استراتژی جدید عربستان سعودی؟:
گزارش – تحلیل از استراتفور است و به تاریخ 21 اکتبر انتشار یافته و این نکات را دربردارد:
● نایکسانی منافع امریکا و عربستان سعودی که با ترورهای 11 سپتامبر 2-13، شروع به بروز کرد، با گفتگوهای امریکا و ایران به مرحله بس حساسی رسیدهاست. عربستان سعودی نمیتواند منطقه خاورمیانه چشم اندازی را پیدا کند که، درآن، دشمن سوگند خوردهاش، ایران، میدان قدرتنمائی گستردهای پیدا کند. این امر سبب شدهاست که ریاض دکترین سیاست خارجی خود را تغییر دهد. عربستان بمثابه نخستین صادرکننده نفت خام، همواره در جهان نقش عمدهای داشتهاست. اما تنها در این هنگام است که در سیاست خارجی، موضعی مستقل از واشنگتن اتخاذ میکند. البته، سعودیها از حدی بیشتر نمیتوانند بروند. اما این حد کدام است؟
● در 18 اکتبر، عربستان سعودی اعلان کرد که عضویت شورای امنیت را، به مدت دو سال، بعنوان عضو غیر دائم، نمیپذیرد. روزی پیش از آن، توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد به عضویت شورای امنیت برگزیده شده بود. دلیل را رفتار دوگانه شورای امنیت خواند. شورای امنیت به وظیفه خود در تسهیل حل مسئله فلسطین و پیشگیری از انتشار اسلحه کشتار جمعی در خاورمیانه و بازداشتن رﮊیم سوریه از کشتن شهروندان خود، عمل نکردهاست.
این انتقادها اعتراض غیر مستقیم به امریکا است. زیرا واشنگتن بازیگر اصلی این سه صحنه بودهاست. باتوجه به نزدیکی دولت سعودی با امریکا، آشکارا برضد امریکا موضع میگیرد، بنفسه، مهم است. عبدالله گل، رئیس جمهوری ترکیه، با لحنی شدید، از موضع عربستان حمایت کرد. او برای حج به عربستان رفته بود.
٭دلایل ریاض برای اتخاذ استراتژی جدید:
● برغم توضیح رسمی ریاض، دلایل واقعیش برای نپذیرفتن عضویت شورای امنیت، محیط زیست ﮊئوپلیتیک، بیش از بیش، نامساعد برای دولت سعودی است. این تصمیم بیسابقه، مسلم میکند ترس بیمارگونه سعودیها را از تحول سیاست امریکا در منطقه. سه دلیل عمده وجود دارند:
1 – در خانواده سعودی، انتقال قدرت تاریخی، به نسل سوم، بعد از واپسین پسران بانی این سلسله، در حال انجام است.
2 – این انتقال قدرت مهم و حساس در زمانی انجام میگیرد که آشوب و آشفتگی در دنیای عرب بسی اوج گرفتهاست. دولتهای بعد عصر استعمار بر میافتند. و
3 – سومین و مهمترین دلیل اینکه دولت سعودی دست بگریبان منازعات داخلی و منازعات منطقهای است حال آنکه ایران درکار تحکیم و تقویت دستآوردهای ﮊئوپلیتیک خویش در طول 12 سال اخیر، به یمن نزدیک شدن محتمل با امریکائی است که در طول 70 سال حامی دولت سعودی بوده است.
این وضعیت پیچیده تهدید چشم نپوشیدنی برای سعودیها و ابزارهائی (چون حمایت کامل امریکا) است که در رفع خطرها بکارشان میبرد. باوجود این، مدت زمانی است که سعودیها خود را برای رویاروئی با این تغییر آماده میکنند. پیش از بهار عرب، حکومت بوش به دولت سعودیها فشارآورد تا که اصلاحات سیاسسی بعملآورند. عراق در حوزه نفوذ ایران قرار گرفت. این یکی، عربستان را ناگزیر کرد دست به عملیات نظامی گسترده در بیرون مرزهای خود بزند. به اتفاق کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، به بحرین، نیرو گسیل کرد تا نیروهای مخالفی، عمده شیعه، را سرکوب کند که ثبات بحرین و سلطنت سنی آن را، از 2011 بدینسو، تهدید میکند.
