۱۳۹۲/۰۶/۰۹- احمد سلامتیان: به نظر من بدون اینکه خوش بینی آنچنانی داشته باشم که جامعه جهانی بی رحم گوش به نوا و ناله ملت محروم ایران بدهد و بدون اینکه این خوش بینی را داشته باشم که باجگیران داخلی به این درد و خواسته ملت محروم تن بدهند و این دو دست از باجگیری نسبت به این پرونده بردارند؛ می گویم هیچ ملتی نمی تواند نسبت به این بلای بس پراهمیت که بر سرش آوار شده باشد، بی اهمیت بماند.
متاسفانه پرونده هسته ای ایران بعد از بیش از دو دهه بدل به یک بهانه عجیب و بی سابقه برای شانتاژ سیاسی داخلی و بین المللی شده است. شاید کمتر موردی در طول تاریخ سراغ داریم که بدین ترتیب از «هیچ» و از معضلی که از ابتدا میتوانست وجود نداشته باشد چنان مسئله پیچیدهای درست شده (کرده) باشند. تا آن جا که امروزکنترل آن حتی از دست بازیگران مختلفی که در ساختن و پرداختن این معضل از ابتدا دست داشتند و با اقدام در جهت پیچیده کردن این معضل به نوعی با دم هیولایی وحشتناک بازی کردند، خارج شده است. به عبارت دیگر می توان گفت پرونده هسته ای ایران، بهانه اش از واقعیتش بسیار بزرگتر است.
به فرض صحت، اتهامی که قدرتهای بزرگ و بخصوص قدرتهای غربی که از سال ۱۹۹۱ به بعد اسراییل هم پشت سرشان بوده، به جمهوری اسلامی زده اند حاکی از این است که ایران چند کیلوگرم اورانیوم غنی کرده است. اما این اتهام از جانب کشورهایی زده می شود که هر کدام صاحب هزاران کلاهک هستهای هستند.خود کشور اسراییل بدون اینکه کمترین تعهدی به پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای داشته باشد لااقل چندصد کلاهک هستهای دارد. حال چطور امکان دارد حکومتی که چنین کلاهک های هسته ای دارد، در امر هسته ای که اساسا معروف شده به یک سلاح منصرف کننده؛ از چند کیلوگرم اورانیوم غنی سازی شده که در کنترلش نباشد وحشت زده است!؟ مثل اینکه در مجمع ببرها و شیرها ادعا کنند آن ها از رقص موشی وسط صحنه به هراس افتاده اند. پس اینها بهانه است.
نحوه برخورد با پرونده هسته ای ایران از جانب کشورهای غربی و آنچه که امروز به آن «جامعه بین المللی» می گویند و بخصوص اعضای شورای امنیت، یک بهانه است و هرکسی با تهدید و ارعاب پیرامون این پرونده دنبال مقصد دیگری است. به نوعی می توان گفت قدرتهای جهانی موجودیت کشور ما ، ثبات منطقه و وضعیت عادی جامعه ما را در صحنه جهانی به بهانه یک غنی سازی از تاریخ مصرف افتاده- که دهها سال است تاریخ مصرفش پایان یافته است- مورد تهدید و باجخواهی قرار داده اند. این امر یک نوع گروگان گیری موجودیت کشور ماست.
اما متاسفانه درست در برابر این گروگان گیری کسانی که در صحنه جهانی قدرت و ابزار این گروگان گیری را دارند؛ در داخل کشورمان هم چندین دهه است که دچار یک عده افراد غیرمسئول- اگر نگوییم دارای سوءنیت- شده ایم که آنها هم دقیقا به نوعی خواسته اند با پرونده هسته ای و با این بازی غنی سازی و با نگاه داشتن این ابهامی که معلوم نیست این غنی سازی با چه منظوری انجام می شود؛ ملت ایران و تحولات سیاسی آن را به گروگان بگیرند.
