عرضحالی با چاشنی اعتراض، حاوی 4 ترس و 7 تناقض محتوای سخنرانی روحانی را تشکیل میدادند:
سخنرانی روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در تاریخ 24 سپتامبر 2013، (2 مهر 92)، از لحاظ محتوی، تفاوت اساسی با سخنرانی های احمدی نژاد داشت. چرا که سخنرانیهای او بیان «سیاست تهاجمی» بود و این سخنرانی شکایتنامهای بود (نرمش) با چاشنی اعتراض (قهرمانانه)! اما شکایت نامه و تقاضای آشتی ای که، درجا، با عمل، همراه نشد. از این نظر که واکنش بازار گویای اثر واقعی این سخنرانی است، گوئیم که بازار به این سخنرانی نمره قبولی نداد. چنانکه قیمت دلار، بهنگام سفر روحانی به نیویورک تا 2950 تومان پائین آمد. اما روز بعد از سخنرانی، دلار تا 3150 تومان بالا رفت. بهای نفت نیز بعد از سخنرانی روحانی بالا رفت. و چنین شد بهای طلا.
اگر سخنرانی با استقبال نسبی مطبوعات غرب ربرو شد، بدین خاطر بود که هم موضع گیریها و هم ترسهای اظهار شده، بسیار مطلوب سیاستمداران غرب بودند. درجا، همه دانستند که سخنرانی با نظر خامنهای تهیه شده و ترسها و تناقضهائی را در بردارد که اینک خامنهای بدانها گرفتار است. در همان حال، تناقض این بخش سخنان روحانی با آن بخش آن هم موضوع تعبیر و تفسیر وسائل ارتباط جمعی غرب شد و هم موضوع تعبیر و تفسیر وسائل ارتباط جمعی فارسی زبان. بدین قرار،
1 – شکل و محتوای سخنرانی، شکل و محتوای شکایت نامه را داشت. بی آنکه شکایت با لحن صاحب حق اظهار شود. با لحن تقاضا، تقاضای کسانی که ترسیدهاند، اظهار شد. شکایت نامه بود به این دلیل روشن، که در تمامی مواردی که از ایران سخن گفت، از رابطهاش با امریکا بطور خاص و غرب بطور عام گفت. بدینسان جا برای تردید نگذاشت که بقای رﮊیم به نوع تعادل با قدرت خارجی در درجه اول، امریکا، بستگی مستقیم دارد.
ترسها که درعرض حال نامه، آشکارا، ابراز میشدند عبارتند از:
2 – ترسها که در شکایت نامه اظهار شدند:
2/1- از ادامه یافتن و شدت گرفتن تحریمها. راست است که مردم ایران از تحریمها زیان میبرند، اما در سازمان ملل متحد و با لحنی که از آنها سخن رفت، گویای تأثیر قطعی تحریمها بر اقتصاد و سطح زندگی مردم ایران بود. اظهار ترس از تحریمها، آنهم بعد از این که خامنهای و احمدی نِژاد قطعنامههای شورای امنیت را ورق باطله خواندند و از دور زدن تحریمها و اقتصاد مقاومتی و مغتنم شمردن تحریمها سخن گفتند، هم تکذیب صریح «رهبر فرزانه» (بنا بر قول روحانی) است و هم نصف حقیقت که دروغ بزرگ است. تمام حقیقت اینست که در طول 3 دهه و بیشتر از همه، در 8 سال حکومت احمدی نژاد، رﮊیم درآمد نفت و دیگر نیروهای محرکه را در تخریب اقتصاد تولید محور بکار بردهاند. حجم نقدینه را 8 برابر کردهاند و دروازههای کشور را به روی واردات گشودهاند و اجازه دادهاند ثروتهای ملی ایران را شیخهای خلیج فارس ببرند و… بخاطر این ویرانگریها است که تحریمها تأثیر کردهاند.
