درباره سوریه خبرها کمتر انتشار پیدا میکنند. یکی بدینخاطر که خبرها درباره جنایتهای اسرائیل در غزه و تاخت و تاز داعش در عراق و سقوط هواپیمای مسافری در اوکراین، پرده گشتهاند و خبرها درباره جنگ «کهنه» سوریه را میپوشانند. اما دلیل مهمترش ایناست که هردو طرف، خبرهای جنگ را سانسور میکنند. در 23 ژوئیه 2014، ژان – رونه بلیارد، تحلیلگر خاورمیانه، این اطلاعات را در باره جنگ مخالفان با رژیم و جنگ مخالفان با یکدیگر، انتشار دادهاست:
٭ عملیات قوای رژیم سوریه:
عملیات نظامی در طول خطوط جبهههای پیشین، در محلههای جبار و زملکا واقع در همسایگی جبار، ادامه دارند. ارتش رژیم یک موضع ارتش آزاد را تصرف کردهاست.
٭ عملیات نیروهای شورشی:
1. مشکل می توان وضعیت نیروهای شورشی را تشخیص داد. عمده بدین خاطر که انتشار هرگونه اطلاع ممنوع شده است و در جنگ میان آنها، سردرآوردن از اینکه «کی به کی است» را مشکل کرده است. باوجود این، مخالفان مسلح رژیم اسد می گویند جنگ فرسایشی درپیش گرفته اند تا که قوای اسد را بفرسایند. در 22 ژوئیه، قوای دولتی حمله ای به مواضع شورشیان کردند که عقب نشانده شد.
٭ جبهه اسلامی و النصره چه میکنند؟:
1. جبهه اسلامی و النصره (القاعده) در شمال عراق، در منطقههای تحت تصرف خود، درکار برقرار کردن نظم و اجرای «قانون شریعت» هستند و میگویند از این پس با فساد و آسیبهای اجتماعی بخصوص جرم و جنایت و خشونت مبارزه خواهند کرد.
2. جبهه اسلامی که با پول و اسلحه عربستان خواستار تجدید ساختار شورای عالی نظامی است. عربستان سعودی، بعد از خلع احمد طعمه از ریاست حکومتی که مخالفان تشکیل دادهاند – که خود را منحل کرد-، به چیدن مهرههای خود در صفحه سیاسی – نظامی سوریه ادامه میدهد. جبهه اسلامی که بزرگترین گروه مخالف رژیم بشار اسد است، خواستار تجدید ساختار شورای عالی نظامی شد تا که جنگ با رژیم اسد کارسازتر بگردد. جای تردید نیست که درآینده نزدیک، یک چند از سران این جبهه، در شورای نظامی جانشین نمایندگان گروههای دیگر میشوند.
درجریان ماههای اخیر، جبهه اسلامی موفق شدهاست پیشروی قوای رژیم اسد را در شمال غربی و جنوب غربی سوریه متوقف کند و کوششهای ارتش سوریه برای پاره کردن زنجیر در شرق دمشق را خنثی کردهاست. در شمال شرقی دمشق نیز پیشروی کردهاست. واین امر، در درازمدت، کار مهار دمشق توسط رژیم را مشکل میکند.
باوجوداین، جبهه اسلامی موفق نشدهاست از پیشروی داعشیها در مناطقی از شمال و شرق سوریه جلوگیری کند. بخصوص مانع پیشروی آنها در ایالت دیر الزور نزدیک عراق بگردد. به یمن پیوستن بیشماری از اعضای النصره به داعش پیروزی داعش تسهیل شد.
انقلاب اسلامی در هجرت : بدینترتیب،
● سوریه صحنه جنگی بس مرگبار و ویرانگر میان قوای تابع اتحاد سعودیها و اسرائیل و امریکا و ترکیه از سوئی و قشون بشار اسد و سپاه قدس و حزبالله لبنان از سوی دیگر شدهاست. درهمانحال میان گروههای مسلح جنگ بر سر حذف یکدیگر جریان دارد. لذا، نقش اول را پول و اسلحه و نفرات بازی میکند و قربانی اول نیز مردم سوریه و سوریه است که ویران میشود. و امر بسیار مهم اینکه
● پیش از حمله بوش به افغانستان و عراق، القاعده در صحنه بود و مرکزی در افغانستان داشت. اینک زاد و ولد کرده و چندین سازمان مسلح پدید آمده که برخی ازآنها بخون یکدیگر نیز تشنهاند: طالبان در افغانستان و پاکستان و القاعده و داعش و جبهه اسلامی و چندین سازمان که در لیبی و بوکو حرام در نیجریه و گروههای مسلح مسلمان و مسیحی در افریقای مرکزی فعالند. ولایت مطلقه فقیه نیز زادوولد کردهاست: ملامحمد عمر در افغانستان و خامنهای در ایران و البغدادی در عراق و ابو محمد الجولانی رهبر النصره هم در سوریه خلافت خویش را اعلان کرده اند. در یمن نیز «خلافت اسلامی» اعلان شدهاست.
● در همانحال، قلمرو عملیات از افغانستان و پاکستان تا شمال آفریقا است.