مسلم است که مسئله سه دهه گذشته ایران، موضوع گذار دموکراتیک و عملی کردن آن برای یک ملت کهن با ویژگی های مختلفش باشد. این گذار جز درفضای تعامل و عدم تنش بین المللی و تعامل و عدم تنش داخلی نمی تواند به طور سالم جلو رود. وضعیت داده های اساسی جامعه ایران و محیط پیرامونی اش به ترتیبی است که هر چه فضای پیرامونی ایران آرامترو بدون تنش و در جهت تعامل و ابراز مسئولیت داخلی و بین المللی نسبت به سرنوشت کشور باشد، فضا را برای خودش بیشتر و بیشتر باز می کند. فضایی که راهی جز به سرانجام گذار دموکراتیک ندارد.
این دو نوع گروگان گیری متقابل؛ تصریح می کنم، بر مبنای یک سوءنیت دوگانه از جانب بازیگران بین المللی و برخی بازیگران داخلی روز به روز تشدید شده و در کوره آتش اش دمیده می شود و اینک امری شده که حل و فصلش به سادگی امکان پذیر نیست.
عمده ترین رموز حل و فصل این بحران جانشین کردن سوءنیت با حسن نیت، عدم اعتماد با اعتماد و جانشین کردن گروگان گیری ملت ایران و موجودیت آن در فضای بین المللی، با بازشناسی حقوق اساسی ملت ایران و حقوق ممتاز و بین المللی ایران در وضعیت کنونی جهانی است.
چنین کاری را متاسفانه نه بازیگران جهانی و نه بازیگران داخلی به راحتی نمی پذیرند. باج خواهی که با این گروگان گیری تا به حال کرده اند و می کنند منافع بسیار عمده تری برایشان ایجاد کرده و نمی گذارد تن به این راه حل منطقی و ساده و مسالمتآمیز برای پرونده ای که از اساس نمی بایست وجود میداشت بدهند.
راه حل این مسئله چیست؟
متاسفانه با تناسب قوای «قانون جنگل» بین المللی و تناسب قوای درنده «قانون جنگل» جدی در داخل ایران؛ با گروگان گرفتن مصالح مردم ایران نمی توان به طور معمول و با ایجاد تناسب قوای معمول (قدرت در برابر قدرت) برخورد کرد. بنابراین مهمترین راه برخورد با این مسئله درگیر کردن افکار عمومی در سطح بین المللی و در سطح داخلی نسبت به واقعیت این پرونده است. متاسفانه ما ابزار و راه حل دیگری نداریم.
امروزه با ایجاد حساسیت بین عدهای از نخبگان ایرانی از کلیه طیفهای مختلف در داخل و خارج از کشور و هماهنگی و هم آوایی آنها در این زمینه که معلوم کنند پرونده هسته ای چه پرونده چرکینی شده که برای آینده دموکراسی ایران و حتی موجودیت ایران تهدیدی شده؛ هم یک فضای همگرایی داخلی و خارجی و هم یک فضای همگرایی کلیه بخشهای جامعه مدنی ایران به وجود می آید که تلاش می کنند در حد همان امکانات محدود خودشان نسبت به رفع این خطر نقش داشته باشند.
به نظر من بدون اینکه خوش بینی آنچنانی داشته باشم که جامعه جهانی بی رحم گوش به نوا و ناله ملت محروم ایران بدهد و بدون اینکه این خوش بینی را داشته باشم که باجگیران داخلی به این درد و خواسته ملت محروم تن بدهند و این دو دست از باجگیری نسبت به این پرونده بردارند؛ می گویم هیچ ملتی نمی تواند نسبت به این بلای بس پراهمیت که بر سرش آوار شده باشد بی اهمیت بماند.
