در 21 سپتامبر، ظریف، وزیر خارجه رژیم با کری، وزیر خارجه امریکا، دیدار کرد. این امر که این دو هم درباره اتم و هم درباره همکاری در جنگ با داعش صحبت کردهاند، گویا است. وسائل ارتباط جمعی رژیم تنها به این بسنده کردهاند که گفتگو سبب پیشرفت شدهاست. از قول ریباکف، معاون وزارت خارجه روسیه، نوشتهاند که پیشرفت کم اما در مواردی بعمل آمدهاست که تا این زمان، هیچگونه پیشرفتی بعمل نیامده بود. اما در گزارشهای منتشره توسط خبرگزاریها، نکات مهم دیگری هست که وسائل ارتباط جمعی رژیم آنها را سانسور کردهاند. نخست بنگریم در این گزارشها چه نکاتی وجود دارند:
● ایران و امریکا جازم به همکاری درجنگ با داعش هستند و پیشنهاد امریکا به ایران با حسن تلقی ایران روبرو شدهاست:
☚ نکات مهم و مشترک خبرگزاریهای غرب در باره گفتگوهای کری با ظریف عبارتند از:
● در دیدار 21 سپتامبر کری با ظریف، کری به او گفت: علت دعوت نکردن از ایران بخاطر مشکلی است که دولت سعودی و دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس با حضور ایران دارند. وگرنه، جنگ با داعش، جنگ مشترک دو کشور است. مقامهای ایرانی آگاه از وضعیت میگویند قسمت اول گفتگو به داعش اختصاص یافت و دو کشور جازم به همکاری در جنگ با داعش هستند. دو طرف، از این که موضع امریکا در مسئله اتم ایران، انعطاف پذیرفتهاست، راضی بودند.
●تازهترین پیشنهاد امریکا (برجا ماندن سانتریفوژها و برداشتن لولههای آلومینیومی متصل کنندهای که تشکیل شدن آبشارها و غنی سازی اورانیوم را ممکن میسازند)، با موافقت غافلگیرانه ایران روبرو شد.
از قرار، ایران براین باور است که مصالحهای براین پایه، به ایران اجازه میدهد تأسیسات غنی سازی اورانیوم را حفظ کنند تا اگر خارجیان سوخت اتمی برای نیروگاه اتمی به ایران نفروختند، خود بتواند اورانیوم را غنی کند.
☚ پس از انتشار خبر پیشنهاد جدید امریکا در روزنامه نیویورک تایمز، واکنشهای مخالفت آمیز، در امریکا و در ایران، اظهار شدند:
● در امریکا، 31 سناتور به اوباما نامه نوشتند و از امتیاز دادن به ایران ابراز نگرانی کردند.
● در ایران، ارگانهای تبلیغاتی وابسته به خامنهای و سپاه پاسداران، این پیشنهاد را بازکردن پیچ و مهرههای تأسیسات اتمی ایران ارزیابی کردند و نوشتند که اوباما زمانی گفته بودهاست اگر توان داشتم تمامی پیچ و مهرههای تأسیسات اتمی ایران را باز میکردم و این تأسیسات را بر میچیدم و پیشنهاد امریکا جز بازکردن پیچ و مهرههای تأسیسات اتمی ایران نیست.
● باوجود این، علی لاریجانی، رئیس مجلس مافیاها، با جملههائی که ویژه تربیت شدگان رژیم است، به پیشنهاد روی خوش نشان دادهاست: او پیشنهاد را ناز و کرشمه امریکا خوانده و گفتهاست ایران اهل منطق است و نیاز به ناز و کرشمه امریکا ندارد.
