۱۳۹۴/۱۰/۲۸– سایت انقلاب اسلامی در هجرت- در دی ماه 1359، دفتر ریاست جمهوری بنیصدر 263 برگ سند بهمراه 30 قطعه عکس از آثار شکنجه بروی بدن زندانیان یا معدومین تحویل هیئت 5 نفره مامور تحقیق در امر شکنجه داد. ما گزارش روزنامه انقلاب اسلامی در این باره که در شماره 450 – 25 ذیماه 1359 بچاپ رسید را به اطلاع خوانندگان میرسانیم. یادآور می شویم که بمناسبت عاشورا در 28 آبان 1359، بنیصدر در سخنرانی معروفش که در میدان آزادی ایراد کرد به شکنجه و بی منزلت شدن انسان و وسیله کردن قوه قضائی بعنوان ابزار استبداد، شدیدآ اعتراض کرد. پس از این سخنرانی، آقای خمینی دستور تشکیل هیئت شکنجه را داد. اعضای این هیئت عبارت بودند از: محمد منتظری از جانب آقای خمینی، علی محمد بشارتی از جانب مجلس، دکتر افتخار جهرمی از سوی شورای نگهبان و حسین دادگر دادستان تهران از سوی شورای عالی قضایی. درباره این هیئت، آقای بنیصدر در کتاب درس تجربه می گوید:
«اما در مورد آن هیئت که نام بردید، بله، همین آقای بشارتی آمد پیش من و گفت: «آقا! شما یک در هزار آن را نگفتید. اصلا وحشتناک است». گفتم:«خب، پس گزارش کنید». گفت:«نمیتوانم». گفتم:«چه طور؟». گفت: «به ما گفتند که گزارش کنید شکنجهای نیست. چطوری میتوانم گزارش کنم که هست». محمد منتظری هم، همین مطلب را گفته بود: «آمدند پیش پدر من و قضیه شکنجه ها را طرح کردند و گفتند که بله، این شکنجه ها است ولی وقتی گزارش کردند، خلاف آن را گزارش کردند». کسانی از قزوین آمده بودند و یک فهرستی از شکنجه ها یعنی نمونه هایی از شکنجه ها با نامهای آدم هائئ که شکنجه شده بودند را آورده بودند و در اختیار آن هیئت گذاشته بودند. رفته بودند پیش محمد منتظری و او بهشون تشر زده بود که: «به ما گفتند ثابت کنیم که شکنجه نیست، شما رفتید دلیل و مدرک آوردید که هست!». (کتاب درس تجربه – خاطرات ابوالحسن بنیصدر، اولین رئیس جمهوری ایران- ص 261).
اما آقای بهشتی که یکی از پایه گذاران استبداد در ایران بود و قوه قضایه را یکی از ارکان استبداد کرد، در 14 اسفند 1359، درباره وجود شکنجه می گفت: «بنده فکر می کنم که همه گروه ها بهتر است بجای اینکه سراغ فریب و صحنه سازی بروند، بروند دنبال حقیقت و واقعیت»!
انقلاب اسلامی – شماره 450- ص 3- پنجشنبه 25 دیماه 1359- برابر با ژانویه 1981
تا کنون 263 برگ سند بهمراه 30 قطعه عکس از آثار شکنجه بروی بدن زندانیان یا معدومین تحویل هیئت 5 نفره مامور تحقیق در امر شکنجه گردیده است
بسم الله الرحمن الرحیم
به در خواست گروه 5 نفره مامور تحقیق شکنجه که طی نامه ای به دفتر ریاست جمهوری ابلاغ شده بود، اسناد واصله به دفتر ریاست جمهوری مربوط به اعمال شکنجه تحویل این گروه گردید. این اسناد که مشتمل بر 263 برگ سند، اعم از اظهارنامه، گواهی پزشکی قانونی، استشهاد محلی و نیز استشهاد شاهدان اعمال شکنجه است بهمراه 30 قطعه عکس از آثار شکنجه بروی بدن زندانیان یا معدومین تحویل هیئت 5 نفره مامور تحقیق در امر شکنجه گردید. یک مقام مطلع گفت: در دفتر رئیس جمهوری ضمن اعلام این مطلب در این باره به خبرنگار ما گفت: دو نامه نیز همراه این اسناد میباشد که در یکی از آنها، مشخصات کلی پرونده ها تشریح شده و در دیگری توضیحات کلی نسبت به وضعیت شکنجه و شکنجه شدگان که از مراجعات مردم به دفتر ریاست جمهوری و تحقیقات بعدی مستفاد گردیده، ذکر شده است.
در قسمتی از نامه دوم آمده است:
توجه هیات محترم را به پارهای نکات جلب مینماید که انشا الله این توضیحات به سمع رضا اصغا خواهند شد:
1- اکثر شکوائیههای رسیده به این دفتر مربوط به بازداشت افراد در درگیریهای سیاسی است.
2- طبق اظهارات، عاملین شکنجه بعضآ افراد با تجربهای هستند که در حرفهء خود کار کشته بوده و معمولآ نشانی از شکنجه و ضرب و جرح بر پیکر شکنجه شده باقی نمیگذارند.
3- در برخی موارد آثار شکنجه در طول مدت زندان التیام پذیرفته لذا تشخیص را بر پزشک قانونی دشوار میسازد.
4- گروهی از شکنجه شدگان ابراز شکایت و اطلاع مراتب امر از چگونگی امر را منوط و مشروط به حصول اطمینان از مجازات عاملین شکنجه دانسته، و در غیر اینصورت بلحاظ حراس از درگیری مجدد و عواقب ناگوار بعدی یا از شکایت خودداری میکنند و یا با اسامی مستعار و بدون نشانی به این کار مبادرت میورزند.
5- در همین رابطه، ترس از مراجعه و اظهار مراتب و معرفی عاملین بوضوح در کلیه شکنجه شدگان مشهود است.
6- آن دسته شکوائیههائی که حاوی اطلاعات کاملتری از جریان امر هستند، اغلب توسط افرادی ارائه شده است که سابقه مبارزاتی داشته و از تجربه ء سیاسی برخوردارند.
این امر میتواند مبین آن باشد که بسیاری از شکنجه شدگان بلحاظ نداشتن تجربه سیاسی و سابقه مبارزاتی و آشنا نبودن با رموز و پیچیدگی کارها، از مراجعه به مقامات مسئول محروم میمانند و لاجرم بسیاری از موارد شکنجه گزارش نمیشود.
7- بسیاری از شکوائیهها و مراجعات در شهرهای بزرگ صورت میگیرد. این به احتمال زیاد بدان معنی نیست که در شهرهای کوچک و دورافتاده، شکنجه اعمال نمیشود. بلکه برعکس همین دورافتادگی و هراس از عدم ارجاع مراتب به مقامات مسئول اگر مقامات مسئولی حضور داشته باشند، باعث شده که شکنجه شدگان بیشتر احساس ناامنی و لذا موارد شکنجه به مرکز انعکاس نیابد.
8- در مواردی شکنجهها در خارج از محیط زندان مثل خیابان پستوی مغازه، منازل امن، نقاط دورافتاده خارج شهر و داخل اتومبیل و غیره اعمال شده است…
برای مطلع شدن بیشتر از این موضوع، مصاحبهای با یکی از مسئولین دفتر رئیس جمهوری داریم که ذیلا برای اطلاع خوانندگان عزیز چاپ میگردد.
س- لطفا برفرمائید دقیقآ به درخواست چه ارگان یا شخصی شما این اسناد را به هیات 5 نفره تحقیق امر شکنجه فرستادید؟
ج- آقای دادگر، عضو هیات 5 نفره طی نامهای درخواست کرده بود که اگر اسنادی از اعمال شکنجه داریم به آن هیات تحویل شود.
