back to top
خانهآرشیو گزارش‌ها از سایت قدیمگزارش‌ها و تحلیل‌ها oاما از آن همه خشونت مجاهدین، در فیلم جنگ چارلی ویلسون، اثری...

اما از آن همه خشونت مجاهدین، در فیلم جنگ چارلی ویلسون، اثری می بینیم و نه از شکست سیاست امریکا از راه جنگ

   

بنا بر فیلم، اشتباه بزرگ امریکا این بود که گمان برد پایان کار جنگ روسیه با افغانستان را خوب دیده است. این بود که بمحض رفتن قوای روسیه از افغانستان در 1989، این کشور را به حال خود رها کرد.  

      در فیلم، چارلی ویلسون، از حزب جمهوریخواه، کسی است که حمایت امریکا از «جنگ کنندگان برای آزادی» افغانستان را سازمان می دهد. در پی رفتن قوای روسیه، او التماس می کند پول بیشتری برای کمک به افغانستان اختصاص یابد، اما  به التماس او توجه نمی شود.

     حال این که تاریخ واقعی بسیار متفاوت از تاریخ مجعولی است که این فیلم بخورد مردم امریکا می دهد. در اواخر 1988 و اوائل 1989، روبرت گیت، معاون وقت سیا و دیگر مقامهای کلیدی این سازمان، در خدمت رئیس جمهوری که ﮊرﮊ بوش (پدر) بود، مانع از موفق شدن کوشش حکومت گرباچف در بر سرکار آوردن یک دولت اتحاد ملی و بازگشت افغانستان به قرن های تاریک تاریخ، شد. به جای همکاری در استقرار چنین دولتی، حکومت بوش پیروزی و سیا پیروزی مجاهدین را جشن گرفت. برخلاف آنچه فیلم القاء می کند، کمک مالی به افغانستان، بعد از رفتن قوای روسیه. قطع نشد. چندین سال دیگر، امریکا به کمک مخفی به امید تصرف کابل، ادامه داد

رد کردن طرح گرباچف، افغانستان را گرفتار بلبشوی کامل کرد. دست آخر، طالبان تحت الحمایه پاکستان، در اواسط 1990، وارد کار شدند. اینان میزبان اسامه بن لادن و دستیاران او در رهبری سازمان تروریستی القاعده شدند.

      بدین قرار، فیلم جنگ چارلی ویلسون نیز، تنها «یک فیلم» بود. اما به امریکائیان تاریخی دروغ را القاء می کرد. این تاریخ دروغ را سیاستمداران مرتب مثال می آورند. از جمله، وزرای دفاع امریکا، روبرت گیت و لئون پانتا، برای توجیه ادامه حضور نظامی امریکا در افغانستان، به این فیلم، یعنی به تاریخ دروغی استناد کردند که این فیلم بخورد مردم امریکا داده است.

همانند آن فیلم، آرگو نیز به امریکائی القاء می کند که ایرانیان مردمی خردمدار نیستند. تصویری که این فیلم از ایرانیان در ذهن امریکائیان ثبت می کند، تصویر مردم شرور و نالایق است. اگر گفتگوها بر سر برنامه اتمی ایران به شکست بیانجامد، پروپاگاندائی که فیلم آرگو است، می تواند افکار عمومی را مساعد حمله نظامی به ایران بگرداند.  

برخلاف این فیلم، فیلم ها پیرامون کودتای 1953 و مداخله پنهانی جمهوریخواه ها برای جلوگیری از موفق شدن کارتر در آزاد کردن گروگانها در 1980، باید نشان بدهند که در هر ماجرائی، دو طرف وجود دارند. بدیهی است که اینگونه فیلم ها با اعتراض شدید روبرو می شوند. سازندگان فیلمها سرزنش خواهند شد که «نخست امریکا را سرزنش کرده اند». و البته به اینها جایزه اسکار نخواهند داد.

    هرگاه فیلم دیگری، این بار، برابر تاریخ همانطور که روی داده است، تهیه شود، مقایسه این دو فیلم بر امریکائیان معلوم خواهد کرد دولت امریکا چه سیاستهائی در دنیا به اجرا می گذارد و چسان مردم امریکا را می فریبد.

 

 

انقلاب اسلامی: در فیلم، غیر از یک جمله از بنی صدر – اعضای سفارت امریکا ظرف 4 روز آینده آزاد می شوند – که حقیقت دارد و غیر از وجود 6 دیپلمات امریکائی که در سفارت کانادا مخفی شده و از ایران بیرون برده شدند و نه به ترتیبی که فیلم مدعی است، اغلب صحنه ها جعل تاریخ هستند:

1 – جمله بنی صدر در فیلم سندی است که شهادت می دهد بر دروغ بودن ادعای دروغ گوئی امثال صادق طباطبائی بر این که بنی صدر با گروگانگیری موافق بود. در روزهای اول، سخن از گروگانگیری بمیان نبود. قرار بر دربند نگاه داشتن اعضای سفارت امریکا نیز نبود تا بنی صدر با آن موافق باشد. این جمله که دروغ سازان سانسور می کردند، به صراحت می گوید که بنی صدر با دستگیری اعضای سفارت مخالف بوده و موافقت خمینی را با آزاد کردن آنها نیز بدست آورده و مطمئن بوده است که این اعضاء ظرف 4 روز آزاد می شود.

