بنی صدر: ابتدا به بیان امور واقع می پردازم:
برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید
1- مجلس عوام انگلستان به مداخله نظامی رای مخالف داده است و افکار عمومی مردم انگلستان هم موافق نبوده تا جایی که آقای کامرون نیز گفته است: «افکار عمومی انگلستان راضی به مداخله نظامی نیست و مجلس به تبع افکار عمومی مخالفت کرده است».
2- سنجشهای افکار در آمریکا می گویند که فقط 9 درصد با حمله نظامی به سوریه موافقند!
3- ابتکار پروپاگاندایی که ماجرای به کار رفتن سلاح شیمیایی را به مساله اول مطبوعات غرب تبدیل کند و مساله مصر را بکلی بدست فراموشی بسپرد، در دست اسرائیل است، چنانچه از زمانی که دبکافایل(وابسته به دستگاه اطلاعاتی اسرائیل) ماجرای به کار بردن سلاح شیمیایی توسط بخشی از لشگر چهارم ارتش سوریه را طرح کرد، سپس این مساله به مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی آمده است و آن منظره های فجیع از قربانیان منتشر شد. بعد حکومتها گفتند: «بشریت به خطر افتاد، در سوریه جنایت بر ضد بشریت روی داد، اسد از خط قرمز عبور کرده است و باید عمل کرد.» همه این کارزار جلوی چشم ما انجام گرفته است.
4- رسیدگی بازرسان سلاحهای شیمیایی سازمان ملل به نوع سلاح و عامل انتشار آن در سوریه هنوز به پایان نرسیده و گزارشش را فردا به دبیرکل سازمان ملل خواهد داد.
5- بنابر آنچه که روزنامه لبنانی السفیر در 21 اوت انتشار داده است، در منزل آقای پوتین گفتگوی چهار ساعته تندی بین آقایان پرنس بندر و پوتین در 30 ژوئیه گفتگویی انجام شده است و سرانجام آقای بندر (که از آتش بیارهای جنگ ایران و عراق، دلال و واسطه آمریکایی ها و رژیم صدام و برانگیزنده صدام به حمله به ایران بود و اکنون رئیس سازمان امنیت و اطلاعات عربستان شده است) به آقای پوتین می گوید: «حالا که به دست برداشتن از حمایت اسد تن نمی دهید، تنها گزینه جنگ باقی می ماند» و یکماه بعد از آن گفتگو می بینیم که غرب در تدارک حمله به سوریه است.
این امور واقع را چطور توضیح دهیم؟ امر بسیار مهمی که مردم ایران و بسا بخش مهمی از مردم جهان از آن غفلت دارند و آگاه نیستند: درست است که آقای بندر درباره ایران هم با پوتین صحبت کرده و از آقای پوتین خواسته که درباره مساله اتمی با غرب همکاری کند و وعده های نفتی خیلی بزرگی به روسیه داده است که بنابر آنچه انتشار یافته است، آقای پوتین نپذیرفته است، اما عربستان چه کاره است که برای سوریه رژیم معین کند و به روسیه بگوید: «اگر از حمایت سوریه دست برداری، رژیمی میانه رو و دموکرات در سوریه بر سر کار می آید و چون تحت حمایت ماست، تضمین می کنیم که منافع و پایگاه شما در سوریه برجا بماند.»!؟ آنچه که به تازگی بصورت مکتوب انتشار پیدا کرده است، این است که اتحادی میان اسرائیل و عربستان سعودی برای ایجاد یک ابرقدرت در منطقه و چه بسا در جهان انجام گرفته است و این دو در این ابرقدرتی که ایجاد کرده اند، هرکدام سهمی دارند؛ عربستان پول و اسرائیل برگهای برنده سیاسی خصوصا نفوذش در سیاست خارجی آمریکا و تواناهایی تبلیغاتی. این اتحاد تا به حال در سه مورد مشخص خود را نشان داده است:
1- مصر: به این ترتیب که عربستان با دادن 10 میلیارد دلار به کمک کودتای السیسی در مصر آمده است، تبلیغاتش را نیز اسرائیل برعهده گرفته است، اینکه «چاره ای نبود، اگر این اقدام را نمی کردند، اخوان المسلمینی ها رژیمی مثل رژیم ایران بر سر کار می آوردند، اگر دیر می جنبیدند جنگ داخلی می شد، مصر سرنوشت سوریه را پیدا می کرد» که شبانه روز در غرب می شنویم را اسرائیل تدارک و دستگاههای تبلیغاتی اش در جهان پخش می کنند. البته در زمانی که آقای اوباما مصمم به قطع کمک مالی به ارتش مصر بود، مداخله اسرائیل او را منصرف کرد. مخالفت خفیف اروپا با کودتا و کشتار بعد از آن در مصر نیز با مداخله اسرائیل روی داد. تبلیغات گسترده درباره جنایت در حومه دمشق که بکلی مساله مصر را از صفحه تلویزیونها و روزنامه ها خارج کرد نیز توسط دستگاه تبلیغاتی اسرائیل صورت گرفت که همگی به سود کودتاست.
