دو وضعیتی که تعیین کننده وضعیت سوم، وضعیت ایران، هستند :
1. میلیاردرها برای انتخابات 2016 بسیج میشوند:
● مقاله را فیلیپ گیرالدی PHILIP GIRALDI نگاشته و در 18 نوامبر 2014 انتشار دادهاست. در آغاز، اصل سوم قانون اساسی امریکا را میآورد که امریکا تنها با دشمن حق جنگ کردن دارد و بنابر اصل 1، دشمن دولت و یا جماعتی است که کنگره برضد آن اعلان جنگ کرده باشد. نویسنده میپرسد: اگر امریکا به کشور دیگری تجاوز کرد چه؟… اگر کشور دیگری در امریکا جاسوسی کرد و تکنولوژی ساختن بمب اتمی را برد و این بمب را ساخت و امریکا را در موقعیت و وضعیت جنگی با این و آن کشور قرارداد چه؟ نویسنده خاطر نشان میکند که جاسوسان اسرائیلی همین کار را در امریکا کردند و توانستند بمب اتمی خود را بسازند. باوجوداین، کسی چون آرنون میلکان، در اوائل سال جاری از جاسوسی اسرائیل در امریکا حمایت کرد. و گفت او خود بسود اسرائیل جاسوسی کردهاست. او کسی است که در هالیود، میلیاردر شده است. اما وزارت دادگستری او را توقیف نکرد. چنین است رفتار وزارت دادگستری امریکا با جاسوسان اسرائیل.
● اما آن ماجرا در مقایسه با ماجرائی که هفته پیش، وسائل ارتباط جمعی، از آن پرده برداشتند، بحساب نمیآید: سازمانی که خود را شورای اسرائیل – امریکا میخواند و معرف اسرائیلیهای ساکن امریکا است، در روزهای 8 و 9 نوامبر، در واشنگتن افتتاح شد. دو مولتی میلیاردر بانی آنند،یکی شلدون آدلسون که بانی اصلی است و دیگری هایم سبان. او نیز مانند ملیکان یک اسرائیلی است که قسمتی از سال را در لوس آنجلس میگذراند. آدلسون زاده امریکا است و در لاس وگاس زندگی میکند اما خانهای هم در اسرائیل دارد. این دو به دلایل اقتصادی در امریکا زندگی میکنند و هردودرامریکا میلیاردر شدهاند. اسکات مک کونل این دو را اینسان توصیف میکند: حداکثر وفاداری به اسرائیل و حداقل وفاداری به امریکا.
● سبان با کلینتونها پیوند نزدیک دارد و به مبارزات انتخاباتی آنها کمکهای مالی هنگفت میکند. وقتی بیل کلینتون رئیس جمهوری بود، سبان مرتب از میهمانان شب کاخ سفید بود. او آمادهاست برای انتخاب شدن هیلاری کلینتون به ریاست جمهوری، پول خرج کند. زیرا هرگاه هیلاری کلینتون به ریاست جمهوری امریکا برسد، روابط امریکا و اسرائیل بیش از پیش تقویت خواهد شد.
سبان مرتب میگوید که من مردی هستم با یک هدف و هدف من هم اسرائیل است. بیل و هیلاری نسبت به پول، پولی که جاسوسان اسرائیل پیشکش کنند، خوش ذائقه اند. هیلاری مورد توجه روزنامههای محافظهکاران جدید نیز هست. او در مصاحبه با جفری گلدبرگ، ایران را محکوم کرد. حماس را هم بخاطر جنگ با اسرائیل و هم بخاطر کشته شدن صدها کودک فلسطینی، سر زنش کرد. از دید او، انتقاد اسرائیل، ضدیت با یهود است. و او ستایشگر نتان یاهو است.
● آدلسون که براین باور است ، آمریکا بعنوان «کاربرد گفتگو» باید به ایران حمله اتمی کند، 37 میلیارد دلار ثروت دارد که بخش عمده آنرا از کازینوهای لاس وگاس و آسیا دارد. او حامی جمهوریخواهها است. او جانبدار نامزی از حرب جمهوریخواه امریکا خواهد شد که حامی اسرائیل باشد. در انتخابات پیشین، او به مبارزات انتخاباتی میت رومنی، نامزد جمهوریخواهها، 150 میلیون دلار کمک رساند. در انتخابات 4 نوامبر 2014 کنگره نیز، به جمهوریخواهها 10 میلیون دلار کمک کرد.
● سبان میگوید: اگر واشنگتن، با ایران، بر سر برنامه اتمی این کشور معامله بدی بکند (بد همان معاملهای است که اسرائیل آن را بد بداند)، نتان یاهو باید این زنازادهها را بمباران کند. و آدلسون میگوید: تشکیل دولت فلسطینی یعنی تخریب اسرائیل. این دو روزنامه نیویورک تایمز را میخرند تا که بیش از آنچه تا کنون بودهاست، حامی اسرائیل بگردد.