      اما گنجاندن این جمله در فیلم، فردی جلوه گر ساختن مخالفت بنی صدر با دستگیری اعضای سفارت و تبدیل آن به گروگانگیری. حقیقت اینست که حکومت موقت و بخشی از رهبری انقلاب، اشغال سفارت و دستگیری اعضای آن را کودتا می دانستند. کودتا برای باز سازی استبداد. در جلسه شورای انقلاب، دکتر ابراهیم یزدی، وزیر خارجه وقت، اشغال سفارت و دستگیری اعضای آن را کودتای سیا – اسرائیل خواند. هیأتی (مرکب از سلامتیان و سنجابی و فرهنگ) که بنی صدر، سرپرست وزارت خارجه وقت، به امریکا فرستاد، اصرار کردند که دبیر کل سازمان ملل (نگاه کنید به خاطرات کورت والدهایم) کلمه گروگانها را بکار نبرد. حضور هیأت در شورای امنیت دلیل مسلم که حکومت ایران در پی حل مشکل است. پیش از آن نیز، بنی صدر که در سفارت امریکا حاضر شده و به «دانشجویان خط امام» گفته بود شما ایران را به گروگان امریکا درآورده اید، سفیران کشورهای اروپائی را دعوت کرد و خطاب به آنها گفت: شما می دانید که اشغال سفارت و گرفتار کردن اعضای آن چه هدفی را تعقیب می کند. پس به ما کمک کنید مشکل را حل کنیم.

2 – گروگان و گروگانگیری را وسائل ارتباط جمعی و نمایندگان و سناتورهای جمهوریخواه امریکا ورد زبان کردند و گروگانگیری، از آغاز تا پایان، حاصل همکاری حزب جمهوریخواه و با دستگاه خمینی و ابزار دستش سپا و «دانشجویان خط امام» بود. برغم بر ملاء شدن افتضاح های اکتبر سورپرایز و ایران گیت، به این همکاری، اشاره نیز نمی شود. بارها، مسئله به مرحله حل رسید، اما تحریکی در امریکا و واکنشی از سوی خمینی، مانع از انجام واپسین کار شد. به یکی از این موارد نیز،  در فیلم اشاره نمی شود.

3 – اما آن بخش از رهبری انقلاب که اشغال سفارت و تبدیل توقیف اعضای آن به گروگانها را کودتا می دانست و زمان نیز شهادت داد که کودتا بوده است، نیک می دانست که 3 تن از اعضای سفارت در وزارت خارجه بودند. آنها را در همان جا نگاه داشت که به سفارت بازنگردند و اسیر نشوند. باز می دانست که شمار دیگری از اعضای سفارت، بهنگام اشغال سفارت، یا در آنجا نبوده اند و یا توانسته اند خارج شوند. هرگاه حکومت نمی خواست از این اعضاء کسی از ایران خارج شود، به آن آسانی که سفارت کانادا آنها را از ایران خارج کرد، از ایران خارج نمی شدند. تضاد صحنه آخر فیلم با واقعیت همان است که روبرت پاری می گوید و با گفتن این سخن که «این یک فیلم» است، نمی توان دروغی چنین فاحش را جانشین واقعیت آن سان که روی داده است، کرد.

4 – و فیلم، کودتای 28 مرداد 32 و رﮊیم شاه و جنایت و فسادی که رویه کرده بود را می نمایاند، اما نه برای این که بگوید کودتا بد کاری بود. بلکه براینست که بگوید روش سیا درست بود. الا اینکه ایرانیها لایق نیستند. سیا حکومت را به شاه و دستیارانش سپرد و آنها نتوانستند نگاه دارند. میان صحنه آخر فیلم، آن قسمت که از امریکا، به مأمور سیا دستور می دهند، به اجرای طرح بردن 6 دیپلمات ادامه ندهد و به اتفاق دستیارانش از ایران خارج شود، عیناً همان دستور وزارت خارجه امریکا به روزولت، عضو سیا و رهبر گروه مجری طرح کودتای 28 مرداد، در 26 مرداد است. در آن کودتا نیز، روزولت، در ایران ماند تا که دو آیت الله، بهبهانی و کاشانی، در 28 مرداد، رهبری کودتاچیان را در دست گرفتند و کودتائی را که در 25 مرداد شکست خورده بود، موفق کردند. یعنی همیشه حق به جانب سیا است و روش صحیح، روشی است که سیا در کودتاها بکار برده است، در کشتن بن لادن هم بکار برده است

      و جایزه دادن به فیلم آرگو، باردیگر، اکتبر سورپرایز را در امریکا، مسئله روز کرد:

شماره ۸۲۳ از ۲۱ اسفند تا ۶ فروردین ۱۳۹۲

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید