انقلاب اسلامی: این فصل را در دو قسمت از نظر خوانندگان می گذرانیم. در قسمت اول، چگونگی تهیه طرح تسخیر سفارت و گروگانگیری و در قسمت دوم، بحرانی که گروگانگیری ببار آورد را به اختصار تمام از نظر خوانندگان می گذرانیم:
٭ گروگانگیری و معامله پنهانی که اکتبر سورپرایز نام گرفت چسان، به قول بهشتی، «چون آتو برضد بنی صدر و کارتر» مورد استفاده قرار گرفت؟:
● بنا بر تحقیق ها که در امریکا بطور پی گیر انجام گرفته اند، گروگانگیری، در امریکا، توسط کیسینجر و راکفلر و برخی مقامات سیا نزدیک به کیسینجر و ﮊرﮊ بوش، نامزد معاونت ریاست جمهوری در انتخابات ریاست جمهوری 1980 امریکا، تهیه و در ایران اجرا شده است. حمله «دانشجویان پیرو خط امام» به سفارت امریکا، با مشارکت سپاه پاسداران، در 13 آبان 1358 انجام گرفت. اعضای سفارت امریکا به گروگان گرفته شدند. در آغاز، خمینی آن را انقلاب دوم نامید و ایران را وارد بحرانی کرد که تا امروز ادامه دارد. درجا، ایران به محاصره اقتصادی امریکا در آمد. دارائی های ایران در امریکا توقیف شدند و سرانجام، در حالی که ایران مورد تجاوز نظامی قرار گرفته و عربستان و کشورهای دیگر جنگ نفت را با ایران آغاز کرده بودند، گروگانها آزاد شدند. آزاد کردن گروگانها، بنا بر صورت، برابر قرار داد الجزایر آزاد شدند. بنا بر باطن، در اکتبر 1980، میان فرستادگان سران حزب جمهوری اسلامی و «بیت خمینی»، در پاریس، معامله انجام گرفت که بنا بر آن، گروگانها نمی باید پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا، آزاد می شدند. در ازای آن، حکومت ریگان به «ایران» می باید اسلحه می داد. جنگ 8 ساله با خریدهای محرمانه اسلحه از امریکا و اسرائیل و کشورهای اروپائی میسر شد:
٭ در ظاهر، گروگانها بدنبال امضای قرارداد الجزایر آزاد شدند:
● قرارداد الجزایر: بعد از وارد شدن هزینه های فراوان از جمله جنگ ایران و عراق و مسدود شدن اموال ایران سر انجام دولت رجایی، بهزاد نبوی را مامور کرد تا در ننگیننامه ای با عنوان «قرارداد الجزایر» گروگانها را در قبال 13 میلیارد دلار پول بلوکه شده ایران در آمریکا تحویل دهد. اما در نهایت از این 13 میلیارد، تنها 3 میلیارد به ایران تحویل داده شد. قرارداد بیآنکه رئیسجمهوری کوچکترین خبری از مفاد آن داشته باشد از سوی بهزاد نبوی و مقامات مذاکره کننده امضا شد، در حالی که مطابق اصل 125 قانون اساسی قراردادنامهها با دول خارجی بدون امضای رئیسجمهور فاقد اعتبار بودند. چون خائنان می دانستند بنی صدر قرارداد ننگین را امضاء نمی کند، بر آن، «بیانیه الجزایر» نام نهادند و برخلاف قانون اساسی، بدون اطلاع رئیس جمهوری، امضاء کردند. بنی صدر از ماجرا آگاه شد و به خمینی نامه نوشت. نوشت: امضاء کنندگان می گویند به دستور شما این کار می کنند. اجازه انجام این کار را ندهید. این ننگی است که در تاریخ می ماند. بهزاد نبوی، امضاء کننده قرارداد، گفته بود: وثوق الدوله قرارداد 1919 را امضاء کرد و من قرارداد 1359 را امضاء می کنم. بعدها، صابر از نزدیکان رجائی و بهزاد نبوی نوشت این دو، قرارداد را خائنانه می دانسته اند. نزد خمینی رفته و در بازگشت گفته اند: دستور امام را اجرا می کنیم. قرارداد را امضاء کرده اند.
● مهندس بازرگان بعدها در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» پیرامون این قرارداد نوشت:…«از 11 میلیارد دلار و چندین میلیون اموال مطالبات خود از بانکهای آمریکا، بدون اینکه صحبتی از مطالبات دیگرمان به میان آید، دو میلیارد و 880 میلیون دلار دریافت[شد]. مطالبات پرداخت نشده از جمله تنخواه گردان عظیم حساب خرید اسلحه و بدهیهای دولت و بخش خصوصی آمریکا از بابت قراردادهای تصفیه شده تحویل نشده یا سفارشات نظامی و قطعات یدکی معوقه بها پرداخت شده. همچنین بدون احتساب میلیاردها خسارات و محرومیتهای مستقیم و غیرمستقیم ناشی از محاصره اقتصادی و سلب اعتبار مالی ایران و عقب افتادن برنامههای خودکفائی اقتصادی، قرارداد امضاء شد».
● پس از اعلام جرم رئیسجمهوری در باره ارتکاب خیانت در انعقاد قرارداد الجزایر، قاضی، جرم رجایی و نبوی را محرز دانست. همان روز که در کار صدور حکم توقیف این دو بود، موسوی اردبیلی پرونده را از او گرفت. با اعلام جرم بنیصدر بر ضد محمد علی رجایی و بهزاد نبوی، این دو و نمایندگان حزب جمهوری، در 22 اردیبهشت 60 جلسه غیرعلنی تشکیل دادند و در آن جلسه بهزاد نبوی در یک نطق 4 ساعته ماوقع قرارداد الجزایر را توضیح داد و گفت: گروگانها با ارزش نبودند و ما باید آنها را از سر باز میکردیم، چون اینکار با اطلاع مجلس، و به دستور امام خمینی است، این اعلام جرم در نهایت، اعلام جرم بر ضد امام و آقایان بهشتی و هاشمی رفسنجانی است و باید جلوی آن را گرفت. اگر اعلام جرم تعقیب شود، حکومت ساقط می شود. بنیصدر مطابق قانون اساسی درخواست کرد تا مشروح مذاکرات جلسه غیر علنی مجلس در اختیار او قرار گیرد تا او نظر خود را به مجلس بگوید. اما هاشمی رفسنجانی برخلاف قانون اساسی از دادن نوار امتناع کرد.
● همان روزها روزنامه انقلاب اسلامی با شدت قضیه زدوبند پشت پرده مقامات ایران را افشا میکرد و مفاد قرارداد الجزایر و خیانت به ملت را موضوع نقد می کرد. هاشمی رفسنجانی واکنش نشان داد و گفت:«روزنامه انقلاب اسلامی درباره گروگانگیری به تشنج دامن میزند. پرونده گروگانها ربطی به آنها ندارد» !!.
●سردار محسن رضایی –کاندیدای دیگر این دوره از انتخابات – در آن روزها، از عوامل حمله به سفارت امریکا و گروگانگیری بود. بعد از شکست خفت بار و اجبار به آزادی گروگانها هنوز شعار پیروزی سر می داد و به بنیصدر و روزنامه انقلاب اسلامی حمله میکرد و میگفت:
«چقدر جنایتکارند کسانی که مسئله گروگانگیری را به خاطر حب نفس و مسائل شخصیشان مطرح کرده و چنین دستاورد بزرگی را زیرپا میگذارند». او، در افتضاح ایران گیت نیز نقش پیدا کرد و یکی از ایران گیتی ها است که اینک، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام است. در انتخابات فرمایشی کنونی، نقش دکور را بازی کرد و نفر چهارم شد.
٭ قرارداد الجزایر پوشش می داد معامله پنهانی را که اکتبر سورپرایز نام گرفت و دلیل وقوع آن استفاده از گروگانها بمنزله آتو بر ضد بنی صدر و کارتر بود:
● چه کس یا کسانی طرح گروگانگیری را که در امریکا تهیه شده بود، در ایران، «طرحی انقلابی» گرداندند و به دست سپاه و «دانشجویان پیرو خط امام» به اجرا گذاشتند؟ دانسته های قطعی در این باره، عبارتند از:
1 – پیش از گروگانگیری، در حزب جمهوری اسلامی، حمله به سفارت امریکا، موضوع گفتگو شده است.
2 – موسوی خوئینی ها کسی است که بدون اطلاع دیگر اعضای کمیته تعیین شده از سوی خمینی برای سرپرستی «دانشجویان پیرو خط امام» با اجرای طرح موافقت کرده و به دانشجویان گفته است: نخست سفارت را تصرف کنید و سپس به امام اطلاع می دهیم.
3 – پس از تصرف سفارت و پیش از بیانیه خمینی، احمد خمینی در پاسخ به مهدوی کنی، سرپرست کمیته های انقلاب، گفته است: کاری به کار تصرف کنندگان سفارت نداشته باشد.
4 – سپاه در تصرف سفارت شرکت داشته است و اسناد موجود در سفارت را برده و سپس به دستور خمینی به سفارت بازگردانده و در اختیار «دانشجویان پیرو خط امام» قرار داده است. شرکت سپاه در گروگانگیری، بدون دستور نبوده است. این دستور را چه کسی صادر کرده است؟ سرپرستی که شورای انقلاب برای سپاه معین کرده بود، بعد از شهید لاهوتی، به ترتیب، هاشمی رفسنجانی و خامنه ای بوده اند. اما خامنه ای و هاشمی رفسنجانی در سفر حج بوده اند. هاشمی رفسنجانی گفته است: از خبر رادیو دانستیم. ناراحت شدیم. مراسم حج تمام شده بود. به ایران بازگشتیم و نزد امام رفتیم. وقتی امام آن را انقلاب دوم خواندند، ما هم پذیرفتیم.
منصوری، فرمانده وقت سپاه، به هفته نامه «9 دی» (16 مهر 1390)، گفته است: «۵ آبان ۵۸، آقای لاهوتی که در آن زمان به عنوان نماینده امام در سپاه مشغول به کار بودند، به موجب ناراحتی قلبی در بیمارستان قلب بستری بودند. اعضای شورای فرماندهی سپاه نیز برای ملاقات ایشان به بیمارستان میروند، در همان روز ملاقات و میان صحبتهای ما کسی وارد اتاق شد و در گوش ایشان چیزی را گفت. بلافاصله لاهوتی گفت، شما از اتاق خارج شوید چرا که آقای موسویخوئینیها میخواهد نکته مهمی را خصوصی بگوید و بعد از رفتن ایشان، شما بیایید. من تا قبل از این دیدار اصلا ایشان را ندیده بودم و تنها نام ایشان را در حد تفسیرهای پرحرف و حدیث ایشان شنیده بودم. بعد از ورود مجدد ما آقای لاهوتی خبر از برنامه آقای خوئینیها برای تسخیر سفارت دادند و از ما خواستند که با آنها همکاری کنیم. باید اعتراف کنم که ما اصلا فکر هم نمیکردیم که چنین حرکتی بدون هماهنگی و اجازه حضرت امام قرار است انجام پذیرد، چرا که آقای لاهوتی به عنوان نماینده امام خیلی صریح و قاطع همکاری ما را جهت تسخیر سفارت خواستار شدند و ما همگی احساس کردیم که این دستور امام است. حتی ما احساس میکردیم که شورای انقلاب هم در جریان است. به هر حال جلسه شورای فرماندهان سپاه تشکیل شد و در آنجا آقای محسن رضایی که مسوولیت اطلاعات سپاه را برعهده داشت به عنوان رابط سپاه با دانشجویان انتخاب شد. آقای رضایی با دوستان خود جلسات مشترکی را با دانشجویان برگزار میکنند».
بدین ترتیب، محسن رضائی که آن زمان، مسئول اطلاعات سپاه بوده، در تسخیر سفارت شرکت داشته است. منصوری می گوید تصور می کردیم امام و شورای انقلاب اطلاع دارند. راست نمی گوید: زیرا از 5 آبان تا 13 آبان، 8 روز وقت داشته و هم از خمینی و هم از شورای انقلاب می توانسته است کسب اطلاع کند. او عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی نیز بوده است و عمل به وظیفه حزبی ایجاب می کرده است که دست کم، دبیر کل حزب، بهشتی را از ماجرا مطلع کند. بهشتی در شورای انقلاب، یکسره از تسخیر سفارت و گروگانگیری اظهار بی اطلاعی و با آن مخالفت کرد. اگر او به وظیفه حزبی خود عمل کرده و به بهشتی از سوئی اطلاع داده باشد و موسوی خوئینی ها نیز احمد خمینی را – با یکدیگر دوست نیز بودند – آگاه کرده باشد، چگونگی انتقال طرح از امریکا به ایران و مجرای تحویل شدنش به «دانشجویان پیرو خط امام»، آشکار می شود. تا این جا، کارگردان موسوی خوئینی ها بوده است. او سپاه و دانشجویان را، بی آنکه به حکومت بازرگان و شورای انقلاب و خمینی و کمیته سرپرست دانشجویان، اطلاع بدهد، مجری طرح تسخیر سفارت امریکا و گروگانگیری کرده است. پاسخ احمد خمینی به مهدوی کنی می تواند دلالت بر اطلاع او از وجود و اجرای طرح باشد.
4 – خمینی بیانیه صادر کرده و تصرف سفارت و به گروگان گرفتن اعضای آن را «انقلاب دوم»، بزرگ تر از انقلاب اول، خوانده است.
5 – پس از آنکه تحقیق ها در امریکا به این نتیجه رسیدند که طرح در امریکا تهیه شده است، در سالهای اخیر، دو مقام رﮊیم، عامل انتقال طرح به «دانشجویان» را خوئینی ها خواندند. یکی از آنها مدعی شد مدارک قطعی بر عامل امریکا بودن خوئینی ها در اختیار است. گوینده این سخن، «سردار مشفق»، معاون واواک بود.
6 – نوار گفتگوهای بهشتی با خواص خود، لو رفت و انتشار یافت. بهشتی در آن نوار گفته بود: «باید از گروگانها مثل یک آتو برضد بنی صدر و کارتر، استفاده کنیم». این جمله صراحت دارد بر نقش او در معامله پنهانی که اکتبر سورپرایز نام گرفت. زیرا جز از راه سازش پنهانی با ریگان و بوش، ممکن نبود بتوان از گروگانها برضد کارتر و بنی صدر استفاده کرد: با انجام معامله پنهانی، آزاد کردن گروگانها به بعد از انتخابات ریاست جمهوری بازگذاشته می شد و سبب شکست کارتر می شد که شد. در همان حال، معامله پنهانی، امکان خرید اسلحه و ادامه جنگ را فراهم می کرد. اگر بنی صدر، معامله را می پذیرفت – که خمینی اصرار داشت بپذیرد – آدم آنها در استقرار استبداد می گشت و اگر نمی پذیرفت، حذف می شد. کارنامه 27 مهر 1359، حاکی است که او از معامله پنهانی آگاه شده و آن را نپذیرفته است. اینست که نخستین واکنش سران حزب جمهوری اسلامی، به امضای «نمایندگان» مجلس رساندن تقاضای عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا از خمینی، بلافاصله بعد از پیروزی ریگان و بوش در انتخابات ریاست بود. بنی صدر بر مخالفت خود ماند و این معامله را خیانت به ایران دانست و در خرداد 60، به دستور خمینی و با کارگردانی بهشتی و هاشمی رفسنجانی و خامنه ای، برضد او کودتا شد.
7 – معامله پنهانی زمینه ساز خرید مخفیانه اسلحه شد و افتضاح ایران گیت دنباله افتضاح اکتبر سورپرایز شد. ایران گیت افتضاحی بین المللی شد زیرا کشورهای بسیاری محرمانه به ایران اسلحه می فروختند.
8 – هر دو افتضاح توسط بنی صدر و دوستانش افشا شدند. در افشای ایران گیت، کسانی از نزدیکان آیهالله منتظری نقش مهمی داشتند.
نشریه انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۳۱ از ۹ تا۲۳ تیر ۱۳۹۲