back to top
خانهآرشیو گزارش‌ها از سایت قدیمگزارش‌ها و تحلیل‌ها oرﮊیم از دموکراسی و حقوق انسان و استقلال و آزادی اینسان خالی...

رﮊیم از دموکراسی و حقوق انسان و استقلال و آزادی اینسان خالی شده است:

 در رابطه با پوشش: بنی صدر می گوید: «در تهران اولین باری که راه افتادند و “یا روسری یا توسری” شعار شده بود رفتم قم پیش آقای خمینی. گفتم آقا تازه اول قضیه است و مردم هنوز یادشان نرفته. مگر شما در پاریس نگفتید زن‌ها در پوشش خود آزاد هستند؟ گفت: حرف‌هایی که باب مصلحت در پاریس زده‌ام، هیچ تعهدی در من ایجاد نمی‌کند. گفتم پس بفرمایید شما ماکیاول هستید. چطور برای شما تعهد ایجاد نمی‌کند آقا؟ دین یعنی تعهد. شما در حضور دنیا تعهد کردید، حالا می‌خواهید بزنید زیرش؟ گفت:حالا که قدرت دارم باید دین خدا را به عمل درآورم. روز قیامت نمی‌توانم جواب بدهم و بگویم قدرت داشتم وعمل نکردم. گفتم چرا. جواب دارید. می‌گویید مطابق نص صریح قرآن عمل کردم که می‌گوید “اوفو بعهودکم (به عهدهایتان عمل کنید). می‌گویید در پاریس تعهد کردم و باید تعهد را محترم بشمارم. چنانکه پیغمبر در مکه تعهد کرد.گفت بسیار خوب. آن یک بار با این “بسیار خوب” قضیه حل شد. ولی بار بعد ، بار بعد… ‌سخن بر سر اعتقاد‌های اوست، سخن بر سر این است که او اعمال زور را برای عملی ساختن دین واجب می‌دانست.» 

● در رابطه با مطبوعات: «اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم، انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمامی مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آن‌ها را به محاکمه کشیده بودیم و روسای آن‌ها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبه‌های دار را در میدان‌های بزرگ برپا کرده‌ بودیم این زحمت‌ها پیش نمی‌آمد. دادستان انقلاب موظف است مجلاتی را که بر ضد ملت است و توطئه‌گر است تمام را توقیف کند و نویسندگان آن‌ها را محاکمه کند.»  

در رابطه با دموکراسی: «آنهایی که فریاد می‌زنند باید دموکراسی باشد، این‌ها مسیرشان غلط است. مسیر ما مسیر نفت نیست. ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. ما اسلام می‌خواهیم.» 

    «در انقلابی که در ایران حاصل شد در سرتاسر این مملکت فریاد مردم این بود که ما اسلام می‌خواهیم. این مردم  قیام نکردند که مملکتشان دمکراسی باشد.»  

    « به آنها که از دموکراسی حرف میزنند گوش ندهید. آنها با اسلام مخالفند. میخواهند ملت را از مسیر خودش منحرف کنند. ما قلمهای مسموم، آنهایی را که صحبت ملی و دمکراتیک و اینها را می‌کنند می‌شکنیم.” 

    «آن‌هایی که به اسم دموکراسی، با اسم دمکرات می‌خواهند مملکت را به فساد و تباهی بکشند، این‌ها باید سرکوب شوند. ملت آن‌ها را سرکوب خواهد کرد. کاری نکنید که باب غضب باز شود.»

    «شما روشنفکر هستید و آزادی همه چیز، از جمله آزادی فحشا را می‌خواهید. یک نحو آزادی می‌خواهید که جوانان ما را فاسد کند. ما می‌خواهیم مملکت را حفظ کنیم و حفظ مملکت به آن آزادی که شما می‌گویید نیست. این آزادی مملکت را بر باد می دهد. این آزادی که شما می‌خواهید، آزادی دیکته شده است

● در رابطه با احزاب: «من انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم اجازه نمی‌دادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام می‌کردیم، تمام جبهه‌ها را ممنوع اعلام می‌کردیم و یک حزب و آن حزب الله، حزب مستضعفین تشکیل می‌دادیم و من توبه می‌کنم از این اشتباهی که کردم.» 