2- سوریه: اصل ماجرا و هدف مشترک سعودی ها و اسرائیل این است که اگر اسد برکنار نشد، رژیمش تاحدی ضعیف شود که در درون مرزهایش هم کاره ای نباشد چه رسد به اینکه در دنیای عرب بخواهد صاحب نقش باشد و به کار کمربند شیعه ای بیاید که ماجرایش از آغاز جنگ ایران و عراق تا امروز ادامه دارد. درضمن پرنس بندر در گفتگو با پوتین گفته است: «گروههای چچنی که در سوریه بر ضد اسد می جنگند را ما تجهیز کردیم، در آینده سوریه نقش نخواهند داشت و در صورتی که با ما راه بیایید، تضمین می کنیم که چچنی ها امنیت المپیک زمستانی سال آینده در روسیه را به هم نزنند»، پوتین هم می گوید: «ما می دانیم که شما 10 سال است که این گروههای تروریستی را به خدمت درآوردید»، به این ترتیب در سوریه گروههای مسلح چچنی، لیبایی، القاعده و … عملیات می کنند، از آنسو نیز ارتش سوریه، حزب الله لبنان و سپاه قدس خامنه ای.
3- ایران: در مورد ایران هماهنگی کاملی میان اسرائیل و عربستان مشاهده می شود، نه تنها در تبلیغات بر ضد رژیم ایران، بلکه در تدارک جنگ مذهبی میان شیعه و سنی و ایجاد خصومت در هرجا میان این دو دست دارند. البته از یاد نبریم که رژیم خامنه ای هم کم از اینها نیست، زیرا اگر در منطقه مبنا را بر حقوق ملی ایران و کشورهای منطقه قرار می داد، عربستان و اسرائیل نمی توانستند جنگ مذهبی و فرقه ای راه بیاندازند.
می پرسید که چه راه حلی پیشنهاد می کنم؟ با شناسایی وضعیت که شرح دادم، باید راه حل پیشنهاد نمود. اگر عربستان و اسرائیل به اهدافشان برسند، آنوقت چرا در مقیاس جهان نگویند که ما هم یک پا ابرقدرتیم؟ اینجا دیگر مساله تنها این نیست که آقای اوباما و اولاند و … می خواهند چه کنند، چه نکنند، مساله بسیار جدی است، هستی و حیات ملی ما و سایر کشورهای منطقه در میان است. از لحاظ اینکه در سوریه چه باید کرد، اول قضیه این است که گروههای مسلح را که کشورهای قطر و عربستان وارد کردند را باید از سوریه بیرون کرد؛ مساله اول استقلال است و معنای استقلال این است که کشورهای بیرون از یک کشور بطور مثال سوریه در امور سوریه مداخله نکنند، بطور مشخص ایران و روسیه به نفع رژیم اسد و عربستان، قطر و اسرائیل ضد رژیم اسد مداخله نکنند. افکار عمومی دنیا می بایست از پشت پرده وضعیت سوریه آگاه بشود. آقای پوتین به آقای بندر گفته است: «فرض کنیم رژیم اسد رفت، این قلب خواران می خواهند جانشین آن شوند؟» آقای بندر گفته است: «رژیم معتدل و دموکرات می آید!» متصدی این رژیم معتدل کیست؟ النصرت؟ کسانی که به غربیها می گویند بیایید و بر سر سوریه بمب و موشک بریزید، آدمهایی هستند که فکر افکار عمومی و اینکه مردم سوریه چه می خواهند و چه می گویند در سر دارند یا اینکه اسد برود و اینها جانشین او شوند؟ مردم سوریه می بایست برای جانشینی رژیم اسد بدیل داشته باشند، بدیلی که بیان کننده کینه ها و خشم ها نباشد که اگر اسد رفت، به جان هم بیافتند و سنی علوی بکشد و علوی کرد بکشد و کرد عرب بکشد! بلکه بتوانند با هم زندگی بکنند. راه حل موجود است اما چه کسی می خواهد آنرا اجرا کند؟ پیشنهاد من این است:
1- عربستان، قطر، ترکیه، آمریکا، اروپا، ایران و روسیه از سوریه بیرون بروند. روز اول مردم سوریه داشتند جنبش همگانی می کردند، اینها می خواستند قضیه لیبی را در آنجا تکرار کنند، گروههای مسلح را وارد کار کردند و سوریه را به تل خاکستر تبدیل کردند، مردم آن هم آواره، هر روز هم که کشت و کشتار. یک ملتی از رژیمش عاجز نمی شود، این دروغ است، این است که من هیچگاه نپذیرفتم که مثلا مردم ایران اگر بخواهند و برخیزند عاجز آقای سید علی خامنه ای هستند، نمی تواند از پس او بر بیاید! می توانند، پس باید به آن ملت و توانایی هایش توجه کرد، به مردم سوریه گفت که تا کجا دارید بروید؟ این هم زندگی است که برای خود درست کرده اید؟
2- هر گونه حمایت از گروههای مسلحی که از جاهای دیگر به سوریه رفته اند، قطع شود، مرزها به رویشان بسته شود تا مجبور شوند خلع سلاح شده خاک سوریه را ترک کنند.
3- تدابیری که در مورد رژیم ایران پیشنهاد کردم، عینا در مورد رژیم سوریه بکار برود به ترتیبی که این رژیم چاره ای جز تسلیم شدن به خواست مردم سوریه نبیند. البته چون در این مورد کار خصومت ها و کینه ها به این درجه رسیده است که طرف فردی را کشته و سینه اش را شکافته و قلبش را جویده چیزی نیست! و کینه به این شدت یک یا دو روز فرو نمی خوابد و محتاج کار مهم دیگری است و آن این است:
4- هر کشور و منطقه ای روشنفکران و انسانهای نماد اخلاق و معنویات دارد، به جای اینکه فرانسه و آمریکا برای مردم سوریه آلترناتیو بسازند، روشنفکران سوری، عرب، ایرانی، دنیای اسلامی، دنیای غرب و تمام دنیا جمع شوند و برای نه تنها مردم سوریه بلکه جمهور مردم منطقه(مصر، ایران و …) حمایت معنوی بوجود بیاورند و هر بار که به حقوق این مردم تجاوز می شود، نقش بسیج کننده افکار عمومی دنیا را برعهده بگیرند. زمانی به استالین گفتند: «باید هوای پاپ را هم داشت»، استالین گفت: «چند تا توپ دارد؟» با این مضمون که چون توپ و تانک ندارد، اثری ندارد! البته بعد که قشون آلمان حمله کرد و در کلیساها باز شد، معلوم شد، فهمیده است که معنویت هم به کار می آید. این امر از لحاظ حال و آینده بسیار تعیین کننده است، مثلا در مصر، هرگاه روشنفکران، سخنگویان و رهبران دینی که برای مردم اعتبار معنوی دارند(نه کسانی که اسباب دست کودتاچی ها و اخوان المسلمین اند)، حافظ مردم مصر از خشونت و گرفتار شدن به جنگ داخلی باشند؛ اولا می توانند جلوی جنگ داخلی را بگیرند، ثانیا می توانند کودتاچی ها را ناگزیر کنند که به حقوق ملی مردم مصر تمکین کنند و حق حاکمیت مردم مصر را برقرار کنند. این در مورد سوریه، ایران، پاکستان، افغانستان و …. هم اهمیت خود را دارد و یک کمبودی است که هیچ صدای معنوی در سطح این کشورها شنیده نمی شود، متاسفانه آدمهایی که می باید بیان کننده حق صلح باشند که هر انسان و هر ملت دارد همه مبلغ جنگ شده اند. به لبنان نگاه کنید که آخوند سنی تبلیغ جنگ بر ضد شیعه می کند، شیخ حسن نصراله می گوید: «من می رومف در سوریه می جنگم» و در سوریه آخوندهای طرفدار رژیم تبلیغ جنگ برضد مخالفین می کنند و آخوندهای مخالفش هم تبلیغ جنگ ضد رژیم می کنند، صدای صلح شنیده نمی شود. بین پیشنهادهایی که عرض کردم، بنظرم این مورد از همه مهمتر است.
