back to top
خانهتحلیل و وضعیت سنجیوضعیت سنجی 2: لیبی در آتش خون تجربه تغییر رژیم با مداخله...

وضعیت سنجی 2: لیبی در آتش خون تجربه تغییر رژیم با مداخله قدرتهای خارجی:

libya 2014  لوموند 30 ژوئیه 2014، سرمقاله‌ای گویا انتشار داده و درآن، کار خود در دفاع از مداخله قدرتهای خارجی در لیبی بقصد سرنگون کردن رژیم قذافی را نیز انتقاد کرده‌است:

● گروه‌های مسلح به جان هم افتاده‌اند و لیبی را سرزمین آتش و خون کرده‌اند. با این شعار «خون شهیدان بیهوده برزمین ریخته نشد، یکدیگر را می‌کشند. کدام اطمینان وجوددارد که این خون بیهوده برزمین ریخته نشده‌است!؟

    کشور در باطلاق بلبشو فرو می‌رود و بسیاری از مردم لیبی حسرت دوران قذافی را می‌خورند. همان دیکتاتور که «شهیدان» انقلاب 2011 در سرنگون کردن رژیمش شرکت کردند… اما برای چه؟

● لیبی دارد متلاشی می‌شود، اندک ساختارهای سیاسی – اداری که بعد از 2011 ایجاد شده‌اند، فرومی‌ریزند. زندگی اقتصادی متوقف است. کشورهای بزرگ و نیز گروه‌های مشاور و امداد سازمان ملل متحد، اتباع و اعضای سفارتخانه‌های خود را از لیبی می‌برند. تریپولی، پایتخت و بن‌غازی، دو شهر بزرگ لیبی، و شهرهای بزرگ دیگرش که نیمی از جمعیت 7 میلیون نفری کشور در آنها به سر می‌برند، صحنه جنگ میان باندهای مسلح رقیب هستند. مدت دو هفته است که جنگ روز به روز شدت می‌گیرد.

    باندهای درگیر با اسلحه سنگین در شهرها و دو فردوگاه بزرگ کشور، یکی فرودگاه تریپولی و دیگری فردوگاه بن‌غازی، با یکدیگر می‌جنگند. تیراندازیهای دوطرف فردوگاه‌‍‌ها را که گرفتار آتش سوزی نیز شده‌ و بخشی از آنها سوخته‌است، غیر قابل استفاده کرده‌اند. تریپولی یک ذخیرگاه عظیم نفت و گاز دارد که تهدید به انفجار می‌شود. در 29 ژوئیه جهادگرایان پایگاه نظامی اصلی بن غازی را به تصرف خود درآوردند. در این پایگاه انبار اسلحه‌ای از بیشمار سلاحهای مختلف وجود دارند. 

 

٭ سلطه گروه‌های مسلح جانشین دیکتاتوری سبع شده‌است:

● در میان خرده زد و خوردها در این‌جا و آن‌جای لیبی، دو جنگ عمده میان دو جبهه جریان دارد که سازش میانشان ناممکن است: یک طرف نیروهای تحت امر ژنرال خلیفه حفتر که در جبهه «کرامت» گردآمده‌اند و از حمایت عناصری از رژیم پیشین و گروه‌های مسلح منطقه زنتان، در غرب لیبی، برخوردارند. و در طرف دیگر، جبهه‌ای از اخوان‌المسلمینی‌ها و گروه‌های جهادگرا که از حمایت گروه‌های مسلح شرق لیبی برخوردارند.

● آدم ربائی و قتل و غارت و تسویه حسابهای سیاسی اموری بس رایج شده‌اند و آتش توپخانه‌ها متوقف نمی‌شود. مردم لیبی در ناامنی روزافزونی بسر می‌برند. رؤیای یک لیبی بردبار و روابین محو شده‌است. گروه‌های مسلح سبع و آدمکش و قبیله‌ای کاملا بیگانه با یک دولت حقوقمدار، جانشین رژیم سبع و آدمکش و قبیله‌ای قذافی شده‌اند. 