   یکی از جملات زیبای بنی صدر که هم در آن زمان، پرده از کار خمینی و دستیاران او برداشت:

    «شما می‌گویید بنای کار بر این است که ما یک بی اعتمادی مطلق به مردم و نمایندگان آنها داریم. این کار صحیح نیست…اگر فقط کسانی حق دارند در انتخابات شرکت بکنند که رهبر معرفی می‌کند، معنای این یعنی انتخابات بی‌انتخابات. وقتی من بگویم ای مردم شما آزادید آن کسی را که من معرفی می‌کنم انتخاب کنید، این امر اسمش نه آزادی است و  نه جمهوری».  

     نخست در عمل، از دموکراسی که خمینی در فرانسه خود را دلباخته آن نشان می داد و در تهران، دشمنی خویش را با آن آشکارکرد، انتخابات در به آن کس که من (رهبر) می گویم رأی بدهید ناچیز شد و سپس، با نظارت استصوابی، به ضد دموکراسی در پوشش انتخابات، «جنبه قانونی» دادند.

٭ مخالفان غیر روحانی ولایت فقیه که از در ستیز با خمینی و خامنه ای نیز نیامدند:

●تحقیر – دستگیری – محاکمه و اعدام و ترور کسانی که در جریان انقلاب، از دید مردم، بخشی از بدیل را تشکیل می دادند:

1 – مرحوم مهندس بازرگان از جمله کسانی بود که خمینی دولت او را دولت امام زمان می دانست اما به دستور همان خمینی آنچنان در مورد او بی حرمتی کردند که در تاریخ ثبت شده است به خصوص هنگامی که نماینده در مجلس اول شورای اسلامی که خمینی دستور تقلب در انتخابات آن را داد که برخی از همان کودتاچیان به سرنوشت خیانت خود رسیدند یا فوت کرده یا به زندان افتادند و اعدام شدند یا به خارج از کشور تبعید شدند و یا گرفتار خشم ولی مطلقه بعدی شده اند از جمله هاشمی رفسنجانی و صادق خلخالی و حسن آیت و کروبی و مهاجرانی و محمد خاتمی و عسگراولادی و هادی غفاری  و محمد کیاوش و فواد کریمی و

   در همان زمان، افراد حکومت بازرگان و نزدیکان آنها گرفتار غضب خمینی و یاران آن زمانش شدند. چرا که بازرگان می گفت: «به مجلس خبرگان وصیت می‌کنم در بعضی موارد تغییراتی بدهند تا حکومت انحصاری نباشد.» 

بازرگانتا آن جا که مربوط به دولت و شخص بنده می‌شود ما طرحی تهیه کردیم و سپردیم دست آقایان.حالا آنها چه بلایی سرش بیاورند حواله‌شان به خدا و حضرت عباس». 

2 – صادق قطب زاده یار خمینی و رئیس اسبق صدا و سیما را به بهانه تدارک کودتا، به اتفاق آیهالله شریعتمداری به اعدام محکوم کردند. قطب زاده استثناء است. زیرا در تدارک قیام بر ضد دستگاه ولایت فقیه شد

    قطب زاده دردادگاه پرسیده بود:”روشنفکران و روحانیانی که بنیادگذار انقلاب بودند کجا هستند؟ آیا حتی یک تن از آنها در کاری هست؟ اینها که امروز برکارند در جریان انقلاب چه می کردند؟آیت‌الله منتظری درباره اعدام صادق قطب‌زاده می‌گوید:”بعدا شنیدم آقای حاج احمد آقا در زندان سراغ آقای قطب زاده رفته و به او گفته است شما مصلحتا این مطالب را بگوئید و اقرار کنید و بعد امام شما را عفو می‎کنند، ولی او را اعدام کردند. بعدها از طریق موثقی شنیدم که جریان ریختن مواد منفجره در چاه نزدیک محل سکونت مرحوم امام بکلی جعلی است و واقعیت نداشته است و منظور فقط پرونده سازی برای مرحوم آقای شریعتمداری بوده است».

