«معلوم نیست که در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات، سرنوشت این کشور وروزگار این ملت به کجا خواهد کشید. درچنین شرایطی برخی عناصر، با ناآگاهی و یا سوءنیت با روند مذاکرات دولت مخالفت نموده و با شعارهای واهی و تو خالی نسبت به گفتگوها عناد میورزند و شگفتا که مخالفت آنان کاملا با مخالفت دولت اسرائیل و جناح تندرو و محافظه کار حاکمیت آمریکا همسو میباشد. در این اوضاع شما نمیتوانید و نباید از مصالح ملی و تامین منافع مردم ایران کوتاه بیائید و این کشور و این ملت را به دست رویدادها و حوادث ناپیدا بسپارید. هیچ کشوری در جهان دوست و دشمن ابدی ندارد و در هر زمان تامین و حفظ منافع ملی کشورهاست که دوستان و دشمنان آن ها را معین میکند. امروز حفظ تمامیت ارضی و تامین صلح و امنیت این مرزوبوم و رفع بحران و مضایق اقتصادی، اصول اولیه منافع ملی ما را تشکیل میدهند. مذاکرات را در جهت حفظ منافع ملی ایران پیش ببرید تا در این دوراهی سرنوشت سازی که کشور با آن روبروست بتوانید با توافقی منطقی خدمتی به ملت ایران نموده و از خود نامی نیک در تاریخ باقی بگذارید. بدیهیست که در پیمودن راه صحیح باید با قاطعیت عمل نموده و از مخالف خوانی های افراد معدود با افکار محدود نهراسید. »
امروز بیش از یک سال و نیم از تاریخ ارسال آن نامه سرگشاده میگذرد. در طی این مدت توافق نامه وین بین دولت جمهوری اسلامی و کشورهای ۱+۵ و نماینده اتحادیه اروپا تحت نام «برنامه جامع اقدام مشترک» یا برجام به انجام رسیده است. شورای امنیت سازمان ملل متحد با تصویب قطع نامه ۲۲۳۱ ، قطع نامه های پیشین خود را در مورد تحریم های ایران ملغی کرده است. توافق نامه از سد سدید کنگره آمریکا نیز عبور کرده و سازمان جهانی انرژی اتمی نیز اقدامات لازم برای راستی آزمائی و تایید صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران به عمل آورده و مجلس شورای اسلامی نیز بر توافق نامه برجام مهر تایید نهاده است و بالاخره در روز ۲۶ مهر ماه سال گذشته فرمان لغو تحریم ها از طرف رئیس جمهور آمریکا و اتحادیه اروپا صادر گردید و زمینه ای مساعد برای به فرجام رسیدن برجام مهیا گشت.
اما متاسفانه تحرکات بی معنی و اتخاذ مواضع نا صحیح از طرف افراد غیر مسئول در ایران و مخالفت های آشکار و پنهان جناح های تندرو وجنگ طلب در برخی از کشورهای طرف مقابل، اجازه نداده که اثرات ملموس و موثری از لغو تحریم ها و سرمایه گذاری خارجی در ایران حس شود. و این در شرایطی است که ملت ایران با ناهنجاری های اقتصادی دست وپنجه نرم می کند. این ملت انتظار داشته ودارد وروزشماری می کرد ومی کند که با رفع تحریم ها و آزاد شدن کامل دارائی های بلوکه شده و جذب سرمایه گذاری های خارجی از رکود تورمی و فقر و بیکاری رهایی پیدا کند. این انتظار ملت بی جا نیست .