● ممکن نیست این پرسش را مطرح نکرد: آیا مداخله امریکا و فرانسه و انگلستان و حمایتشان از شورشیان در 2011، – همان مداخله که روزنامه ما، لوموند، نیز از آن حمایت کرد- بجا بود؟ آیا واشنگتن و لندن و پاریس کاردرستی را انجام دادند که با بمباران لیبی سبب غلبه شورشیان بر قوای قذافی شدند؟  بعد از وقوع، طرح این‌گونه پرسشها آسان است. اما تصمیم سیاسی به مداخله، گاه فوریت می‌یابد و می‌باید فوری اتخاذش کرد. اغلب به دلایل انسان دوستانه این‌گونه تصمیم‌ها اتخاذ می‌شوند. باوجوداین، با توجه به بلبشوئی که لیبی را بکام خود کشیده‌است، نمی‌توان این‌گونه پرسشها را مطرح نکرد.

 

انقلاب اسلامی: توجیه لوموند برای خطای آن روز خویش، توجیهی سبک و بیانگر سبک مغزی دولتهای غرب است: چگونه بتوان پذیرفت که سه دولت امریکا و انگلستان و فرانسه و دیگر دولتهای عضو ناتو، درباره پی‌آمد تصمیم خود نیاندیشیده، به عذر «فوریت» و «ملاحظات انسان دوستانه» در کشوری با ویژگی‌ های لیبی – که این دولتها این ویژگیها را نیک می‌ شناختند – دست به اقدامی نظامی بدان حد گسترده بزنند و بیاورند بر سرش آنچه را که سرمقاله نویس لوموند، بدان، تنها اشاره می‌ کند؟

    نشریه انقلاب اسلامی در آن روزهای سیاه، نه تنها سرهنگ خلیفه حفتر، عضو سیا، را معرفی کرد، بلکه بی‌وقفه پی‌آمدهای تغییر رژیم توسط قدرتهای خارجی را بر شمرد. آقای بنی‌صدر نیز مرتب دروغگوئی دولتهای غرب را افشا کرد. امروز نیز لوموند راست نمی‌نویسد. راستی این‌است که «ملاحظات انسان دوستانه» دست‌آویزی بیش نبودند. آیا لوموند از یاد برده‌است که غربیان چون لاشخور به جان ذخایر ارزی عظیم لیبی و ثروت نفت این کشور افتادند؟ آیا واقعا لوموند نمی‌داند که قرار غرب براین بود که ناتو سناریو لیبی را در سوریه تکرار کند؟ اگر روسیه و چین چراغ سبز داده بودند، سوریه سرنوشتی غیر از لیبی پیدا می‌کرد؟ موافقت نکردن روسیه و چین سبب نشد که غرب بی‌کار بنشیند، از طریق دیگری سناریو لیبی را در سوریه تکرار کرد و حاصل آن، وضعیت امروز سوریه و عراق است. 

     هنوز سرمقاله نویس لوموند نمی‌خواهد رویاروئی واقعی در لیبی را باز نویسد. درحقیقت، یک طرف جنگ در لیبی، همچنان امریکا است. خلیفه حفتر آدم سیا است و امریکا و «متحدانش» می‌خواهند دولتی به ریاست این شخص بر لیبی حاکم کنند. درحقیقت، بهانه مداخله در لیبی، استقرار دموکراسی در این کشور بود اما، درجا، دموکراسی قربانی هدفی دیگری شد که استقرار دیکتاتوری دست نشانده در لیبی با دو هدف شد: سلطه غرب بر ثروت ملی لیبی و مهار گروه‌های مسلح که در نیمه شمالی قاره افریقا و بسا خود اروپا «منافع» و امنیت غرب را به خطر انداخته‌اند. براین دو هدف، سدکردن موجهای انسانی که از افریقا بسوی اروپا روانند را هم باید افزود. همان موجها که قدافی ‌می‌پنداشت چون مهارشان می‌کند غرب درصدد سرنگونیش برنخواهد خواست و فکرش خطا بود.

 

٭ یادآوری به لوموند: ناتو لیبی را ویران کرد و مصر و سوریه و اوکراین می‌توانند همان سرنوشت را پیدا کنند:

 

   در 27 ژوئیه گلوبال ریسرچ، مقاله‌ای به قلم تونی کارلاتوجی، انتشار داد. داده‌های زیر را از آن مقاله می‌آوریم:

● خلیفه حفتر که سیا او را وارد لیبی کرد تا فرماندهی نیروهای زمینی را درجنگ ناتو برضد رژیم قذافی برعهده بگیرد، امروز، همان سخن را می‌گوید که قذافی در 2011 می‌گفت: جنگ در بن غازی تا وقتی که منطقه از تروریستها پاک نگردد، ادامه می‌یابد. قذافی هم همین جمله را گفت. با این تفاوت که آن روز غرب تروریستهای امروز را انقلابیهای جانبدار دموکراسی می‌خواند و حمایت از آنها را واجب می‌شمرد و امروز تروریستشان می‌خواند و از میان برداشتن آنها را واجب می‌داند.

