با تایید عدم صلاحیت هاشمی رفسنجانی، خامنه ای به مادر نظام هم رحم نکرد و نهایت نامردی را در حق کسی که این ردای بیریخت و نارسا را بر تن او پوشانده بود، بعمل آورد. کسی در ایران نیست که از سابقه و اعمال هاشمی برای حفظ این رﮊیم آگاه نباشد چرا که او برای جمهوری اسلامی ایران دست به هر کاری زده است. اما زمانی که اجل یک نظام یا پدیده ای فرا می رسد، عوامل تشکیل دهنده آن به تدریج دچار مرگ می شوند.
تا قبل از رد صلاحیت، بزرگترین اشتباه خامنه ای را می شد تقلب او و کودتای سال88 و دست زدن به کشتار مردم دانست. این را همه ملت متوجه شده بودند به جز رهبر مدیر و مدبر و با بصیرت و البته فرزانه! از سال 88 چیزی نگذشته بود که همه متوجه شدند میان سید علی خامنه ای و رئیس جمهور دست ساخته اش، اختلافات شدیدی وجود دارد. او اشتباه کرد که با آن همه هزینه، احمدی نژاد را به ملت تحمیل کرد و در نهایت خود نیز به همین نتیجه رسید که این رئیس جمهور لیاقت آن مقام را ندارد.
اما شاید بزرگتر از آن خطا که ناشی از عقب ماندگی عقلی خامنه ای و قدرت طلبی او و مشاوران و پاسداران رانت خوار اعلام عدم صلاحیت هاشمی رفسنجانی به بهانه کهولت سن او باشد. راست است که او خود گفته است با وجود شرائط سنی که دارد، آمدنش خلاف شرع و به ضرر نظام است. اما اگر شورای نگهبان «شرائط سنی» را دلیل رد صلاحیت می کند، «رهبر» چند برابر بیشتر فاقد صلاحیت رهبری است. زیرا علاوه بر «شرائط سنی» بیمار نیز هست و کسی با اختیارات مطلق، حجم کاری چندین برابر یک رئیس جمهوری بی اختیار راد ارد.
در گزارش پیشین گفته بودیم کم خطرترین شکل مقابله سید علی با وضعیتی که گرفتار آن شده یعنی حضور هاشمی رفسنجانی و رحیم مشایی، رد صلاحیت این دو پیش از آغاز دوره زمانی تبلیغات انتخاباتی می باشد. دلایل حذف این دو را نیز برشمرده بودیم. علاوه برآن دلایل، با شرکت این دو در «انتخابات»، پرده های بسیاری دریده می شد. در نهایت، خامنه ای و فرزند و دستگاه او، برای از دست ندادن، قدرت بار دیگر مجبور به تقلب انتخاباتی و کودتا می شدند. در این صورت، وضعیت بدتر می شد زیرا:
– سابقه هاشمی، در رﮊیم و نقش او در رﮊیم که ساخته شده است، از همه دست اندرکاران فعلی در کلیه مقامات بیشتر است.و
– روابط هاشمی با برخی نظامیان و امنیتی ها برقرار است. و
– حامیان هاشمی در میان مراجع بسیار بیشتر از حامیان میر حسین موسوی هستند. و
– حامیان هاشمی در میان روحانیون ارشد بسیار بیشتر از حامیان موسوی است.
– خامنه ای ضعیف تر از خامنه ای پیش از تقلب بزرگ در خرداد 88 است. و
– بدی وضعیت مردم اندازه نمی شناسد و مردم سخت بیزار از خامنه ای، فرصت را برای ابراز این بیزاری، یا از راه تحریم نشان می دادند و یا از راه رأی دادن به هاشمی رفسنجانی.
اما به هر حال سید علی خامنه ای هاشمی را هم نتوانست تحمل کند و بنابراین مسئولیت هر اتفاقی که در کشور روی دهد، کاملا بر عهده شخص خامنه ای است. هر چند کلیه اموری که در حکومت هشت ساله احمدی نژاد انجام شده اند همه به دلیل سیاست های غلط او بوده و احمدی نژاد تنها مجری طرح های خامنه ای بوده است.
با گذشت یک دوره 8 ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد معلوم شد که، درپس پرده، تمام کارها شخص او و «بیت» او تصدی می کرده اند. در واقع رئیس جمهور مجری طرح های آنها بود. این واقعیت رامردم با گوشت و پوست خود احساس کرده اند. لذا می گفتند اگر هاشمی بیاید باید به او رای داد تا او بتواند رهبری را از مسند خود برکنار نماید که البته رهبری هم قبل از آنکه کار به آنجا برسد موجبات رد صلاحیت هاشمی را فراهم آورد و به گردن شورای نگهبان انداخت. اما مردم نمی باید باوجود تجربه حکومت خاتمی و «انتخابات» سال 88 باز خام می شدند و بجای برخاستن برای احقاق حقوق خود، دستیار یک طرف با طرف دیگر برسر قدرت می شدند.
٭ خمینی زدایی توسط ولی فقیه مطلقه:
قبل از مرگ خمینی، عده ای به دست و پا افتادند که اگر خمینی بمیرد چه باید بکنیم و چه کسی را به رهبری انتخاب کنیم. آنهم در آن شرایط سخت که جنگ با شکست به پایان رسیده بود و هزاران نفر از زندانیان مبارز اعدام شده بودند و آیت الله منتظری که منتقد شرایط موجود بود را با مهندسی و مدیریت خاصی برکنار کرده بودند.
روحانیون می دانستند حال که سایه شوم و سنگین خمینی بر فراز ایران نیست امکان دارد قدرت از آنها گرفته شود و می بایست قبل از هر مشکلی بار دیگر ولی ای فقیه بسازند که فراتر از قانون کار حکومت را در دست داشته باشد. حال فرق نمی کرد چه کسی باشد. الا این که باوجود افتضاح های «اکتبر سورپرایز» و اسرار ادامه جنگ و ایران گیت، دستیاران خمینی نمی خواستند و نمی گذاشتند کسی غیر از یکی از آنها، «رهبر» شود.
در این بین، باز مهندس اکبر هاشمی رفسنجانی از فریبکارترین روحانیون دوران قبل و بعد از انقلاب وارد میدان شد تا قبل از اینکه اختلافی بین «علما» پیش آید، به سرعت، یار زیر دست خود یعنی سید علی خامنه ای را به رهبری انتخاب شود. در صورتیکه، به لحاظ قانونی، سید علی خامنه ای شرایط رهبری را نداشت. اما از آنجا که بسیاری از امور در نظام ولایت فرا قانونی و قانون و دین تابع سیاست بود، با جعل نامه و قول خمینی، لباس گشاد رهبری را به تن کسی کردند که لباس بر تن او از همان روز اول به گریه افتاد. لباس در قد و قواره سید علی نبود اما بر او با فریب و دروغ و تزویر پوشاندند و سید علی هم باورش شد که رهبر است و بعد از مدتی دمار از روزگار همان دغلکاران و فریبکارانی در آورد که رهبرش کردند.
●کدیور می نویسد: در جلسه مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ مجلس خبرگان حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی با دو اهرم حجت الاسلام و المسلمین خامنه ای را به کمک حجت الاسلام سید احمد خمینی به رهبری رسانید. اهرم اول نقلی شفاهی از آیت الله خمینی و دوم پخش خبر آماده باش نیروهای عراق در حین جلسه که معلوم نیست چقدر با واقع مقرون بوده است. و علاوه بر آن هاشمی برای تثبیت رهبر دست ساز خود گفت: «گفتم تلاش کنند که [رهبری را] تأیید کنند و متقابلاً ما روی مرجعیت ایشان کار کنیم!» کدیور، جعل نامه از قول خمینی را از قلم انداخته است.
منظور هاشمی از– روی مرجعیت ایشان کار کنیم–این بود که بر خلاف قانون که رهبری باید دارای درجه مرجعیت باشد خامنه ای آن مقام را نداشت و هاشمی و حوزه علمیه قم می بایست آن درجه را برای او می ساختند و به او می دادند یا قانون را تغییر می دادند که رهبری اگر فاقد مرجعیت بود هم اشکالی نداشته باشد.
به هر حال با مهندسی هاشمی رفسنجانی و اجبار احمد خمینی که خود از مدعیان مقام رهبری بود و دیگر یاران خمینی از جمله موسوی اردبیلی و محمد یزدی و موسوی خوئینی ها و راستی کاشانی و مهدوی کنی و طاهری اصفهانی و یوسف صانعی و آذری قمی و ربانی املشی و سید حسین موسوی تبریزی و مهدی کروبی و علی اکبر محتشمی پور و موسوی بجنوردی و حائری شیرازی و واعظ طبسی و محمدی ریشهری و… سید علی خامنه ای را رهبر کردند و پرستش او اغاز گشت. در خبرگان تغییر قانون اساسی مقام او را مطلقه اعلام کردند تا کارهایی را هم که خمینی نکرده بود او مانعی برای انجامشان نداشته باشد.
خامنه ای بعد از مدتی دچار توهم شد و پنداشت که هر چه او فرمان دهد خداوندگار هم باید اطاعت کند و پاجا پای شاه سابق گذاشت. ابتدا خیلی دست به عصا بود و هر کاری را با مشورت دیگران از جمله هاشمی رفسنجانی که در آن زمان به ریاست جمهوری رسیده بود انجام می داد البته به دلیل اینکه هنوز جا نیفتاده بود بیشتر بر اساس اندیشه و افکار هاشمی و رأی مشاوران خود گام به گام در پی تقویت موقعیت خود بود.
در این زمان رهبری مبسوط الید مسئول و مفتی کلیه اموری بود که نظام برای حفظ قدرت میبایست انجام دهد و لذا امور بسیاری را در همان دوران رفاقت نزدیک با هاشمی انجام داد از جمله:
– ترورها در داخل و خارج از کشور.
– بگیر و ببندهای شدید منتقدان و مخالفان.
– انفجارهای مورد نیاز در داخل و خارج از کشور.
– تعطیلی و سرکوب روزنامه ها و روزنامه نگاران.
– تقلب در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری.
– فشار بر مراجع و روحانیون منتقد و مخالف.
– آدم ربایی و کشتار دسته جمعی نویسندگان.
– دست زدن به کشتار در شهرهائی که به مخالفت بر می خاستند.
– مسلط کردن سپاه و واواک بر اقتصاد.
خامنه ای همه امور فوق را پا به پای هاشمی انجام داد و آموزش های لازم را برای خلاص کردن یقه خود از دست هاشمی دید. هنگامی که نوبت به انتخاب کسی به ریاست جمهوری، در پایان ریاست جمهوری هاشمی شد، تصمیم به تحمیل ناطق نوری، یاری دیگر از نزدیکان به خمینی و خود گرفت. در این انتخاب شکست سختی خورد و مجبور گشت تن به ریاست جمهوری سید محمد خاتمی اصلاح طلب بدهد. این شکست را ناشی از عدم همکاری هاشمی با خود و مقاومت در تقلب انتخاباتی می دانست و به گفته برخی ها از همان زمان رفاقت آنها رو به سردی گذارد. چرا که خامنه ای مجبور بود هشت سال به قول جنتی تنش بلرزد که چه خواهد شد. و به قول خودش همواره نگران سفرهای خارجی رییس جمهور و سخنان او بود.
– با شکست او در انتخابات، و با بر سر کار آمدن خاتمی، اینبار بدون استاد و مربی کاردانش– هاشمی–در ادامه تصفیه اندیشمندان و سیاسیون کار ترورها را آغاز کرد. در اولین قدم، کشتی ولایت مطلقه اش به گل نشست. به دلیل افشاگری هایی که در آن زمان صورت گرفت بلاخره مجبور شد شکست دیگری را بپذیرد و اعلام کند که این ترورها توسط نیروهای خود سر واواک صورت گرفته است. او به شدت زیر بار فشار قرار گرفت و حتی به گفته های مربی و استاد خود هاشمی که در آن زمان پیشنهاد کرده بود برای خاموش کردن به اصطلاح شایعات ترورها توسط واواک بیایید و تعدادی از قاچاقچیانی که اعدام آنها محرز است بیاورند و وادار به اعتراف به این ترورها کنند و آنها را به دار بیاویزند اما گویا اصلاح طلبان با این کار موافق نبودند زیرا در آن زمان هاشمی نیز پرونده های جنایاتش رو شده بود و به شدت تحت فشار افکار عمومی قرار گرفته و در رابطه با انفجار های مشکوک در داخل و خارج و ترورهای خارجی و داخلی، جنایات او و علی فلاحیان و پور محمدی و سعید امامی و… یکی یکی، رو می شدند. این بر شدت فشار به خامنه ای می افزود و در نتیجه منجر به دستگیری برخی یاران با وفای خامنه ای شد. نهایتا سید علی خامنه ای تن به قتل یکی از محارم و نزدیکان خود و فرزندش سید مجتبی، یعنی سعید امامی، داد تا رد پای او در این جنایات گم شود. او غافل از این بود که سعید امامی قبل از کشته شدن اعترافات مهمی در رابطه با ترورها و انفجارهای انجام شده و مفتیان و روسای خود کرده است. از جمله گفته است:
● سعید امامی: «من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامی و مقام ولایت بوده و هستم، هیچگاه بدون کسب اجازه و یا بدون دستورات مقامات عالی نظام کاری انجام ندادهام. هرچه را که به صلاح نظام و اسلام دانستهام به عنوان پیشنهاد به مسئولانم ارائه کردهام. من خود را گناهکار نمیدانم. کسانی که حذف شدهاند، مرتد، ناصبی و محارب بودهاند. حکم مجازات آنها مثل همیشه به ما تکلیف شده است و ما آنچه کردهایم اجرای تکالیف شرعی بوده است نه قتل و جنایت… »
– سعید امامی: «دستور قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری را به روال معمول همیشگی حجتالاسلام علی فلاحیان به من داد. احکام اعدام سایر محاربین قبلا در زمان وزارت فلاحیان صادر شده بود. از مدتها پیش قرار بر این بود که عوامل مؤثر فرهنگی وابسته که توطئه تهاجم فرهنگی را در ایران پیاده میکردند و جمعا صد نفر بودند اعدام شوند. حکم حذف 29 نفر از نویسندگان از مدتها پیش مشخص و احکام قبلاً صادر شده بود که در مورد 7 تن از آن عناصر احکام در دوره وزارت علی فلاحیان اجرا شده بود. وقتی حکم اعدام فروهر به ما ابلاغ شد پرسیدیم که تکلیف احکام معطل مانده اعضای کانون نویسندگان چه میشود که حاج آقا دری نیز گفتند هرچه سریعتر اقدام شود بهتر است و این بار نیز مثل ماقبل انجام شد با فرق اینکه بجای ابلاغ از سوی فلاحیان امور از طریق حاج آقا دری نجفآبادی هماهنگ میشد».
– سعید امامی: «وقتی باخبر شدیم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به مسئولان نظام و حتی به ولایت امر اهانت میکند آن را ارجاع دادیم و بلافاصله دستور آمد که همه رفت و آمدهای ایشان را زیر نظر بگیرید و از مکالمات و ملاقاتهای ایشان نوار تهیه کنید. ما هم بمدت یکسال همین کار را کردیم. متاسفانه حاج احمد آقا به راه یک طرفه بدی وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحیان به من ابلاغ کرد مضطرب شدم و حتی به تردید فرو رفتم. دو روز بعد، همراه با آقای فلاحیان به دیدار آیتالله مصباح رفتیم، آقایان محسنی اژه ای و بادامچیان هم آنجا بودند البته بعدا حاج آقا خوشوقت هم از بیت[رهبری] آمدند آنجا و نظر جمع بر این بود که نباید به کسانی که با ولی امر مسلمین خصومت می کنند، رحم کرد».
● ادامه افشاگری ها عرصه را بر ولایت مطلقه تنگ تر می کرد نشریات و رسانه های وابسته به اصلاح طلبان هر روز به بهانه ای ولایت و برخی همراهان رهبری از جمله محمد یزدی و مصباح یزدی و هاشمی و دیگران را تحت فشار قرار میدادند تا خامنه ای را تضعیف کنند. برخی از نزدیکان خامنه ای برای اینکه گرفتار سرنوشت سعید امامی نشوند دستگیر نگردند به خانه امن «رهبر» و بیت او فرار کرده پناه گرفتند که این کار موجب شد مجلس نیز فشارش را بر خامنه ای بیشتر کند.
● خامنه ای که شرایط را سخت میدید برای نجات از تهدیدها دست به ساخت اطلاعات موازی زد چراکه واواک او بعد از افشاگری های پی در پی در باره جنایات انجام شده، به دست نیروهای اصلاح طلب افتاد و در نتیجه نیروهای اخراجی از واواک را درون بیت جمع کرده و واواک موازی بیت را ایجاد کرد و مقرر کرد که با اطلاعات سپاه هماهنگ شود او همزمان سرداران دوران خمینی را که سالها در مقامات ارشد سپاه قرار داشتند برای یکدست سازی حاکمیت ولایت مطلقه برکنار کرد و معاونت اطلاعات سپاه را از سردار باسابقه ای چون مرتضی رضایی گرفت و به فردی مطیع خود داد تا هماهنگی های لازم میان اطلاعات سپاه با اطلاعات بیت برقرار شود.
● در همین اوضاع و احوال، برخی سرداران که رهبری را به شدت گرفتار میدیدند بعد از حمله به کوی دانشگاه و اعتراضات گسترده جوانان بر ضد وضعیت و دخالت رهبری طی نامه ای رئیس جمهور را تهدید به کودتا کردند. از جمله این سرداران می توان به کوثری و قالیباف که اینک نامزد ریاست جمهوری است، اشاره کرد.
●اختلاف میان رئیس جمهوری و رهبری بالا گرفت زیرا رهبری روز به روز شاهد از دست رفتن اعتبار و قدرتش بود و بلاخره فرمان تعطیلی گسترده روزنامه ها و دستگیری روزنامه نگاران را به قاضی بدنام سعید مرتضوی داد و در عرض چند روز دهها نشریه به صورت فله ای تعطیل شدند.
● مجلس در حمایت از رئیس جمهور در اواخر دست به تحصن زد اما خامنه ای و نیروهای نظامی مجلس را مجبور به ادامه کار کردند و با شدت هر چه بیشتر سرکوب مخالفان را ادامه دادند. در این زمان خامنه ای متوجه شد دیگر نمی تواند به نیروهای سابق سپاه اعتماد کند و روحانیون اطراف خمینی نیز به درد او نمی خورند. بنابراین دست به کار شد و با کمک فرزند تازه به دوران رسیده اش، مجتبی، دست به کاری جدید زد و با انتخاب محمد علی جعفری به فرماندهی کل سپاه، تغییر سازماندهی و مأموریتهای سپاه میسر کرد. بسیاری از فرماندهان سپاه آماده شدند در انتخابات بعدی ریاست جمهوری کار را از دست اصلاح طلبان یا هر فرد غیر مطیعی بگیرند که همین کار را هم کردند و در سال 84 با تقلبی آشکار کروبی را در مرحله اول و هاشمی را در مرحله دوم ریاست جمهوری حذف کردند. کروبی به آقازاده خامنه ای اعتراض کرد و هاشمی شکایت خود را برای بررسی نزد خدا فرستاد.
– در آن سال کودتای سبک انتخاباتی با کمک سپاه صورت گرفت و خامنه ای قدری آرامش یافت و تصمیم گرفت که
– همه نزدیکان به خمینی را از دم تیغ بگذراند.
–اکثر سپاهیان با سابقه جنگ و دوران خمینی را یا برکنار کرد و یا به محل های دیگر انتقال داد و یا بازنشسته نمود.
– اکثر سیاسیونی که به خمینی و خاتمی یا هاشمی نزدیک بودند را به انحاء مختلف به حاشیه راند.
– اکثر روحانیون دوران خمینی را از قدرت دور ساخت.
– سانسور مطبوعات و دیگر وسائل ارتباط جمعی را بطور کامل برقرار کرد و لقب دشمن شمار، در کنار دشمنان شماره یک مطبوعات را از خبرنگاران بدون مرز گرفت.
– سپاه را در کلیه امور به کار گرفت از مسائل امنیتی و نظامی تا فرهنگی و اقتصادی و …
● در این بین حضور محمود احمدی نژاد که تابع مطلق ولایت مطلقه در ابتدای کار بود، مهره ای بسیار مهم به کار می رفت و خامنه ای با چماق احمدی نژاد حمله به اکثر وابستگان به خمینی و نزدیکان او را از جمله هاشمی و ناطق نوری و حسن خمینی وموسوی خوئینی ها و محمد خاتمی و آیت الله دستغیب و موسوی بجنوردی و صانعی و موسوی تبریزی و کروبی و… را آغاز نمود و به تدریج، قدرت را به صورت تقریبا کامل در اختیار گرفت.
●با قدرت گیری خامنه ای و حملات احمدی نژاد عرصه بر یاران خمینی تنگ شد. در این دوران سر و کله سردارانی پیدا شد که اصلا جبهه های جنگ را ندیده و تنها به خامنه ای اعتقاد داشته و در اموری چون غارت اموال ملت و قاچاق و فساد اخلاقی و … نامورشده بودند. این افراد برای دستیاری خامنه ای، بسیار کارآمد بودند. زیرا از جنس خود «رهبر» و گردانندگان بیت او بودند.
● با شکل گیری جدید سپاه و سرداران جدیدش در کنار روحانیون جوان و دوره دیده مدارس دینی وابسته به سید علی خامنه ای، که کسانی چون خوشوقت و نوری همدانی و مصباح یزدی، مدرسانشان بودند، خامنه ای خود را درحال نزدیک شدن به آرزوهای دور و دراز یعنی قدرقدرت شدن، می دید. زیرا از یک سو سرداران فاسد و خونخواری چون محمد علی جعفری و احمدی مقدم و احمد رضا رادان و حسین همدانی و یدالله جوانی و علی فضلی و سید جمال الدین آبرومند و محمد جعفر اسدی صناعتی راد و غلامرضا جعفری و علیرضا زاکانی و غلامرضا جلالی و محمد حجازی و مرتضی صفاری و علی زاهدی و خاکپور و غلامرضا نقدی و جباری و… را در کنار خود دارد که دست به هر کاری برای حفظ «اقتدار رهبری» مورد نیاز خود می زنند. از سوی دیگر، روحانیون تازه به دوران رسیده ای همچون مجتبی ذوالقدر و علی سعیدی و محمد رضا پناهیان و علی مصباح یزدی و صادق لاریجانی و عباس کعبی و حیدر مصلحی و مهدی و حسین طائب و نصیر نیک نژاد و بهزاد زارع و عطاء الله رفیعی و سید محمد رضا آقا امیری و… که آموزش های لازم را از میانسالان جنایتکاری چون پور محمدی و احمد خاتمی و روح الله حسینیان و علی رازینی وعلی فلاحیان و محسنی اژه ای و مجتبی تهرانی و علی رییسی و دری نجف آبادی و… گرفته اند، دستیار او هستند. هر دو گروه روحانی از شاگردان «روحانیانی» بودند که رابطه خوبی با خمینی نداشته یا در دوران خمینی مانند شخص خامنه ای زیاد مطرح نبودند. از جمله مصباح یزدی و مکارم شیرازی و خزعلی و جنتی و صدیقی و نوری همدانی و محمد یزدی و ابوالقاسم وافی و…
● با داشتن آن سپاه و بسیج و نیروی انتظامی و این دستیاران «روحانی»، خامنه ای تصمیم گرفت انتخابات سال 88 را، برای دومین بار، شخصاً مهندسی کند و دوران تثبیت «دولت ولائی» را به پایان برساند. در خرداد 88، در توهمی کامل، خامنه ای خود را ولی محبوب مردم می انگاشت. برآن شد که بار دیگر احمدی نژاد ریاست جمهوری بخشد و آخرین ضربه را به یاران خمینی که در برابرش صف آرایی کرده بودند، بزند. به همین دلیل فرمان افشاگری و «بگم ، بگم» (احمدی نژاد بهنگام مناظره با میر حسین موسوی، تهدید می کرد: بگم، بگم) را صادر نمود و افسار احمدی نژاد را برای حمله به یاران خمینی رها ساخت و او نیز در کمال بی پروایی همه نزدیکان به خمینی را متهم کرد و به میر حسین موسوی و کروبی دو کاندیدای رقیب تاخت.
● در پی حمله احمدی نژاد به هاشمی رفسنجانی و نامزدهای رقیب و حمایت خامنه ای، انتخاباتی بس مشکل برای نامزدهای رقیب احمدی نژاد، انجام گرفت. مهندسی در مرحله رأی گیری (کمی تعداد صندوقها و تعیین محل آنها و کمبود اوراق تعرفه) کافی نشد. هنگامی که خامنه ای شکست رییس جمهور مورد نظر خود را مشاهده نمود، فرمان مهندسی در مرحله شمارش آراء و انجام تقلب بزرگ را صادر کرد. تقلب انجام گرفت و احمدی نژاد را پیروز انتخابات خواندند و خامنه ای بی آنکه منتظر نظر شورای نگهبان بشود، بیانیه بلند بالائی را صادر کرد. چون با اعتراض مردم و کاندیداها مواجه شد سرداران خونخوار را رها ساخت تا به مردم بی دفاع حمله کنند. بعد از ماهها سرکوب و تجاوز به عنف و قتل و ترور و دستگیری و شکنجه، «کنترل وضعیت وضعیت» رابدست آورد. اما جز دولت فلج و بیزاری کامل مردم از او، چیزی عایدش نشد.
● با تثبیت دولت خود که نتیجه چندمین کودتا در رﮊیم ولایت فقیه بود، خامنه ای به سرکوب و تهدید و تحقیر یاران خمینی شدت بیشتری بخشید:
1 – آیت الله منتظری: بی حرمتی ای که سید علی خامنه ای در حق این مرجع تقلید کرد را حتی شخص خمینی هم نکرد. اما سید علی بعد از اینکه طی یک سخنرانی آنهم در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی مورد انتقاد آیت الله قرار گرفت سگان درنده حوزوی – نظامی خود را فرمان به حمله به بیت و حسینیه او داد و با او چنان رفتاری کردند که شرم همیشگی را بر پیشانی ولایت مطلقه چسباند. تا مرگ، او را در حصر خانگی نگاه داشت. منتظری نیز سختی ها و فشار را تحمل می کرد و همواره منتقد خامنه ای و دم و دستگاه سلطنتی او بود. او ولایت مطلقه فقیه را از مصادیق شرک خواند. کار به اینجا پایان نیافت: بر خانواده منتظری نیز عرصه را تنگ کرده است. خانواده های وابسته به منتظری و ربانی املشی و هاشمی و… تحت فشار زندگی می کنند.
2 – آیه الله یوسف صانعی از نزدیکان خمینی و یکی دیگر از مراجعی است که بعد از کودتای انتخاباتی مورد حمله درندگان حوزوی – سپاهی بیت رهبری قرار گرفت به گونه ای که بی حرمتی به بیت او انتقاد مراجع قم را بر انگیخت. اما سید علی برای حذف او، بیتش را به حصر و کنترل در آورده است.
3 – آیه الله آذری قمی که اینک درگذشته است. او هم از نزدیکان خمینی و مدعی بود که ولی فقیه می تواند توحید را نیز تعطیل کند. با این که او برای انتخاب سید علی خامنه ای به رهبری، در مجلس خبرگان رهبری، بسیار تلاش کرد، مورد غضب خامنه ای قرار گرفت. بعد از آنکه او متوجه بی لیاقتی سید علی خامنه ای شد، دست به انتقاد او و اعتراض به او زد. این شد که توسط نیروهای حوزوی– نظامی خانه اش محاصره شد و او در حصر فوت کرد.
4- آیه الله وحید خراسانی از مراجع برجسته قم است. بعد از کودتای سال 88 کلاس های درس او مورد حمله حوزوی – نظامیان مأمور خامنه ای قرار گرفتند. همواره نگران حمله قوای خامنه ای به بیت خویش است.
5- آیه الله شهرستانی داماد آیت الله سیستانی نیز از منتقدان سید علی خامنه ای در قم میباشد. او پدر همسر سید علی خمینی نیز هست. در سفر خامنه ای به قم، مأموران حوزوی – نظامیان خامنه ای وی و فرزندانش را مجبور کردند که به دیدار خامنه ای بروند. وابستگان به شهرستانی عبارتند از: خاندان آیت الله سیستانی و خاندان آیت الله موسوی اردبیلی وخاندان آیت الله خمینی و خاندان آیت الله هاشمی شاهرودی و خاندان آیت الله جوادی آملی و…
6 – آیت الله شبیری زنجانی که زمانی استاد سید مجتبی خامنه ای بود نیز گرفتار درندگان حوزوی – نظامی خامنه ای قرار گرفته و کلاس های درسش را به تعطیلی کشاندند.
7- آیت الله فاضل لنکرانی که درگذشته است. تا زمانی که نماز عید فطر را بنا به فتوای خود، برگزار نکرده بود، از سوی حوزوی – نظامیان قم مورد حمله قرار نگرفت. اما زمانی که بر اساس فتوای خود اقدام به انجام نماز عید فطر بدون اجازه سید علی خامنه ای نمود از چشم او افتاد و تحت کنترل قرار گرفت تا فوت کرد. او نیز از دستیاران خمینی بود.
8- آیه الله اسدالله بیات زنجانی که از طرفداران خمینی بود. بعد از مرگ او، از نزدیکان آیت الله منتظری شد. اینک از سوی حوزوی – نظامیان مأمور خامنه ای، همواره تحت فشار و نظر قرار دارد .
9- آیت الله جوادی آملی کسی است که خمینی او را نزد گرباچف، دبیر اول حزب کمونیست و رئیس دولت شوروی سابق، فرستاد. تاز مانی که مدرس نیروهای امنیتی – اطلاعاتی وابسته به خامنه ای بود، مورد تکریم قرار داشت اما از هنگامیکه زبان به انتقاد گشود، از سوی حوزوی – نظامیان قم مورد توهین و تهدید قرار گرفته است.
10- آیت الله طاهری اصفهانی – امام جمعه معروف اصفهان که به دلیل انتقاد به وضع موجود نیروهای سرکوبگر و چماقداران سید علی خامنه ای از تهران با اتوبوس به اصفهان رفته و در نماز جمعه وی را مورد حمله قرار داده و به فرمانخامنه ای کاری کردند که دیگر نماز جمعه را برگزار نکرد و در حسین اباد اصفهان تحت کنترل حوزوی – نظامیان اصفهان قرار دارد .
11- آیت الله دستغیب شیرازی روحانی نزدیک به خمینی که بعد از کودتای 88 و انتقاد از سید علی خامنه ای مانع از حضورش در خبرگان رهبری شده و علاوه بر آن مسجد و کلاس درسش توسط حوزوی – نظامیان وابسته به بیت در شیراز مورد حمله قرار گرفت و هم اینک تحت نظر ولایت مطلقه و مأموران او می باشد .
12- آیت الله موسوی اردبیلی تا خمینی زنده بود، رئیس قوه قضائی بود. او کسی است که خمینی درپاسخ به او، دستور قتل عام زندانیان را صادر کرد. از مؤسسان حزب جمهوری اسلامی بود و در دوران تصدی دادستانی کل کشور و ریاست قوه قضاییه از یاران نزدیک به خمینی بود. در قم مورد تعرض قرار گرفت. بعد از کودتای سال 88، به هنگام سفر به تهران برای واسطه شدن نزد خامنه ای، بخاطر آزادی زندانیان و ممانعت از ادامه سرکوب مردم، او را مورد بی اعتنائی قرار داد و به قم پس فرستاد. خانواده های وابسته به، خانواده های آیات الله سیستانی و شهرستانی و هاشمی شاهرودی و جوادی آملی و… هستند.
13- سید حسن خمینی فرزند سید احمد خمینی که بخاطر مخالف با خامنه ای کشته شد. حسن بعد از آگاهی از قتل پدرش توسط باند امنیتی سید علی خامنه ای از او دور شد و به مخالفان او روی آورد. از آن پس بود که همواره از سوی حامیان «رهبر فرزانه» مورد حمله و توهین بوده و حتی در مراسم سالروز مرگ پدر بزرگش مورد توهین مأموران سید علی خامنه ای قرار گرفت. او همواره تحت کنترل مأموران حوزوی – امنیتی «بیت رهبری» می باشد. خاندان وابسته نسبی و سببی عبارتند از خاندان سید موسی صدر – خاندان سلطانی طباطبایی – خاندان طباطبایی – خاندان ثقفی – خاندان صادق روحانی و محمد روحانی – خاندان موسوی بجنوردی – خاندان طاهری اصفهانی – خاندان سیستانی – خاندان شهرستانی – خاندان موسوی اردبیلی – خاندان جوادی آملی – خاندان شاهرودی – خاندان اشراقی – خاندان اعرابی – خاندان خاتمی – خاندان صدوقی – خاندان دستغیب – خاندان حائری و…
14 –هاشمی رفسنجانی از جمله آخرین وابستگان خمینی بود که توسط سید علی خامنه ای و باند وابسته به او در حال طرد شدن کامل از رﮊیم می باشد. او که روزی خامنه ای در موردش می گفت هیچ کس برای من مثل هاشمی نمی شود حدود 20 روز بعد، به دنبال کودتای انتخاباتی، گفت: افکار احمدی نژاد از افکار آقای هاشمی به افکار من نزدیک تر است. اینک، در خرداد 88، به بهانه سن بالا او را رد صلاحیت کرد. خامنه ای امیدوار است برای همیشه از دست او راحت شود. البته خامنه ای می داند استاد و مربی او، یعنی هاشمی رفسنجانی به این سادگی جان نخواهد داد و باید منتظر نیشهای او باشد. خانواده های وابسته به خانواده هاشمی عبارتند از: خانواده های دستغیب و صدوقی و جوادی آملی و موسوی اردبیلی و هاشمیان و خاتمی و لاهوتی و…
15 – میر حسین موسوی نخست وزیر مورد تائید خمینی و دوران جنگ را به همراه همسرش به دلیل مقاومت در برابر کودتای انتخاباتی و تن ندادن به اطاعت از خامنه ای در تقلب و تحمیل رئیس جمهوری به مردم، به حصر خانگی گرفتار آورد. او و همسرش هم اینک در یک خانه زندانی هستند. دانستنی است که او نخست از نزدیکان خامنه ای بود. از سوی او سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی و سپس نخست وزیر شد. در نخست وزیری گوش به فرمان او نشد و سرانجام خامنه ای از او انتقام گرفت.
16- حجت الاسلام مهدی کروبی از ثقه های خمینی و نماینده او در بنیاد شهید و رئیس دو دوره مجلس بود. در «انتخابات سال 84، نامزد ریاست جمهوری بود. به قول خودش، یک ساعت خوابید و چون بیدار شد، دید از نفر اول به نفر سوم تنزل کرده است. او نیز به دلیل مقاومت در برابر کودتای انتخاباتی و پیگیری اعتراضات مردمی، همچنان، گرفتار حصر خانگی است. به قول فرمانده نیروی انتظامی، تکلیف میرحسین موسوی و مهدی کروبی را شخص خامنه ای معین کرده است.
17 – سید علی خامنه ای علاوه بر شخصیت های فوق، افرادی مانند عبدالله نوری، نماینده خمینی در جهاد و سپاه و موسوی خوئینی ها نماینده خمینی در سفارت امریکا و منصوب او به دادستانی کل و محتشمی پور وزیر کشور و نماینده خمینی در سوریه و لبنان و سید محمد خاتمی، رئیس جمهور دو دوره و وزیر ارشاد در حکومت های موسوی و هاشمی رفسنجانی و نماینده خمینی در روزنامه کیهان و راستی کاشانی و موسوی لاری و علی یونسی و موسوی بجنوردی و…، همه، از دستیاران خمینی بودند که طرد شده اند و تحت کنترل و نظر قرار دارند. خامنه ای، هر زمان که لازم بداند فشار بر اینها را افزایش می دهد.
18 – به جز فشار بر مراجع و روحانیون نزدیک به خمینی، سردارانی چون حسین علایی و علی شمخانی و محسن رشید و معتمدنیا و صنیع خانی و مرتضی رضایی و غلامعلی رشید و… بطور مستمر تحت نظر و فشار هستند. اینگونه سرداران همواره مورد تایید خمینی بودند. علاوه بر این، خامنه ای به خانواده های شهدای جنگ از جمله باکری و بروجردی و همت نیز رحم نکرده است.
بر این فهرست، اسامی دیگر حذف شدگان را می توان افزود. در آینده نزدیک، کسان دیگری حذف خواهند شد. به این خاطر که قدرت قابل تقسیم نیست و نمی تواند درکانونی بماند که جای خود را به کانون جدید داده است. در سلسله های سلطنتی هم شاه جدید همکاران شاه پیشین را حذف می کرد. علاوه براین، خامنه ای اصلا طاقت کوچک دیدن خود را ندارد و همکاران خمینی او را کوچک می بینند. هاشمی رفسنجانی می گوید من او را رهبر کردم و راست می گوید. چون نمی تواند از عنوان رهبر کبیر انقلاب و معمار بزرگ انقلاب و… استفاده کند، فرزندش مجتبی به تمام رسانه ها دستور داده است نام او را با عناوینی چون فرزانه! معظم! همراه سازند.
با وجود این خمینی زدائی گسترده، پرسیدنی است که جای خالی آنها را چه کسانی پر می کنند؟ حزب سیاسی مسلح و حجتیه ایها که از دوران شاه سابق سازمان داشتند و خامنه ای و چند تن از نامزدهای تأیید صلاحیت شده نیز عضو آن بوده اند.
– اعترافات سعید امامی، ج16،ص 384. این اعترافات در 18 جلد و 970 صفحه توسط گروه تحقیق و بررسی سید محمد خاتمی ( متشکل از علی ربیعی، علی یونسی و سرمدی) تهیه شده است.
انقلاب اسلامی: بموقع است کارنامه ولایت فقیه خمینی و خامنه ای را، به کوتاهی، بیاوریم چرا که 34 سال از ولایت فقیه این دو و24سال از ولایت فقیه خامنه ای می گذارد و «انتخابات» ریاست جمهوری 24 خرداد 88، در همان مرحله او، «مهندسی» شد:
نشریه انقلاب اسلامی شماره ۸۲۹ از ۱۳ تا ۲۷ اردیبهشت