مدتها پیش گزارشی زیر عنوان بلبشوی نظام ولایت، ارسال شد. آن زمان، خامنهای هنوز اعتباری نزد عدهای از فرماندهان سپاه و بسیج و روحانیون وابسته و واواکیها و سیاسیون و بیت و نزدیکان خود داشت و گهگاه دشمن، دشمنی میکرد و همه جهان را به مبارزه می طلبید. رییس جمهوری محبوبش، احمدی نژاد، قطعنامهها را ورق پاره میخواند و سردار سپاهش ناوهای امریکا را آهن پاره مینامید و دم از نابودی امریکا و اسراییل میزد. اما به تدریج از این اعتبار کاسته شد. همانند شاه شطرنج، با از دست دادن مهرهها، در گوشهای از صفحه گرفتار شد. برای اینکه «آبرومندانه» مات شود و اعلام شکست علنی نکند، میبایست چارهای میاندیشید. او که متوجه شده بود اگر باز هم بخواهد به بازی با این حامیان ادامه دهد، نتیجهاش، عقب نشینی خفتبار خواهد شد، به فکر چاره افتاد. با اعلان «نرمش قهرمانانه»، تلاش کرد قدرت خارجی را فعلا از فشار و هجوم بیشتر باز دارد. صدا و سیمای بیت ولایت برای اینکه نرمش قهرمانانه را توجیه کند، در گزارشی، از نرمش قهرمانانه خمینی در جریان پذیرش قطعنامه 598 سخن گفت و اضافه کرد: زمانی که امام متوجه شد حاکمیت ضعیف گشته و با مشکل اقتصادی روبرو شدهاست، دست به نرمشی قهرمانانه زد! (18 اذر ماه شبکه خبر، نقل به مضمون).
٭سابقه نرمش های قهرمانانه!:
هر دو ولی فقیه ( خمینی و خامنه ای ) بارها دست به نرمش های قهرمانانه یعنی پذیرش شکست زده اند اما، در همانحال که هزینهها را تمام و کمال به پای مردم نوشتند، شکست را نزد مردم پیروزی جلوه دادند. در اینجا پرسش مهمی به ذهن میرسد مردم روشی در پیش گرفتند و میگیرند؟
مردمی که هزینهها را میپردازند، خود بسود رژیم خویشتن را سانسور میکنند. چون نمیخواهند برو بیاورند که تمام هزینه را پرداختهاند و حالا هم چون گذشته دروغ میشنوند. وگرنه، چرا حاضر میشدند هزینه گروگانگیری و جنگ و استقرار استبداد ولایت فقیه و…، برضد حقوق شهروندی خویش را بپردازند؟ یکچند از مواردی که خمینی و خامنهای «نرمش قهرمانانه» را روش کردهاند و مردم، بسا بخاطر بهای سنگینی که پرداختهاند، دم فرو بستهاند:
● در جریان آزادی گروگانهای امریکایی و بیانیه الجزایر، خمینی دست به نرمشی قهرمانانه زد. علت جز این نبود که در خفا، با ستاد انتخاباتی ریگان و بوش، معاملهای برسر گروگانها بعمل آورده بود و حالا چارهای جز این نداشت که در گفتگو با حکومت کارتر، «نرمش قهرمانانه» را رویه کند. رجائی و بهزاد نبوی و کاشانی و… مأمور امضای قرارداد الجزایر شدند و چون میدانستند بنیصدر آن را امضاء نمیکند، آن را «بیانیه الجزایر» خواندند.
● در خرداد 60، جنگ با پیروزی میتوانست به پایان برسد. از دفتر رجائی به هیأت صلح غیر متعهدها گفتند چون در کشور فعل و انفعالی در حال انجام است، فعلاً نیائید. هیأت نیامد و کودتا شد که یک هدفش ادامه دادن به جنگ بود. جنگ 8 ساله و صندوق دولت خالی و قرضه خارج 12 میلیارد دلار شد و سرانجام، خمینی با قبول قطعنامه 598، بیشتر از نرمش قهرمانانه، جام زهر شکست را سرکشید.
● در جریان عدم پذیرش نخست وزیری موسوی از سوی سید علی خامنه ای و 99 نفر از «نمایندگان»، خامنهای در برابر خمینی مجبور به ابراز نرمش قهرمانانه شدند و تن به نخست وزیری میر حسین موسوی دادند. اما بعدها، میر حسین موسوی و همسرش به حصر خانگی گرفتار شدند و هنوز نیز گرفتارند.