پیش از این که به ربط گفتگوهای اتمی با سیاست امریکا در منطقه، از جمله داعش، و نیز به احتمال عدم توافق و این و یا آن نوع توافق بپردازیم، بجاست بنبست را بیابیم. باآنکه مرتب خاطر نشان کردهایم که بحران اتمی را رژیم ساختهاست و بنبست آن را یکی رژیم و دیگری ظروف مرتبطه رژیم بعلاوه اسرائیل و بعلاوه بخشی مهم از دستگاه حاکمه امریکا (محافظهکاران جدید بعلاوه رهبری حزب جمهوری خواه که رژیم ایران را خطرناکتر از داعش میدانند) و بعلاوه دولت سعودیها و شیخهای خلیج فارس و مصر، پدید آوردهاند، اینبار، به درون رژیم میرویم و بنبست ساز را میجوئیم:
● حاصل کاوش در «بیت رهبری» و درون دستگاه وابسته به او، باوجود بیماری خامنهای، او و دستگاهش بنبست سازانند:
1. مسئلهای که خامنهای و بیت او و دستگاه تبلیغاتیش با آن روبرو است، اینست: کدام توافق برای «رهبر» زیانمند و در تعیین جانشین نامطلوب از دید او، مؤثر است؟ پاسخی که به این پرسش دادهاند، اینست: آن توافقی که خط قرمز تعیین شده توسط «رهبر» را نادیده بگیرد. الا اینکه، به دنبال پیشنهاد جدید امریکا، خامنهای و بیت و دستگاه او راه پس و پیش را برخود بسته میبینند. توضیح اینکه خامنهای خود گفته بود زمانی که برنامه تولید برق ایران بطور کامل اجرا شود، ایران نیازمند 190 هزار سو اورانیوم غنی شده خواهد بود. پس بنابر قول او، نیاز تابع تقاضا است و تا آن زمان، ایران نیازمند غنی کردن اورانیوم نیست. زیرا نه تنها روسها سوخت اتمی نیروگاه بوشهر را میدهند بلکه میگویند بعد از گذشت 10 سال نیز باز آنها این سوخت را تأمین خواهند کرد.
باتوجه به این امر که دوران کنترل فعالیتهای اتمی ایران، بنابر پیشنهاد امریکائیها میان 10 تا 20 سال است، پس تا پایان دوره اگر 10 سال تعیین شود، ایران نیازمند غنی سازی اورانیوم نخواهد بود. لذا، رد پیشنهاد ایران، بمعنای ایناست که خامنهای بهانه جوئی میکند و نادانسته خط قرمزی کشید و اینک میبیند، حریف به استناد همان خط قرمز، پیشنهاد تهیه و تسلیم کردهاست.
بنابراین، موافقت با پیشنهاد امریکا، وقتی به حال خامنهای سودمند است که «صورت ظاهر» آن منطبق باشد با خط قرمز او.
2. باز، حاصل گفتگوها در «بیت رهبری» ایناست که شکست گفتگوها دوبازنده خواهد داشت: یکی خامنهای و دیگری روحانی و یک برنده خواهد داشت که بدیل رژیم و نیز «سران فتنه» هستند. اگر «توافق محدود» را نخست وسائل ارتباط جمعی وابسته به سپاه و «بیت رهبری» مطرح کردند، بدینخاطر است که میپندارند چنین توافقی بسیار بیشتر بسود خامنهای و بسیار کمتر بسود روحانی است.
درباره اثر توافق بر رژیم، رأی زنیها در دستگاه خامنهای به نتایجی رسیدهاند:
2.1. «ترفند جدید امریکا» اینست که توافقی را به ایران تحمیل کند که الف. عبور از خط قرمز ترسیم شده توسط «رهبری»، بنابراین، به زیان «رهبری» و بسود سران فتنه و اصلاح طلبان باشد و روحانی ناگزیر شود بطرف آنها برود و در این وضعیت که خامنهای بیمار است، تعادل قوا در درون رژیم به زیان دستگاه خامنهای و سران سپاه برهم بخورد. رأی زنی به این نتیجه رسیدهاست قراربود بعد از توافق ژنو، توافق نهائی با همان محتوی انجام بگیرد و «رهبری» هم بیاعتبار و هم ناتوان بگردد. خط قرمزی که او رسم کرد، مانع از انجام توافق نهائی با آن کم و کیف شد. حالاهم باید «رهبر» اقدامی بکند.
