یادداشتهای سال 1365 هاشمی رفسنجانی:
●جمعه ٢ خرداد ١٣۶۵ /١٣ رمضان ١۴٠۶ / ٢٣ می ١٩٨۶:
احمد آقا آمد و راجع به حکم جدید امام در سپاه بحث شد. آقای کنگرلو آمد و اطلاع داد که پس فردا هیات آمریکایی وارد میشوند. درباره کیفیت کنترل آنها و مسائل گروگانها و چیزهایی که در مقابل آن باید بدهند، مذاکره شد.
● شنبه ٣ خرداد ١٣۶۵ / ١۴ رمضان ١۴٠۶ / ٢۴ می ١٩٨۶:
عصر آقای [علیرضا] معیری معاون نخست وزیر آمد و گزارش سفر به فرانسه را داد؛ راضی است. [ژاک] شیراک [نخستوزیر فرانسه] قول داده که هفته آینده اقدامی علیه ضد انقلاب ایران شروع کند و توقع داشته عکسالعمل آن را روی گروگانهای فرانسوی در لبنان ببیند …
آمریکایی ها با پاسپورت ایرلندی آمده اند
●یکشنبه ۴ خرداد ١٣۶۵ / ١۵ رمضان ١۴٠۶ / ٢۵ می ١٩٨۶:
آقای [محسن] کنگرلو اطلاع داد که هواپیمای حامل قطعات گران قیمت آمریکایی – که با پاسپورت ایرلندی آمدهاند و به نام ایرلندی هستند – در فضای تهران است. به آقای دکتر روحانی گفتم که برای کنترل قطعات و اداره مسائل سیاسی و مذاکرات همکاری کنند. کمی در جلسه ماندم و به خاطر مسائل جنگ به دفترم آمدم.
آقای [علی] شمخانی [فرمانده نیروی زمینی سپاه] و آقایان [محمدباقر] قالیباف و [قاسم] سلیمانی و… (آقای محمدباقر قالیباف فرمانده لشکر ۵ نصر و آقای قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴١ ثارالله بودند.) فرماندهان لشکرهای سپاه آمدند. راجع به پس گرفتن شهر مهران از عراق بحث کردیم. قرار شد اقدام کنند. گزارشی تلخ از عقبنشینیها دادند.
افطار میهمان نخستوزیر بودیم. آقایان [محسن] کنگرلو [مشاور نخستوزیر] و [احمد] وحیدی [مسوول اطلاعات سپاه] آمدند. گزارش وضع هیات آمریکایی را دادند. یکچهارم قطعات هاک درخواستی را آوردهاند. آقای مک فارلین مشاور ویژه ریگان و شخصیتهای حساس دیگر آمریکا در هیاتاند. برای سران کشور ما کلت و شیرینی، هدیه آوردهاند و خواهان ملاقات با سراناند.
قرار شد هدیه را نپذیریم و ملاقات ندهیم و مذاکره را در سطح دکتر هادی و دکتر روحانی و مهدینژاد مخفی نگه داریم و [مذاکرات] محدود به مساله گروگانهای آمریکایی در لبنان و دادن قطعات هاک و چند قلم دیگر اسلحه [باشد]. آنها بیشتر خواهان مذاکره در مسائل کلی و سیاسیاند. میخواهند یک نفر دائما در هواپیمای خودشان برای تماس با خارج از طریق ماهواره بماند. این را هم قبول نکردیم. سپس با اصرار آنها قبول شد که برای مشورت و تماس در موارد لزوم به هواپیما بروند.
بنا بود در جایی غیر از هتل اقامت کنند، اما چون جای مناسبی نبوده در هتل آزادی ماندهاند. به ماموران اطلاعات سپاه گفته شد که آنها را حفاظت کنند.
● دوشنبه ۵ خرداد ١٣۶۵ / ١۶ رمضان ١۴٠۶ / ٢۶ می ١٩٨۶:
در منزل بودم. دکتر هادی و دکتر روحانی آمدند و پس از توصیه آنها در مورد مسائل قابل بحث، قرار شد دکتر هادی با هیات آمریکایی مذاکره کنند. عصر آمدند و گفتند مک فارلین ناراضی است و مدعی است به او توهین شده که چرا مقامات با او حرف نمیزنند و چرا هدیهاش را نمیپذیریم و میگوید اگر من برای خرید پوست گربه به روسیه بروم، گورباچف در روز دو بار با من ملاقات میکند.
دیشب موضوعات مهمی را مطرح کردهاند که قابل گفتوگو است و مدعیاند که روسیه قصد حمله به ایران را دارد. باز هم موضوع قابل بحث را مشخص کردم و گفتم مانعی ندارد که دکتر هادی با همراهان او صحبت کنند، ولی سران کشور ما ملاقات و مذاکره با آنها را نمیپذیرند. قرار شد به آنها بگویند به خاطر تخلفها و بدقولیهایشان اعتماد به آنها نیست و تا عملا جلب اعتماد نکنند، مذاکره رسمی ممکن نیست؛ این نظر سران قوا است.
افطار با بسیاری از مسوولان کشور و مردم جماران میهمان امام بودیم. نماز جماعت را با امام خواندیم و فیلمبرداری شد. امام چند لحظهای سر سفره نشستند و طبق معمول سالهای گذشته، افطار را نماندند. هنگام برخاستن با شوخی آهسته فرمودند: «چون نمیتوانند این غذاها را بخورند و… که میخورند حریفان و…» بعد از افطار آقایان خامنهای و [موسوی]اردبیلی به خانه ما آمدند و درباره مسائل هیات آمریکایی مذاکره کردیم.
