١٣٩٢/٠۶/٠٨- خانههای تاریخساز زیادی در تهران داریم. خانههایی که به وقایعی جریانساز تبدیل شدند و حتی سیری جدید در تاریخ معاصر ایجاد کردند. مثلاٌ، خانه سدان انگلیسی، گریبایدوف روسی، خانه قوام، خانه امینالسلطان و پارک اتابک و خانه مصدق در خیابان کاخ.
خانه مصدق جزو خانههایی است که دوران جدیدی از سلطنت محمدرضا پهلوی را نمایان کرد. پس از حمله کودتاچیان به این خانه دوره دوم حکومت محمدرضا پهلوی شروع شد. چهره جدیدی که با 12 سال حکومت قبلی وی فرق داشت و چهره جدید، چهرهای کاملاَ خودکامه و دیکتاتور مسلک بود. و این چهرهای بود که به سقوط وی در زمستان 57 منتهی شد.
دکتر مصدق سالهای نخستوزیریش را تا سال 1332 در خانه خود واقع در خیابان کاخ نزدیک تقاطع پاستور گذرانید. هم مقر نخستوزیریش بود هم محل کار و زندگی. خانهای حدوداً 2500 متری و متشکل از دو ساختمان مجزا. چنانکه نوهاش دکتر محمود مصدق میگوید:
ایشان دو ساختمان داشتند که یک قسمت اندرونی بود و بیرون آن به سبک قدیم ساخته شده بود که اطاق ایشان حد فاصل این دو ساختمان به هم متصل میشد، یک در به طرف بیرون و یک در هم به طرف داخل.
ایشان تمام دوران نخستوزیری را همانجا بودند. بعداً هم در 28 مرداد آنجا تخریب شد و آتشش زدند که اکنون چنین ساختمانی وجود ندارد. چند بار هم بعد از انقلاب آمدند و گفتند که ما ساختمان را پیدا کردیم در صورتی که چنین ساختمانی وجود ندارد. تخریب شده بود و به جایش یک ساختمان چند طبقه آپارتمانی ساخته شده است با آجرهای سه سانتی واقع در خیابان کاخ، خیابان فلسطین.
…پلاکش هست. اما آن ساختمان نیست، آن منزل دیگر تخریب شده، 28 مرداد که آنجا را آتش زدند و خراب کردند، مرحوم عموی من مهندس احمد مصدق آنجا را تعمیر کرد. پدربزرگم نیز آنجا را به ایشان داد که او نیز پس از تعمیر و بازسازی آنجا را به هنرستان موسیقی اجاره داد. چند سال آنجا هنرستان موسیقی بود که بعداز فوت عموی من، از آنجا که ایشان فرزندی نداشت به مرحوم برادر من فروخته شد و ساختمان جدیدی جایش ساختند که اکنون وجود ندارد ولی پلاکش فکر کنم همان 109 باشد. البته دو تا ساختمان کنار هم بود. من 2 سال در آن ساختمانها زندگی کردم. مرحوم مادر من، خانم زهرا امامی دختر امام جمعه بودند که آنجا زندگی میکردند.
