسوى اردبیلى و مهدوى کنى این معنى را تصدیق داشتند و اینجانب اصرار دارد که آقاى موسوى را احضار بفرمائید و از ایشان بخواهید بطور مرتب در این خصوص گزارش بدهد. چطور است که آقا در ارتش ناظر و شاهد دارید ولى در دستگاه قضائى که نحوه کارش در اسلام و کشور تاثیرى بزرگتر دارد، ندارید؟
4- باز تکرار مىکنم و هشدار عرض مىکنم که با رویه تحریکآمیز رادیو و تلویزیون ما با خطرهاى بزرگ روبرو مىشویم. اگر مردم تردید کنند که آنچه مىشنوند حقیقت دارد یا نه کشور از دست مىرود. با اصرار تمام میخواهم روش فعلى در این سازمان ترک گفته شود. متنى که بنظر اینجانب امام باید بصورت دستور ابلاغ بفرمائید همانست که پیش از این وسیله حاج احمد آقا معروض داشتهام (4).
5- امروز عراق بکشتىهاى تجارتى ما گفته است یا حق ندارند به خرمشهر بروند و یا باید پرچم عراق را برافرازند و کشتى را دراختیار راهنمایان عراقى بگذارند تا به بنادر ما راهنمائى کنند!! اینجانب نیز دستور دادم بندرهاى عراق را ببندند. جنگ طبیعت خود را دارد و هر روز یک مقدار بآن افزوده مىشود و ما تجهیزات کافى نداریم و آنمقدار هم که داریم قطعات یدکى ندارند. بنابراین هر لحظه ممکن است ناگزیر از تصمیمات مهم بشویم که جنبه تعیین کننده دارد. باید ترتیبى باشد لااقل احمد آقا در دسترس باشد که هر لحظه بتوان تماس گرفت.
بخداى بزرگ سوگند، اگر اعتماد باشد و به حرف حسابم ترتیب اثر داده شود، در محظور واقع نمیشوم و ناگزیر براى سبک کردن بار مسئولیت سخن باز نمىگویم. اما چه باید کرد وقتى در سختترین شرائط بجاى کارآمدترین استعدادها کم مایه ترینشان تحمیل مىشوند. وقتى در مقام تضعیف همه جانبه رئیس جمهورى بر مىآیند که باید در موقع خطر بتواند مردم را برانگیزد و مقابله با خطر کند، وقتى…
امیدوارم بذل غایت بفرمائید و در 5 مورد بالا نظر تائیدیه اظهار بفرمائید. از خداوند مسئلت مىکنم که ما را از این خطر به سلامت برهاند.
باقى امر، امر عالى است
ابوالحسن بنى صدر