2.2. در ایران، چندین نوبت روحانی گفته و ظریف تکرار کردهاست که دیگر وقت برای از دست دادن نداریم. ظریف توضیح نیز دادهاست که مذاکره برای مذاکره، سرانجام اختیار زمان را از دست ایران بدر بردهاست. به سخن دیگر، واقعیتی را تصدیق کردهاست که انقلاب اسلامی مرتب هشدار میداد: این راهکار سرانجام اختیار زمان را از دست رﮊیم بدر میبرد و در کف قدرتهای تحریم کننده قرار میدهد. در سخنرانی روحانی، این واقعیت بازگو شد. روشن است که سخن گفتن از تأثیر تحریمها و نوبت رسیدن به گردش زمان به زیان ایران، غربیها را بسیار خوش میآید.
2/3- در مورد منطقه و سوریه نیز، سخنرانی دست پر ایران را نشان نداد بلکه دست خالی ایران را نشان داد. بنا بر سخنرانی، ایران آماده همکاری اما نه از موضع متفوق، بلکه از موضع کسی که تقاضا میکند او را هم به بازی بگیرند.
در حقیقت، در سوریه و عراق و افغانستان و بیشتر از همه در خلیج فارس و درآنچه با منابع نفت و گاز مشاع مربوط میشود، دست رﮊیم بطور کامل خالی است. هرچند نمایش موشکهای دوربرد ایران و شاخ و شانه کشیدن سران سپاه با سخنرانی روحانی همزمان شد، اما نتوانست واقعیتی را که در سخنرانی قابل مشاهده بود، بپوشاند.
بخاطر اظهار این 3 ترس است که وسائل ارتباط جمعی، از سخنرانی روحانی خوششان آمد و وطن فروشان دست نشانده، درجا، چاره را در ادامه دادن به تحریمها و تشدید آنها دانستند و از ارباب خود مصرانه خواستند به وارد کردن فشار ادامه دهد. گفتن دارد که کسانی چون فیروز آبادی و شیخ صادق لاریجانی، درجا، وارونه سازی کردند تا مگر مردم ایران متوجه شکایت نامه بودن سخنرانی روحانی نشوند. از قرار دیر بود و نتیجه نداد. زیرا درجا، سخنرانی او با سخنرانی های احمدی نژاد مقایسه شده و نزدیک به همه وسائل ارتباط جمعی، برغم در برداشتن قسمتهائی از سخرانی که «تندروهای رﮊیم» را خوش میآمد، اولی را تهاجمی و دوی را تدافعی ارزیابی کرده بودند.
3 – آشکار ترین تناقضهای موجود در سخنرانی و سخنرانی با رفتارها و گفتارها:
3/1- روحانی از سازمان ملل متحد میخواهد هیأتی را تشکیل دهد و مأمور خشونت زدائی در سطح جهان کند. و در همان حال، «وزیر» واواک او، نه خطاب به فعالان سیاسی، نه خطاب به این و آن گروه و قشر جامعه، بلکه خطاب به مردم ایران میگوید: «جمهوری اسلامی نمیخواهد حتی «یک نفر» هم در زندان باشد و مردم باید طوری عمل کنند که «نظام مجبور به برخورد و زندانی کردن آنها نباشد.»
بنا بر این طرز فکر، مردم صغیر و تحت حاکمیت نظام هستند و اگر کاری بکنند که نظام نمیپسندد، زندانی میشوند. در واقع نیز، ایران را به زندان ایرانیان بدل کردهاند.
کسی در سازمان ملل متحد این سازمان را به خشونت زدائی میخواند که کشورش در آتش خشونتها میسوزد. طرفه این که به نماینده همین سازمان در امر حقوق بشر، اجازه رفتن به ایران و بررسی تجاوزها به حقوق انسان را نمیدهد. در ایران و بیرون از ایران، هیچ خشونت مداومی نیست که این رﮊیم در آن شرکت نداشته باشد.
3/2- در همان حال که روحانی شکایت میکند چرا گزینه نظامی روی میز امریکا است و پیشنهاد میکند گزینه صلح جانشین آن شود و دعوت به صلح میکند، حاضر نیست با اوباما دست بدهد که تازه دست دادن بمعنای صلح کردیم نیز نیست. طرف امریکائی میگوید روحانی پیام داده است که موقعیت پیچیده است و هنوز زمان دست دادن نرسیده است. اما دستگاه تبلیغاتی رﮊیم میگوید اوباما از روحانی خواسته با یکدیگر دست بدهند اما روحانی نپذیرفته است. روحانی خود گفته است بعلت کمی وقت نپذیرفته است. نادانی را ببین! کسی که به صلح میخواند و میگوید گزینه صلح روی میز است، حاضر نیست دست آشتی به کنار، دست آشنائی را که بسوی او دراز میشود، بفشرد!؟ روحانی به سیانان گفتهاست چون وقت کم بوده، نپذیرفته است که عذر بدتر از گناه است. زیرا دست دادن و احتمالاً لبخند به لب آوردن، یکی دو دقیقه بیشتر وقت نمیگیرد. فرض کنیم احوالپرسی از یکدیگر هم بر دست دادن افزوده میشد، باز هم حداکثر 2 دقیقه وقت میبرد.
رفتار روحانی، دو تناقض را آشکار کرد:
الف– این اوباما است که آشتی و صلح طلب جلوه کرد و این روحانی است که شعار صلح سر میدهد برای این که ستیزه جوئی را بپوشاند. و
ب – برخلاف ادعایش که از رهبر اختیار تام گرفته، هنوز اجازه دست دادن ساده را هم بدست نیاوردهاست. طرفه این که او، پیش از سفر به امریکا گفته بود از «رهبر» اختیار تام گرفته است و از امریکا خواست با یک صدا با ایران سخن بگوید (اشاره به لابی ها و محافظه کاران جدید و کنگره و طرح تشدید تحریم)، اما هم متن متناقض سخنرانی او به فریاد میگفت رﮊیم ایران تک صدا نیست و هم رویه بچگانهاش در مورد دست دادن و ندادن با اوباما.
ج – از قرار، درصدد جبران برآمده و در 27 سپتامبر، با اوباما، بمدت 15 تا 20 دقیقه (بنا بر این یا آن روایت)، تلفنی گفتگو کردهاست. پس اگر وقت برای گفتگو وجود داشته، برای دست دادن نیز وجود داشتهاست. انجام این گفتگو بعد از عذر بدتر از گناهی که روحانی در مصاحبه با سیانان آورد، گویای وضعیت متناقضی است که خامنهای و روحانی در آن گرفتارند.
3.3. در همان حال که وعده شفاف سازی برنامه اتمی ایران را میداد و از لزوم شفاف سازی میگفت، در سخنانش حتی در آنچه به برنامه اتمی مربوط میشود، هرچه بود ابهام بود. گفت: در غنی سازی به تولید انبوه رسیدهایم و سخن گفتن از متوقف کردن آن، بیهوده گوئی است. با اینحال، شفاف نگفت چه اندازه غنی سازی؟ گفت: سخنان اوباما را شنیدهاست. او گفتهاست خامنهای فتوا بر حرام بودن تولید بمب اتمی داده است و ما حاضریم حق ایران را بر استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای بپذیریم. سخن او نیز مبهم است. روحانی دست کم میتوانست بگوید فعالیت صلح آمیز از دید رﮊیم اینست از دید شما آقای اوباما چیست؟ نتیجهای که گرفته شد اینست که، در این باره موضع او با موضع احمدی نژاد فرق ندارد. طرفه این که او در مصاحبه با سیانان گفته است: میخواهد مسئله اتمی ایران ظرف 3 تا 6 ماه حل شود. هرگاه در این سخن جدی بوده و اجازه گفتنش را داشته است، تصدیق صحت خبر شماره پیش انقلاب اسلامی است (قرار است ظرف یک سال مسئله حل شود). در 26 سپتامبر، ظریف نیز سخن او را تکرار کرده است: ایران میخواهد گفتگوها با کشورهای 5+1 هرچه زودتر به نتیجه برسد.