این خانه ساده که محل پذیرایی دکتر مصدق بود همه ویژگیهای یک دفتر را داشت: تلفنخانه، اطاق پذیرایی، آبدارخانه، اطاق نگهبانی. اطاق خواب دکتر مصدق هم در همانجا بود که وی در حال بیماری معمولاَ با همان لباس خانه و روی تخت از مدعوین در هر رتبهای که بودند پذیرایی میکرد. عکسهای زیادی از این حالت، یعنی حالت پذیرایی بر روی تخت منتشر شده است. اثاثالبیت این خانه چندان چشمگیر نبود. چنانکه دکتر نصرالله خازنی رئیس دفتر مصدق میگوید:
… تمام اثاثیه منزل دکتر مصدق سی هزار تومان نمیارزید! فرشهای خیلی معمولی داشت که آن هم یکی در اتاقش و یکی در اتاق کارش بود که در آن تاریخ حدود 1500 تومان نمیارزید. فرش هم در اتاق هئیت دولت بود که اتاق پذیرایی آقای دکتر مصدق هم بود که خیلی معمولی بود. حتی اتاق ملک اسماعیلی که معاون پارلمانی بود فرش نداشت. زندگی او واقعاَ ساده بود: مبلهای او عبارت بود از چوبهای معمولی که همیشه دیدهاید، فقط دو تا دستگیره داشت، دو تا هم تشک داشت که باز میکردند و مینشستند و سرجایش میگذاشتند. نه خیال کنید ساخت هانس بود، ابداَ. منزل آقای دکتر مصدق، چه اندرون و چه بیرون سادهترین خانهها بود، یک دانه آنتیک که قیمت حسابی داشته باشد، اصلاَ نبود، خیلی ساده زندگی میکرد.
ساعت کار در این ساختمان مشخص نبود. هر وقت کار بود افراد مشغول کار بودند چون مصدق هم محل کارش و هم محل زندگیش بود همیشه حضور داشت. دکتر خازنی در خصوص این امر میگوید:
از 6 صبح تا هر وقت که کار تمام شود [کار روزانه بود]. اغلب به بعد از نصف شب میرسید. بعضی وقتها خانم ضیاءالسلطنه [همسر مصدق] به داد من میرسید، میگفت بچه مردم را میخواهی بکشی؟ ایشان از شمیران میآمد، گاهی نصف شب گذشته بود: فرض کن میدید چراغ اتاق من روشن است و چراغ اتاق آقای دکتر مصدق روشن است، از پشت در میآمد یواشکی داد و بیداد راه میانداخت که خودت و بچههای مردم را میخواهی بکشی؟ برای ما وقت محدود نبود، جمعه نداشتیم، عاشورا، تاسوعا، ابداَ تعطیل نبود. منتهی در روزهای تعطیل فقط من بودم، خود آقای دکتر مصدق و مشمهدی پیشخدمت قدیمی؟ خانم ضیاءالسلطنه هم به منزل پسرش در شمیران میرفت.
این داستانها ادامه داشت که وقایع مهمی بین روزهای اوّل نخستوزیری مصدق تا کودتای 28 مرداد پیش آمد. درگیریهای مجلس، احزاب مختلف، سیتیر، اختلافات بین نیروهای خود دکتر مصدق و آخرین آن کودتای 28 مرداد. چون بحث فقط حول محور این خانه میگردد، به روز آخرین آن میپردازیم.
روز آخر یعنی بعداز ظهر روز کودتا افراد متعددی در این خانه حضور داشتند. افرادی چون، غلامحسین صدیقی، کاظم حسیبی، علی شایگان، احمد رضوی، حسین فاطمی، سعید فاطمی، زیرکزاده، دکتر نریمان، مهندس سیفالله معظمی، سرهنگ علی دفتری، سروان داورپناه، گماشته مصدق مشهدی مهدی و دکتر خازنی رئیس دفتر.
از ساعت 4 بعدازظهر که صدای شلیک گلولههای تفنگ و چندین تیر تانک شنیده شد اوضاع به هم ریخت و همه فهمیدند که کار از کار گذشته است. خصوصاَ اینکه چندین تن از محافظان که به فرماندهی سرهنگ عزتالله ممتاز مقاومت میکردند کشته و زخمی شدند.
فردای آن روز مصدق و تعدادی از یارانش خود را به حکومت نظامی معرفی کردند و دستگیر شدند و سالهای زندان و تبعید مصدق تا آخر عمرش آغاز شد.
عکسهای پیشرو عکسهایی است از روزهای فعالیت و تلاش کارکنان دفتر و خانه مصدق پیش از کودتا و حضور برخی از اراذل و اوباش هوچیگر ضد مصدق در کنار در خانهاش. عکسهایی که دیدنی است.
منبع: ماهنامه الکترونیکی بهارستان