2.2. پیش از «انتخابات» مهندسی شده ریاست جمهوری، یکی از فرماندهان سپاه گفتهبود: هرگاه وضعیت عراق و سوریه همین بمانند که هست، امریکا برای گفتگو به سراغ ایران میآید. اما وضعیت همان نماند و داعش پیدا شد و حکومت عراق تغییر کرد. حالا هم، برغم همکاری در جنگ با داعش، تبلیغ رسمی دستگاه خامنهای اینست که داعش را امریکا برضد ایران ساخته و برای تهدید کردن ایران بکار میبرد. و با آنکه تبلیغ علنی شاخه تبلیغاتی خامنهای و سپاه اینست که امریکا نه قادر به جنگ با ایران و نه توانا به تشدید تحریمها است، اما این تبلیغ دروغ پوشش نگرای شدید خامنهای و سران سپاه از شکست گفتگوها و وضع شدن تحریمهای جدید باوجود اشباع بودن بازار از نفت است. درجا، امید به حل مسئله جای به یأس از حل آن میدهد و نخستین اثرش تشدید تورم و گریز سرمایهها و استعدادها از کشور است. لذا خامنهای و دستگاه او میداند که در موقعیت تدافعی و نه در موقعیت تهاجمی است. حاصل بحث و شور اینست که «رهبری» میان دو سنگ آسیاب است: یکی تن دادن به پیشنهاد امریکا – که در این صورت باید جرح و تعدیل شود تا صورتا با خط قرمز «رهبر» سازگار شود – و دیگری شکست گفتگوها و پیآمدهای تحمل شکنش. لذا،
2.3. دستگاه تبلیغاتی باید بشدت تبلیغ کند که پیشنهادهای جدید درباره حفظ سانتریفوژها و برداشتن لولههای آلومینیومی و نیز آنچه درباره کارخانه آب سنگین اراک و تأسیسات فردو پیشنهاد میشود، خالی کردن خط قرمز رهبری از محتوی است. «دلواپسان» میباید دلواپسی شدید اظهار کنند تا که پیشنهادها هرچه بیشتر «حفظ ظاهر» کنند. و
2.4. هدف پیشنهادهای جدید امریکا تغییر رژیم از درون، است: تقویت هرچه بیشتر «جبهه اصلاحات» و تضعیف هرچه ممکنتر خامنهای و نهادهای تحت امر او (سپاه و…). بنابراین، بدترین توافق، توافقی است که مردم ایران و جهان آن را بسود «جبهه اصلاحات» و به زیان دستگاه ولایت فقیه ارزیابی کنند.
از دید دستگاه ولایت فقیه نیز، سرانجام پیدا نکردن گفتگوها، سبب سوختن «رهبر» و دستگاه رهبری میشود. زیرا نه تنها مردم بیش از پیش به این نتیجه میرسند که بنبست خامنهای و ولایت مطلقه فقیه است، بلکه «اصولگرایان» هم موقعیت خویش را به زیان او تحکیم میکنند. زیرا میدانند که الف. خامنهای کسی غیر از آنها ندارد و ب. کارشکنیها که میکنند برای اینست که رژیم غیر از آنها کسی را نداشته باشد و قدرت و اختیار از آنها باشد. آنها خود را کسانی میدانند که در بیرون مرزها، جنگیدن و خون دادن با آنها است و در درون مرزها نیز تنها حامیان ولایت فقیه هستند. پس اختیار کشور حق آنها است. از اینرو،
2.5. در «بیت رهبری»، دو تمایل رویارو هستند و بیماری خامنهای عامل تشدید این رویاروئی شدهاست:
– تمایلی که میگوید نباید از عدم توافق بر سر اتم باکی داشت. این تمایل دیگر نمیگوید نمیتوانند نفت را تحریم کنند زیرا قیمت آن بشکهای 200 تا 250 دلار میشود. چراکه در 22 سپتامبر، سفیر چک در بغداد گفتهاست: داعش نفت را بشکهای 25 دلار در اروپا بفروش میرساند. داعش 11 منطقه نفتی را در عراق و سوریه کنترل میکند و نفت را به این قیمت به ترکیه و برخی از کشورهای اروپائی میفروشد. این بار میگوید امریکا در موقعیتی نیست که تحریمهای جدید وضع کند!
– و تمایلی که میگوید هر توافقی بهتر از عدم توافق است. زیرا پایان ولایت فقیه در محتوائی است که تا به حال داشتهاست. این تمایل بشدت نگران منزوی شدن خامنهای در سطح رژیم نیز است.
2.6. با توجه به این رویاروئی و رأی زنیها، خامنهای و نزدیکان او به این نتیجه رسیدهاند که بهترین توافق آن توافقی است که بسود «رهبری» و سبب جدا شدن روحانی از «سران فتنه» بگردد. خامنهای «سران فتنه» را عامل قرارگرفتن خویش در تنگنا میداند و بیش از پیش جازم به حذف آنها است. او میخواهد همان کار را بکند که خمینی کرد. یعنی مزاحم را تا زنده است از سر راه بردارد و بخصوص نگذارد مانع از «انتخاب» جانشینی بگردند که او درنظر گرفتهاست.
☚ از آن سو، روحانی قصد رفتن برای شرکت در اجلاس سازمان مللمتحد را نداشت. زیرا رفتن و همزمان، شکست گفتگوها به پای او نوشته میشد. شماری از مشاورانش او را بر میانگیختند به نیویورک برود و با اوباما نیز دیدار کند و به بحران اتمی پایان بدهد و برنده و پیروز به ایران بازگردد. اما خوداو براین نظر بودهاست که باید موافقت خامنهای را به نتیجه رساندن گفتگوها بدست آورد. خوشبینی که ظریف، در 21 سپتامبر، درباره به نتیجه رسیدن گفتگوها اظهار کر د، میتواند گویای آن باشد که روحانی، در ملاقات با خامنهای، موافقت او را بدست آوردهاست. اما برای چه نوع توافقی؟
٭ کدام توافق؟ توافق جامع محدود و یا توافق جامع نامحدود؟:
دانستیم که از دید خامنهای و دستیاران او، بهترین توافق اتمی آن توافقی است که بسود او باشد و روحانی را هم در جمع او نگاهدارد و حذف «خط قرمزی» ها را نیز آسان کند. اما محتوای این توافق چه میتواند باشد؟ برای یافتن پاسخ، نخست ببینیم منتشر شدهها چه اطلاعهائی را در اختیار میگذارند:
☚ در ۱۳۹۳/۰۶/۲۷، ظریف، در گفتوگو با رادیو انپیآر آمریکا، گفتهاست «اگر رسیدن به هر توافق اتمی را با نرسیدن به هیچ توافقی مقایسه کنید، ترجیحا رسیدن به نوعی توافق بسیار بهتر است».
☚ پیش از او، در 25 شهریور 93، سایت نامه، را «توافق جامع محدود» را ممکن دانسته و در باره آن، این توضیح را دادهاست:
● اوباما (دموکرات ها) دور اول ریاست جمهوری خود را با موفقیتهای عمدهای در عرصه سیاست خارجی به پایان رساند. خروج نیروهای آمریکایی از عراق، پیمان استارت نو با روسیه، کاهش مداخله نظامی در افغانستان و … از جمله این موفقیتها است. اما وی در دور دوم ریاست جمهوری خود تاکنون در عرصه سیاست خارجی با ناکامی مواجه شده است. آمریکا در بحران اوکراین به دست روسیه تحقیر و در سوریه عملا به سُخره گرفته شد و در افغانستان و عراق با چالش اساسی روبرو است. لذا تنها موفقیتی همچون حصول توافق جامع با ایران در موضوع هسته ای می تواند اوباما و دموکرات ها را در عرصه سیاست خارجی باقی نگاه دارد تا در انتخابات کنگره و سپس ریاست جمهوری حرفی برای گفتن در برابر جمهوری خواهان داشته باشند.
● از آن طرف ایران نیز به حصول توافق جامع در موضوع هسته ای نیاز مبرم دارد. آقای روحانی به خوبی میداند که تنها حصول توافق و رفع تحریمها میتواند اقتصاد ایران را از بحران کنونی خارج کند تا وی بتواند به بخش وسیعی از وعدههای انتخاباتی خود جامه عمل بپوشاند.
● به لحاظ استراتژیک نیز توافق جامع میان ایران و 1+5 می تواند منجر به امکان همکاری های امنیتی در مقابله با گروههای تروریستی در منطقه گردد و در غیر این صورت معلوم نیست چه آیندهای برای وضعیت ژئوپلیتیک منطقه رقم خواهد خورد. این موضوعات تماما حاکی از اهمیت راهبردی و حیاتی توافق جامع هستهای برای ایران و آمریکا است. لذا طرفین باید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از شکست مذاکرات به کار گیرند.
… تمدید دوباره برنامه اقدام مشترک بی فایده (و بلکه آسیب رسان) است و طرفین باید با پیش بردن مذاکرات به مرحله ای جدید، به یک توافق جامعِ محدود و زمانمند دست یابند. توافق جامعِ محدود بدان معنا است که طرفین توافق خواهند کرد که تمام مؤلفههای مدنظر در توافق جامع (و یا حداقل بخش عمدهای از آن) را در محدوده زمانی مشخص (مثلا یک سال) به اجرا بگذارند. یعنی به طور مثال برای یک سال تمام تحریم های یک جانبه آمریکا علیه ایران لغو شده و در مقابل تعداد سانتریفیوژهای ایران از میزان کنونی افزایش نیافته، سطح غنی سازی در حد همان 5 درصد باقی بماند و میزان همکاریهای داوطلبانه ایران با آژانس افزایش یابد.
این اقدام می تواند چند حُسن داشته باشد. اول آنکه مانع شکست مذاکرات شده و فرصت بیشتری در اختیار طرفین قرار خواهد داد. دوم آنکه این تصمیم می تواند در پیشبرد سیاست های داخلی طرفین (ایران و آمریکا) موثر باشد. سوم آنکه در صورت عدم توافق و پایان زمان مشخص شده، امکان بازگشت به مواضع قبلی برای طرفین وجود دارد. چهارم آنکه در برهه کنونی این اقدام میتواند زمینه همکاریهای امنیتی برای مقابله با تروریسم در منطقه را فراهم سازد که این امر خود میتواند در اعتمادسازی و تقریب دیدگاهها موثر باشد. و مهمتر از همه آنکه در این مدت طرفین میتوانند به “اصلاح تصویر” خود در ذهنیت طرف مقابل اقدام کنند.
لذا آنچه طرفین باید در مدت باقی مانده تا سوم آذر انجام دهند مذاکره درباره کیفیت (میزان و سطح اقدامات) و کمیت (مدت زمان) توافق جامعِ محدود است.
● در پایان ذکر یک نکته ضروری می نماید و آن اینکه به نظر نمیرسد اخذ این تصمیم تاکتیکی برای ایران مشکلتراز طرف مقابل باشد. اگرچه ایران عنوان کرده میزان سانتریفیوژ موردنیازش برای برنامه هستهای “190 هزار سو” است؛ اما همانطور که در صحبت رهبر انقلاب مشخص است این میزان مربوط به آینده است و در حال حاضر ایران به این میزان “سو غنی سازی” نیاز ندارد. رهبر انقلاب چندی پیش عنوان کرده بود: “مسئولین ما میگویند ما به 190 هزار «سو» احتیاج داریم. ممکن است این نیاز مال امسال و دو سال دیگر و پنج سال دیگر نباشد اما این نیاز قطعی کشور است.”