و علی القاعده با ورود میلیاردها دلار پول های حبس شده وآزاد شدن صادرات نفتی و غیرنفتی و ارتباط با بازارهای جهانی باید این امکانات به وجود آید.که هزاران پروژه عمرانی متوقف شده وناتمام راه اندازی شده وسرمایه گذاری در بخش تولید صورت گرفته و با ایجاد کار و فعالیت های تولیدی وعمرانی،وضعیت اقتصادی کشور متحول شود و از نابسامانی های کنونی نجات یابد . بدیهی است که این چشم انداز مورد انتظار وقتی امکان تحقق پیدا می کند که از کار شکنی ها وسنگ اندازی های ابهام برانگیز افراد معدود که ایران را نا امن ونامطمئن برای سرمایه گذاری وانمود میکنند وبهانه لازم برای ترسانیدن ومنصرف کردن سرمایه گذاران وطرف های غربی توافق نامه برجام فراهم میکنند جلوگیری به عمل آید. وباز هم بدیهی است که هزینه کردن منابع مالی حاصل از آزاد شدن سرمایه های مسدود شده و ورود سرمایه گذاری های احتمالی به کشور باید به صورتی درست ومدبرانه ودر جهت منافع ملی و ایجاد زیر ساخت های اقتصادی ایران مدیریت و برنامه ریزی گردد. از فساد گسترده که مانند چاه ویل همه امکانات مالی کشور را می بلعد،صادقانه وقاطعانه جلوگیری شود واز حاتم بخشی های نامعقول به این جا وآن جا پرهیز گردد.
واضح است که استفاده از این امکانات برای ملت ایران بسیار مغتنم تر و بسیار واجب تر است که گفته اند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است . مضافا بر این که این بذل وبخشش ها اتهاماتی مثل کمک به تروریسم ودخالت در مناقشات منطقه ای را به دنبال می آورد که چه بسا کل تفاهم بین المللی را دچار تزلزل ومخاطره نماید.
صرفنظراز مسائل اقتصادی اگر به کیفیت وچگونگی تفاهم و توافق هسته ای بین دولت جمهوری اسلامی و قدرت های جهانی تمرکز و مداقه نمائیم ، به روشنی در میابیم که گره کور فعالیت هسته ای ایران توانست با انعطاف همه طرف های مذاکره کننده وبا بحث وگفتگو حل وفصل گردیده و به نتایج مثبتی دسترسی پیدا کند وافق های جدیدی را در برابر جمهوری اسلامی وجهانیان بگشاید. نتایج این مذاکرات این سئوال را به اذهان مردم ایران متبادر می سازد که چگونه است که حاکمیت جمهوری اسلامی میتواند با قدرت های جهانی به نحوی متمدنانه به گفتگو نشسته وبه تعامل وتفاهم برسد وسایه شوم ابرهای خطرناکی را از فراز این کشور دور نماید، ولی همین حاکمیت قادر نیست در داخل کشوروبااقشار ملت ایران به گفتگو بپردازد وبه خواست های بر حق شهروندان این کشور گوش فرا دهد؟ آیا حاکمیت نمیداند که سیاست خارجی کشور فرع برسیاست داخلی است و بایددر جهت تقویت ودر خدمت سیاست داخلی کشور قرار گیرد؟ وگفتگو وتفاهم با جامعه جهانی بدون گفتگو با جامعه ایران ومردم درون کشور و رعایت آزادی های اولیه آن ها مثل آزادی احزاب وآزادی مطبوعات وآزادی انتخابات یک پارادوکس است که هرگز به جائی نخواهد رسید. چرا حاکمیت به جای گفتگو با دگراندیشان و صاحبان آراء و عقاید مخالف و رعایت حقوق انسانی آنان به زور و سرکوب و تهدید متشبث میشود؟ چرا حاکمیت به حقوق اجتماعی و انسانی بانوان ایران که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند و به خواست های صنفی قشر شریف و فرهیخته معلمان و به زندگی و معیشت کارگران محروم، و مطالبات بر حق دانشجویان که چشم و چراغ و آینده سازان کشورند اعتنا نمی کند؟ چرا حاکمیت در صدد کنار گذاشتن سیاست مشت آهنین و درپیش گرفتن سیاست گفتگو وتعامل وتفاهم با ملت نیست؟