۱۳۹۵/۰۸/۰۸ – سایت انقلاب اسلامی در هجرت- در زمان ریاست جمهوری، آقای بنی صدر هر روز گزارش کار خود را برای مردم ایران می نوشت و این کارنامه زیر عنوان روزها بر رئیس جمهور چگونه می گذرد، منتشر می شد. بمناسبت گروگانگیری فاجعه بار سفارت امریکا برای ملت ایران، گزارشهای کارنامه رئیس جمهوری بنی صدر در رابطه با گروگانگیری و سازش پنهانی، اکتبر سورپرایز، و رابطه مستقیم آن با ادامه جنگ ایران و عراق و کودتای خرداد 60 و برقراری استبداد ولایت فقیه توسط رهبران حزب جمهوری اسلامی به سرکردگی، محمد حسین بهشتی، هاشمی رفسنجانی و علی خامنه ای و به حمایت احمد خمینی و شخص خود خمینی که روابط پنهانی با جمهوریخواهان امریکا برقرار کرده بودند تا انتخاب شدن ریگان و بوش را فراهم کنند، را از نظر خوانندگان می گذرانیم تا مشاهده شود چطور با فریب و مبارزه شعاری با امریکا، اختیار و ثروت مردم ایران را در دست امریکا قرار دادند تا خود برسر قدرت بمانند!.
1.در کارنامه 15 تیر 1359 – 6 ژوئیه 1980،گفتهام (ص 25 و 26 جلد اول) :
«بعد، سرلشگر باقری (فرمانده نیروی هوائی) آمده بود. اطلاعاتی در باره باره بعضی نقاط کشور داشت و تهدیدهائی که نسبت به او میشود. و نیز مسئله توطئه بخش خبر صدای امریکا و بیبیسی و رادیو اسرائیل… اطلاعاتی که در باره امنیت کشور به من داد فوقالعاده ذیقیمت بود».
توضیح: سرلشگر باقری میگفت: پسر او داماد یک سناتور امریکائی است و سناتور به او گفتهاست، قرار است گروگانها موضوع معامله میان ایران و رقبای کارتر بگردند. روشن است که این اطلاع را ممکن نبود در کارنامه آورد. زیرا، نخست برای او مشکل ایجاد میکرد. من اطلاع او را با آقای خمینی در میان گذاشتم. قرار بود او به امریکا برود و اطلاع دقیق حاصل و گزارش کند. اما او را در فرودگاه دستگیر کردند و مدتهای دراز در زندان ماند.
2. در کارنامه همان تاریخ، گفتهام (ص 34 ج.1) در همین وقت، یک هموطن خودمان که برادر زاده امام است، نزد من آمد و اطلاعاتی را که از سفر خود به خارج آورده بود، داد، در همین زمینهها که گفتیم و بعد بحث درباره این مسئله که چگونه ما باید در سه جهت سیاست خارجی عمل کنیم.
توضیح: برادرزاده آقای رضا پسندیده بود. از سفر اسپانیا بازگشته بود. میگفت: آدمهای ریگان با او تماس گرفتهاند و پیشنهاد میکنند ایران آزادی گروگانها را تا انتخابات ریاست جمهوری به تأخیر بیاندازد و در ازای آن، چون ریگان پیروز شد، امریکا نیازهای ایران را بر میآورد. چون نپذیرفتم، گفت: اگر شما با او معامله نکنید، آنها این معامله را با رقبای شما خواهند کرد.
پدر او، آیهالله پسندیده در خاطرات خود نوشتهاست: چون بنیصدر حاضر نشد با مخالفان او، کار را انجام دادند (نقل به مضمون)
و باز آیهالله پسندیده در همان خاطرات نوشته است حکومت کارتر آماده بوده در قبال رها کردن گروگانها امتیازها به ایران بدهد و شخص خمینی نپذیرفتهاست:
«…یکی از دامادهای من در امریکا بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از ماجرای گروگانگیری پرسنل امریکایی در سفارت ایران، شرح مفصلی به من نوشت مبنی بر اینکه امریکاییها موافق هستند عدهای را نزد امام بفرستند و در قبال استخلاص کردن گروگانها، حاضرند محمد رضا شاه، اویسی و کسان دیگر را به ایران مسترد کنند. اگر امام موافقت کنند یک عده از امریکا نزد ایشان بیاید و یک عده هم از ایران به امریکا برود تا قضیه حل شود و صلاح هم همین هست. من هم عین آن را نامه کردم دو نسخه، یک نسخه آن را برای امام و یک نسخه آن را برای ریس جمهور وقت (بنی صدر) فرستادم. اما امام موافقت نکرد و گفتند اینها حرف است و من صلاح نمیدانم کاری کنید.(محمد ص۱۵۸)
شگفتا! آقای خمینی اجازه میدهد برادرزادهاش به اسپانیا برود و با طرف امریکائی که بظاهر برای کارتر و در واقع برای ریگان کار میکرده صحبت کند.
3. در کارنامه 30 تیر 1359 – 21 ژوئیه 1980 گفتهام جلد 1 ص 102):
… مطلب دوم این بود که در همان روزها، مسئله گروگانها و تحویل آنها به دولت و عدم تحویلشان به دولت طرح بود، من در حال هیجان و گریه به اعضای شورای انقلاب گفتم: شما با من یک دل نیستید و صحیح نیست که اولین رئیس جمهوری تاریخ ایران تسلیم فشار امریکا بشود و گفتم: بهتر است من عقب بروم و شما کسی را که با او یکدل هستید، بعنوان نخست وزیر انتخاب بکنید و امور کشور را اداره کنید. آنها گفتند نه، ما با شما یکدلیم و دنباله را خود مردم میدانند که چگونه گذشتهاست… و این اوضاع ادامه پیدا کرد تا داستات نوارها و میثاق…
توضیح: صحبتهای محرمانه آقای بهشتی در روزهای بعد از آن جلسه شورای انقلاب بدست آمد. آقای بهشتی که در آن صحبتها گفته بود باید از گروگانها مثل آتو برضد کارتر و بنیصدر استفاده کرد، بیآنکه به روی خود بیاورد، بنیصدر را تسلی میداد که ما با شما یکدل هستیم!