سیاستمداران، روشنفکران، رهبران دینی، مدافعان حقوق انسان و کسانی که می توانند صدای معنویت و صلح باشند، می باید به صدا در بیایند. همانطور که ما در مورد ایران قواعد خشونت زدایی را پیشنهاد می کنیم و استقامت در برابر استبداد را از راه خشونت زدایی ممکن می دانیم این را می شود در سوریه، مصر و همه جا می شود تبلیغ کرد و پیش برد. در برابر تبلیغ خشونت که دستگاههای وسیع تبلیغاتی اسراییلی، ایرانی، عربستانی، مصری و .. که شب و روز به آن مشغولند، کو آن صدایی که تبلیغ خشونت زدایی و صلح کند!؟ این آن صدایی است که باید بلند شود، بطوری که مردم منطقه بشنوند، شرم کنند از اینکه بعد از 1400 سال از اسلام، سر اینکه «من شیعه ام، تو سنی!» همدیگر را بکشند، کسانی باید به آنها توجه دهد و آنها را از کام خشونت بیرون بیاورد تا بتوان این مشکل را حل کرد.
در این زمینه چه کار عملی می شود کرد؟ باید سیاستمداران، روشنفکران، رهبران دینی، مدافعان حقوق انسان و کسانی که می توانند صدای معنویت و صلح باشند را در همه جای دنیا شناسایی کرد و از آنها خواست که شما ساکت ننشینید، وارد عمل شوید، عملتان هم همصدا باشد. متاسفانه امکانات مادی ما برای تحرکی با این وسعت درحد صفر است، نه اینکه کوششی در این زمینه نکرده باشیم، کوششهایی صورت گرفته است، چه از راه مصاحبه ها، چه از راه کسانی که می توانیم شناسایی کنیم و صدایشان شنیده خواهد شد و …. را به جنگ خشونت فرا می خوانم، این جنگ در واقع پیروزی صلح بر خشونت است.
جمع بندی؛ فهمیدیم که این قضیه ریشه دار است و مساله سوریه تنها نیست، مساله تمام منطقه است، دو کشور از لحاظ جمعیت کوچک و از لحاظ نفوذ سیاسی و تبلیغاتی (اسراییل) و از نظر پول (عربستان) توانا، بنا بر دست گذاشتن بر روی منطقه دارند و فکر می کنند می توانند آمریکا را با خود همراه کنند. مقابله با این وضعیت در دستور کار است و از دید من این مقابله را رژیم آقای خامنه ای که مسبب پدید آمدن این وضعیت است، نمی تواند انجام دهد، بلکه به ترتیبی که عرض کردم، راه حل خشونت زدایی در سطح این کشورها و مبارزه با استبداد در همه این کشورها است و این راه حل برعهده بدیل مردمسالار و مهمتر از آن کوشش جمعی هر یک از این روشنفکران، رهبران دینی، اخلاقی و سیاسی منطقه و جهان برای مقابله با این خشونت گستری است.
رادیو عصرجدید: شما به ترکیه و نقش آن در سوریه اشاره نمودید، از آنجایی که میان ترکیه و اسراییل شکر آب است، فکر نمی کنید که اسراییل و غرب، چنین سناریویی را برای ترکیه در سر می پروراند که در آنجا نیز جنگ قومی و مذهبی راه بیاندازد؟
بنی صدر: قبلا هم گفتم، طرح اسراییل در 1980 تهیه شده است و از آن زمان تا حالا اجرا می کنند. در مصاحبه اخیر با تلویزیون کانال دو اسراییل نیز همین را گفتم: «اسراییل در کار تجزیه این کشورهاست.» ترکیه هم یکی از آنهاست، هیچ کشوری مصون نیست، خطری بزرگ کشورهای ما را تهدید می کند، فقط مساله سوریه نیست که گویا در آنجا جنگ داخلی است بلکه یک مساله عمومی است، مساله عمومی هم راه حل عمومی می طلبد. آقای اردوغان هم می خواست که رهبری دنیای سنی را برعهده بگیرد که در مورد مصر با مقابله ابرقدرت اسراییل_عربستان مواجه شد. آقای بندر به پوتین گفته است: «ما با رویه اردوغان در مصر مخالفیم، به او هم گفتیم.» آقای اردوغان باید حواسش به کشور خودش باشد، آنجا را بسازد، هنوز آنجا را به جایی نرساندی، به یاد تجدید خلافت افتادی که به ترکیه در کل دنیای مسلمان نقش هژمونیک بدهید!؟ قدری زود است!
گفتگو با رادیو عصرجدید در 8 شهریور 1392
گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 21:40 الی 22:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند:
http://www.asrjadid.com/musicvideo.php?vid=8eade25e1