نکته ی که در این صحبت وجود دارد اول نیاز آتی ایران به این مقدار “سو غنی سازی” است و دوم اینکه با استفاده از سانتریفیوژهای نسل جدید میتوان برای تولید 190 هزار سو غنی سازی از میزان کمتری سانتریفیوژ بهره برد. به طور مثال ماشینهای نسل هشت که جدیدترین ماشینهای سانتریفیوژ هستند، از ظرفیت 24 سو غنیسازی برخوردارند که در صورت استفاده تام و تمام از این ماشینها ایران برای تولید 190 هزار سو غنی سازی به کمتر از 8000 سانتریفیوژ نیاز خواهد داشت.
«توافق جامع محدود» با این ویژگی، بخصوص با پیشنهاد جدید امریکا که دست کاریهای لازم نیز در آن بعملآید، مطلوب خامنهای است. روحانی نیز از آن سود میبرد. البته بشرط آنکه مثل «نهادهای انقلاب» که صفت موقت آنها به صفت دائم تبدیل شد، این توافق نیز صفت دائمی پیدا کند. وگرنه، اقتصادی از نوع اقتصاد ویران ایران را با توافقی که سررسید آن یک سال است، نمیتوان از وضعیت کنونی بدرآورد.
☚ توافق جامع نهائی با همین محتوای توافق جامع محدود، درجا، بمعنای آنست که روحانی، همان کار را با خامنهای کرد که هاشمی رفسنجانی با خمینی: دادن جام زهر به دست خامنهای و ناگزیر شدن او از سرکشیدن آن. توضیح دادیم که چگونه میتوانند «صورت ظاهر» توافق را با «خط قرمز» خامنهای سازگار کنند.
بدینقرار، در مورد سه راهکار، یکی شکست گفتگوها و دیگری توافق جامع محدود و سومی توافق جامع نهائی، بنبست خامنهای و مسئله جانشینی او است. شکست گفتگوها را در امریکا و منطقه آنها میخواهند که رژیم را بدتر از داعش میدانند و شکست را فرصت طلائی برای پیشبرد هدفهای خود در منطقه میدانند. هاشمی رفسنجانی گفتهاست اوباما میخواهد بر سر اتم با ایران به توافق برسد. همانطور که در تحلیلهای پیشین مدلل کردهایم، از دید حکومت اوباما، حل مسئله اتمی ایران و عادی کردن رابطه با ایران، به این حکومت امکان میدهد در منطقه، تعادل قوای جدیدی را برقرار کند. پل پیلار تحلیلگر امریکائی نیز برهمین باور است:
٭ حل مسئله اتمی ایران، به امریکا و ایران امکان میدهد وضعیت را در افغانستان و عراق و سوریه، با قلع و قمع سازمانهای تروریستی، تثبیت کنند:
مقاله را پل پیلار، در 21 سپتامبر 2014، منتشر کرده و دارای این نکات است:
● محافظهکاران جدید و دیگرانی که سر آشتی ندارند، نه با «توافق بد» که با هرگونه توافقی با ایران مخالفند. زیرا از دید آنها هرگونه توافقی با ایران بمعنای لغو تحریمها و بیرون رفتن دست ایران از زیر سنگ و استفادهاش از موقعیت جدید برای بسط دامنه نفوذ خویش در منطقه است. غافل از اینکه منافع امریکا با منافع ایران در منطقه دارای اشتراک همسو گشته و سر برآوردن داعش، مساعی این دو را ناگزیر کردهاند:
● این اشتراک منافع، درکشورهای همسایه ایران، در شرق و غرب این کشور، نمایانتر خود را نشان میدهد: در شرق، افغانستان از زمان حمله امریکا به این کشور در سال 2001 تا امروز گرفتار بیثباتی است و ایران و امریکا مشترکا رژیم میانه رو حمید کرزی را برسر کارآورده و حمایت کردند. البته همکاری تا زمانی ادامه یافت که بوش، ایران را یکی از سه کشور تشکیل دهنده محور شر خواند و درب همکاری را بر روی ایران بست.
باوجود این، در افغانستان، امریکا و ایران در پایان دادن به خطر طالبان نفع مشترک دارند. در اینکه اقلیتهای قومی و دینی بتوانند از حقوق خویش برخوردار شوند و خشونت در تنظیم رابطه میانه اقوام تشکیل دهنده افغانستان بینقش شود، نفع مشترک دارند.
● در غرب ایران، در عراق، هدف اصلی ایران اینست که رژیمی از نوع رژیم صدام برسرکار نیاید و ایران با خطر تجاوزی از نوع تجاوز نظامی سال 1980، روبرو نشود. از سوی دیگر، ایران مایل نیست بیثباتی که اینک میبیند میتواند برایش خطرناک باشد، ادامه پیدا کند. میخواهد شیعه که اکثریت است حکومت کند. اما رویهاش در قبال جانشین کردن مالکی با عبادی، میگوید که میداند که فرقهگرائی و اتخاذ رویه آمرانه کاربرد ندارد. و بطور قاطع، مخالف قدرتگرفتن سنیهای متعصبی چون داعشیها است. از اینرو، فعالانه از حکومت عراق در جنگ با داعش حمایت میکند. بدینسان، هدفهای ایران در عراق، در راستای منافع امریکا است و همکاری میان دو کشور را ضرور میکند.
لذا ارتباط بقصد همآهنگ کردن سیاست دو کشور در عراق ضرور است. پس باید باب ارتباط و همکاری بروی ایران گشوده گردد.
● روشن است که در منطقه و در امریکا کم نیستند آنها که میپندارند ایران خطرناک تر از داعش است. غافل از این که رویه آنها با منافع مهم امریکا در خاورمیانه ضدیت دارد.
● اگر گفتگوها بر سر اتم به نتیجه بیانجامند، به ترتیبی که احتمال تولید بمب اتمی توسط ایران از میان برود، بطور قطع بهتر از آناست که توافقی روی ندهد. زیرا برای منافع امریکا در خاورمیانه زیانمند است.
حرکت بسوی عادی کردن رابطه امریکا با ایران به امریکا امکان میدهد نه با یک دست بسته که با دو دست باز سیاست خود در خاورمیانه را به پیش ببرد.
● اوباما در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد (24 سپتامبر 2014) از جمله در باره قابل حل بودن مسئله اتمی ایران گفت:
ما میتوانیم به توافقی برسیم که نیازهای انرژی ایران را تأمین کند و این در حالی است که اطمینان حاصل کنیم که ایران تسلیحات هستهای تولید نمیکند.
رئیسجمهور آمریکا تأکید کرد که یافتن راه حلی دیپلماتیک برای اختلافات هسته ای با ایران، بخشی از تعهد آمریکا برای مقابله با گسترش تسلیحات هسته ای است.
انقلاب اسلامی: باز مشکل، خامنهای و دستگاه ولایت مطلقه فقیه است. زیرا الف. نمیتواند «دشمنی صوری» باامریکا را بمثابه محور سیاست داخلی و خارجی خود از دست بدهد. زیرا در درون، وسیله حذف کردنها را از دست میدهد و در بیرون از ایران، در منطقه، میپندارد ابتکار عمل را از دست میدهد و رقیب عربستان و … میشود. محور جذب ضد امریکائیها داعش و القاعده میشوند. بخصوص که میپندارد توافق قطعی او را ضعیف و بینقش میکند. باآنکه خود او وارد گفتگوهای محرمانه با امریکا شدهاست و حامی روحانی و ظریف در گفتگو است، از انعقاد توافق میترسد. بخصوص که مسئله جانشینی او مطرح است. از اینرو است که خواهان آن نوع توافق است که پیروزی او تلقی شود. کاری که میداند شدنی نیست. کسانی به او میگویند نگران مباش همانطور که جنگ 8 ساله و شکست درآن را «پیروزی ایران در دفاع مقدس» گرداندیم، این توافق را هم «پیروزی رهبر» خواهیم گرداند. کسانی نیز هستند که به روحانی میگویند: چون «رهبر» میخواهد و جرأت ندارد بگوید میخواهم شما جرأت کنید و توافق را انجام دهید و به بحران پایان دهید.