بلاخره سه گرگ برای کسب تمامیت آنچه در یک سرزمین وجود دارد برابر یکدیگر قرار گرفتند هر چند گرگهای پیر دیگری نیز خواهان سهم خود، از غنائم این جنگ، جانب یکی از این سه را گرفته اند.

● در اواخر عمر رﮊیم ولایت فقیه، گرگها چاره جز جنگ با یکدیگر نمی بینند. تا این زمان همه تدبیرها برای به توافق رساندن گرگها بی نتیجه شده است. کسانی چون مهدوی کنی – موسوی اردبیلی – مکارم شیرازی – نوری همدانی – خزعلی – هاشمی شاهرودی – واعظ طبسی و… کوشیدند میان خامنه ای و هاشمی رفسنجانی توافقی بوجود بیاورند و نتوانستند. خامنه ای زیر بار نرفته است به رﮊیم دو سر باز گردد. نپذیرفته است کسانی بعنوان میراث خوار خمینی، سهیم رﮊیمی باشند که او می خواهد تنها از آن خود او باشد.

● اما احمدی نژاد هم بسیار کوشید موافقت خامنه ای را به دست آورد. او را به نوار گفتگویش با مجتبی و سندها ی دیگر تهدید کرد. خبر توقیف او بمدت 9 ساعت، در خارج منتشر شد. بنا بر اطلاعی که تحصیل شد، او را به مدت 5 ساعت، «توجیه» کرده اند. گرچه در کرمان، روحانیان قدرتمدار را کسانی توصیف کرد که به چریدن مزرعه ثروت مردم مشغولند، اما نتوانست موافقت خامنه ای را با نامزد شدن مشائی بدست آورد و نه در موقعیتی است که بتواند مشکل عمده ای ایجاد کند. 

● گفته می شود که گرگها هیچ وقت به هم اعتماد نمی کنند و حتی موقع خواب یک چشمشان را باز نگاه می دارند و گرگ دیگری را می پایند تا خطری به وجود نیاورد. جناحهای مختلف رﮊیم با یکدیگر همین رویه را دارند. آتش بیاری و آتش باری اکثر بزرگان و کوچکان دارای  مناصب نظامی و امنیتی و سیاسی و زخم زبانها که به یکدیگر می زنند، گویای این رویه اند. 

   در شرایط فعلی و کاندیداهای اعلام شده سه طیف مشخص اصلی مشاهده می شوند که در طیف خامنه ای و دستگاه او، زیر مجموعه هائی وجود دارند که یا به توافق می رسند و برای سهم آینده خود به نفع نامزد مطلوب «بیت» کنار می روند یا برای حفظ صورت ظاهر، می مانند و بعد از تعیین «رئیس جمهوری»، دستمزد خود را مطالبه می کنند. در طیف اصولگراهای تابع رهبر:

1-کارگزار مطلوب او احتمالا سردار سعید جلیلی است. مجتبی احتمالا قالیباف را ترجیح می دهد. اما قالیباف ضربه پذیر است و مرتب هم به او ضربه وارد می شود.

-گروهی تحت نظارت مصباح یزدی، لنکرانی را به پیش رانده و میگویند: او جوان و معتقد به ولایت مطلقه فقیه است و بکار حال و آینده بیشتر می آید. اما باتوجه به توازن قوا، ناگزیر از کناره گیری بسود جلیلی است. 

– گروه سوم  را قالیباف و ولایتی و حداد عادل تشکیل می دهند. رضائی مدعی است که این گروه از او خواسته اند بسود آنها کنار برود و در حکومت جدید، وزارت بجوید. او می گوید هاشمی رفسنجانی نیز از او خواسته است بسود او کنار برود و امتیاز بدست آورد. قرار است صلاحیت کسانی تصویب شود که بتوانند نقش کارگزار خامنه ای را بازی کنند. اینست که از هم اکنون، هریک از آنها که از تأیید صلاحیت خود مطمئن هستند، نگران عدم انتخاب خود از سوی خامنه ای می باشند زیرا عدم انتخاب آنها به این معنی است که رهبری اعتماد کامل به آنها نداشته و ندارد. از آنجا که در سپاه، موافقت و مخالفت ها بر سر جلیلی و قالیباف است، پس خامنه ای تنها تصمیم گیرنده نیست. سپاه به هریک از دو طرف تمایل نشان دهد، در موقعیت رئیس جمهوری شدن در انتخابات مهندسی شده را پیدا می کنند.

2- محسن رضایی نامزد شده است و می داند انتخاب نمی شود. اما می خواهد به این عنوان که وارد جناح بندی ها نیست، هم نقش دکور را در انتخابات بازی کند و هم موقعیت پیدا کند. در گذشته، از بکار بردن این روش سودی نبرده است و احتمال نیز نمی رود از این پس سودی ببرد.

3- «میکونوسی» ها هم نامزد شدند. هاشمی رفسنجانی و ولایتی و رضائی و پور محمدی و فلاحیان. از این جمع، تنها رضائی تأیید صلاحیت می شود. احتمال تأیید صلاحیت هاشمی رفسنجانی، با توجه به بی نتیجه شدن پا در میانی مراجع، نیز بعید بنظر می رسد.

4- نامزدهای دیگری چون علیرضا زاکانی و داوود احمدی نژاد و… نیز برای آن نامزد شده اند که اسمشان در فهرست نامزدها ثبت شود. یا کنار می روند و یا رد صلاحیت می شوند. در هر حال، چیزی از دست نمی دهند.

● جریان نامزدهای این طیف از اصولگراها بسیار پیچیده است. زیرا انتخاب هر کدام از آنها، دیگران را از گرد «رهبر» دور می سازد. آنها که «انتخاب» نمی شوند از آن می ترسند که «رئیس جمهوری» جدید همان بلا را سر آنها بیاورد که احمدی نژاد سر رقبای خود آورد. اینست که از هم اکنون، «بیت» و سپاه به آنها اطمینان خاطر می دهند که اگر در بازی نقش خود را خوب بازی کنند، حذف نمی شوند و موقعیت بهتر نیز بدست می آورند. با این حال، کسانی چون ولایتی می دانند که اگر هم خامنه ای زنده بماند، احتمالاً آخرین نوبتی است که نامزد می شود و از این پس، باید به همان عنوان مشاور خامنه ای بسوزد و بسازد.

     خبر دریافتی حاکی است که مصباح یزدی حامی لنکرانی از طیف جبهه پایداری است. او از هم اکنون در برابر آمدن سعید جلیلی موضع گرفته است. او نه چون امیدوار است نامزد او «انتخاب» بشود این کار را می کند، محض امتیاز گرفتن این کار را می کند.

● از سه طیف، مردم ایران بیشتر از همه از خامنه ای و طیف او ناراضی هستند. زیرا در حال حاضر این طیف است که جنایت و تقلب و ترور و آدمکشی و روحانی کشی و تحقیر و حصر روحانیون ارشد و کشتار مردم و فرمان تجاوز به دختران و پسران ملت و  رانت خواری و فساد مالی را تصدی می کند. تصدی جنایت و خیانت و فساد در دوره خمینی بیشتر با طیف هاشمی رفسنجانی و بخشی از «اصلاح طلبان» بوده است. اما در حال حاضر، آنها مقابل طیف خامنه ای قرار گرفته اند. تصدی امور زیر نیز هم اکنون با طیف خامنه ای است: 

–  مهندسی انتخابات و دزدیدن آرای رأی دهندگان.

– پروراندن قوای سرکوب مرکب از افرادی که به هیچ اصلی اعتقاد و باور ندارند و مطیع بی چون و چرای «رهبر» در ارتکاب انواع جنایتها هستند.

–  جنایتکاران آموزش دیده که در خیابانها کشتار به راه می اندازند.

– «مراجع» توجیه گر تجاوز و قتل و شکنجه.

– سرمایه بیکران برای هزینه کردن در سرکوب بسود حاکمیت مطلقه برمردم. 

– اختیار مطلق در بکار بردن قدرت بودن مسئولیت در برابر مردم و هیچ مقام دیگری.

– تمامی وسائل ارتباط جمعی و نماز های جمعه و نیروهای نظامی و قوای انتظامی و قوه قضائیه و قوه مقننه و قوه مجریه

 خامنه ای «انتخابات» ریاست جمهوری را عرصه رویاروئی با دو طیف دیگری می داند و بر اینست که اگر مردم بخواهند آتش برخوردها را در درون رﮊیم تیز کنند و بدین خاطر از دو طیف دیگر حمایت کنند، هرچه دارد را از دست می دهد. از این رو، تا بتواند زیر بار حضور دو طیف دیگر در انتخابات نمی رود.

 خامنه ای درس جنایت و خیانت و فساد را در مکتب خمینی و مصباح یزدی و دکتر بهشتی و خوشوقت و جنتی و خزعلی و …آموخته و آموزش های لازم برای وسط بازی و دودوزه بازی و مذاکرات مخفیانه با غرب و شرق و فریب را در کنار هاشمی «دوست 50 ساله خود» به خوبی فرا گرفته است. می گوید استقرار دولت من، نیاز دارد به خمینی زدائی و یکسر شدن دولت و حذف طیف هاشمی رفسنجانی.

● هاشمی رفسنجانی طیف دوم است. او گرگ تجربه دیده ایست که در لباس حامی خواستهای مردم در برابر طیف خامنه ای، وارد صحنه شده است. از ابتدای انقلاب، دست او به هر جنایت و خیانتی و فسادی آلوده و دوره های مختلف تقلب و دزدیدن آرای مردم را او به خامنه ای آموخته و در دوران او بوده است که «پاکترین واواک»! چهره قدرتمند خود در ترور و آدم ربایی و انفجار و.. نمایان کرد. جنگ 8 ساله و پایان دادن به آن در شکست بعد از کودتای خرداد 60 نیز کارکرد او است. اینک او در برابر یار قدیمی خود سید علی قرار گرفته است. در دوره خمینی، خامنه ای هیچ کاره بود و احساس تحقیر می کرد و در این 8 ساله، هاشمی رفسنجانی است که هرچه موقعیت داشته از او گرفته اند. حالا او با خامنه ای رویارو شده است:

–کینه جویی این دو، با توجه به این که برای خامنه ای، مسئله جانشنی اش نیز بسیار مهم است، این دو را به سمتی می برد که یکی از این دو باید باقی بماند. بعید است به یکدیگر رحم کنند. در خبر است که هاشمی رفسنجانی بارها فیلم توهین و تحقیر سعید تاجیک به فائزه در شهر ری را به تماشا نشسته و لب گزیده است. او منتظر فرصت است. انتخابات ریاست جمهوری آخرین فرصت او است و برای استفاده از این فرصت، قدم به عرصه گذاشته است. امیدش این بود که با حمایت اصلاح طلبان و دیگران موج در مردم بوجود بیاید و او بتواند، برغم مهندسی انتخابات، به ریاست جمهوری برسد. برآورد او از وضعیت صحیح به نظر نمی رسد. او چاره دیگری نیز ندارد. درمورد هاشمی رفسنجانی گزینه های مختلفی وجود دارند:

1- آیا رهبری و شورای نگهبان حاضرند صلاحیت او را تایید نمایند زیرا از حالا زمینه سازی ها برای رد صلاحیت او دارند بعمل می آیند. 

2 –نیروهای وابسته به خامنه ای می دانند اگر هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت نکنند باید منتظر عواقب آن باشند به همین دلیل ممکن است تردید را از خود دور ساخته و تن به اعتراضات قبل از انتخابات بدهند تا بعد از انتخابات دچار مشکل سال 88 نشوند. زیرا هاشمی رفسنجانی توان بیشتری برای بسیج مراجع و روحانیان و بخشی از سپاه را دارد و بخشی مردم ممکن است برای تضعیف بازهم بیشتر خامنه ای وارد عمل شوند. 

3- تحلیلگران می گویند حرکت خامنه ای در این میان بسیار مهم است زیرا چه هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت شود و چه نشود برنده حضور در انتخابات است.

● باند به اصطلاح انحراف یا ضلع سوم بازی «انتخابات». آنها نامزدهای دیگر خود را از صحنه خارج کرده اند. تنها مشائی نامزد مانده است. اگر صلاحیت او از سوی شورای نگهبان تأیید شود، یک وضعیت پیش می آید و اگر تأیید نشود، وضعیت دیگری پیش می آید. از هم اکنون اطلاعی از درون بیت درز کرده است حاکی است وجود هاشمی رفسنجانی و مشائی، حذف هر دو را آسان تر کرده است. 

     طیف احمدی نژاد خدمتهای بسیار مهمی به خامنه ای و طیف او کرده است. حذف طیف هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان. خامنه ای بدست این طیف همه یاران سابق خمینی از جمله هاشمی و ناطق نوری و خاتمی و میر حسین موسوی و کروبی و حسن خمینی و موسوی اردبیلی و یوسف صانعی و بیات زنجانی  و… رانده است. 

–تحلیلگران می گویند در صورت رد صلاحیت هاشمی و مشایی که هنوز هیچ مستند قانونی برای آن در نظر گرفته نشده است ممکن است این دو گروه برای عدم کارایی کاندیدای رهبری متحد شده و از یک کاندیدای خاص حمایت نمایند تا کاندیدای رهبری را شکست دهند. اما این نظر با واقعیت انطباق ندارد. زیرا مهندسی انتخابات، باوجود حذف این دو بسیار آسان می شود و نام کارگزار خامنه ای را بدون درد سر، از صندوق بیرون می آورند.

– نظر واقع بینانه تر اینست که با حذف این دو، تحریم انتخابات وسعت پیدا می کند.

● اما در این میان تکلیف ملت چه می شود:

1- فرض حضور نامزدهای سه طیف، یعنی قبول کردن نقش دادن به مردم در نزاع برسر قدرت میان سه طیف. مهندسی که از یک سال پیش طراحی شده است، براین اساس است که به مردم نه چنین فرصت و نه چنین نقشی داده شود. بنابراین، احتمال حضور نامزدهای سه طیف در انتخابات بسیار ضعیف است.

2-حاکمیت سید علی خامنه ای تا روز برگزاری انتخابات همچنان در راه به کار بردن مهندسی و مدیریت انتخابات به پیش می رود اما چیزی که مورد ترس او شده تجربه سال 88 می باشد زیرا در سال 88 مردم آموزش مبارزه با تقلبات انتخاباتی را نداشتند و بعد از ماهها سرکوب خونین خیابانها را رها کرده و از درون آغاز به نابودی ولایت مطلقه نمودند که سرانجام آن را هم اکنون در بی اعتباری کامل خامنه ای – سپاه – واواک و هر نیروی نزدیک به بیت را می توان مشاهده نمود. این تجربه نیز می گوید او فرصت نقش بازی کردن را به مردم نمی دهد.  

3 – هاشمی گرگ باران دیده است و مانند موسوی و کروبی نیست. با آنکه در سال 84 حذف شد و دم نزد، اما این بار، با توجه به ضعیف شدن خامنه ای، هرگاه فرصت ورود به صحنه انتخابات را پیدا کند، می تواند نگذارد خامنه ای انتخابات را مهندسی کند. ضعف خامنه ای یکی دیگر از دلایلی است بر این که او نخواهد گذاشت دو طیف رقیب در انتخابات حاضر شوند و مردم تعیین کننده سرنوشت جنگ میان سه طیف بگردند. 

4- به ترتیبی که طیف هاشمی رفسنجانی تبلیغ می کند، او نظر مثبت قریب به اتفاق روحانیون سطح بالای قم و نجف و مشهد را کسب است. همچنین مشاهده می شود فرزندان بسیاری از مقامات دوران خمینی و سپاهیان شهید شده حامی او شده اند و اخیرا نیز کلیه نیروهای اصلاح طلب و مجاهدین انقلاب اسلامی و مشارکتی ها هم از او حمایت کرده و نیروهای ملی – مذهبی و کانون نویسندگان و… به خط طرفداران وی پیوسته اند. این امر نیز یکی دیگر از دلایلی است که خامنه ای و سپاه را برآن می دارد تن به حضور مردم در صحنه را ندهند.

5-از سویی دیگر احمدی نژاد و طیف او در قشرهای محروم تر جامعه رأی دارد. بنابراین، با تأیید صلاحیت هاشمی و مشائی، همه قشرهای میانه جامعه و هم قشرهای محروم جامعه در برابر نامزد خامنه ای و سپاه قرار می گیرند. و البته این دو نخواهند گذاشت این رویاروئی واقعیت پیدا کند.

6 -هر سه طیف امکانات مناسبی برای درگیری با یکدیگر را دارند و از تجربیات کافی ای نیز برخوردارند:

–دراختیار داشتن گروههای چماقدار و کفن پوش هر سه گروه گرگها به خوبی توان استفاده از نیروهای چماقدار خود را نشان داده اند. 

–در اختیار داشتن نظامیان فاسدالاخلاق و اموال و دزد و آدم فروش و … که در مواقع ضرور می توانند از آنها استفاده کنند.

– در اختیار داشتن مییاردها دلار اموال سرقت شده از بیت المال مردم برای روزی که بخواهند در انتخابات حامیان خود را بسیج کرده و برای یکدیگر مشکل ایجاد نمایند. 

–در اختیار داشتن مشاوران برجسته خارجی و داخلی برای مدیریت لحظه به لحظه دوره تبلیغاتی و برگزاری انتخابات. 

– در اختیار داشتن طیفی از روحانیون وابسته. 

–در اختیار داشتن بخش های مختلف برای انجام تقلب یا کنترل و افشای آن. 

–در اختیار داشتن اسناد و مدارک بیشمار در باره فساد اخلاقی و مالی صاحبان قدرت در طول سالهای بعد از انقلاب. 

– کینه و نفرت شدیدی که هر سه طیف از یکدیگر دارند که عامل اصلی کش آمدن قضیه تا اینجای کار بوده است. 

–هر سه طیف مدعی ارتباط مستقیم با امام زمان هستند البته هاشمی رفسنجانی بسیار کمتر. هیچ یک اعتقادی به دین دیگری ندارند.

     این عامل نیز سبب می شود که بخش اصلی مهندسی انتخابات، با رد صلاحیت ها انجام بگیرد.

انقلاب اسلامی: گزارش دوم در باره رد صلاحیتها و خمینی زدائی:

نشریه انقلاب اسلامی شماره ۸۲۹ از ۱۳ تا ۲۷ اردیبهشت