اگر فضاسازی سیاسی، موضع گیری کردن، لابی کردن، مطلب نوشتن و افکار داخلی و بین المللی را در مورد پوچی این بهانه و ماهیت زشت و ننگین این بازی دوگانه آگاه کردن یک حداقل وظیفه ملی ، سیاسی و مدنی است من نمی دانم چگونه است که عده ای طرفدار فعالیت سیاسی و مدنی در صحنه داخلی و بین المللی باشند، اما اگر عده ای در داخل و خارج ایران دستشان برسد و بخواهند سوءنیت و باجگیری و بدگمانی را که نسبت به این پرونده وجود دارد کم کنند و از آثار و عوارض آن بکاهند(که یکی از مشخص ترین آنها تحریم هاست که مشخصا و صریحا ملت ایران را به گروگان گرفته اما بخشی از حاکمیت ایران خود را به نوعی با این تحریم ها و آثار حاصله اش که عبارت از سوءاستفاده های مالی گزاف باشد تطبیق داده!)؛ مخالفت کنند؟
من با این نکته موافقم که این خوش باوری است که تصور شود به صرف امضا جمع کردن توسط یک عده از عاشقان امنیت و آزادی مردم ایران و این که به قدرت های جهانی هشدار بدهند و یا به حاکمیت ایران که شاید تصور می کند از این معادله و تناسب قوای جهانی می تواند خارج شود؛ می توان این عواقب خطرناک و وحشتناک را عقب انداخت.
اصل مسئله عبارت از این است که در داخل ایران به تدریج تناسب قوایی به وجود آید که نگذارد دست کسانی که چه در داخل و چه در خارج ایران طمع به این بسته اند که با استفاده از اهرم پرونده هسته ای و نتایج و عواقب خانمان براندازش که مهم ترین آنها تحریم هاست به اهداف سیاسی مختلفی برسند، باز باشد تا راحت به اهداف خود برسند. باید در ایران مشخص کرد که نوعی بی مسئولیتی نسبت به کیان مردم و کشور واساس طبقه متوسط مردم که نشانه اصلی آزادی درایران است، وجود داشته و دارد و به جامعه بین المللی هم باید شناساند و فهماند که بهترین متحد استراتژیک برای هرکسی که در دنیا دنبال صلح و امنیت و ثبات باشد همین طبقه متوسط و توانایی هایش و بیان شدن آرزوها و خواستهایش است که در شرایط کنونی بیشتر نمایندگان جامعه مدنی ایران هستند.
در چنین شرایطی است که می توان گفت کارزارهای مختلف می توانند در جهت اینکه کلاف سردرگم پرونده هسته ای با سیاست و درایت باز شود و معلوم شود که اعمال فشار و تهدید و تحریم به جای اینکه این پرونده را حل کند آن را غامض تر و غامض تر می کند فعال شوند تا این سیر به آن جا نرسد که روزی اختیارش از دست کلیه کسانی که از طریق این پرونده بازی با آتش کردند خارج شود و خود آنها هم چه در صحنه جهانی و چه در صحنه داخلی، قربانیان اول آن باشند. در آن روز ما مواجه با یک فاجعه عظیم جهانی می شویم.
احساس مسئولیت کردن نسبت به این پرونده و در جهت کم کردن از پیچیدگی اش، احساس مسئولیتی است که نمی تواند خطابی یک طرفه داشته باشد. به همان اندازه ای که گروگانگیران بین المللی که به ایجاد تهدید و وحشت برای مردم جهان و ایران می پردازند را باید افشا و رسوا کرد. در صحنه داخلی هم باید همین کار را صورت داد.
به نظر من امروز در صورتی می تواند این مبارزه موفق بشود که بتواند در صحنه داخلی و بین المللی این زنگیان مست شمشیر به دست را در وسط صحنه افکار عمومی تنها بگذارد اعم از این که این زنگیان مست شمشیر به دست در پشت سراپرده شورای امنیت یا کاخ سفید باشند یا پشت سراپرده مراکز مختلف قدرت در داخل خود ایران.
منبع: سایت ملی – مذهبی