در 3 ﮊوئیه 2013، استراتفور تحلیل دیگری را انتشار داده است. این بار در رابطه با اقدام ارتش مصر:
● در مصر، بحث بزرگی در گرفته بود در این باره که آیا برکنار کردن محمد مرسی از ریاست جمهوری مصر می باید توسط یک کودتای نظامی انجام گیرد یا خیر. اقدام ارتش مصر، در پی یک جنبش وسیع مردم مصر، در حقیقت، یک کودتا است. با وجود این، با کودتاهای نظامی دیگر این تفاوت را دارد که ارتش حاکمیت خود را بطور مستقیم اعمال نمی کند.
یک حمایت بسیار وسیع برای برکناری مرسی وجود دارد و در ترکیب حکومت موقتی که باید امور کشور را تصدی کند، نمایندگان جریانهای سیاسی عمده مصر حضور خواهند داشت. حکومت موقتی که اداره مصر را بر عهده می گیرد از مدیریت شورای عالی نظامی که با سقوط رﮊیم مبارک زمامدار مصر شد، متفاوت می شود.
● مسئله اینست که از سال 1952 که جمهوری جدید در مصر برپا شد، همچنان ارتش ستون پایه دولت مصر بوده است. در بیشترین مدت، حتی بعد از پایان جنگ 1967، ارتش مصر، هرگز بطور مستقیم بر مصر حکومت نکرده است. تکیه گاه دولت بوده است. تنها از سقوط مبارک تا ریاست جمهوری جستن مرسی، بطور مستقیم بر مصر حکومت کرده است. تا پایان حکومت مبارک، حزب دموکراتیک ملی، با حمایت ارتش، حکومت را در دست داشت. از میان برخاستن این حزب راه بدون خروجی شد که ارتش خود را در آن یافت. چون نظام چند حزبی جانشین آن شد، از دید ارتش مصر، وضعیت بازهم بغرنج تر شد.
● بزرگ ترین و سازمان یافته ترین حزب مصر، اخوان المسلمین بود. این حزب توانائی سود جستن از انتخابات را داشت. وقتی مرسی به ریاست جمهوری برگزیده شد، پنداری ارتش همکاری را یافته است که می تواند جانشین حزب دموکراتیک ملی دوران مبارک بگردد. تفاوت ایدئولوﮊیک این دو حزب را چندان مهم نمی شمرد. آنچه ارتش بدان نیاز داشت حکومتی بود که امور سیاسی و اقتصادی را اداره کند به ترتیبی که احتمال برخاستن مردم به جنبش ناچیز شود.
حکومت مرسی از این دو کار ناتوان شد. او بر مستحکم کردن پایه های قدرت گروه سیاسی خود متمرکز شد. واکنش به این رویه، جنبشی با چنین وسعت برضد او و اخوان المسلمین شد. نتیجه این شد که ارتش باز خود را بدین شریک و همکار سیاسی یافت. برای اخوان المسلمین آلترناتیوی وجود ندارد. زیرا جنبش اعتراضی مردم مصر از انسجام و همآهنگی برخوردار نیست. در خور توجه است که گرایشهای لیبرالی و سکولار نیروی محرکه این جنبش هستند. این گرایشها قابلیت تشکیل جبهه ای را پیدا کرده اند اما هنوز روشن نیست که این جبهه با به نتیجه رسیدن تمرد، عمرش به پایان می رسد و یا جبهه 30 ﮊوئن می تواند بدیلی برای اخوان المسلمین باشد. این امر که محمد البرادعی از سوی عمده ترین گرایشهای اپوزیسیون، بعنوان سخنگو و طرف گفتگو بر گزیده شد، قدم اول برای پدید آوردن یک بدیل برای اخوان المسلمین است.
● جنبش همگانی مصریها که بخشی از اسلام گراها نیز در آن شرکت کردند (حضور شیخ الازهر و توجیهی که او از ضرورت کودتا کرد. !!)، ارتش مصر را برآن داشت که به ریاست جمهوری مرسی پایان ببخشد. رئیس جمهوری از استعفاء سرباز می زد و اپوزیسیون نمی خواست پیشنهادهای او را برای مصالحه بپذیرد. این آن چیزی نبود که ارتش مصر ترجیح می داد. ترجیح می داد که مرسی کنترل کشور را حفظ کند و از منافع اقتصادی و سیاسی ارتش حراست کند.
اما جنبش وسیع مردم مصر و ناتوانی اخوان المسلمین هم از اداره کشور و هم رسیدن به مصالحه با نیروهای مخالف، برای ارتش چاره ای جز برکناری مرسی و حکومت او باقی نگذاشت. این امر تنها یک برکناری ساده رئیس جمهوری و حکومت او نیست، بلکه فروپاشی نظام دموراتیک است. به دنبال سرنگون کردن مرسی و حکومت او، تشکیل حکومت غیر نظامی را قطب بندی پدید آمده بسیار مشکل می کند. این کار اخوان المسلمین را سخت خشمگین کرده است و باید امید داشت کار به رویاروئی خشونت آمیز نکشد. مهمتر از آن این که سابقه ای بوجود آمد و آن بکار بردن زور برای تغییر رئیس جمهوری منتخب و حکومت و مجلس و قانون اساسی است.
● ساقط کردن حکومت مرسی حاکی از آنست که استراتژی چندین ده ساله ارتش مصر که رهبری کردن دولت بدون حکومت کردن است، اینک مشکل تحمیل کردنی است. رهبری ارتش بر دولت دیگر قابل تحمیل نیست زیرا تنش ها را وخامت بار می کند. مداخله ارتش مصر تنها نشان می دهد که نیاز به یک دولت ائتلافی است. اما ایجاد چنین دولتی بسیار مشکل است. حتی اگر هم تشکیل شود، تعامل میان گرایشهای موجود در این دولت بسی مشکل است. اینست ارتش مرجع نهائی قدرت در کشور باقی می ماند.
انقلاب اسلامی: این امر که نماینده گرایشهای سیاسی که البرادعی را نماینده خود کرده اند، با مداخله ارتش موافقت و آن را توجیه کرده است، یعنی این که مصر امروز نه بدیل درخور و نه اندیشه راهنمای سازگار با دموکراسی کثرت گرا، ندارد. طرفه این که البرادعی هم کودتا را تجویز کرده است و هم وظیفه توجیه آن را برای دولتهای غرب برعهده گرفته است:
انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۳۲ از ۲۴ تیر تا ۸ مرداد