دانستنی است که قرار بود گروگانها را «دانشجویان خط امام» تحویل حکومت بدهند و رئیس جمهوری مسئول حل مشکل آنها با طرف امریکائی بگردد. اما آقای خمینی از این نظر برگشت و سرانجام، حل مشکل را بر عهده مجلس گذاشت.
4. در کارنامه 27 مرداد 1359 – 18 اوت 1980 (صفحه 188 ج 1):
… باتفاق (احمد آقا خمینی) پیش مهدوی کنی رفتیم. مسائلی مطرح شد که مهمترین آن اشاره به گروگانها بود. مطالبی گفته شد و جزئیات آن را ببعد میگذارم. تا در موقع خود بازگو کنم.
توضیح: در این جلسه بود که آقای بهشتی از بنیصد خواست تعهد نامه کتبی بدهم که اگر آنها مسئله گروگانها را حل کردند، اعتراض و حتی انتقاد نکند. و او گفت: اگر مسئله بر وفق حقوق ملی ایران حل شود، جای تشکر دارد و تشکر خواهم کرد. اگر نه خیانت است و چگونه تعهد کنم، آنهم کتبی، که به خیانت اعتراض نکنم؟
– در کارنامه 24 شهریور 1359 ( 15 سپتامبر 1980) بنیصدر گفتهاست (جلد 2، صفحه 95): یک گزارش مفصل و خواندنی در باره شکار آدم به وسیله امریکائیان خواندم که بیانگر بعضی اطلاعات بود که قبلا ما داشتیم و نشان میداد که خیالات زیادی در باره ایران دارند و نکته جالب این که به اصطلاح کار با مرا غیر ممکن دانسته بودند و من نیز از ابتدا میدانستم که برنامه آنها برداشتن من از میان است. چراکه من نقش آنها را میشناسم»
توضیح: این تاریخ 34 روز پیش از تاریخ معامله پنهانی در پاریس است. روشن است که بعد از پاسخهای منفی، این گروه ریگان و بوش بودهاست که کار با بنیصدر را ناممکن میدانسته اند. این گزارش که قسمت اطلاعات ریاست جمهوری در اختیار رئیس جمهوری گذاشت، سبب اقدام بنیصدر برای حل مشکل گروگانها با حکومت کارتر شد.
در نامه 28 شهریور 59 (19 سپتامبر 1980) به خمینی (بند 5 صفحه 159 کتاب نامهها به آقای خمینی) مینویسد: «ما تجهیزات کافی نداریم و آن مقدار هم که داریم قطعات یدکی ندارند. بنابراین، هر لحظه ممکن است ناگزیر از تصمیمات مهم بشویم که جنبه تعیین کننده دارد».
٭ در کارنامه 18 مهر 1359 – 10 اکتبر 1980 (جلد 2، ص 205) : «سپس آقای صادق طباطبائی که در خارج کشور بود، آمد و گزارش سفر را داد و پیام فوری سفیر آلمان غربی را که مطلبی است مهم و به موقع خود مردم را از آن مطلع خواهم کرد، به من داد».
توضیح: آقای صادق طباطبائی، همزمان با گزارشی (درباره شکار آدمها توسط امریکائیها) که در کارنامه 24 شهریور بنیصدر در باره آن سخن گفتهاست، از سوی آقای خمینی مأمور میشود برای حل مشکل گروگانها، با حکومت کارتر از طریق آلمان ارتباط برقرار کند. با پا در میانی گنشر، وزیر خارجه وقت آلمان، او با کریستوفر، معاون وقت وزارت خارجه امریکا دیدار و گفتگو میکند. بدیهی است او رئیس جمهوری را از مأموریت خود مطلع نمیکند. بعد از گذشت به یک ماه، وقتی او را نیز کنار میگذارند، نزد آقای بنیصدر میرود و گزارش مأموریت خود را به او میدهد.
در همان روز 18 مهر (10 اکتبر)، سفیر آلمان نزد رئیس جمهوری میرود و پیشنهادهای حکومت کارتر را در صورت آزاد شدن گروگانها تسلیم او میکند. از این پیشنهادها، او، در گزارش به کمیته تحقیق کنگره درباب اکتبر سورپرایز، صحبت کردهاست.
در کارنامه 6 آبان 1359 – 28 اکتبر 1980، (جلد 3، صفحههای 17 و 18): آقای موسوی اردبیلی، دادستان کل، آمده بود و میگفت نزد امام رفته و دو سه مطلب را گفتگو کردهاست… و بهمین مناسبت صحبت قطب زاده پیش آمد که هفته پیش میگفت: من دبیر کل سازمان ملل را به ایران آوردم و شورای انقلاب با شرط و شروط زیادی او را به حضور پذیرفت و گفتند دست اشرف را بوسیده و این کار غیر مکتبی بودهاست. ولی نخست وزیر به امریکا رفت و دوبار در اتاق همین دبیر کل، او را دید و کسی نگفت این عمل غیر مکتبی است.
توضیح: قطبزاده میگفت رجائی، نخست وزیر، در نیویورک کار معامله بر سر گروگانها را تمام کردهاست.
درکارنامه 8 آبان 1359 –30 اکتبر 1980، (صفحه 33 جلد 3): «البته احمد آقا فرزند امام هم آمد که در آن جلسه هم بود و بعد جلسهای با او داشتم و راجع به دو سه مطلب که حالا نمیتوانم اینجا بازگو کنم، تذکراتی دادم».
توضیح: آن دو سه مطلبی که در کارنامه گفته نشدند عبارت بودند از:
1. معامله پنهانی بر سر گروگانها . آن زمان، بنیصدر هنوز میپنداشت آقای خمینی از معامله خبر ندارد. و
2. بنابر برکناری بنیصدر دارند بهنگام روی کار آمدن ریگان. بدین ترتیب، پیش از انتخابات ریاست جمهوری در امریکا، در ایران، هم بنیصدر و هم مخالفان او میدانستند که اثر آزاد نکردن گروگانها پیش از انتخابات ریاست جمهوری، ایناست که ریگان رئیس جمهوری امریکا میشود. و
3. ماندن آقای رجائی در مقام نخست وزیری علامت موافقت آقای خمینی با رفتن بنیصدر است.
در کارنامه 10 آبان 1359 – 1 نوامبر 1980: « در این موقع، امام جمعه اهواز و آقای بهشتی و آقای ربانی املشی آمده بودند که در مسائل گوناگون بحث کردیم. از جمله در این باره که باید میزان اعتماد را افزایش دهیم تا دلهای نیروهای ما به هم نزدیک شوند و در جنگ موفق بشویم.
توضیح: این ملاقات در دزفول انجام شد. آقای بهشتی به خوزستان آمده بود برای زمینه سازی «برکناری بنیصدر» با فرماندهان ارتش صحبت کردهبود و آنها رئیس جمهوری را از وعدههائی که او به آنها داده بود، آگاه کرده بودند. در آن دیدار، بنیصدر به او گفت: شما با دسته ریگان سازش کردید و او پاسخ داد: امام در جریان است و تصویب کردهاست.
با بازگشت آقای بهشتی، در 12 آبان 1359، نمایندگان عضو حزب جمهوری اسلامی که آقای بهشتی دبیر کل آن بود، در مجلس، نامهای را به امضای نمایندگان میرساندند که تقاضای عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا از آقای خمینی بود. در کارنامه 13 آبان 59 (4 نوامبر 1980)، بنیصدر گفتهاست (جلد 2، صفحههای 49 و 50 و 51): «درکارنامه دیروز یادم رفت بگویم که از تهران تلفن کردند که عدهای از نمایندگان در جلسه خصوصی مجلس اظهاراتی کردهاند و نامهای هم امضاء کردهاند و نزد امام بردهاند. من امروز با احمد آقا صحبت کردم… سرشب، در محلی که دور از مراکز شهری و نظامی است، شورای نظامی را تشکیل دادیم و وضع را در تمام جبهه ها بررسی کردیم و گزارش کار روزانه را دریافت کردم. دوباره از تهران اطلاع دادند که عدهای قصد گشودن جبهه جنگ سیاسی – روانی را دارند.
بعد نشستم و مقداری در این زمینهها فکر کردم. گذشتهای که ما را به اینجا رسانده است را از نظر گذراندم. دیدم هشت ماه پیشتر گفتم: من نمیتوانم مسئولیت تغییر روانشناسی جامعه امریکائی را به خشونت و مداخله جوئی برعهده بگیرم. آنچه کردهایم و آنچه کردهاند و کار را به اینجا رساندهاند، جریانی است که امروز نتیجه خود را ببار میآورد و گمان من اینست که ریگان نه بعنوان جمهوریخواه در برابر دموکرات، بلکه بعنوان بیانگر تغییر روانشناسی جامعه امریکائی انتخاب میشود. چند روز پیشتر به دوستان گفته بودم که تصمیم در باره گروگانها، در زمانی و به صورتی اتخاذ شدهاست که بسود کارتر مؤثر نخواهد شد. بلکه به زیان او مؤثر خواهد شد».
در 14 آبان (5 نوامبر) بنیصدر به آقای خمینی نامه نوشته و در آن آوردهاست: «آنچه دیروز انجام گرفتهاست را ساده تلقی نمیکنم».
● باوجود این، در 14 آبان (5 نوامبر)، همان «نمایندگان» مشغول به امضاء رساندن تقاضا نامه عزل بنیصدر بودند. در این تاریخ، او در کارنامه (صفحه 55) گفتهاست: «امروز، پس از اطلاع از آن توطئه تازه نقشه کشان در تهران، من دو نامه تهیه کردم یکی خطاب به رئیس مجلس و دیگری هم خطاب به امام»
توضیح: چند روز پیش از 13 آبان (4 نوامبر) هم زمان میشود با گفتگوی بنیصدر با آقای احمد خمینی در تاریخ 30 اکتبر و گفتگوی 10 آبان (1 نوامبر) او با آقای بهشتی. و در همین روز، آقای هاشمی رفسنجانی در مقام رئیس مجلس، گفت: در آینده خواهند گفت ما ریگان را رئیس جمهوری امریکا کردیم.
در 17 آبان 1359 – 8 نوامبر 1980، آقای قطب زاده توقیف شد. دلیل آن این بود که او تهدید کرده بود معامله پنهانی برسر گروگانها را افشا میکند. در کارنامه آن روز (جلد 3، صفحه 63) بنیصدر گفتهاست: «مدتی نگذشته بود که معلوم شد آقای قطب زاده را دستگیر کردهاند… نامهای به دادستان کل نوشتم تا در تاریخ ضبط بشود…»
● در کارنامه همان روز (صفحههای 67 و 68): « من در شورای نظامی گفتم: … امریکا از نظر من بانی این جنگ بوده و شاید این جناحی که انتخابات را بردهاست، بانی این جنگ بودهاست و ادامه جنگ بسود امریکا است. شرح دادم که چگونه این جنگ وضعیت دلار را تثبیت میکند – یادآور میشود که نخستین قربانی جانشین کردن سبد ارزها به جای دلار بعنوان بهای نفت بنیصدر بود که قربانی شد – و قیمتهای مواد ساخته شده و خام را بسود امریکا پائین و بالا میبرد و موقعیت سیاسی – نظامی امریکا را در خاورمیانه تثبیت میکند و…»
● یادآور میشود که سرتیپ شهید فکوری، فرمانده نیروی هوائی به رئیس جمهوری گفته بود که بهنگام کارآموزی در امریکا، یکی از مسائلی که استاد از شاگردان خواسته بود حل کنند، به گروگان گرفته شدن اعضای سفارت امریکا در یک کشور غیر دوست بود.
کارنامه 22 آبان 1359 – 13 نوامبر 1980، (جلد 3، صفحه 113): « شاید امروز که مسئله گروگانها به این صورت درآمد، برای خوانندهِ این سطور که میداند در گذشته، من در این باره چه گفتهام، آشکار است که میان مبارزه واقعی با سلطه خارجی و این نوع مبارزه که ما را در جائی قرارداد که هستیم، تفاوت هست».
توضیح: یادرآور میشود که، در همان روزهای اول، بنیصدر در مخالفت با گروگانگیری گفت: با گروگانگیری اعضای سفارت امریکا، ایران به گروگان امریکا در آمد.
با انتخاب ریگان به ریاست جمهوری و بوش به معاونت ریاست جمهوری امریکا، روز 31 دی 1359 (20 ژانویه 1981)، تقریباً در کارنامههای تمام روزها، بنیصدر از تقلای انجام دهندگان معامله پنهانی بر سر گروگانها، برای برکناری او، سخن گفتهاست: چند نمونه:
● در کارنامه 8 تا 13 آذر 1359 برابر 29 نوامبر تا 4 دسامبر 1980 (جلد 4، صفحههای 28 و 29)، بنیصدر استراتژی تصرف دولت توسط معامله کنندگان را توضیح داده و این امرهای واقع را یادآور شدهاست:
1. نواری که چند ماه پیش منتشر شد میبینید یک برنامه تدوین شده منظمی است که از روی قرار و قاعده برای نابودی این جمهوری به اجرا درآمدهاست.
یادآور میشود که نوارها دو دسته بودند: نوار صحبتهای آقای بهشتی (از گروگانها باید مثل آتو بر ضد بنیصدر و کارتر استتفاده کرد) و نوار صحبتهای حسن آیت در باره از میان برداشتن بنیصدر
2. امر مهم اینکه، با انتخاب ریگان به ریاست جمهوری، در ایران، معامله کنندگاه بر سر گروگانها، جانبدار طولانی شدن جنگ شدند. در واقع، از روز نخست جنگ، میگفتند ارتش ناتوان است و باید جنگ را طولانی و چریکی کرد. در کارنه 14 آذر 59 (5 دسامبر 1980 )، بنیصدر گفتهاست: «همه بخاطر دارند که در زمان شروع جنگ، دو نظریه وجود داشت: یکی این که ارتش ناتوان است و باید آنرا کنار گذاشت و به جنگ چریکی با دشمن مشغول شد و جنگید. باید جنگ را هرچه طولانیتر کرد. من این نظریه را نپذیرفتم. برای اینکه هیچکس عزیزی را از دست نمیدهد و بعنوان اینکه «ما باید جنگ را درازمدت و مردمی و چریکی بکنیم»، دشمن را در خانه خود جا نمیدهد. خصوصاً اینکه من از طرح توطئه آگاه بودم».
● بسیار دیر، بعد از بر ملاء شدن افتضاح ایران گیت، آلن کلارک، وزیر دفاع در حکومت تاچر، نخست وزیر وقت انگلیس، در دادگاه گفت: جنگ عراق با ایران در سود انگلستان و غرب بود اسباب ایجاد و ادامه آن را فراهم کردیم. بدینسان، عامل ایجاد صدام بود که با چراغ سبز امریکا به ایران حمله کرد (نامه محرمانه آلکساندر هیگ، نخستین وزیر خارجه ریگان به ریگان).
3. در نوار آیت بود که باید خمینی را با بنیصدر مقابل کرد. این راهکار، نخستین موفقیت خود را بدست آورد. وقتی که آقای حسین خمینی را از جبهه به تهران آوردند و نزد خمینی بردند که بر بستر بود. خمینی گریه کنان به او گفته بود بنیصدر میخواهد مرا از میان بردارد. وقتی از نزد پدر بزرگ بیرون میآید، عموی او، آقای احمد خمینی، خبرنگار اطلاعات را فراخوانده بود تا با آقای حسین خمینی مصاحبه کند و او نیز مصاحبهای بر ضد بنیصدر انجام میدهد. همانروز پی میبرد که فریبش داده و آلت دستش کردهاند. او به نزد بنیصدر میرود و ماجرا را به او میگوید. بنیصدر بطور کتبی از او پرسشها میکند و او، در مصاحبه با روزنامه انقلاب اسلامی، به آن پرسشها پاسخ میدهد.
● در کارنامه 18 آذر 59 (9 دسامبر 1980) : «امروز گفتند که آقای حسین خمینی در روزنامه توضیحاتی نسبت به سئوالهای رئیس جمهوری دادهاست».
4. رویارو کردن روحانیت با رئیس جمهوری: تهیه کنندگان طرح گمان برده بودند هرگاه چهار روحانی نزدیک به خمینی که امام جمعههای چهار شهر بزرگ بودند، مردم را دعوت به اعتصاب عمومی بکنند و این اعتصاب روی دهد، مردم را نیز با رئیس جمهوری روبرو کرده و برکناری او را قطعی کرده بودند. برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا، یکی از مواد قطعنامه بود که باید در شهرها خوانده و به تصویب مردم میرساندند. بنیصدر به خمینی پیام داد که من خود در راه پیمائی شرکت میکنم و هرآنچه مانع شدید به مردم بگویم، به آنها خواهم گفت. خمینی نیز اعتصاب و راهپیمائی را موقوف گرداند.
در این باره، در کارنامه 25 آذر 1359 -16 دسامبر 1980، بنیصدر گفتهاست (جلد 4، صفحههای 114 و 115): از تهران تلفن کردند که شما خوباست که به تهران بیائید. چون یکی از مواد قطعنامه که قرار است در راهپیمائی خوانده بشود، مربوط به فرماندهی کل قوا است و قراراست فردا به نزد امام بروند و از ایشان اجازه بگیرند که این ماده در قطعنامه باشد… آشکار است کسانی که میخواند، پس از این که تظاهرات به نتیجه نرسید، اینک از محبوبیت بیمانند امام استفاده کنند و از نام او برای تثبیت قدرت خود بهره بجویند و من تردید ندارم که امام اجازه این راهپیمائی را نخواهد داد… میخواستند این روز را روز تعیین تکلیف رئیس جمهوری قراردهند».
دانستنی است که کوششهای دیگر آنها برای مقابل کردن مردم با رئیس جمهوری به شکست انجامید و کار وارونه شد و سرانجام، این خمینی بود که در 6 و 25 خرداد 1360 و 1 تیر (26 مه و 14 و 21 ژوئن 1981) یک تن در برابر یک ملت شد. در 25 خرداد (14 ژوئن) گفت: «35 میلیون بگویند بله من میگویم نه»
5. تقلای معامله کنندگان با ریگان و بوش برای گرفتن فرماندهی کل قوا – که قانون اساسی اجازه آن را نیز نمیداد – همچنان ادامه یافت. در کارنامههای روزهای 27 و 28 آذر (18 و 19 دسامبر 1980) همچنان در این باره سخن گفتهاست. در کارنامه 28 آذر (19 دسامبر)، بنیصدر گفتهاست (جلد 4، صفحه 124): «امروز چهار صفحه صورت حرفهائی را که در جلسه غیر علنی مجلس گفته شدهبود را آورده بودند که من در مناسبتهائی اینها را توضیح بدهم».
در آن جلسه، موضوع اصلی، ارتش و برکنار کردن رئیس جمهوری از فرماندهی کل قوا بوده است.
بنیصدر در مییابد که فرصت بسیار تنگ است. اگر جنگ به سرعت به پایان نرسد، معامله کنندگان بر سر گروگانگیری، خمینی را با کودتا برضد او موافق میکند. اینست که در شورای نظامی، به ارتشیان میگوید: هر ساعت تأخیر خطرناک است. در کارنامه 8 تا 10 دی 1359 (29 تا 31 دسامبر به نقل از شماره 449 روزنامه انقلاب اسلامی)، بنیصدر گفتهاست: «بهترین کار اصرار و سماجت در بهتر و سریعتر جنگیدن است. ساعتها برای ما شمردهاست. هر ساعت تأخیر ممکن است برای میهن ما سرنوشت دردناکی را ببار بیاورد».
در کارنامه 22 تا 24 دی 1359 –11 تا 13 ژانویه (شماره 456 انقلاب اسلامی) بنی صدر همچنان از طولانی شدن جنگ میگوید و میگوید قرار بود اسباب خرید اسلحه از خارج فراهم بشود (نخست هدف این بود مشکل گروگانها حل بشود و ایران از تحریم خرید اسلحه رها بگردد که وارونه شد) و چنین نشد.
با نزدیک شدن آغاز زمامداری ریگان، فشار برای این که بنیصدر کنارهگیری کند، بازهم بیشتر میشود. در کارنامه همین روز، او خطاب به معامله کنندگان گفتهاست: «شما کسانی نیستید که از شاه سابق قوی تر باشید و بتوانید در برابر امواج بیانتهای تودههای مردم، مقاومت کنید. اگر مردم رئیس جمهوری خودشان را خواستهاند، میمانم اما با اقتدار میمانم».
٭ در کارنامه 2 بهمن 1359 – 22 ژانویه 1981 (انقلاب اسلامی شماره 456) بنیصدر از گزارش در باره ترور خود میگوید: «مسئله دیگری که همین چهارشنبه شب از آن مطلع شدم، گزارش کوتاهی است به پایگاه اطلاعاتی خوزستان. به این عبارت است: بنابر یک گزارش موثق قرار است که در جاده اندیمشک به اهواز، در مسیر راه، با آر پی جی هفت به اتوموبیل رئیس جمهوری حمله بشود. دیروز هم گزارشی در باره یک متن 40 صفحه که برنامه کار یکی از همین گروههای سیاسی موجود است، بدستم آمد…اما یک مادهاش مربوط به از بین بردن رئیس جمهوری است. گفته اند باید در تصادف اتوموبیل رئیس جمهوری را از بین ببرند و بعد هم عزای ملی اعلام بکنند»
● در کارنامه 7 بهمن 1359 – 27 ژانویه 1981، بنیصدر از نامهای سخن میگوید که درباره ترور او به او دادهاند: «یکی از نامههائی که خواندم، از کسی بود که در روز عاشورا، در میدان آزادی، با لباس مبدل و بطور مسلح، همراه بودهاست تا رئیس جمهوری را به قتل برسانند».
پیش از روز ادای سوگند ریگان، برکناری بنیصدر ممکن نشد. از 20 ژانویه 1981 کوشش برای برکنار کردن او تشدید شد. در کارنامه 2 تا 9 بهمن 1359 -22 تا 29 ژانویه 1981، بنیصدر، خطاب به معامله کنندگان با ریگان / بوش، میگوید (جلد 6، ص 42) : « شما با من بعنوان شخص مخالف نیستید. بعنوان رئیس جمهور مخالفت هستید. وقتی برای عدهای یک فعالیت سیاسی بیشتر وجود نداشت و آن حذف رئیس جمهوری بود، معنایش ایناست که رأی مردم بیاثر است.»
و در همان تاریخ (در صفحه 44 همان جلد) بنیصدر میگوید: «در فاصله این هفته تقریبا مسلم شد که امریکا هیچ قرار و مدار بینالمللی را محترم نمیشمرد و ابزارهای جنگی را که ما پولش را دادهایم، خرج بسته بندی آنها را دادهایم و در دو سال انقلاب، در فرودگاهها مانده، هزینه انبارداری آنها را هم از ما گرفتهاند، به ما نمیدهند. حالا چطور است که با آنهمه گفتار و سخن و صحبت، اینها را نگرفتهاند و موافقت نامه امضاء شدهاست، این بحثی است جدا که همانطور که گفتهام در یک نوبت دیگری مفصل به آن میپردازم»
توضیح: گاری سیک در کتاب اکتبر سورپرایز گفتهاست کسانی که از طرف ایران قرارداد الجزایر را امضاء کردهاند اسلحه و مهمات خریداری شده را نخواستهاند. هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس وقت هم گفته بود ممکن است ما اسلحه را نخواهیم و پولش را بخواهیم. باوجود این، بنابر مقررات بینالمللی، با حل مشکل گروگانها، در پی امضای قرارداد الجزایر، نباید منعی برای حمل اسلحه و قطعات یدکی خریداری شده وجود میداشت. اما حکومت ریگان آن اسلحه را نداد و در عوض، بعد از کودتا برضد بنیصدر، بطور محرمانه نه تنها به ایران اسلحه فروخت بلکه واسطه خرید اسلحه برای ایران نیز شد!
در کارنامه همان تاریخ (جلد 6، صفحه 69)، بنیصدر به نقل از وال استریت ژورنال، سخنی از ریگان را نقل کردهاست که مهم و گویا است: « روزنامه وال استریت ژورنال، ارگان سرمایهداری امریکا، یعنی محافل پولی و مالی و بانکی امریکا نوشتهاست، سخنی را که نوشتهاست میآورم و قضاوت را برعهده خود خوانندگان میگذارم. ریگان گفتهاست: اگر ما قرارداد را عمل نکنیم، چنین اقدامی زیرپای آن گروه از رهبران ایران را که موافق با چنین معاملهای بودهاند، خالی خواهد کرد. و گمان من ایناست که این جمله گویا و روشن است و توضیح نمیطلبد»
توضیح: امضاءکنندگان قرارداد الجزایر کسانی نبودند جز همانهائی که با ریگان و بوش بر سر گروگانها معامله پنهانی را انجام داده بودند.
سلیوان واپسین سفیر امریکا در ایران، در مصاحبه با روزنامه متن دوپاری، سخنانی در باره بهشتی گفته بود که مطبوعات جانبدار سران حزب جمهوری اسلامی، سانسور شده آنرا انتشار دادند. سلیوان بهشتی را کسی میدانست که میتوانست یک رژیم با ثبات جانبدار غرب را تصدی کند. در کارنامه 18 تا 25 بهمن 1359 (6 تا 13 فوریه 1981) بنیصدر در باره سخنان امریکائیان و انتشار سانسور شده آنها و روش صحیح ارزیابی هر سخنی، سخن میگوید و یادآور میشود (جلد 6، صفحه 152): «و اگر دشمن بداند انگشت روی هر ضعف بگذارد، قوت تلقی خواهیم کرد، به راحتی میتواند، همانطور که در مورد گروگانها دیدیدم، شرائط کشاندن ما را به طرف ضعف و تسلیم فراهم کند».
توضیح: در امریکا، این حکومت کارتر نبود که شرائط کشاندن ایران به طرف ضعف و تسلیم را فراهم میکرد زیرا میخواست گروگانها پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا آزاد شوند. آیا کسانی جز رقبای کارتر بودند و میتوانستند شرائط کشانده شدن ایران را بطرف ضعف و تسلیم فراهم کنند؟
در برابر تقلای معامله کنندگان برای طولانی کردن جنگ، بنیصدر تمام کوشش خود را بکار میبرد جنگ هرچه زودتر به پایان رسد. در کارنامه 25 تا 30 بهمن (13 تا 18 فوریه 1981)، بنیصدر از ضرورت تمام کردن هرچه سریعتر جنگ میگوید (جلد 6، صفحه 155): «اگر زود میخواهید پیروز شوید، بر ابتکارات خود بیفزائید. مشکلات امروز ایران هیچ راهحل دیگری جز تلاش پیگیر، جز کار و کوشش شبانه روزی نمیطلبد».
در کارنامه همان تاریخ (جلد 6، صفحه های 167 تا 175)، بنیصدر سخنان بگین در کنست را بررسی کردهاست. بگین گفته بود: «این جمهوری بیش از همه به زیان اسرائیل است و نباید بگذاریم در هیچ زمینهای کمترین موفقیتی بدست بیاورد. هنوز از مکشلی نیاسوده، باید این جمهوری را گرفتار مشکل دیگری بکنیم تا از پا درآید. بنیصدر میگوید: «این سیاست امریکا است که از زبان بگین اظهار میشود. امریکائیان همین معنی را گفتهاند. لابد بیانات وزیر خارجه سابق امریکا (کیسینجر) در باره گروگانها را شنیدهاید… امروز نیز آنها که به ظاهر و در حرف، خود را ضد امریکائی مینمایانند، در واقع، با جلوگیری از هر موفقیتی در هر زمینه، سیاست امریکا را در ایران به اجرا میگذارند».
در خور یادآوری است که جمله حسن آیت، عیناً همان است که بگین گفتهاست: «ما نباید بگذاریم که این رئیس جمهور در هیچ کاری موفقیت پیدا کند».
در همن کارنامه، بنیصدر از گزارشی صحبت میکند که سخنان بگین و مصاحبه ریگان در آن آمده بودهاند. از جمله نکات مهم گزارش – که بعدها سندهای محرمانه سفارت خارجه انگلستان که منتشر شدند، در برداشتند – اینکه «ارتش عراق در شرائطی است که نه میتواند پیشروی کند و نه میتواند عقب بکشد. بنابراین، در این موقعیت، اگر راهحل سریعی پیدا نشود و جنگ به طول بیانجامد، ارتش عراق جز قبول شکست چارهای نخواهد داشت».
و بنابر سند محرمانه وزارت خارجه انگلیس، عراق در چهارمین ماه جنگ شکست تهاجم نظامی خود را پذیرفته بودهاست. بدینسان جنگ میتوانست پایان بپذیرد. باوجود این به مدت 8 سال ادامه یافت. از جمله، بدینخاطر بود که کودتا برضد بنیصدر اجتناب ناپذیر بود.
در کارنامه همان تاریخ (جلد 6، صفحه 175 جلد 6 کارنامه ) بنیصدر، مصاحبه ریگان با مجله اشپیگل به تاریخ 19 ژانویه را موضوع بررسی قراردادهاست:
«… خبرنگار میپرسد: وقتی گروگانها امریکا در تهران آزاد شدند، آیا شما علاقمندید و آیا اصلاً ممکن است که دو باره با ایران یک رابطه تنگاتنگ برقرار کنید؟
و ریگان پاسخ میدهد: «قبل از هرچیز باید مشخص شود آیا اصلاً در ایران دولتی وجود دارد. من شخصاً به این موضوع شک دارم. من آرزو داشتم در ایران روشنفکران و سیاستمداران قابلی حکومت را در دست گیرند. آنوقت، بله من فکر میکنم یک دلیل قانونی وجود داشت که ما با ایران پیوند برقرار کنیم. این دلیل، امروز هنوز نیست».
توضیح:
1. یادآور کردنی است که طرح نخستینی که صاحبان چیس مانهاتان بانک تهیه کرده بودند، بر این پایه بود که در ایران دولت وجود ندارد. به استناد اینکه در ایران دولت وجود ندارد، بانک میتواند پولهای ایران را توقیف کند و از آنها، طلبهای خود را بردارد.
2. آرزوی ریگان با کودتای خرداد 60، برآورده شد و ایران دولت پیدا کرد و حکومت ریگان با این دولت روابط پنهانی برقرار کرد که افتضاح ایران گیت حاصل آن بود. اهمیت جمله ریگان و آنچه رویداد در ایناست که، در آن کارنامه، سخن ریگان را معنی میکند: بنیصدر را حذف کنید:
در کارنامه همان تاریخ (جلد 6، صفحههای 195 و 196)، بنیصدر میگوید: «اگر حرفهای بگین و اگر این جمله که در «نوار» کذائی گفته شد (نباید گذاشت رئیس جمهوری در هیچ کاری موفق بشود» و اگر حرف رئیس جمهوری امریکا، کنار هم بگذارید و بر اینها حرفهای وزیر خارجه سابق امریکا در باره گروگانها را اضافه کنید، متوجه میشوید که یک جریانی است و این جریان است که میخواهد تمام تجربهها و کوششها و تلاشها را در زمینه استقلال بیارج و بی اعتبار سازد و شخصیتهای معرف این تجربهها را بیاعتبار کند.»
در کارنامه 22 اسفند 1359 (12 مارس 1981) دو نکته بسیار مهم وجود دارند:
1. بنیصدر خطاب به حسین خمینی، نوه خمینی، گفتهاست: «آن روز که من بخش نانوشته کارنامه را بنویسم، همه خواهند دانست که چه امکانها و چه وعدههائی بودهاست برای استقرار استبداد و در دست گرفتن همه چیز تا این ملت بزرگ بداند که من به رأی او خیانت نکردم و به عقیده خودم خیانت نکردم و زیر بار این وسوسهها نرفتم و حاضر نشدم به راهی بروم که اکنون ایستادهام تا نگذارم به نام اسلام و انقلاب، ما را به آن بکشانند.»
2. «بعد آقایان مهندس بازرگان (رئیس حکومت موقت بهنگام سقوط رژیم شاه) و دکتر سحابی (وزیر مشاور در حکومت بازرگان) آمدند. در باره وضعیت کشور صحبت به میان آوردند و از وضع جبهه، این تلاشی که از پرده بیرون افتادهاست (…)، صحبت کردند. آنها گفتند: همان روز که آن نوار به دست افتاد معلوم شد برنامه آنها برنامه ساخته و پرداخته امریکا است. بسیاری تهدیدهای بعدی برما روشن کرد این برنامه، برنامهای است که به هر قیمت اجرا میشود. اگر تا به حال به تأخیر افتاده و آنطور که خواستهاند، نتوانستهاند اجرا کنند، همان کوشش ما برای آگاهی دادن به مردم است».
توضیح: این دو نکته بسیار مهم که بخاطر در اختیار نبودن روزنامه انقلاب اسلامی، فراموش شده بودند، یکی از آشکارترین موارد افشاگری در باره اکتبر سورپرایز هستند. بنیصدر با حسین خمینی از «ناگفتهها» گفتهاست که هرگاه گفته شوند آشکار خواهند کرد چرائی و چونی بازسازی استبداد را و بازرگان و سحابی، با صراحت، از نوار بهشتی و برنامه ساخت امریکا که بهر قیمت اجرا خواهد شد، سخن گفتهاند.
در 25 اسفند، آقای خمینی رئیس جمهوری و آقایان مهندس بازرگان و بهشتی و موسوی اردبیلی و خامنهای و هاشمی رفسنجانی و رجائی و مهندس سحابی را به نزد خود خواند. در پایان گفتگوها، او از حاضران خواست هرکدام راهکار بیرون رفتن از وضعیت بحرانی بنویسد به او بدهد. راهکار بهشتی این بود: طرفی که با هم همآهنگ هستند بمانند و طرفی که همآهنگ نیست (بنیصدر) برود.
در کارنامه 8 تا 16 فروردین 1360 –27 مارس تا 4 آوریل 1981، بنیصدر خاطر نشان میکند امریکائیان با هرکس تماس گرفتهاند، خود، او را لو دادهاند: «در جریان انقلاب و چه بعد از انقلاب، از تماسهای غیر رسمی اجتناب کردهام، بر من آنطور معلوم شدهاست که امریکائیان با هر گرایش و شخص و دستهای تماس گرفتند، خودشان به نحوی او را لو دادند. برای اینکه میخواهند وانمود کنند که تنها رژیم سابق (شاه) نبود که در پی سازش با آنها بود. بلکه چون (به اعتقاد خودشان) کلید حل معضلات و مشکلات در دست آنها است، آنها هم که از راه انقلاب بر سرکار آمدهاند، همین شیوه را دارند»
توضیح: تماسهای غیر رسمی را تا پیش از گروگانگیری مأموران سیا میگرفتند. بعد از گروگانگیری، تصفیه شدگان از سیا توسط کارتر که برای ریگان و بوش کار میکردند، تماس میگرفتند. بقصد معامله بر سر گروگانها به شرحی که در این کارنامهها آمدهاست.
کارنامه 16 تا 22 فروردین 1360 -4 تا 10 آوریل 10 آوریل 1981، نیز واجد اهمیت از منظر معامله پنهانی بر سرگروگانها و کودتا بر ضد بنیصدر است که در خرداد 1360 (ژوئن 1981) انجام گرفت. در کارنامه این روز (انقلاب اسلامی شماره 523)، بنیصدر کتابی در باره کودتا را موضوع بررسی قرار میدهد. میگوید:« به من گفتهاند نویسنده کتاب در باره کودتا، مشاور ریگان رئیس جمهوری امریکا است. از کتاب، راهکار های کودتا را نقل میکند. بیکم و کاست، همان راهکارها هستند که در نوارهای آیت و بهشتی شرح شدهاند.»
پس از شرح راهکارها، بنیصدر میگوید: «حالا خواننده میتواند با نگرشی در واقعیت کشور، ببیند آیا ما در هشدارها که داده و میدهیم، در حساسیتها که نشان میدهیم، حق داریم یا خیر؟ در پرتو روشنائی که این طرح کودتا بدست میدهد، در رویدادها، در گفتهها، در نوشته ها و در اعمال، نظر کند و ببیند ما چه میزان حق داریم. در آن نوار کذائی، از نو و با دقت نظر کند و در آنچه روی داده و میدهد، تأمل کند تا ببیند اینها خود به خودی انجام میگیرند و یا طرحی به اجرا در میآید؟… در شرائطی که ما داریم، با توجه به نیروهائی که در صحنه هستند، در صورتی که مردم از صحنه بیرون بروند، خطر واقعی را امریکا و نیروهای وابسته به آن تشکیل میدهند.»
● در تاریخ 18 فروردین 1360 (6 آوریل 1981)، بنیصدر در نامه به خمینی، مینویسد (صفحه 332 کتاب نامهها): «گزارش دیگری است از تماس با نمایندگان ریگان در پاریس. اما بر کسی که اطلاعات از واقعیتها داشته باشد، روشن است که سپاه امکان کودتا ندارد . به بیان دیگر، ضد کودتای به دنبال کودتا بوجود خواهد آمد و داستان این انقلاب را به آخر خواهد رساند»
در همین تاریخ، هیأتی از سوی کنفرانس اسلامی آمده بود و پیشنهادی در باره پایان دادن به جنگ آورده بود. بنیصدر به سکوتوره، رئیس جمهوری وقت گینه میگوید: به صدام بگوئید اگر از کرده پشیمان هستید و صلح میخواهید، تا وپسین مرحله کودتا، فرصت اندک است.
توضیح: بنابراین نامه، در آن تاریخ، بنیصدر گزارش دیگری در باره تماس با نمایندگان ریگان برسر گروگانها دریافت کردهاست. او هنوز باور نکرده بود که خمینی از معامله پنهانی اطلاع کامل میداشتهاست. وگرنه او را از گزارش آگاه نمیکرد. همانطور که در نامه به خمینی نیز مشاهده میشود، کودتا نتیجه سازش پنهانی بر سرگروگانها بودهاست.
درکارنامه 19 تا 26 اردیبهشت 1360 -8 تا 15 مه 1981، بنیصدر از دریافت گزارش محرمانه در باره قرارداد با امریکا (قرارداد الجزایر) و سخنان کیسینجر و ربط آن با کودتای خزنده، سخن میگوید. در آن تاریخ، سنجش افکاری در باره «حل مسئله گروگانها» بعمل آمده بود با 5750 نمونه. بنابر آن، 76 درصد مردم ایران نظر دادهاند که امضاءکنندگان قرارداد الجزایر – همانها که توافق محرمانه بر سر به تأخیر انداختن رهاکردن گروگانها با ریگان / بوش بعمل آورده بودند – تسلیم شرائط امریکا شدهاند. 6.5 درصد گفتهاند قرارداد با دریافت حقوق ایران امضاء شدهاست و 1.7 درصد گفتهاند اگر امریکا به قرارداد عمل کند. و 16 درصد نیز پاسخ ندادهاند. در حقیقت، امضاء کنندگان قرارداد که در همانحال معامله کنندگان نیز بودهاند، از 5 تا 6 درصد مردم بیشتر نمایندگی نمیکردهاند. امروز، پایگاه اجتماعی واقعی آنها بسی کم تر است.
در همان کارنامه بنیصدر در باره موضع هنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق امریکا – که در بردن شاه به امریکا و در طراحی گروگانگیری نقش داشتهاست – میگوید: «اما گزارش دیگر مربوط به صحبتهای هنری کیسینجر است. مطلب بسیار مهمی است. خوانندگان لابد اطلاع دارند که اخیراً کارتر در باره گروگانها مطالبی گفت که بسیاری از مبهمها را روشن کرد. اما حرفی که آقای کیسینجر گفتهاست: «اگر انقلاب ایران بخواهد به خارج از مرزهای خود صادر شود، باید موانع بسیاری را که پیش رو هستند حل کند سپس به اهداف خود برسد. این موانع بسیارند. از جمله، اختلافات مذهبی و قومی و بحرانهای اقتصادی و سیاسی و اختلافهای مرزی با عراق. در نهایت اگر از تمام موانع سالم عبور کند، باید مسائل خود را با کشورهای خلیج فارس حل کند. ولی اطمینان داشته باشید (او خطاب به اعضای انجمن یهودیان واشنگتن سخن میگفتهاست) تا آن روز، اسرائیل به اهداف نهائی خود دست یافتهاست». خوب خیلی صریح و روشن میگوید که اختلافهای قومی و مذهبی در ایران را آنها به راه انداختند. برای اینکه انقلاب ما نتواند صادر شود. او میگوید بحرانهای اقتصادی و سیاسی در ایران که از نظر من کودتای خزنده است».
در کارنامه 9 خرداد 1360 –29 مه 1981، بنیصدر میگوید: (انقلاب اسلامی شماره 551): «حالا عدهای هستند که میخواهند ما به هرقیمت شکست بخوریم. چون فکر میکنند پیروزی، پیروزی رئیس جمهوری است و این چیزی است که برای آنها غیر قابل قبول است… بهررو، عدهای تلاش خودشان را بکار میبرند برای اینکه جنگ با ضعف ما ادامه پیدا کند. نه اینکه جنگ ادامه پیدا کند با قوت ما… ما باید به دنیا بگوئیم که حرف معقولی داریم و مورد تجاوز واقع شدهایم، نباید بهانه و ایرادی در دست متجاوز باقی بگذاریم که از آن به زیان ما در جنگ بهره بگیرد. و نه اینکه کار را به صورتی در بیاوریم که سرنوشت جنگ هم مثل سرنوشت گروگانها بشود ».
در همان کارنامه، بنیصدر از اعلام جرم خود نسبت به رجائی (نخست وزیر) و بهزاد نبوی (وزیر مشاور) سخن گفتهاست. دانستنی است که به دنبال اعلام جرم، رجائی و بهزاد نبوی از مجلس تقاضای جلسه غیر علنی میکنند. این جلسه 4 ساعت به طول میانجامد. در آن جلسه این دو میگویند هدف واقعی بنیصدر زدن امام (خمینی) و آقایان بهشتی و هاشمی رفسنجانی است. زیرا ما دستور اجرا کردهایم. بنیصدر از رئیس مجلس (هاشمی رفسنجانی) خواست نوار جلسه را در اختیار او بگذارند. برابر قانون اساسی، رئیس جمهوری حق داشت در مجلس حاضر شود و راجع و در باره موضوعی که توضیح در باره آن را لازم میدانست، توضیح بدهد. برخلاف قانون اساسی، رئیس مجلس به این عنوان که نوار جزء اسناد مجلس است و قابل ارسال نیست، آن را در اختیار رئیس جمهوری قرارنداد. آن نوار، هنوز که هنوز است انتشار پیدا نکردهاست.
توضیح: از بداقبالی، جنگ نیز همان سرنوشت را پیدا کرد و پیروزی که حاصل شده بود و صلحی که ممکن بود در خرداد 60 (ژوئن 1981) بدستآید، از دست رفت و خمینی جام زهر شکست را سرکشید و مک فارلین، نخستین مشاور امنیتی ریگان که در رأس هیأتی به ایران رفت، مقالهای انتشار داد با این عنوان: خمینی در برابر امریکا زانوی تسلیم بر زمین زد.