س- این اسناد چگونه بدست شما رسیده؟
ج- همانطوری که میدانید، رئیس جمهوری مسئول اجرای قانون اساسی است. بهمین دلیل و نیز بدلیل علاقه و اعتماد خاصی که مردم ایران به جناب آقای بنیصدر دارند، این دفتر مرجع تظلمات عمومی شده است. بسیاری از مردم روزانه شکایات خود را از ارگانهای مختلف مملکت به این دفتر میآورند و تقاضای رسیدگی میکنند. اسناد شکنجه نیز یا توسط خود شکنجه شدگان (در صورتیکه آزاد شده باشند) یا توسط کسان و نزدیکان آنها (در صورتیکه هنوز در زندان هستند یا اعدام شدهاند) به دفتر رئیس جمهوری تحویل و توضیح داده شده است.
س- گفتید اگر اعدام شدهاند، اسناد مربوطه توسط کسان آنها به دفتر رئیس جمهوری ارسال شده است. مگر افراد اعدامی هم شکنجه شدهاند؟
ج- عکسها- گواهیهای پزشکی قانونی و شواهد دیگری که به ما نشان دادند حاکی از وجود آثار شکنجه برروی بدن بعضی از معدومین است.
س- ممکن است بعضی از موارد شکنجه را که در اسنادی که شما به گروه 5 نفره ارسال داشته اید، شرح دهید؟
ج- طبق این مدارک، شکنج ها از انواع خیلی ساده تا انواعی که منجر به مرگ شکنجه شده گردیده است، میباشد. این امر بعهده همان 5 نفره است که تصمیم نهائی خود را اعلام نماید.
مثلآ با زدن ابزار و آلات آهنی به سر و صورت و نیز انداختن بخاری روشن بروی یک متهم به قاچاق مواد مخدر باعث فوت وی شدهاند. یا یکی از پرونده ها حاکی از سوزاندن نوک بینی و نیز بعضی محل های حساس بدن شخصی که مظمون واقع شده است میباشد که البته وی 48 ساعت پس از دستگیری آزاد شده است. مثلا پرونده ای حاکی از آنست که اعمالی با شخص دستگیر شده انجام شده که باعث شکستگی جمجمه و خونریزی مغزی و بلاخره فوت وی گردیده است. یا شکستگی ستون فقرات دست و پا (در یک مورد منجر به قطع پا)، پارگی پرده گوش براثر سیلی و اینگونه موارد نیز در پرونده ها دیده میشود. البته زدن با مشت و لگد و بسا با شیلنگ و یا کابل بیشتر موارد را تشکیل میدهد. شکنجههای روحی و ایجاد صحنه های اعدام نیز اظهار شدهاست. گاهی موارد خیلی پیچیده و نیز عجیب نیز اظهار شده که باید در مورد آنها تحقیق بیشتری شود.
س- آیا این اعمال فقط برای گرفتن اقرار بوده است؟
ج- پرونده هائی که ما به هیات 5 نفره ارجاع کردهایم حالات مختلفی را شامل میشود – شکنجه حین دستگیری- شکنجه قبل از محاکمه- شکنجه حین جستجوی منزل یا مطب- شکنجه هنگام بازداشت موقت و نیز شکنجه برای گرفتن اقرار همه اینها ابراز شده است.
س- آیا نامی از اعمال کنندگان یا دستوردهندگان شکنجه در شکوائیه ها ذکر شده است؟
ج- ببینید طبق این مدارک خیلی از موارد طوری بوده است که آزاردهنده ناشناس مانده است و لذا شاکی قادر به آوردن اسم شخص مشخص نیست ولی نام و مشخصات محلی که در آن شکنجه شده را ذکر کرده است. گاهی اوقات اشخاص حاضر در حال شکنجه یا دستور دهنده اعمال کننده شناس بوده و لذا بعضی اسامی ذکر شده است.
س- آیا این اسامی، اسامی افراد مسئولی است؟
ج- متاسفانه در بعضی موارد بله.
س- ممکن است چند تا را نام ببرید ؟
ج- تا قبل از اعلام نظر هیات – نه متاسفم.
س- شایعه است که بعضی از افراد گروه فرقان قبل از اعدام بسختی شکنجه شده اند. آیا در این مورد شما اطلاعی دارید؟
ج- چند مورد عکسهائی در دست است که طبق آن عکسها چنین استنباطی را میشود کرد.
س- آیا افرادی که در مورد شکنجه شکایت کردهاند، مرتکب جرمی شدهاند یا همه بیگناهند؟
ج- این وظیفه قوه قضائیه است که تشخیصی را بدهد- ما از این بابت هیچگونه نظری نداریم- فقط از نظر شکنجه، پرونده ها را تحقیق یا تکمیل کرده ایم – ممکن است این افراد واقعآ مجرم باشند و ممکن است مجرم نباشند- آنچه اساس این بحث است اینست که آیا شکنجه اعمال شده است یا نه؟ زیرا متهم چه واقعآ مجرم و چه غیر مجرم، اعمال شکنجه در هر حال مخالف روح اسلام، مخالف قانون اساسی و مخالف کل اصول انسانیت است.
س- آیا اسناد دیگری هست که هنوز تحویل نشده باشد؟
ج- شکایات زیاد است ولی آنچه که به هیات فرستاده ایم، آنهائی است که تکمیل و قابل تحقیق است و بقیه بتدریج تکمیل و ارسال می گردد.
بخشی از سخنرانی بنیصدر بمناسبت عاشورا در 28 آبان 1359 که در میدان آزادی ایراد کرد و به اعتراض شدید علیه شکنجه پرداخت:
در قانون اساسی ما، چند نوع زندان پیش بینی شد؟ در قانون اساسی ما، شکنجه مگر حرام نشد؟ ممنوع نشد، در کجای دینا، در کدام دین، و در کدام اسلام، در کشور اسلامی، در حکومت اسلامی، شش نوع زندان وجود دارد ؟ چرا اینها تعطیل نمی شوند؟ چرا اینها تعطیل نمی شوند؟ (درود بر بنیصدر! درود بر بنیصدر… )
خود من، پیش از اینکه رژیم شاه سرنگون بشود، در چند نوبت نوشته و گفته بودم که امید من آنست که در جمهوری اسلامی، با اجرای اسلام، زمانی برسد که ما دیگر محتاج زندان نباشیم و زندان نداشته باشیم. حالا، چرا هر کسی و هر نهادی یک زندان داشته باشد؟ اینها باید تعطیل بگردند، جو اسلامی، جو اعتماد است، اسلام دین اعتماد است، دین معنویت است، دین نترسیدن است. در اسلام، فقط از خداست، آنهم در مقام گناه که باید ترسید. بنابر این، اینهمه دستگاه های ترسناک و مخوف درست نکنید! چرا هیاتی تشکیل نمی شود و به کار این زندانها گوناگون نمی رسد؟ چرا رسیدگی نمی کند که آیا شکنجه است یا نه؟ چطور ممکن است در رژیم اسلامی، انسان و جان او اینهمه بیمنزلت شده باشد که بتوان مثل آب خوردن محکوم کرد و بدون اینکه کسی بفهمد، کار را تمام کرد. خوب این حالت تزلزل را از بین ببریم. باور کنید، بارها من ناچار شدم به فرماندهان و افسران و آنها که میجنگند، اطمینان بدهم که آن دوران تزلزل منزلتها و فقدان امنیت به سر رسید. آخر مگر امام امسال را، سال امنیت قرار نداد؟ چطور میشود که اشخاص را میگیرند در زندان میبرند و ماهها جزء فراموش شدگان میشوند؟ بس کنید این کارها را. دستگاه قضایی ما، باید بیطرف باشد، مستقل باشد و نباید اجازه داد انواع و اقسام پیدا کند و ابزار قدرت سیاسی شود. اگر این طور شد، این همان است که حسین به خاطرش قیام کرد و شهید شد! (تکبیر مردم).
فقط برادران و خواهران من، از شما توقع دارم. ما با هم در جریان انتخابات ریاست جمهوری، هم عهد شدیم. ممکن است دشمن، یک رفتارهائی را تبلیغ بکند، نکند که به مقام شامخ روحانیت، خدای ناکرده جسارتی بشود. نکند به جان هم بیفتید و نکند فریب بخورید. بیاد داشته باشید، حسین ابن علی برای آن 6 موضوعی که گفتم، شهید شد. نکند به بهانه جنگ، به بهانه استقرار حکومت اسلام، این گونه رفتارها تحمیل بشود. و خوب اگر بیایند بگویند، بله دشمن گرفتیم اما بروز نمی آید. حالا عیبی ندارد، ما شکنجه اش می کنیم! خوب رژیم سابق هم که همین حرف را میزد! اگر بیآیند بگویند که بله، ما میبینیم یک اخلالهائی میشود. خوب، شما چه کاره هستید، آقا؟ که تشخیص بدهید. بله ما همه کاره هستیم… میگیریم اشخاص را، خوب این میشود ساواک سابق! اگر بیائیم بگوئیم که نخیر، هرکس علم و تخصص دارد، خط امریکا است. خوب، این که می شود رژیم سابق! همینجور، یک به یک، اینها را بگویند و بماسانند، و بعد ببینیم ما سرجای اول هستیم، به اسم اسلام! اینرا مراقب باشید که چنین چیزی نشود! بقیه را، مطمئن باشید، ما پیروز می شویم. برای من آسان بود اگر دنبال قدرت استبدادی بودم، آسان بود با این امور موافقت میکردم و یقیناً هم بهتر از من گیر نمیآمد که هم با این امور موافقت داشته باشد، هم بتواند این امور را برای شما توجیه بکند. اما، ما انقلاب کردیم برای استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و خود من، به مجلس خبرگان اصلی را بصورت پیشنهاد کردم و آن اصل نهم بود که آزادی و استقلال از هم تفکیک ناپذیر هستند. یعنی نباید و نمی باید بنام اینکه ما بخاطر استقلال می جنگیم، آزادی مردم را از بین برد. این لغو عملی قانون اساسی است! و نمی توان بنام دفاع از آزادی، استقلال را از بین برد. ما، وقتی مستقل هستیم، آزاد هستیم و وقتی آزاد هستیم، مستقل هستیم. و وقتی مستقل و آزاد هستیم، رژیم ما، اسلامی و حکومت ما، مکتبی است. (درود بر بنیصدر…)
برای شنیدن این مصاحبه، اینجا را کلیک کنید
بخشی کوتاه از فیلم سخنرانی بنیصدر در عاشورای 59 که توسط تلویزیون رژیم پخش شده است:
اما اولین اقدام بنیصدر در مبارزه با نقص حقوق بشر به اوائل انقلاب برمی گردد. برای اطلاع خوانندگان، بخشهائی از خاطرات بنیصدر در باره مبارزه با شکنجه در کتاب درس تجربه را نیز می آوریم:
شکنجه در زندان ها (کتاب درس تجربه – خاطرات ابوالحسن بنیصدر، اولین رئیس جمهوری ایران- جلد 1- ص 243- 245 )
ح.ا.: در باره مسایلی از سال 1358 و شورای انقلال، میخواهم در رابطه با شکنجهها در زندانهای آن ایام پرسشی را طرح کنم. در این ایام، آقای بهشتی که دستگاه قضائی تحت مسئولیت ایشان بود، آقای هادوی را تعویض و بجای ایشان، آقای قدوسی را به سمت دادستان انقلاب انتخاب میکند. برخی روایتها نشان میدهند که از همان نخستین ماههای بعد از انقلاب، زندانیان را در زندانهای جمهوری اسلامی شکنجه میکردند. آیا چنین خبری به شورای انقلاب هم رسید؟ آیا مواردی وجود داشت که شما در شورای انقلاب در جریان آن قرار گرفته باشید؟
بنیصدر: اولین گزارش که به ما درباره شکنجه شد، اول باور نمیکردیم. میگفتیم، مگر چنین چیزی ممکن است! حکومت اسلام و اول انقلاب و راه انداختن بساط شکنجه و اعدام های برق آسا، یعنی چه؟!
هیئتی (از طرف شورای انقلاب) مرکب از آقای طالقانی و آقای عزت الله سحابی و من رفتیم به زندان قصر برای اینکه بررسی کنیم. آن وقت، آقای قدوسی (دادستان انقلاب اسلامی) نبود و آقای آذری قمی بود و بعد از او، قدوسی شد و بعد هم آقای لاجوردی شد.
بله رفتیم آنجا و جمع شدند و از طریق تحقیق از بازپرسها، معلوم شد که توی آنها، هم مجاهدین خلق بودند و هم فدایی خلق و اینها هم از شکنجه کنندگان بودند و این آقای محمدی گیلانی هم که قاضی شده بود، توی دست اینها بود. همین محمدی گیلانی که بعدها، همه اینها را گرفت و کشت، خودش آن وقت، توی دست اینها بود.
دنیا را ببین، چه دنیایی؟! این آقا (محمدی گیلانی) دوره شاه، باب طبع اعلیحضرت همایونی عمل میکرد و اول انقلاب توی دست آینها بود و بعد از کودتای 1360 برضد من و جلاد خمینی شد.
ح.ا. الان گویا پست دادستان کل کشور را دارد؟
بنیصدر: بالاتر از دادستان، الان رئیس دیوان عالی کشور است. بله، بالا زده. آن روز که رفتیم به زندان قصر، این آقای گیلانی هم، آنجا نشسته بود. حالا ما باید بگوییم چرا به اینجا آمدهایم. من شروع کردم به اینکه «شکایتهایی شده از وضعیت دادگاه انقلاب، بازجوییها، شکنجهها و اعدامهای بدون حساب و کتاب. شورای انقلاب ما را معین کرده و آمدیم برای بررسی». این آقای گیلانی پس از شنیدن این صحبتها، گفت:« آقا! شما باید حد بخورید». گفتم:«چرا باید من حد بخورم؟»گفت:«برای اینکه اینهایی که شما گفتید، افترا است. گفتید شکنجه است در اینجا، اینها افتر است».
حال، در اینجا که این صحبتها میشد، حدود پانزده نفر نشسته بودیم. من با خونسردی حرفهایش را شنیدم و بعد به حالت عصبانیت افتادم و گفتم : «آشیخ! شما هنوز فرق بین قصد انشاء و قصد اختیار را نفهمیدهاید، چگونه شما قاضی شده اید و قضاوت میکنید؟! من میگویم که به ما گزارش شده است یعنی خبر دادهاند. اگر انشاء بود که تو اینجا نبودی. شما در زندان تشریف داشتید، یعنی در آن وقت رسیدگی شده بود و معلوم شده بود که درست است و شما زندان تشریف داشتید و این فضولی ها را هم نمی کردی. پس قصد اخبار است و گفتم به ما گزارش شده و ما آمدهایم برای رسیدگی».
آقای طالقانی رو کرد به او و گفت:«آشیخ! شما پیش این کلاهیها، دیگه برای ما آبرویی گذاشتید؟ ایشون باید به شما فرق قصد اخبار و انشاء را حالی کنه؟ شما با کسی که از شورای انقلاب آمده است و شما تابع آن شورا هستید، این جور برخورد میکنید، با زندانی بدبخت چه می کنید؟ انصافآ؟!»
محمدی گیلانی سرش را انداخت پایین و دیگر هیچ صدایی نکرد و بقیه هم، ماستها را کیسه کردند و دیدند، نه سنبه این طرف پر زوره. خب، پرسیدیم با زندانیان چه روشی به کار میبرید؟ یکی بود آنجا، بلند شد و گفت :«بله، ما یک روشهایی به کار میبریم برای اینکه یک اعترافاتی باید گرفته بشود و اساسی است». او خودش شرح داد که سپهبد برنجیان را 36 ساعت بیخوابی دادم. گفتم «آخه جوان! خدا بگم با تو چه بکند؟ پس ما انقلاب کردیم که جای تهرانی (شکنجه گر ساواک) را بدهیم به تو؟» گفت «من خودم هم نخوابیدم» گفتم «تو دو تا گناه کردی، هم خودت را شکنجه کردی و هم او را شکنجه کردی. ما میخواستیم بگوییم یک جامعه انسانی هستیم و انسان در آن جامعه منزلت دارد. اینک شما، هم خود را شکنجه کردی و هم او را شکنجه کردی. این که جواب نشد؟!»
به هر حال رسیدگی کردیم و بعد معلوم شد که بله، شکنجه هست، محاکمات قلابی است و رشوه و این چیزها هم، هست. آمدیم مقداری تصفیه در آن بازجوها کردیم و آئین نامهای معین شد و قرار بر این شد که زندانی حق وکیل داشته باشد.
خب، اگر شما دیدید که اینها اجرا شد، ما هم دیدیدم. هرچه اصرار کردیم، بی فایده شد….
تحویل چهار صد عکس از شکنجه ها به نماینده عفوبین المللی – کتاب درس تجربه – خاطرات ابوالحسن بنیصدر، اولین رئیس جمهوری ایران- جلد 1- صص 260- 262 :
وقتی نماینده عفو بینالمللی را آوردند به دفتر من، به او چهار صد عکس از انواع شکنجهها را دادم تا آنها را نگاه کند و گفتم:«هیچ ملاحظه مرا نکنید و فقط نگوئید که این عکسها را از من گرفتید ولی در خارج بگوئید که این شکنجهها هست. برای اینکه، من میخواهم شکنجه تعطیل بشود. ولو در خارج بگویند که دولت از جمله من که رئیس جمهور آن هستم مسئول شکنجهها هستند. این مسئلهای نیست. مسئله این است که باید این بساط تعطیل بشه».
همین چهار صد تا عکس را دادم بردند برای آقای خمینی. به نظر من، ایشان هیچ پوزشی ندارد، نه در پیشگاه خلق و نه در پیشگاه خدایی که او معتقد است و اگر معتقد باشد. چون من تردید دارم، آدمی که این جور زور بگوید به این آشکاری و به این سهلی آدم بکشد، این بتواند یک باور جدی داشته باشد به خدا چون آدمی که به زور باور دارد، ممکن نیست به خدا باور داشته باشد، بله آن عکسها، دیگر جای چون و چرا نداشت.
اما در مورد آن هیئت که نام بردید. بله، همین آقای بشارتی آمد پیش من و گفت:«آقا، شما یک در هزار آن را نگفتید. اصلا وحشتناک است». گفتم:«خب، پس گزارش کنید». گفت:«نمیتوانم». گفتم:«چه طور؟» گفت:«به ما گفتند که گزارش کنید، شکنجهای نیست. چه طوری میتوانم گزارش کنم که هست».
محمد منتظری هم، همین مطلب را گقته بود: «آمدند پیش پدر من و قضیه شکنجه را طرح کردند و گفتند که بله، این شکنجهها است ولی وقتی گزارش کردند، خلاف آن را گزارش کردند.»
کسانی از قزوین آمده بودند و یک فهرستی از شکنجهها یعنی نمونههائی از شکنجهها با نامهای آدم هایی که شکنجه شده بودند را آورده بودند و در اختیار آن هیئت گذاشته بودند. رفته بودند پیش محمد منتظری و او بهشون تشر زده بود که:«به ما گفتند ثابت کنیم که شکنجه نیست. شما رفتید، دلیل و مدرک آوردید که هست!».
….
اما، داستانی بگویم که خیلی شنیدنی است. روزی به مناسبت رفته بودم پیش آقای خمینی و او گفت:«من راضی نیستم که این کارها دستگاه قضائی را به من نسبت بدهند». گفتم:«دستگاه قضائی تابع شماست. به کی باید نسبت بدهند؟» گفت:«من هیچ خبر ندارم از اینها». گفتم:«خب، شما دو کلمه بنویسید که از آنچه در دستگاه قضائی میگذرد، بیاطلاعم و آنچه که این قاضیان میکنند، به من کمتری ربطی ندارد. از این لحظه که شما این را امضا کردید، یک قاضی نمیتواند کسی را شکنجه دهد و یا بیگناهی را اعدام بکند. اگر چنین کاری شد، پیش خدا و خلق خدا، مسئول من هستم، بنویسید». خیر، او ننوشت.
کتاب درس تجربه – خاطرات ابوالحسن بنیصدر، اولین رئیس جمهوری ایران- جلد 1- صص 260- 262