انقلاب اسلامی: استراتفور قشون کشی دولت سعودی به یمن و بمباران مناطق شیعه نشین این کشور را از قلم انداختهاست.
امریکا با دولت سعودی موافق است که باید از سلطنت آل خلیفه بر بحرین، حمایت کرد و کاری در حمایت از جنبش بحرینیها نکرد. باوجود این، سعودیها به امریکا اعتماد نداشتند و از آن بیم داشتند که واشنگتن، زیر فشار لابیهای طرفدار حقوق بشر و تحت تأثیر تبلیغات گسترده در اعتراض به سرکوب تظاهرکنندگان شیعه، حمایت از دولت بحرین را رها کند. بخصوص که تجربه عراق و جنبشها در دنیای عرب بخاطر دموکراسی، که ارزشی عزیز نزد واشنگتن است، موقعیت را مساعد ترک حمایت از شیخ بحرین کردهاند.
● وقتی موج عصیانی که در دنیای عرب برخاسته بود، به سوریه رسید و به یک عصیان مسلحانه بدل شد، سعودیها فرصتی تاریخی را در دسترس خود یافتند برای اینکه به نفوذ ایران در دنیای عرب پایان بدهند. دولت سعودی خوشحال بود که در مورد سوریه، امریکا با مقاصدش موافق است و امیدوار شد که کوششهای بینالمللی سبب سقوط رﮊیم اسد میشود. حکومت اوباما میخواست رﮊیم طرفدار ایران سوریه جای خود را دولتی مستقل از ایران بسپرد اما نه به قیمت خودمختار شدن جهادگرایان چند ملیتی. حادثهای که بکار رفتن سلاح شیمیائی در 21 اوت سال جاری بود، یکبار دیگر سعودیها را امیدوار کرد که امریکا دست به حمله نظامی میزند و متحد ایران را از دمشق میراند. اما دوران خوشبینی و امیدواری بس کوتاه شد وقتی امریکا با روسیه توافقی را بعمل آورد.
٭ ضرورت برانگیختن نوعی اعتراض خشم آلود:
● همکاریها بنابر این و آن موقع امریکا با ایران، از ترورهای 11 سپتامبر 2001 بدینسو، همواره سعودیها را عصبانی میکردند. اما آنها اطمینان خاطر مییافتند چون میدیدند که اغلب معاملههای تاکتیکی هستند. اینک که روابط امریکا – ایران موضوع تغییری استراتژیک است، ریاض نمیتواند دست روی دست بگذارد و به اظهارات درباره خطرهائی بسنده کند که نزدیکی واشنگتن با تهران ببار میآورد. سعودیها نمیتوانند به اظهار عدم رضایت شدید خود بسنده کنند. نیاز دارند نوعی اعتراض خشم آلود را برانگیزند.
تصمیم به نپذیرفتن عضویت شورای امنیت و متهم کردن این شورا که از برقرار کردن صلح ناتوان است، مرحله اول استراتژی جدید سعودیها را تشکیل میدهد. ریاض همچنین میگوید که میخواهد سیاست خارجیای مستقل از امریکا را درپیش بگیرد.
برای مثال، در 17 اکتبر، در المونیتو، نایف عبید، استراتژ در سیاست خارجی و مشاور ملک عبدالله، اظهار کرد که پادشاهی عربستان در حال دورشدن از وابستگی به غرب، در مورد امنیت منطقه است و درحال ساماندهی جدید دنیای عرب است. عبید که عضو خانواده سعودی و موضع خصمانهای نسبت به ایران دارد، گفت: اگرچه حکومت اوباما باب گفتگوها را با حکومت روحانی گشوده است، اما ریاض نمیتواند به ایران اعتماد کند. چرا که دو کشور در مسائل عمده منطقه، بخصوص مسئله سوریه، مواضع متضاد بایکدیگر دارند.
٭ حدودی که دولت سعودی نمیتواند از آنها پا فراتر بگذارد:
تحلیل بالا به اینجا میرسد: محدودهای که سعودیها نمیتوانند از آن بیرون روند کدام است؟ برغم چند سخنرانی تند لحن، احتمال اندکی وجود دارد که عربستان به مخالفت با سیاست امریکا برخیزد. اعتراض کردنها و رجز خواندنهای سعودیها، به احتمال بسیار، برای جلب توجه امریکا و مستدل کردن مواضع خود در سطح ملی و منطقهای است.
● سعودیها دو وسیله دارند برای حراست خود از ایران اعتبار بازیافته:
1 – ثروت مالی که از صادرات نفت بدست آوردهاست. و
2 – ضدیت با شیعه که آنها را فرقهای میخواند که در دنیای عرب، روی به معارضه آوردهاند.
این دو وسیله به ریاض امکان میدهند واقعیتهای روی زمین را در سوریه و دیگر مناطق داغ منطقه، چنانکه میخواهد جلوه دهد. اما این دو وسیله بکار دیگر مسائلی که ریاض با آنها روبرو است، نمیآیند. برای مثال، با این دو وسیله نمیتواند مانع از آن شود که موج «بهارعرب» عربستان را فراگیرد. برای مهار اثرات بهار عرب، سعودیها و متحدانشان در خلیج فارس، از کودتای نظامیان در مصر حمایت میکنند. او دارای امکان مالی برای تأمین مالی کامل مصر نیستند. این امکان را برای تأمین مالی دولتهای کشورهای دیگر عرب نیز ندارند.
افزون براین، ریاض، بخاطر به روز کردن و نگاه داشتن بخش نفت خویش، شیشه عمر دولت سعودی است، به امریکا و غرب نیاز دارد. از لحاظ تسلیحات ارتش خود نیز سخت به غرب وابستهاست. بخصوص از زمانی که ایران دارای قویترین ارتش منطقه شدهاست. در نتیجه، باید انتظار داشت که دولت سعودی به مقابله با امریکا درآنچه به منافعش در منطقه مربوط میشود، برنخیزد. به سخن دیگر، اگر امریکا مناسبات خود با ایران را بهبود ببخشد، سعودیها انتخابی جز پذیرفتن این امر و زندگی کردن با آن را ندارند.
دست آخر، تحرکات عربستان میتوانند محاسبات امریکا برای منطقه را دچار اختلال کنند. سیاست خارجی جدید عربستان میتواند برای امریکا، در مورد برخی از مسائل منطقهای، پیچیدگیهائی را بوجود بیاورد. ریاض نزد شورشیان سوریه به اندازه کافی نفوذ دارد که بتواند مانع از حل و فصل سیاسی مشکل سوریه بگردد. و نیز، ریاض بر ارتش مصر نفوذ دارد و مصر پر جمعیتترین کشور عرب است. و باز، ریاض مهار قابل ملاحظهای بر گفتگوهای فیمابین فلسطینیها و فلسطینیها با اسرائیل دارد. باوجود این، اینطور بنظر میرسد که امر یکا دست یافتن به تفاهم استراتژیک با ایران، به قیمت پذیرفتن خطر تیره شدن رابطه با متحد دیرباز خود، میخواهد.
انقلاب اسلامی: یکچند از اطلاعاتی که تحلیل استراتفور برآنها مبتنی است، کاملا˝ صحیح نیستند. از جمله، ایران صاحب قویترین ارتش منطقه نیست. این اطلاع غلط بکار توجیه خریدهای اسلحه، به قیمتی که ارقام نجومش نجومی است، میآید. و باز، در مصر و لیبی و عراق و در سوریه و بحرین و حتی افغانستان، این پول و اسلحه عربستان و قطر و… هستند که جنبشهای همگانی مردم این کشورها را با شورشهای مسلحانه بس ویرانگر، جانشین کردهاند. و اینهمه، باهدف جلوگیری از رسیدن موجهای جنبش به کشورهای نفت خیز عرب که فاسدترین و سرکوبگرترین رﮊیمها را دارند.
نشریه انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۴۰ از ۱۲ تا ۲۶ آبان