3– سخنگوی حکومت مهندس بازرگان، عباس امیر انتظام، از جمله مبارزانی است که کل نظام ولایت را شرمسار کرده است. زیرا امیرانتظام متهم شده بود که چرا زمانی که سفیر آمریکا به او نامه رسمی و اداری نوشته است، او را Dear Sir خطاب کرده است! دانشجویان که کوچکترین اطلاع از عرف دیپلماتیک، طریقه نوشتن نامه‌های رسمی و حتی زبان انگلیسی نداشتند این کلمه را به نامه‌های عاشقانه و فدایت شوم امیرانتظام و آمریکایی‌ها تعبیر کردند و فضایی را پدید آوردند که در آن، عباس امیرانتظام یار صدیق مهندس بازرگان به حبس ابد محکوم شد. اما بعدها، هم قضات و هم بازجویانی از جمله عباس عبدی متوجه شدند که او هیچ خطا و خیانتی نکرده است ولی  شرمشان می آمد که بیگناهی او را اعلام کنند به همین دلیل بارها و بارها بی دلیل او را آزاد می کردند و گاه مانع از بازگشتش به زندان می شدند.

   قطعا دنیا دار مکافات است و عباس عبدی، محسن‌میردامادی، آیت‌الله موسوی‌خوئینی‌ها، بهزاد نبوی، ابراهیم اصغرزاده و امثال اینان تقاص تقصیر را بدهند که داده و می دهند زیرا: 

عباس عبدی مدتی به جرم همکاری با سازمانهای سنجش افکار امریکا در زندان مرتضوی بود.

– محسن میر دامادی هم اکنون در زندان ولایت فقیه است.

– بهزاد نبوی عاقد قرار داد الجزایر و شرکت کننده در معامله پنهانی با گروه ریگان و بوش، اینک در زندان است.

موسوی خوئینی ها که زمانی همه کاره جاسوس شناسان بود بعدها به جرم خیانت به زندان محکوم شد و از سوی سردار مشفق عامل سیا و مجری طرح گروگانگیری خوانده شد. او گفت مدارک قطعی بر عامل سیا بودن موسوی خوئینی ها وجود دارد

و…

    اما امیر انتظام سرافرازانه در کشور می گردد زیرا هیچ خیانتی در حق مردم کشورش نکرد و سربلند در برابر مدعیان طرفداری از ولایت فقیه، ایستاده است

4 – دکتر ابراهیم یزدی از یاران قبل ازانقلاب خمینی که به وزارت امور خارجه رسیده بود، با استعفای حکومت بازرگان، دوران وزارتش پایان یافت. از آن پس، همواره تحت فشار بوده است. هم اکنون در خانه امن امنیتی سالهای آخر عمر خود را سپری می کند.

5- عزت الله سحابی از دیگر مسئولان اقتصادی کشور و عضو شورای انقلاب  سالها بعد از انقلاب  را در زندان گذراند و در نهایت بی رحمانه به دلیل فشارهای ولی فقیه اول و دوم درگذشت و در روز به خاکسپاریش، دختر وفادارش هاله سحابی به علت ضربه سخت مشت یکی از واواکی ها که به قول مصلحی وزیر واواک،  ناشیانه عمل کرده بود دچار سکته قلبی شد و چشم از جهان فرو بست و در کنار پدر آرمید.

5 – احمد حاج سید جوادی وکیل برجسته و حامی زندانیان قبل و بعد از انقلاب واز جمله خود سید علی خامنه ای بعد از برکناری حکومت بازرگان، بارها و بارها مورد تهدید و دستگیری نیروهای امنیتی هر دو «ولی فقیه» قرار گرفت که در نهایت ماه قبل چشم از جهان فرو بست.

6- فشار دوران سیاه خمینی بر مرحوم محمد تقی شریعتی آنقدر زیاد بود که آن پیرمرد تحمل و طاتش طاق شد و در گذشت وبا جنازه وی  از بی حرمتی فروگذار نشد

 

٭گروه های سیاسی که سرکوب شدند:

   خمینی، صورتی از 8 گروه سیاسی را نزد بنی صدر فرستاد و از او خواست این گروه ها را محکوم کند. او سرباز زد. این 8 گروه و گروههای دیگری که سر کوب شدند، عبارتند بودند از:

1 – جبهه ملی که در 25 خرداد، از سوی خمینی، مردتد خوانده شد. بسیار دیر دانسته شد که خمینی از 28 مردادی ها بوده است.

2 – نهضت آزادی در فهرست نبود اما  سرکوب شدنش هم از زمان خمینی آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد. 

3 – جاما که رهبر آن دکتر سامی را به روش وحشیانه ای، در مطبش، کشتند.

4 – حزب ملت ایران به رهبری داریوش فروهر که در فهرست نبود. اما، در پی کودتای خرداد 60، داریوش فروهر دستگیر و شهیدان خالقی و لقائی، به این دلیل که رئیس جمهوری را به خانه خود راه داده بودند، اعدام شدند. داریوش و پروانه فروهر را با سبعانه ترین روشها، به دستور خامنه ای، در خانه شان، کشتند.

5 – حزب توده که تا توانست اظهار خدمتگزاری کرد اما، یک مأمور روسی در تهران به انگلستان پناه برد و او فهرست اعضای این حزب را به انگلیسها داد. انگلیس ها این فهرست را در اسلام آباد، پایخت پاکستان، به عسگر اولادی دادند. نوبت سرکوب به حزب توده رسید و به شدت سرکوب شد.

6 – فدائیان خلق که پیش از حزب توده سرکوبشان آغاز شد.

7 – سازمان مجاهدین خلق ایران که بزرگ ترین شمار اعدام شدگان به این سازمان تعلق دارد. و

8 – دو حزب کرد، دموکرات و کومله که همچنان سرکوب می شوند.

9 – حزب امت به رهبری دکتر پیمان و جبهه دموکراتیک ملی ایران و اتحادیه کمونیستهای ایران که گرفتار سرکوب خونین شدند. 

   غیر از این گروهها، سازمانهای سیاسی جانبدار رﮊیم نیز محکوم به انحلال شدند: حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و انجمن ضد بهائی

 

٭ ترورهای بزرگ که در درون رﮊیم خمینی سازمان داده شدند:

در دوران حاکمیت 10 ساله خمینی دو انفجار مهم اتفاق افتاد که تا به حال معلوم نشده است از طریق کدام گروه انجام گرفته اند. زیرا هم هر از چندی گروهی را به ارتکاب آنها متهم می کنند و هم در درون رﮊیم یکدیگر را به انجام آن متهم می کنند. در آن دو انفجار تعدادی دیگر از یاران خمینی کشته شدند از جمله در انفجار دوم حکومت تحمیلی محمد علی رجایی و نخست وزیر او باهنر – شاید به دلیل اینکه ماموریتشان در کودتا برضد رییس جمهوری منتخب مردم ایران به پایان رسیده بود و در انفجار اول، حدود 120تن، از جمله محمد حسین بهشتی، دبیر کل حزب جمهوری اسلامی و محمد منتظری و عباسعلی ناطق نوری و .. کشته شدند.

●فرمان ترور برخی از یاران و نزدیکان انقلاب از جمله فرمان ترور دکتر کاظم سامی وزیر بهداشت و درمان که متهمان آن حسین شیخ عطار و احمدی نژاد هستند و ترور آیه الله ربانی شیرازی که توسط تروریستهای سپاه با تصادف ساختگی کشته شد و ترور مفتی زاده اندیشمند برجسته اهل سنت کردستان و ترور کاظم رجوی و ترور قاسملو و فاضل رسول و قادری در وین و شرفکندی و دیگر حاضران در رستوران میکونوس و حدود 500 ترور دیگر در ایران و خارج از ایران، حاصل کار سازمان دولتی ترور در دوران دو «ولی فقیه» هستند. 

البته هنوز باید منتظر بازگشایی مجدد پرونده گروه فرقان شد که برخی از انها بدون محاکمه توسط حمید نقاشان دلال اسلحه و تروریست و بازجوی زندانها بدون محاکمه کشته شدند. نقاشان، از نزدیکان ناطق نوری بود و در انجام معامله پنهانی که «اکتبر سورپرایز» نام گرفت، شرکت داشته است. 

    تا قضایا روشن نشود که در ابتدای انقلاب، چه کسانی و چرا افرادی مانند مرتضی مطهری و محمد مفتح و سپهبدقره نی را ترور کردند. بعدها، در دادگاه ساختگی محاکمه و به اعدام محکوم شدند و در شوی اعترافات تلویزیونی، نمایش دادند اما معلوم نشد چرا این شخصیتها کشته شدند.

● در ریاست جمهوری خاتمی، سازمان ترور تجدید سازمان جست و دست به «قتلهای زنجیره» یعنی جنایتهای سیاسی ددمنشانه زد. فروهر ها و نویسندگانی نظیر مختاری و پوینده و مجید شریف و احمد امیر علائی و … استعدادهای برجسته ایرانی بودند که این سازمان ترور کرد. حجاریان، از نزدیکان حکومت خاتمی نیز از ترور معاف نشد.

انفجارها و ترورها در شهرهای مختلف، از جمله تهران و مشهد (از جمله حرم حضرت رضا) برای توجیه ضرورت ادامه کار ماشین اعدام و دستگاه سرکوب.

 

٭ رﮊیم ولایت فقیه از خشونت زدائی که پیروزی گل بر گلوله بود، خالی شد و خشونت و تقدیس کننده خشونت گشت:

 

   خشونت گرائی مطلق را پیش از سقوط رﮊیم شاه، با آتش زدن سینما رکس آبادان آغاز کردند و با اعدام و ترور و جنگ و دستگیری و شکنجه ادامه دادند:

1 – خلخالی در مجلس گفت: من 550 تن را اعدام کرده ام و شما گله گله اعدام می کنید. بنا بر این، پیش از آنکه محمدی گیلانی جانشین او در قصابی شود، او خود شمار اعدام شدگان را 550 تن گفته است که البته شمال تمامی اعدام شدگان نمی شود

2 –  محمدی گیلانی، جلاد اوین، بعد از کودتا دو تن از صدیق ترین مشاوران بنی صدر را به بهانه های واهی حمایت از بنی صدر به نام های رشید الدین صدر الحفاظی و حسین نواب به اعدام محکوم کرد. زیرا این دو، در باره معامله پنهانی (اکتبر سورپرایز) با امریکا، بیش از اندازه اطلاع داشتند که بگذارند زنده بمانند. باز در شمار اعدام شدگانند، شهید مسعودی، مشاور حقوقی رئیس جمهوری. در سرتاسر ایران، صدها تن را به جرم هواداری از بنی صدر، اعدام کردند.

3 –  آیهالله لاهوتی را که خمینی او را پاره تن خود خوانده بود، بعد از کودتای خرداد 60، دستگیر کردند و کشتند. 

 4 – تنها از اعدام شدگان سال 60، افزون بر 2000 نام فهرست شده اند. پیش از آن سال و بعد از آن سال، نیز ماشین اعدام همچنان مشغول کار است. از جمله این اعدام شدگان هستند شهیدان ذوالفقاری، سرپرست گروه محافظان رئیس جمهوری و شهیدان لقائی و خالقی، اعضای حزب ملت ایران بخاطر پناه دادن به رئیس جمهوری منتخب مردم ایران. 

5 – کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 1367 که بنابر خاطرات منتظری، شمار آنها بین 2700 تا 3700 تن بوده است. فهرستی که در باره اعدام شدگان تا آن تاریخ تهیه شده است، شامل متجاوز از 6000 هزار نام است.

6 –  از اعدام شدگان که هنوز دانسته نشده است چرا اعدام شد، یکی حجت الاسلام آشوری به دلیل نوشتن کتاب توحید است. مرحوم قابل مرتب از خامنه ای می پرسید: شما می گفتید نویسنده اصلی کتاب شما هستید. پس چرا او اعدام شد و شما «رهبر» شدید.

7 – سید مهدی هاشمی برادر داماد آیت الله منتظری که مسئولیت نهضت های رهائی بخش را سپاه را بر عهده داشت و تنی چند از افراد گروه او و حجت الاسلام امید نجف آبادی که به علت اطلاع از روابط پنهانی که لو رفت و افتضاح ایران گیت نام گرفت و دادن این اطلاع به آیهالله منتظری، اعدام شدند.