بر حرفهای قبلی تاکید نمودیم.
●سهشنبه ۶ خرداد ١٣۶۵ / ١٧ رمضان ١۴٠۶ / ٢٧ می ١٩٨۶:
فراموش کردم که زنگ ساعت را تنظیم کنم. سحر بیدار نشدم و همگی بدون سحری روزه گرفتیم. معمولا با زنگ ساعت بیدار میشوم و بچهها را بیدار میکنم. به مجلس آمدم. پیش از رفتن به جلسه، دکتر هادی آمد و گزارش مذاکره سه ساعت و نیم دیشب را با آمریکاییها داد. معتقد بود تا حدی آنها را قانع کرده که روش آنها نادرست است و توقعات آنها بیجا است. نوشتههایی که در گذشته [منوچهر قربانیفر] رابط درباره این سفر و تعهدهای آنها نوشته بود، به دکتر هادی دادم که به آنها استناد کند.
بعد از ظهر خبر داد که جلسه امروزشان بینتیجه بوده و آنها میگویند امشب بدون اخذ نتیجه خواهند رفت. گویا اختلاف بر سر این است که نمیخواهند قبل از آزادی گروگانها، قطعات را تحویل دهند.
عصر به جلسه شورای انقلاب فرهنگی نرفتم. افطار میهمان آقای فخرالدین حجازی بودم. عصر دکتر هادی آمد. گزارش مذاکره با مک فارلین را داد. مطلب مهمی نداشت. آنها میخواهند گروگانها قبل از تحویل سلاح آزاد شوند و ما برعکس؛
قرار شد فرمول تدریج را بگیریم.
●پنجشنبه ٨ خرداد ١٣۶۵ / ١٩ رمضان ١۴٠۶ / ٢٩ می ١٩٨۶:
عصر دکتر هادی و دکتر روحانی آمدند. راجع به پیگیری مساله گروگانهای آمریکایی بحث شد. قرار شد طبق همان پیشنهاد نهایی ما که نپذیرفتند عمل شود، اگر آمریکاییها خواستند جلو بیایند.
●شنبه ١٠ خرداد ١٣۶۵ / ٢١ رمضان ١۴٠۶ / ٣١ می ١٩٨۶:
شب را احیاء داشتم. ساعت نهونیم صبح به زیارت امام رفتم. گزارش وضع جبههها و آمدن هیات آمریکایی را دادم. پیشنهاد کردم که برای جلوگیری از پخش خبر توسط آنها به گونهای که ما را در موضع دفاعی قرار دهند، خودمان خبر آمدن آنها را ابتدا پخش کنیم. امام موافق نبودند.
امام فرمودند طبق گزارش فرمانده سپاه، در جلسهای جمعی از نمایندگان صحبت از مشکلات جنگ کرده و ختم جنگ را مطرح نمودهاند. از من خواستند که به آنها بگویم ما باید تا آخر با صدام بجنگیم و صحبت از صلح نکنند.
انقلاب اسلامی:
بنا بر این یادداشتهای هاشمی رفسنجانی:
1 – شخص خمینی و سران سه قوه (خامنه ای و هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی) در جریان آمدن هیأت مک فارلین به ایران بوده اند.
2 – خبر آمدن هیأت را کنگرلو، مشاور امنیتی میر حسین موسوی به او داده، بنا بر این، او نیز در جریان بوده است.
3 – قربانی فر رابط بوده و «نوشته ها» به هاشمی رفسنجانی نوشته است. از جمله، در باره آمدن هیأت به ایران. بنا بر این، بنابر نوشته هاشمی رفسنجانی، خود او و گروهش، در رأس میانه روهای در ارتباط با اسرائیل و امریکا، بوده اند.
4 – تصدی گفتگوها با هیأت مک فارلین، با روحانی و هادی بوده اما گفتگو را هادی انجام می داده است.
5 – شخص خمینی با ادامه جنگ موافق بوده است. اما ادامه جنگ بدون خرید اسلحه ممکن نبوده، از این رو موافق نبوده است آمدن هیأت مک فارلین به ایران علنی شود. اگر هاشمی رفسنجانی به او پیشنهاد کرده باشد آمدن هیأت را خود علنی کنند، بخاطر آگاه شدن منتظری و نزدیکان او از ماجرا بوده است. چنانکه سید مهدی هاشمی بخاطر افشا شدن آمدن هیأت مک فارلین به ایران، اعدام شد.
بدین سان، سازش پنهانی که اکتبر سورپرایز بود، ادامه یافت و افتضاح ایران گیت را برخود افزود.
6 – باوجود این، جنگ به مدت دو سال بعد از فاش شدن ایران گیت، ادامه یافت. وقتی دیگر پولی در خزانه نماند، برای خرید اسلحه و فاش شدن ایران گیتها خرید آن را بازهم مشکل تر کرد و جوانان حاضر نشدند بسود انگلستان و اسرائیل و امریکا به جنگ ادامه دهند، ناچار، جام زهر را به دست خمینی دادند و او سرکشید.
و باتوجه به این واقعیت که روحانی و هادی، مأمور گفتگو با مک فارلین، موفق نبوده اند و تقصیر عدم موفقیت نیز با آنها نبوده است و باتوجه به واقعیت دیگری که در گفتگو بر سر اتم نیز موفق نبود و باز عدم موفقیت تقصیر او نبود، اینک با بحران اتمی، در منتهای شدتش، چه می تواند بکند وقتی همچنان اختیار با «رهبر» است؟:
انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۳۲ از ۲۴ تیر تا ۸ مرداد