انقلاب اسلامی: مقاله را پل پیلار، تحلیلگر امریکائی، در 10 دسامبر، پیش از تهیه شدن طرح مجازاتهای جدید توسط سناتورهای دریافت کننده «کمک مالی» از لابی اسرائیل، انتشار دادهاست و نقش محافظهکاران جدید را در جلوگیری از رسیدن به توافق نهائی برسر مسئله اتمی ایران را توضیح میدهد:
● محافظه کاران جدید، با متحدانشان در کنگره و ارگانشان، واشنگتن پست، همچنان مصممند مانع از نزدیک شدن امریکا با ایران بگردند. اصرار دارند باید با رهبران رژیم ایران بنا بر مقابله باشد:
داوید ایگناتیوس، در واشنگتن پست، سنجش افکاری را که Pew Research Center انجام دادهاست، بررسی میکند. بنابرآن، نزدیک به 50 درصد مردم امریکا براین باورند که امریکا نمیباید به امور جهان بپردازد و باید به حل و فصل مسائل خود مشغول باشد. مؤسسه سنجش کننده میگوید از چند دهه بدین سو، این بالاترین میزان تمایل امریکائیان به انزوا گزینی است.
ایگناتیوس، مسئله اتمی ایران را وسیله تفسیر و توجیه نتایج سنجش افکار میکند و مینویسد: پرزیدنت باراک اوباما میباید توافق کنگره و افکار عمومی را درباره توافق نهائی با ایران، بگاه انجام، بدست بیاورد. و بنظر میرسد با مشکل روبرو خواهد شد.
● ایگناتیوس حق دارد زیرا بسیاری خرابکار و اشکالتراش وجود دارند که کار را بر کنگره، در موافقت با چنان توافقی بس مشکل میکند. او در باره نتیجه دیگری از سنجش افکار که، بنابرآن، امریکائیان با جنگ با ایران مخالفند، مینویسد: «مردم جنگ نمیخواهند اما بنظر نمیرسد رشته درازی از باهم شدن و برهم شدنهای دیپلماتیک را نیز بخواهند».
● در صفحه عقاید واشنگتن پست، به ستون دیگری مراجعه میکنیم، نوشته ژرژ ویل را مییابیم. او به کتاب جدید کنت پولاک در باره ایران پرداختهاست. این دومین نوشته او از هفته پیش بدین سو، در باره این کتاب است. ویل و پولاک در باره دو امر بسیار مهم که به مسئله اتمی ایران مربوط میشود، نظر داده اند. امر اول اینکه فکر بکاربردن نیروی نظامی برای حل این مسئله، اشتباه و دست زدن به اینکار فاجعه ببار میآورد. امر دوم اینکه اگر قرار بر این باشد که ایران هرگز بمب اتمی نسازد، باید به رها کردن اینکار مجبور شود. من خود بر این نظرم که روش متقاعد کردن کارساز است و در بارهاش نوشتهام.
در عوض، ویل بر ایناست که هرگونه امکان دستیابی به توافق با ایران برسر برنامه اتمی این کشور، از راه مسالمت آمیز، را باید رها کرد. حق ایناست ویل به جا خاطر نشان میکند که پولاک کتاب خود را پیش از توافق اولیه ژنو، انتشار دادهاست. او قدرگرائی منفی خویش را به سه طریق اظهار کردهاست:
1 – او از همان طرز فکر غلط پیروی کردهاست که، بنابرآن، رهبران ایران میخواهند بمب اتمی بسازند و اگر بخواهیم این بمب را نسازند، میباید مجبورشان کنیم. این برداشت غلط از مقاصد ایرانیان است. چراکه نه تنها مدرکی بر وجود قصد تولید این بمب بدست نیامدهاست و آنان تصمیمی نیز نگرفتهاند، بلکه رهبران ایران خواهان رابطه عادی تری با غرب – و داشتن یک برنامه اتمی بطور دائم صلح آمیز – نیز هستند و چنین رابطهای را بر داشتن بمب اتمی بس ترجیح میدهند. این طرز فکر، بنا را براین میگذارد که ایرانیها بدترین تصمیم را گرفتهاند.
2 – خطای دوم ایناست که بنا را بر برداشت غلطی میگذارد که از موانع دست یافتن به توافق کامل در باره برنامه اتمی ایران، وجود دارد. راست که ما هنوز از آن توافق بسیار دور هستیم. اما علت آن این نیست که عبارات بقدر کافی روشنی برای انشای توافقی که هم منافع غرب و هم منافع ایران را بیان کنند، وجود ندارند. بعکس، مشکل اصلی سخت سرانی هستند که باهرگونه توافق امریکا با ایران مخالف هستند. اینان هم در ایران و هم در خارج از ایران و بخصوص درخارج از ایران هستند.
این راست است که مخالفان با توافق، قوی و سخت سرهستند و هرچه بتوانند برای جلوگیری از انجام آن میکنند. اما مخالفت اینان را میتوان خنثی کرد. این مخالفان کم عده و عده هستند و، در اساس، تشکیل میشوند از حکومت اسرائیل و محافظه کاران جدید و بخشی از اعضای کنگره (دولت سعودی و شیخها را از قلم انداخته است) که به دشمنی ابدی قائلند با دولتهائی از دولتهای خاورمیانه که قوای تاریکی و شر میخوانند و بخلاف ویل، معتقد به جنگ با آنها نیز هستند.
در برابر این نیروی مخالف، رئیس جمهوری و حکومتی قراردارد که در این باره و درباره دیگر مسائل خارجی، محکم ایستاده و خود را مصمم نشان دادهاست. در بسیاری از مسائل داخلی امریکا نیز او چنین رفتار کردهاست. افزون براین، افکار عمومی نیز مخالف اقلیت کوچک است. ایکناتیوس با همانند کردن کنگره با افکار عمومی، خود را میفریبد. سنجشهای افکار نشان میدهند که دو سوم مردم امریکا با حل مسئله اتمی ایران از راه دیپلماسی موافق هستند. دو سوم امریکائیها جنگ را نمیخواهند.
3 – خطای سوم ایناست که واقعیت در منطقه را جز آن میبیند که هست و یک خاورمیانه ذهنی را پایه قرار میدهد برای بحث در باره برنامه اتمی ایران و پیشنهاد راه و روش. منطقه واقعی اینست که، درآن، ایران کشوری است که سلاح هستهای ندارد اما اسرائیل سلاح هستهای دارد. و همه، هم پولاک و هم ویل و هم باراک اوباما و هم اغلب اسرائیلیها و سعودیها و حتی رهبران ایران میخواند منطقه خاورمیانه خالی از اسلحه اتمی باشد.
اما برای اینکه در منطقه خلع سلاح هستهای بعمل آید، میباید مرزهای دشمنی و نزاع که امریکا مشکل میتواند مهارشان کند، از میان برخیزند. ایناست که باید بار دیگر به «باهم و برهم بودنهای دیپلماتیک» (قول ایگناتیوس) بازگردیم. اما باهم و برهم بودنهای بخاطر ماندن در این سو و آن سوی خط نزاع است. هرطرف میخواهد اراده خود را به طرف مقابل تحمیل کند. و عمل کردن برای اینکه دو طرف سودبرند ممنوع است. باید از این موقعیت خارج شد تاکه از باهم و برهم بودنها نیز آسود.
● توافق با ایران برسر مسئله اتمی، قدم بزرگی است برای بیرون رفتن امریکا از این تگنا و بدست آوردن آزادی عمل بزرگی در بکاربردن دیپلماسی برای حراست از منافع خود. این آزادی عمل به امریکا امکان میدهد با دولتهای مختلف، برسر مسائل مختلف، بروفق منافع ملی امریکا، کارکند.
شماره ۸۴۴ از ۸ تا ۲۲ دی ۱۳۹۲