8 – اعدامهای اعضای سازمانهای سیاسی. بزرگ ترین رقم مربوط به اعضای سازمان مجاهدین خلق است. اما اعضای سازمانهائی چون حزب توده و فدائیان خلق اکثریت و اقلیت و حزب های دموکرات کردستان ایران و کومله و اتحاد کمونیستهای ایران و جبهه ملی دموکراتیک ایران و… نیز اعدام شده اند. 

       غیر از اعدامها و ترورها، کشتارها نیز بخشی دیگر از پرونده سیاه جنایت رﮊیم خمینی و خامنه ای را سیاه تر می کنند:

9 – کشتار روز 30 خرداد 1350 که اعدام های دستجمعی را به دنبال آورد.

10 – کشتار مشهد، در پی قیام مردم محله های فقیر نشین شهر.

11 – کشتار اسلام شهر و 

12 – کشتار قزوین

13 – کشتار شیراز.

15 – یورشها به دانشگاه ها، بخصوص کوی دانشگاه تهران و دانشگاه تبریز در 18 تیر 1378 

16 – یورش به کوی دانشگاه بعد از کودتای انتخاباتی خرداد 88

17 – سرکوب خونین جنبش همگانی بعد از کودتای خرداد 88 در شهرهای تهران و اصفهان و تبریز و شیراز و…

      اما رﮊیم ولایت فقیه، بخاطر تقدم مطلقی که به بقای خود می دهد، ضد ایران و اقتصاد تولید محور خالی شد. قدرت خارجی را محور سیاست داخلی و خارجی کرد:

 

٭ ضدیت با استقلال و بسا بقای ایران و باز سازی استبداد وابسته و اقتصاد مصرف محور:

 

   در آنچه به موجودیت ایران مربوط می شود، ضدیتهای این رﮊیم و ضربه هائی که بر مبانی حیات ملی وارد کرده است، بسیار بیشتر از آنست که رﮊیمهای قاجار و پهلوی وارد کردند:

1 – گروگانگیری و سرنوشت ایران را به قدرت خارجی سپردن: محاصره اقتصادی و بردن و خوردن میلیاردها دلار سپرده های ایران.

2 – معامله پنهانی برسر گروگانها که پیش از تجاوز عراق به ایران آغاز شد و در همان ماه اول، به انجام رسید.

3 -کودتای خرداد 1360 برضد جمهوریت و بقصد انقلاب زدائی و باز سازی استبداد و اگر شد، استقرار استبداد فراگیر.

4 – ادامه دادن به جنگی که می باید در خرداد 60 به نتیجه می رسید، بمدت 8 سال، در سود انگلستان و غرب (بنابر قول آلن کلارک، وزیر دفاع انگلستان در حکومت تاچر). این جنگ که در خرداد 60 با پیروزی می توانست پایان یابد، در پی قربانی شدن یک نسل ایران و وارد شدن 1000 میلیارد دلار زیان، با سرکشیدن جام زهر توسط خمینی، پایان یافت.

5 – تخریب اقتصاد تولید محور ایران و باز سازی استبداد مصرف محور و سپردن کشور به مافیاهای نظامی – مالی و حزب سیاسی مسلح که به قول هاشمی رفسنجانی به کمتر از کل ایران راضی نیست.

6 – نگاه داشتن ایران در حلقه آتش و عبور از بحرانی به بحرانی دیگر.

7 – بحران اتمی که ایران را گرفتار انزوا و مجازاتهای اقتصادی شدت گیر کرده است.

8 – تخریب نیروهای محرکه، از جمله گریزاندن استعدادها و سرمایه ها از ایران.

9 – به تاراج بیگانگان سپردن منابع ثروت کشور در دریای مازندران و خلیج فارس و سرمایه های ایران در نفت دریای شمال و ارودیف.

10 – نگاه داشتن کشور در حلقه آتش (محاصره شدن با پایگاه های نظامی و اطلاعاتی امریکا و اسرائیل) و تهدید روزمره به جنگ.

 

انقلاب اسلامی: اینک ببینیم در زمانی که خامنه ای «مهندسی» انتخابات را به انجام رسانده است، بحران اتمی ایران در چه وضعیت و مرحله ایست:

نشریه انقلاب اسلامی شماره ۸۲۹ از ۱۳ تا ۲۷ اردیبهشت

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید