متن سخنان صلاحالدین بیانی در 31 خرداد 1360 به علیه عدم کفایت بنی صدر
رئیس ( هاشمی رفسنجانی) – کسی بعنوان مخالف نمیخواهد صحبت کند؟
بیانی – من پنج دقیقه میخواهم صحبت کنم.
رئیس- آقای بیانی بفرمایید.
بیانی- بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا بمن توانائی آن را بده که حقیقت را بگویم و از این جوی که در اینجا ایجاد شده است نترسم. من تا همین ساعت که اینجا بودم قصد صحبت بعنوان موافقت از آقای بنیصدر نداشتم. شاید رای بعنوان موافقت با بنی صدر میدادم. چون برای من الان ثابت است که ملت ایران هنوز بنی صدر را میخواهد (همهمه نمایندگان) و اما آنچه که مرا وادار کرد که در اینجا صحبت کنم، این بود که در اینجا آقای دیالمه اسنادی را ارائه داد که آقای بنی صدر در ۱۵ سال قبل فلان و فلان بوده عضو جبهه ملی بوده، با فلان شخص رابطه داشته. با فلان کس چکار کرده است. من میخواهم ببینم وقتی که ما امام را مدیر و مدبر میدانیم وقتی که به امام معتقدیم که حکم ریاست جمهوری بنی صدر را که امضاء کرده اند حتما تحقیق کرده اند. حتما در مورد سابقه و علم و تدبیر ایشان در تمام این موارد تحقیق کرده اند. یا ما باید در تدبیر امام شک بکنیم و یا در سیاست بنیصدر ما در تدبیر امام هیچ شک نداریم. امام هم تا بحال ایشان را رد نکرده است. اگر نظری دادهاند بعنوان یک نظر مشورتی دادهاند در اسلام نظر مشورتی تمام نظرها مساوی است. در آن جائی که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) جلسه تشکیل میداد از همه یاران مشورت میخواست هر کس هر نظری را که داشت میداد هیچوقت پیامبر(ع) نظر خودش را از نظر دیگران برتر نمیدانست گاهی نظر علی بن ابیطالب (علیه السلام) گاهی نظر فاروق اعظم، و گاهی نظر بقیه اصحاب را قبول میکرد. در اینجا در این چندروز و از صبح افرادی که اینجا صحبت کردند گفتند که امام ایشان را رد کرده است. خیر، امام رد کردن ایشان را به نظر ما نمایندگان ملت واگذار کرده است. ما در اینجا باید خودمان تحقیق و بررسی بکنیم و به نتیجه برسیم که آیا ملت هواخواه بنی صدر هست یا نیست؟ ما باید در این مورد تحقیق بکنیم که آیا بنی صدر عدم سیاست داشت یا افرادی که با او درگیر بودند؟
یکی از نمایندگان – آقای هاشمی آیا رئیس هیچ توضیحی نباید بدهد؟
بیانی – در اینجا موضوعی که مطرح شد برای نخست وزیری آقای رجائی بود.
رئیس- حق خودشان است و دارند بحث میکنند.
بیانی- اگر من بجای بنی صدر بودم اگر صد مرتبه هم مجلس نخست وزیر را رد میکرد باز من برای صد و یکمین مرتبه معرفی میکردم. در آنجا این فشار مجلس بود که بنی صدر آقای رجائی را انتخاب کرد. و این عدم سیاست بنی صدر نبود. در مورد شورایعالی قضائی تذکر میداد و لازم بود که تذکر بدهد. من هم که نماینده هستم این وظیفه را دارم باید تذکر بدهد. تنظیم کننده قوا بود باید تذکرمیداد. در آنجا هیچ اثر و نشانه بیسیاستی بنظر من در او پیدا نشد. غیر از اینکه مجلس از حزب خاصی اکثریت دارد واین حزب خاص از اول بنی صدر را نمیخواست. اما ملت ایران خواست. و یازده میلیون باو رای داد با آن تدبیری که امام از او میدانست، امام او را تایید کرد. امام اگر در آن زمان تحقیق نکرده اند اصلا در مقابل خدا مسوولند. اما من معتقدم امام تخقیق کرده اند و تدبیر و درستی و صداقت ایشان را دانسته اند. یعنی در آنجا در مورد ولایت فقیه هم که رای میداده دلیل نبوده که تمام نمایندگان مجلس خبرگان بولایت فقیه رای بدهند اگر اینطور بوده است که به رای گیری احتیاج نبوده است. هر کسی نظری دارد. بحث در این است که بعد از اینکه حکومتی و رژیمی پذیرفته شد به آن وفادار شد اگر قرار باشد در آنجا که بولایت فقیه رای نداده است این، نظرش بوده است، بعد که این رژیم را پذیرفت الزام داشت نظر اکثریت را اجراء کند و بنظر من نظر اکثریت را تا بحال اجراء کرده است. و چون من بیش از پنج دقیقه قصد صحبت نداشتم به همین اندازه اکتفا میکنم و من با عدم صلاحیت سیاسی بنی صدر موافق نیستم و هنوز اورا سیاستمدار مدبر برای ایران میدانم.