3/4- در همانحال که از تدبیر و امید دم میزد، در سخنان او، یک تدبیر مشخص نبود. حتی وقتی از سازمان ملل متحد خواست کمیتهای برای خشونت زدائی و افراطی گری تشکیل دهد. او میتوانست دست کم، افراطی گریها و خشونتهائی را ذکر کند. علاوه بر اینکه این قسمت از سخن او، بی اطلاع از هدفهائی را گزارش میکند که بخاطرشان این سازمان بوجود آمدهاست (مهمتر از همه حفظ صلح جهانی)، هیچگونه تدبیر مشخصی را در برندارد. یادآور میشود که بنیصدر اداره مردم سالار جهان را پیشنهاد کرد. و یا به جای تحریمهای ضد مردم، تدابیری را پیشنهاد کرد جباران را از تجاوز به حقوق انسان و حقوق ملی ایرانیان، بطور نسبی باز میدارند. در مورد اتم نیز هیچ تدبیر مشخصی را ارائه نکرد. او، دست کم میتوانست از اوباما بخواهد، دو طرف، پیشاروی افکار عمومی جهان در باره برنامه اتمی، سخنانی شفاف و واجد تدابیر مشخص که دو طرف بتوانند بر سرشان گفتگو کنند و به توافق برسند، ارائه کنند. مسئله و حل آن حواله گفتگوها با کشورهای 5+1 شدند.
3/5- در سخنان او البته درباره حقوق انسان و حقوق شهروندی که ایرانیان و بخش بزرگی از مردم جهان از آن محروم هستند و اساسی ترین تدبیر در خشونت زدائی، رعایت این حقوق و رفع تبعیضها هستند، جملهای نبود. گفت ایران هم در مورد سوریه و هم در مورد بحرین، مراجعه به صندوق رأی را راه حل میداند. سخن او تناقضی آشکار دارد با واقعیت و حقوق شهروندی. چراکه در بحرین و در سوریه، همچنان که در ایران، راه حل نه صندوق رأی که پیش از هرکار، انتقال حق حاکمیت به مردمی است که به زور از این حق محروم ماندهاند. اما نمیتوانست هم از «رهبر فرزانه» تملق گوید و هم راه حل را در سرتاسر جهان، استقرار واقعی حق حاکمیت مردم بداند. صندوق رأی وقتی حقوق شهروندی رعایت نمیشود، نتیجهاش انتخابات مهندسی شده ایران میشود و حکومتی به ریاست کسی چون او تشکیل میشود که همزمان با سالگرد کشتار زندانیان سال 67، با وجود یکی از سه مأمور آن کشتار، پورمحمدی، آنهم در مقام وزارت دادگستری در سازمان ملل متحد از مبارزه با خشونت و افراطی گری، سخن میگوید.
3/6- سخنان او در باره ایران و سوریه، بطور خاص و منطقه بطور عام، تناقض آشکارداشت به گندهگوئیهای سران سپاه (امریکا از ترس سپاه به سوریه حمله نکرد) و نمایش دادن موشکهای دوربرد.
3/7- واقعیتی که از شدت آشکاری برهمگان آشکار بود و کسی از بازشناسی او غفلت نکرد، تناقض میان قسمتهای مختلف متن بود. تهیه کنندگان متن، جز این نیز نمیتوانستند بکنند. زیرا در همان حال که از ایران سخن نبود جز در روابطش با دنیای خارج، روی سخن روحانی با «رهبر» و گرایشهای اصول گرا و اصلاح طلب از سوئی و اوباما و سران کشورهای غرب و منطقه از سوی دیگر بود. چگونه ممکن بود در یک سخرانی کوتاه، بدون تناقض گوئیهای فاحش، همه را راضی کرد؟ اینگونه سخنرانی ها، به جای آنکه همه را راضی کند، اکثریت بزرگی را ناراضی میکند.
انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۳۸ از ۱۵ تا ۲۸ مهر ۱۳۹۲