 

● ناتو لیبی را ویران کرد:

   شقاوتی که ناتو در ویران کردن و کشتن مردم لیبی، آنهم در پوشش «مداخله انسان دوستانه» بکاربرد، ازیاد نرفتنی است: قوای هوائی ناتو و دستیاران ناتو در زمین، برخی از شهرهای لیبی را با خاک یکسان کردند. این شهرها را از هوا بمباران و از زمین محاصره و گلوله باران کردند تا که تسلیم شدند. در برخی از شهرها و شهرکها ساکنان را کشتار کردند. مردمشان ناگزیر شدند به مرزهای لیبی بگریزند. شهری مثل توارغا، در جنگ خانه به خانه، به قول دیلی تلگراف، 10 هزار از جمعیتش نفله و شهر ویران شد. بعد از سقوط تریپولی، سرت و دیگر شهرهای لیبی که دربرابر قوای هوائی و زمینی ناتو و دستیارانش مقاومت می‌کردند، گرفتار بلبشوئی خونین و بس ویرانگر شدند. حکومتی که در تریپولی برقرار شد، گرفتار بلبشو ماند و قوای امنیتیش رقیب یکدیگر و رویاروی یکدیگر بودند و شدند. تا که خلیفه حفتر گفت دولت منم و بدون موافقت تریپولی به بن غازی لشگر کشید.

● چند سال از «انقلاب» لیبی می‌گذرد و بسیاری از ساخته‌های رژیم قذافی از میان رفته‌اند. هم‌اکنون صحبت دعوت از قوای زمینی ناتو برای وارد شدن به لیبی و جنگ با گروه‌های مسلح‌است. ناتو یک ملت را ویران کرد. شرکتهای غربی به جان ثروت لیبی افتادند و اینک درکار آنند که به لیبی ساختاری بدهند که آن‌را همچنان در مهار آنها نگاه دارد. سرنوشت لیبی همان سرنوشتی است که در انتظار سوریه و مصر و عراق و اوکرائین است

● در مورد کشورهای مصر و عراق و سوریه و اوکرائین، «اطاق‌های فکر و دولتهای غرب و وسائل ارتباط جمعی غرب همان روش را اتخاذکرده‌اند که در مورد لیبی درپیش گرفته بودند. اغلب سازمانهای غیر دولتی بکار دادن پول به گروه‌های مسلح و مسلح کردن آنها می‌روند. کلمه‌هائی چون «دموکراسی» و «ترقی» و «آزادی» و مبارزه بر ضد «دیکتاتوری»، کلمه‌های آشنائی هستند. بکاربرندگان این کلمه‌ها توسط غرب سخت مسلح و حمایت می‌شوند:

– در سوریه، گروه‌های مسلحی که به خود «ارتش آزاد» نام نهاده‌اند، توسط غرب مسلح و حمایت می‌شوند. کار وسائل ارتباط جمعی غرب توجیه چرائی اقدامات ناتو و حمایت این گروهها توسط ناتو است.

– در مورد مصر، ابهامی وجود دارد: از اخوان‌المسلمین، نخست در مصر حمایت شد. در سوریه همچنان حمایت می‌شود. اما اینک در مصر، کودتای نظامی روی داده و اخوان‌المسلمین را سرکوب می‌کند.

– در اوکرائین، «طرفداران دموکراسی» و «هواداران اروپا»  راست افراطی و نئونازی از کار درآمدند و خشونت را روش کردند.

 

انقلاب اسلامی: در مورد اوکرائین، نیز مطالبه مداخله خارجی، کشور را گرفتار گروه‌های مسلحی کرده‌است که برخی به غرب و برخی به روسیه وابسته‌اند. به سخن دیگر، مثال دیگری است از سرنوشتی که مردمی پیدا می‌کنند وقتی به استقلال و جدائی ناپذیریش از آزادی بها و تمام بها را نمی‌دهند.

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید