مقاله را پل پیلار نوشته و در 19 نوامبر 2013، یک روز پیش از آغاز دور سوم گفتگوها انتشار دادهاست:
● محافظه کاران جدید، در واشنگتن، هرکار که میتوانند میکنند تا امکان توافق با ایران را برسر برنامه اتمی این کشور، از میان بردارند. تا که کار به جنگ دیگری در خاورمیانه بیانجامد.
● اینان که در کار توافق با ایران کارشکنی میکنند، استدلالهای ظاهر فریب اقامه میکنند که ولو مرتب از اعتبار میافتند، تکرار میشوند. پیش از انتخابات ریاست جمهوری ایران که گفتگوئی درکار نبود، میگفتند: رژیم ایران واقعاً نمیخواهد با غرب روابط عادی داشته باشد. زیرا انزوا عنصری مهم از عناصری است که رژیم میپندارد عامل بقایش هستند.
محافظهکاران جدید میگفتند هراندازه مردم ایران فرصت داشته باشند برای تعامل با روشن بینترین بخش دنیا، رژیم کمتر میتواند خود را مدافع ملت در محاصره، بخواند. و هراندازه مردم عادی ایران کمتر حاضر به تحمل این رژیم باشند، نا امنی و نا ایمنی ملاها بیشتر میشود.
انقلاب اسلامی: هرگاه این استدلال ازمحافظهکاران جدید باشد، مقلوب استدلالی است که ره آورد تجربه از انقلاب تا امروز است و بنابرآن، امریکا محور سیاست داخلی و خارجی رژیم است. هرگاه رابطه با امریکا عادی شود، رژیم این محور را از دست میدهد. تا این زمان، امریکا نیز از محور شدن در سیاست داخلی و خارجی رژیم سود جسته است. اما عادی شدن رابطه رژیم وسیله توجیه فساد و جنایت و خیانت گستری و بیکفایتی بهتآور خود را از دست خواهد داد. مردم ایران، با اطمینان از این که از بیرون خطری کشور را تهدید نمیکند، در پی استقرار جمهوری شهروندان میشوند.
● و حالا که حسن روحانی به ریاست جمهوری رسیده است و رهبر رژیم و او، با زدودن هرگونه شک، نشان دادهاند که براستی خواهان به نتیجه رسیدن گفتگوها و یافتن بهترین رابطه با غرب هستند، دیگر استدلال بالا از زبان محافظه کاران شنیده نمیشوند. حالا میگویند ممکن است با ایران به توافق رسید اما این آن توافقی نیست که بتوان خوبش خواند.
انقلاب اسلامی: پیلار میباید یک روز صبر میکرد و سخنان خامنهای را در20 نوامبر میشنید و درمییافت که دستیار اول محافظهکاران جدید «رهبر» رژیم است. برای اتحاد رژیم سعودی و شیخهای شیخ نشین های خلیج فارس و اسرائیل و فرانسه و محافظه کاران جدید، آسان ترین کار اقدام به عملی تحریک آمیز است. بلادرنگ، خامنهای و دستیاران او که نماد بیکفایتی هستند، واکنش مطلوب آنها را ابراز میکنند. چنانکه شد و دستآویزی شد برای انجام نگرفتن توافق در دور سوم گفتگوها نیز.
● ما فراوان از اینگونه استدلالها میشنویم. اما درآنچه به توافق اولیه مربوط میشود که نزدیک به انجام بود، علت انجام نگرفتنش، بنابرآنچه از گفتگوها که علنی شده است، در ازای تحدید سختگیرانه فعالیتهای اتمی ایران، غرب حاضربه لغو بخش اندکی از تحریمها بوده است. بنیامین نتان یاهو اصرار میورزد که اورانیوم 20درجه ایران میتواند بکار ساختن بمب اتمی برود. دلیل او فاقد قوت و اعتبار است. باوجود این، سبب شد که طرح اولیه به امضای دو طرف نرسد. آنها که درکار شدند تاکه مانع از امضای طرح شوند، امتیازهائی را که ایران میداد، ناچیز جلوه دادند و هرنقطه ضعف در جمهوری اسلامی ایران یافتند، دستآویز کردند. نتان یاهو صفتی نماند که به رژیم و ایران ندهد: رژیم قرون وسطائی، تاریک اندیش و متجاوز به حقوق اقلیتهای دینی و…
در امریکا، آنهائی که از نتان یاهو حمایت میکنند، رژیم ایران را متهم میکنند که حقوق انسان را رعایت نمیکند و نسبت به ادیان و مذاهب، از جمله با بهائیان، رفتار تبعیض آمیز دارد. هژمونی طلب است و میخواهد بر منطقه سلطه بجوید. بنابراین، نباید گذاشت این رژیم به سلاح هستهای دست بیابد. برای اینکار، باید از مصالحهای پرهیز کرد که مانع از دست یافتن ایران به سلاح هستهای نمیشود.
این استدلالها بکار میروند و هر روز بیشتر از روز پیش تا مگر حکومت اوباما و 5 کشور دیگری که گروه کشورهای 5+1 را تشکیل میدهند نتوانند با ایران به توافقی برسند. هرچند محافظه کاران جدید میگویند خواهان یک مصالحه خوب هستند اما عمل آنها معلوم میکند که میخواهند و میکوشند که هیچ مصالحهای انجام نگیرد.
● بدینخاطر، ما باید به بررسی استدلال قدیمی و ایجابات آن بپردازیم. یعنی ببینیم تعامل باغرب چه اثری بر نظام سیاسی مستقر در ایران دارد. اگر، بنابر فرض، رهبران ایران ازآن بترسند که توافق هستهای سبب میشود باب تجارت و دیگر تعاملها با غرب باز شود و این امر پایه رژیم را متزلزل میکند، آیا اگر این رهبران خواستار مصالحه شدند، ما نباید فرصت را بخاطر اثرش بر رژیم مغتنم بشماریم؟
استدلال قدیمی، فیالجمله، معتبر است. زیرا احتمالاً سخت سران در تهران مصالحه با غرب را برای موقعیت خود زیانمند میدانند به این دلیل نیز با انجام توافق مخالفت میکنند. بدون شک، رهبر رژیم و دیگرانی همین فکر را درسر دارند. اما اینان و رئیس جمهوری جدید و همکارانش میدانند که بقای رژیم در گرو بهبود وضعیت اقتصادی کشور است و این بهبود نیز درگرو عادی کردن رابطه با غرب است. پس، مسلم است که برای حل مسائل کنونی، تن به آثار ثانوی و ثالثی میدهند.
● پیآمدها ثانونی و ثالثی، درجا و ناگهان، روی نمیدهند. چنین نیست که به محض امضای مصالحه اتمی، ملتی از آنچه در آن سوی دنیا میگذرد، آگاه شود. ایران آنچنان که نتان یاهو تبلیغ میکند یک کشور قرون وسطائی نیست. چنان نیست که جوانان ایران نتوانند شلوار جین بپوشند. اما در دراز مدت، اثرات عادی شدن رابطه با غرب بسا وضعیتی را ببار میآورد که رامی خوری، روزنامه نگار لبنانی، توصیف میکند:
همانطور که توافقنامه هلسینکی، در اواسط 1970، به خشونت زدائی کمک کرد و 15 سال بعد سبب فروپاشی رژیم شوروی و 15 رژیم تحت سلطهاش شد، عادی شدن رابطه ایران با دنیای خارج و نزدیک شدن ایران با عربها و غرب شرائط لازم را در درون ایران پدید میآورد که بطور اجتناب ناپذیر سبب تغییر دولت ایدئولوژیک میگردد و راه را بر تحول تاریخی ایران که اکثریت ایرانیان خواهان آنند باز میکند.
● من بر این نظرم که رشد جانانه اقتصادی و نبود روابط خصمانه با کشورهای بیگانه، به نیروهای عمل گرا و لیبرال ایران امکان میدهد قوت بگیرند و بسا ظرف 5 تا 7 سال، از سخت سران رژیم خلع ید کنند و به سلطه آنها بر دولت پایان بخشند.
درطول سه دههای که از عمر رژیم جمهوری اسلامی میگذرد، نیز، ایران تحول مهمی کرده است. همه این تحول در یک جهت نبوده است. بیشترین آن در جهتی بوده است که ما آن را مطلوب میدانیم. بخشی از این تحول مدیون زمان است. در زمانی که سپری شده است، یک رژیم انقلابی که نگران بقای خود بوده و همه دولتها را ضد و دشمن خود میانگاشته است به این نتیجه رسیده است که چنین نبود و چنین نیست.
بخشی از تحول نیز از رهگذر سروکار داشتن با خواستهای مردم است. و بخشی هم حاصل آگاهی از رفتارهائی است که، در سطح جهان، بکار برخورداری از همکاری دیگران و حفظ منافع ایران میآیند و رفتارهائی که به اینکار نمیآیند. بنابراین، میباید با ایران رویهای را درپیش گرفت که به تحولی شتاب ببخشد که خوری توضیحش میدهد. ایناست آن راه و روشی که برانگیزنده تغییر سیاسی و اجتماعی در ایران است. این فکر که تشدید فشار بر ایران سبب میشود ایرانیان زیر فشار به عصیان برخیزند، هیچ از وهم کم ندارد. بنابر نظر سنجی که گلوپ، پیش از انتخابات ریاست جمهوری در ایران بعمل آورد، 46 درصد ایرانیان امریکا را مسئول وضع تحریمها برضد خود میدانند و تنها 13 درصد آنها رژیم ایران را مقصر میشناسند ( و 9 درصد اسرائیل را و 6 درصد اروپای غربی را و 6 درصد سازمان ملل متحد را)
پس آنها که در علن و یا در نهان خواستار تغییر نظم سیاسی در ایرانند، به دلیل فراهم شدن شرائط تحول نیز، باید از گفتگوهای جاری برسر پرونده اتمی ایران حمایت کنند.
انقلاب اسلامی در هجرت شمار ۸۴۲ از ۱۱ تا ۲۴ آذر