● در پایان جنگ 8 ساله و شکست خوردن ایران و مجبور شدن خمینی به سرکشیدن جام زهر، او دست به قتل عام ناجوانمردانه حدود 5 هزار نفر از زندانیان سیاسی زد تا مبادا در برابر نرمش قهرمانانهاش، بعد از 8 سال جنگ بس مرگبار و ویرانگر، آنها برای او و رژیمش، مشکل ایجاد کنند.
● در ماجرای ایران گیت، ایران گیتیها (هاشمی رفسنجانی و خامنهای و شرکاء) کیمچی اسرائیلی را نزد مشاور امنیتی (مک فارلین) ریگان فرستادند که هرگاه از ما حمایت کنید، حاضریم خمینی را نیز بکشیم. در پی لو داده شدن افتضاح ایران گیت، منتظری از قائممقامی رهبری برکنار شد.
● در ماجرای قتلهای قتلهای سیاسی، که رژیم صفت «زنجیرهای» را به آنها داده است، بر اثر افشاشدن بلافاصلهشان توسط دفتر بنیصدر، خامنهای و واواک او نرمشی قهرمانانه نشان دادند. سعید امامی را فدای خود کردند اما بعدها برخی از زمینه سازان این نرمش قهرمانانه، از جمله کروبی، به حصر گرفتار آمدند.
● در جریان حمله به خوابگاه دانشگاه و فجایع به بار آمده، خامنهای به صحنه تلویزیون آمد و ریاکارانه نرمشی قهرمانانه، همراه با اشک تمساح، بکاربرد. در آن جنبش، همین حسن روحانی به میدان آمد و تهدید به کشتن مردم و سرکوب دانشجویان کرد .
● در ماجرای، توافقنامه سال 83 هستهای ایران با غربیها، خامنهای چون طرف را پر زور دید،نرمش قهرمانانه را رویه کرد و همین حسن روحانی را به میدان فرستاد تا توافقنامه ای را به امضا برساند و از فشارها بکاهد. جالب اینکه بعدها طرفهای گفتگو کننده ایرانی این توافقنامه (حسین موسویان و سیروس ناصری) دستگیر و به زندان افتادند.
● در ماجرای تقلب بزرگ در «انتخابات» ریاست جمهوری یا کودتای سال 88 ، بعد از تقلب در انتخابات، خامنهای امامت نماز جمعه را برعهده گرفت و، با گریه، نرمشی قهرمانانه ابراز کرد. اما در جا، اعلان جنگ به مردم در جنبش داد و سپس، فرمان کشتار را صادر کرد.
● در ماجرای «انتخابات» ریاست جمهوری سال 92، هنگامی که خامنهای متوجه شد هیچ راهی برای گریز از سرنگونی رژیم در ورشکست همه جانبه باقی نمانده است، دگر باره نرمشی قهرمانانه ابراز کرد. در مناظره رهبری شده، «نامزدها»، در رابطه با غرب و تحریمها، سه راهکار اظهار کردند. راهکار حسن روحانی و ولایتی مطلوب امریکا و انگلیس شد. روحانی مطلوب تر بود زیرا هم بوسیله او میشد بدنه «اصلاح طلبها» را از رأس جدا و رأس را حذف کرد و هم میشد تن دادن به تسلیم را به پای خود مردم نوشت. زیرا او همانند ولایتی مشاور ارشد خامنهای نبود و میشد او را «منتخب مردم» جا زد.
● در جریان مذاکره با کشورهای 5+ 1، خامنهای قهرمانانهترین نرمش را از خود نشان داد و با خفت و خواری مجبور به پذیرش توافقنامهای شد که محتوای آن تا مدتها محرمانه ماند اما رفت و آمدها و سخنرانیهای مقامات ایرانی و بینالمللی و مسئولان هستهای جهانی و انتشار متن در خارج از کشور بدون ضمیمه، معلوم کرد نرمش قهرمانانه خامنهای خیلی نرمش بودهاست. اما طرف های گفتگوی ایرانی از جمله محمد جواد ظریف و عباس عراقچی و… باید منتظر سرنوشتی چون بهزاد نبوی و حسین موسویان و سیروس ناصری باشند چون خامنهای و باندش فعلا که مجبور شدهاند سکوت کردهاند تا که توافق به پای آنها نوشته نشود. هرگاه مسئله فیصله یابد و دست او از زیر سنگ بیرون آید، چه عجب که متصدیان کنونی را قربانی کند به این خیال که همگان باور میکنند او نه جام زهر سرکشیده و نه نرمش قهرمانانه بخرج دادهاست.
و تا زمانی که مردم ایران مصمم نشوند زندگی خود را حقوقمند کنند، بحران سازی و در پایان نرمش قهرمانانه، با هزینه سنگینی که این مردم باید بپردازند، ادامه دارد.
شماره ۸۴۴ از ۸ تا ۲۲ دی ۱۳۹۲