تا پایان دوره قاجار محور تصمیم گیری ها، حفظ و دفاع از حقوق ملی نبود بلکه دفاع از منافع قدرتهای خارجی بود، از این رو دولتها در رابطه با قدرتهای خارجی سیاست موازنه مثبت را اتخاذ می کردند یعنی چنانچه امتیازی در یکی از زمینه های اقتصادی به انگلستان داده می شد، در مقابل امتیازی هم به دولت شوروی داده می شد، تا در واقع موازنه مثبتی بین آنها برقرار شود.! از کودتای رضا خان به بعد، موازنه مثبت یک طرفه با در حصار قرار دادن رﮊیم جدید روسیه، و به نفع انگلستان برقرار شد. بدینسان، ایران نه در ظاهر و نه در باطن دارای استقلال نبود. دکتر محمد مصدق با اتخاذ سیاست موازنه منفی در راستای قطع امتیاز دهی به دول خارجی و به نفع استقلال ایران عمل کرد. مردم و روشنفکران بین ظهور رضا شاه و استقرار دیکتاتوری وی و نیز سقوط وی با منافع نفتی انگلستان و همچنین بین اشغال ایران با منافع نفتی متفقین ربطی مستقیم می دیدند از اینرو به اهمیت نفت پی برده و چون نفت و امتیازات مربوط بدان به مثابه اهرم اصلی نضج و شکل گیری استبداد داخلی همراه با حضور استعمار در وطن بکار می رفت در صدد بر آمدند که از این ماده حیاتی به نفع مردم ایران بهره برند. بدینسان بود که قانون ۱۱ آذر ۱۳۲۳ضمن نفی واگذاری امتیاز به شوروی، عملا امتیاز نفت انگلیسیها را نیز زیر سوال برد و زمینه ملی شدن صنعت نفت فراهم آمد. نقش دکتر مصدق دراین زمینه بسیار حائز اهمیت بود. وی در واقع از مجلس چهاردهم بدین سو، هیچ فرصتی را برای اجرای سیاست موازنه منفی از دست نداده بود. در اردیبهشت ۱۳۳۰، مجلس برای اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت، قانون ۹ ماده ای خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس را به تصویب رساند، به نخست وزیری دکتر محمد مصدق ابراز تمایل کرد. دکتر مصدق شرط قبول مسئولیت تشکیل کابینه را در آن سخت ترین شرایط بحرانی کشور، تصویب طرز اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت، قرار داد که در ۲۹ اسفند سال ۱۳۲۹ به تصویب مجلس شورای ملی رسیده بود.
دکتر مصدق پس از دریافت حکم نخست وزیری، در سخنانی کوتاه که از رادیو پخش شد، هدف خود را از پذیرفتن آن مقام، ملی کردن نفت دانست.
«هموطنان عزیز! هیچ تصور نمی شد موقعی پیش آید که به عنوان نخست وزیر به وسیله رادیو با شما صحبت کنم و هیچ وقت فکر نمی کردم که با ضعف مزاجی که دارم مسوولیت چنین کار خطیری را تقبل نمایم. قضیه نفت سبب شد که من این بار ِگران را به دوش بکشم و اکنون تنها خدا می داند که تا کی آن را تحمل کنم … تردید ندارم که برای قبول این کار و بار گرانی که به دوش گرفته ام از بین می روم. چون مزاج من متناسب با قبول چنین وظیفه مهمی نیست ولی در راه شما جان چیز قابلی نیست و از صمیم قلب راضی هستم که آن را فدای آسایش شما کنم…»
و بدینگونه ایده ملی کردن صنعت نفت به پیشنهاد شادروان دکتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه کابینه دکتر مصدق و با پیگیری سرسختانه دکتر محمد مصدق، بدل به یکی از بزرگترین جنبشهای اجتماعی ایران معاصر گشت.
نهضت پیروز ملی شدن صنعت نفت ایران به مثابه الگویی موفق مورد تاسی ملل منطقه برای پیشبرد نهضتهای آزادیبخش خود از سلطه استعمار گشت.
تاثیرات ملی شدن صنعت نفت در بعد داخلی را نیز نبایستی تنها از دیدگاه اقتصادی مورد توجه قرار داد. انگلستان از یکطرف بر منافع و معادن نفتی جنوب کشورمان سلطه داشت و سود سرشاری از اموال مردم عاید آن امپراطوری و فقر فزاینده ای نصیب ملت محروم ایران می گردید ، و از طرف دیگر دولت انگلستان از طریق شرکت نفت با ایجاد پایگاه های گوناگون درنهادهای کشوری بر همه امور سیاسی، نظامی، فرهنگی کشور نظارت و دخالت داشت و با خلع ید از این امپراطوری،ایران به رهبری دکتر مصدق زمینه را برای اتخاذ سیاست موازنه منفی یعنی بیرون آمدن از نظام سلطه بوجود آورد.
دکتر مصدق با تکیه بر توانایی مردم وطن خود، با اتخاذ سیاست موازنه منفی، درقطع وابستگی بودجه به درآمد نفت طرحی نو در انداخت. وی بخوبی دریافته بود که بعد از ملی شدن صنعت نفت بدون ایجاد تغییر در ساختار دولت زیر سلطه و نیز سیاست اقتصادی، قانون ملی شدن صنعت نفت جز مرکبی خشک شده بر صفحه کاغذ بیش نخواهد شد و از محتوا خالی می گردد. وی بخوبی می دانست وابستگی دولت در بودجه خود به اقتصاد مسلط و وابستگی جامعه در اقتصاد خود به بودجه دولت و وابستگی بودجه به تک محصول نفت سبب دیرپائی استبداد وابسته می شود.
از طرفی با قطع فروش نفت، درآمد دولت در سالی که دکتر مصدق مسئولیت دولت را بعهده گرفت، یعنی سال ۱۳۳۰، کاهش یافت. زیرا دولت انگیلس بدهی شرکت سابق نفت را پس نمی داد و هزینه اداره دستگاه نفت نیز بر عهده دولت ایران قرار می گرفت. دکتر مصدق اما با درایت تکیه را بر تولید داخلی و صادرات محصولات داخلی گذاشت و در طول مدت 27 ماه حکومتش همت خود را مصروف این داشت که اقتصاد ایران را بدل به اقتصادی تولید محور کند.
اما استقلال ایران و الگو شدن ایران برای کشورهای منطقه را نه امریکا و نه انگلستان بر نمی تابیدند. از اینرو در 28 مرداد 1332 بکمک عوامل داخلیشان بر عیله دولت مردمی دکتر مصدق کودتا کردند.
بعد از کودتا، کنسرسیوم بینالمللی بر صنعت نفت ایران چیره شد و با کمک عناصر داخلی به سرکوب خونین تمامی نیروهای ترقی خواه پرداخت. دولت محمد رضا شاه بلافاصله بعد از کودتا سیاست موازنه منفی دکتر مصدق را با سیاست موازنه مثبت جایگزین نمود و تا رخداد انقلاب بودجه دولتهای دوران پهلوی روز بروز به درآمدهای نفتی بیشتر وابسته می شدند.
با بوقوع پیوستن انقلاب مردم علیه نظام سلطنتی در سال 1357 لزوم تحولات بنیادین بار دیگر حس شد. در دوران ریاست جمهوری اولین منتخب مردم ایران آقای بنی صدر، بر اساس برنامه اقتصادی وی که بر مبنای سیاست موازنه منفی تنظیم شده بود، کاستن از وابستگی بودجه به در آمد نفتی صورت عملی بخود گرفت. آقای بنی صدر با همکاری وزیر نفت مستقل و دلسوزی چون مهندس معین فر موفق به کاهش میزان صادرات نفت و افزایش قیمت آن گردیدند( از آخرین صادرات نفت دوران شاه به میزان 5میلیون و 600 هزار بشکه در روز به 1 میلیون و 200 هزاربشکه در روز یعنی کاهشی به میزان 4 میلیون و 400 هزار بشکه در روز و در عوض اتخاذ سیاست افزایش قیمت نفت از 13 دلار در هر بشکه در اواخر زمان شاه آنهم با استفاده بموقع و درک فرصت مناسبی که پتانسیل عظیم انقلاب ایران بوجود آورده بود، به 34 دلار در هر بشکه بطور رسمی و در بازار آزاد به قیمت 44 دلار برای هر بشکه رسید) و این امر به ضربه نفتی جهانی برای کشورهای مسلط بدل شد. جالب این که بار دیگر هم قدرتهای خارجی و هم عوامل مستبد داخلی آنها تاب اجرای موفق سیاست موازنه منفی را نیاورده و بر ضد منتخب مردم ایران نیز با همیاری یکدیگر کودتا کردند. درواقع اگر حکومتهای شادروان دکتر محمد مصدق ونیز آقای بنی صدر موفق به شکست تسلسل وابستگی اقتصاد ایران در کل و خصوصا به نفت نبودند، امکان نداشت اجرای کودتا بر علیه هر دو دولت به مدد همدستی عوامل خط استبداد و وابستگی داخلی و دولتهای خارجی لازم آید!
نسل جوان ایران خصوصا می تواند با مراجعه به اسناد و ارقام و آمار واقعی اقتصادی این دو دوران درخشان ولی کوتاه تاریخ معاصر ایران که در اسناد ملی موجودند، به وجوه مشترک سیاست و برنامه اقتصادی مصدق و بنی صدر پی ببرد و آن میسر بودن اتخاذ سیاست موازنه منفی و کاستن عملی از وابستگی اقتصاد بیمار ایران به نفت است.
با اجرای کودتا در سال 1360 ،نظام ضد رشد ولایت فقیه که پایه های استبداد خود را محکم می کرد، بار دیگر سیاست موازنه مثبت را پیشه کرده و همانند نظام پهلوی به نفت به مثابه منبع درآمد و نه سرمایه وثروت ملی نگاه می کرد و می کند. وابستگی بودجه های حکومت های مختلف نظام ولایت فقیه به درآمد نفت بهترین شاهد این مدعا است. حکومت های پس از کودتا با کسب در آمدهای نفتی به خصوص حکومت احمدی نژاد با کسب در آمد های هنگفت نفتی بالغ بر 700 میلیارد دلار نه تنها آن ثروت عظیم را در راه تولید محور کردن اقتصاد ایران صرف نکردند بلکه بعنوان رانت در حلقوم سیری ناپذیر مافیای نظامی -مالی واریز کردند و باعث شدند مردم کشور روز بروز بزیر خط فقر سقوط کردند و بنیه تولید اقتصاد ایران با واردات بی سابقه در هم شکسته و اقتصاد کشور دچار رکود تورمی شود.
امر وابستگی بودجه به درآمد نفتی تا بحدی افزایش یافته است که وزارت نفت دولت آقای روحانی برای دستیابی هر چه سریعتر به درآمدهای نفتی در قرارداد های نفتی تجدید نظر و آنها را برای مذاق کارتلهای خارجی بسیار شیرین کرده است. افزایش مدت قراردادها به بیش از 25 سال، واگذاری بازار یابی و فروش نفت ایران به کارتلهای خارجی، شراکت دادن آنها درنفت مخزن و سود های هنگفت و…چند نمونه از باج دهی علنی دولت روحانی به کارتلهای نفتی خارجی است. جالب توجه اینکه دولت روحانی در علن در اجلاس داووس از کارتلهای نفتی خارجی دعوت بعمل می آورد که دروازه های ایران بر روی شما باز است وارد شوید ما به شما نفت و گاز ارزان میدهیم!
مجامع اسلامی ایرانیان در سالروز ملی شدن صنعت نفت خاطر نشان هموطنان عزیز می نماید که ما مردم باید ازخود به جد این سوال بس مهم را بپرسیم که چرا دروطن ما بایستی عمر حکومتهایی که سیاست موازنه منفی را اتخاذ کرده و به نفت به مثابه سرمایه و ثروت ملی و متعلق به نسلهای آینده و نه ماده خام برای فروش و کسب در آمد نگاه می کردند، کوتاه باشد؟ و برعکس عمر حکومتهایی که ثروت ملی را با ارزان فروشی به حراج می گذاشتند و می گذارند و درآمد آن را نیزنصیب مافیاها و سرکوب داخلی کرده اند، طولانی بوده است؟
نقش ما مردم و مسئولیت ما مردم که نظاره گر این امر شده ایم که ثروت و سرمایه ملی ما در جلو چشم ما هر ساله به هدر می رود کجاست؟
چرا از یادگار زحمت طاقت فرسای دکتر مصدق وکابینه اش، همانا ملی شدن صنعت نفت بایستی جز مرکبی خشک شده بر روی صفحه کاغذ چیزی بر جای نمانده باشد؟
تغییر و تحول از درون هر ملتی آغاز می گردد. مردم ایران پیوسته پیشقدم تحول و نو آوری و الگوی کشورهای منطقه برای ریسک پذیری ایجاد طرح نو بوده اند. سیاست موازنه منفی و بدر آمدن از نظام سلطه در تاریخ کهن ما از سابقه طولانی برخوردار است و الگوهای دوران مصدق و بنی صدر در عمل نشان داده اند که در سخترین شرایط نیزاین الگوها تحقق یافتنی هستند.
اکنون که در آستانه عید نوروز قرار داریم ضمن تبریک این عید سعید به همه هموطنان گرامی، یاد آور می شویم که فلسفه نوروز برانگیختن طبیعت و انسان به زندگی مستقل و آزاد و شاد و فراهم کردن لوازم آن است. تاریخ کهن ما گزارشگر این امر است که هر گاه ایران وطن ما در معرض خطر نابودی و اضمحلال بوده است، ملت ایران با همت خود و طرحی نو در انداختن، اراده حیات را در خود زنده کرده و روز خود را نو کرده اند. روز ما مردم زمانی نو می شود که بعنوان انسانهای حقوقمند زیست کنیم و با تغییر نگرش به حال وآینده خود، موانع حیات عزتمند و حقوقمند را که نظام استبدادی و سیاستهای وابسته ساز و موازنه مثبت او است را از پیش رو برداریم.
تا هر روزمان نوروز و نوروزمان پیروز باد
مجامع اسلامی ایرانیان
29 اسفند 1392خورشیدی