● در کشورهای حوزه عمل این گروهها تجزیه واقعیت جستهاست: افغانستان میان قوای دولت و قوای طالبان تقسیم شده و منطقه پشتون منطقه نفوذ طالبان است. در عراق و سوریه، منطقههای کرد نشین و سنی نشین و شیعه نشین و… عملاً از یکدیگر جدا شدهاند.
● در 23 ژوئیه (2 مرداد) خامنهای گفتهاست: تنها راهحل فلسطین مبارزه مسلحانه است و ساحل غربی رود اردن نیز باید مسلح شود. باتوجه به طرزفکر و عمل او، یعنی اینکه در آنجا نیز میان گروههای فلسطینی جنگ بشود و در نتیجه حماس و جهاد اسلامی نیز براین منطقه مسلط شوند.
● دو رژیم، یکی رژیم سعودیها و دیگری رژیم ولایت مطلقه فقیه بیشترین نقش را بعنوان کارگزار نوع جدید جنگ صلیبی در منطقه دارند: نخستین جنگهای صلیبی با گسیل قوا از کشورهای اروپائی به فلسطین انجام گرفت. و اینک، با پول نفت کشورهای مسلمان که غرب به ثمن بخس میبرد و با اسلحهای که با همان پول از غرب خریداری میشود، جنگ صلیبی بسود حاکمیت غرب بر کشورهای مسلمان، توسط خود مسلمانها انجام میگیرد. یعنی گروههای مسلح باهم میجنگند.
● ماهیت رژیمهای اسرائیل و عربستان و ایران یکی هستند چراکه هرسه روش «النصر بالرعب» را بکار میبرند. سخنان یک مقام ارتش اسرائیل در باره هدف ترس خالی از ابهام است: هدف جنگ ایجاد ترس و اطاعت از ترس است. در همانحال، سه رژیم، مثل ظروف مرتبطه، بایکدیگر رابطه دارند و یکدیگر را حفظ میکنند.
این وضعیت، تنها حاصل سیاست امریکا و اروپا (بمنزله دنباله رو) در خاورمیانه نیست. بیشتر حاصل بینقش شدن مردم کشورهای مسلمان در سرنوشت خویش است. حاصل این بینقش شدن، دولتهائی هستند که غرق فسادند و النصر بالرعب را روش کردهاند و درجهان، مظهر فساد وخشونتگستری و بیوقر و اعتبار هستند. جنایت بیقید و بند و بی حد و حصر اسرائیل در فلسطین، حاصل ناتوانی فلسطینیها از زندگی بایکدیگر و نداشتههای آنها است. هرگاه برآن میشدند نداشتهها را داشتهها کنند و در درون، از تضاد به توحید بگرایند، آن اعتبار لازم را میجستند که امکان دست زدن به جنایت را از اسرائیل میستاند و آنها را به احقاق حقوق خود توانا میکرد.
٭ ترس از گسترش دامنه عمل گروههای مسلح به غرب و ضرورت تغییر:
1. در 23 ژوئیه 2014، حکومت نروژ اعلان خطر کرد که توطئه تروری طراحی شده و قراراست به زودی اجرا شود. مجریان کسانیهستند که برای جنگ در سوریه رفته بودند. امکان دامنگستردن جنگ به غرب، از سوئی، و این واقعیت که تجزیه کشورهای منطقه میتواند خطرخیزتر باشد بدینخاطر که مهار گروههای مسلح را تا حد ناممکن مشکل سازند، از سوی دیگر، سنجش آینده نزدیک و میان و درازمدت ،غرب را برآن داشتهاست که تغییر تعادل قوا در منطقه را ضرور بدانند.
2. پیش از این، محافظهکاران جدید امریکا، توسط حکومت بوش، نقشه «دموکراسی در خاورمیانه بزرگ» را به اجرا گذاشتند که پوششی بود برای طرح مشترک آنها و اسرائیل برای تجزیه کشورهای منطقه. اما اینک، در امریکا و اروپا، تمایلی قوی خواهان تعادل قوائی در منطقه هستند که هم اتحاد اسرائیل و دولت سعودیها را محدود بگرداند و هم امکان برچیدن بساط گروههای مسلح را فراهم کند. اما
3. چنین تعادلی نیاز به دولتهای حقوقمدا دارد که از شهروندان نمایندگی کنند و از بیشترین اعتبار برخوردارباشند. حالآنکه چنین دولتهائی که نماد استقلال و آزادی باشند، با سلطه غرب سازگار نیستند. بنابراین، غرب هوادار جانشین شدن رژیمهای کنونی با دولتهای نماد استقلال و آزادی نمیشود. الااینکه هرگاه مردم کشورهای منطقه حقوق و توانائیهای خود را به یادآورند و برآن شوند سرنوشت خود و کشورهاشان را دردست بگیرند، غرب در موقعیتی نیست که بتواند سد راه آنهاشود. نیاز به بدیلی مظهر استقلال و آزادی در همه کشورها است تا خلاء پر شود و کشورهای منطقه از خطر بزرگی برهند که حیات ملی آنها را تهدید میکند.