● این دو به این نتیجه رسیدهاند که میتوانند شخص مورد نظر خود را به ریاست جمهوری امریکا برسانند. در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016، نامزد یکی از این دو، رئیس جمهوری امریکا خواهد شد. نامزد سبان، فیالجمله، معلوم و هیلاری کلینتون است. دیگری در کار آناست که کسی نامزد جمهوریخواهان بگردد که سخت حامی اسرائیل و دشمن ایران باشد. آیا رئیس جمهوری امریکا را این دو تن، بروفق منافع اسرائیل و خود این دو تعیین میکنند؟
انقلاب اسلامی در هجرت : بدینترتیب، هماکنون کنگره در تصرف جمهوریخواهها است. هرگاه در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 امریکا، کسی به ریاست جمهوری امریکا برسد که بیشتر خود را هواخواه اسرائیل و ضد «ایران» بنمایاند، رژیم ولایت مطلقه فقیه دست نشانده سران سپاه، این بار به طور علنی به دوران اکتبر سورپرایز و ایران گیت، باز میگردد و معنی «نرمش قهرمانانه» سازش ذلیلانه میشود و یا پیش از آن، معاملهای را با اوباما انجام میدهند که به قول «خودیهای» خامنهای قرارداد ترکمن چای خواهد شد؟ :
2. وضعیت منطقه و سازماندهی حضور نظامی امریکا، در طول 35 سال، از کارتر تا اوباما:
نویسنده مقاله، توم دیسپاچ است و مقاله خود را در 17 نوامبر 2014 انتشار دادهاست:
● با جنگ برضد داعش در عراق و سوریه، این سیزدهمین جنگ امریکا در خاورمیانه بزرگ، از 1980 بدینسو است. تمامی رؤسای جمهوری امریکا، از کارتر تا اوباما، دست کم در یکی از کشورها، دست به عملیات نظامی زدهاند. شمار اشغالهای نظامی و بمبارانها و حملهها با هواپیماهای بدون خلبان و حمله با موشکها سر به دهها عمل نظامی میزند.
● همچون عملیان نظامی پیشین در خاورمیانه بزرگ، قوای امریکا با استفاده از مجموعهای از پایگاههای نظامی دست به حمله میزنند. این پایگاهها در منطقهای ایجاد شدهاند که بزرگترین منبع نفت و گاز جهان است. در واقع، در سال 1980، ارتش امریکا در این منطقه پایگاههای نظامی ایجاد کردهاست که همانندی ندارند جز با پایگاههای نظامی امریکا در اروپا، در دوران جنگ سرد و یا درشرق دور بهنگام جنگ کره و یا آسیای جنوب شرقی بهنگام حمله به ویتنام.
● تنها در خلیج فارس، به استثنای ایران، امریکا در تمامی کشورها پایگاه نظامی دارد. پایگاههائی یک از یک بزرگتر و مهمتر. از جیبوتی تا عربستان و از عربستان تا بحرین و قطر و کویت و عراق، پایگاههای نظامی امریکا زنجیرهای را تشکیل میدهند. در پاکستان و افغانستان هم پایگاه دارد . در بالکان و ترکیه نیز پایگاه دارد. در جزایر دیگو گارسیا و سیشلس در اقیانوس هند نیز پایگاه نظامی دارد.
بتازگی، حکومت اوباما توافقی را با حکومت اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان توافقی برای نگاه داشتن 10 هزار نیروی نظامی امریکائی در این کشور امضاء کرد. قوای امریکا که عراق را هرگز بطور کامل تخلیه نکرده بودند. اینک، دو باره باز میگردند.
این زیر بنای جنگ، در مدتی بس طولانی ایجاد شدهاست به ترتیبی که امریکائیان آن را یک داشته میدانند و روزنامه نگاران، تقریباً هیچگاه از آن سخن نمیگویند. نمایندگان کنگره صرف میلیاردها دلار در سال، برای ساختن و نگاهداری این پایگاهها را تصویب میکنند. و اگرهم بپرسند، تنها چند سئوال است درباره چگونه خرج شدن این بودجه است . نمیپرسند این پایگاهها برای چیست و نقش واقعی آنها کدام است. بنابر یک برآورد، در طول 4 سال گذاشته، 1000 میلیارد دلار صرف حمایت از صدور نفت از خلیج فارس کردهاست.
● اینک که به سی و پنجمین سال ایجاد این پایگاهها و استقرار نیروهای زمینی و هوائی و هواپیماها و موشکها و کشتی ها در این پایگاهها نزدیک میشویم، خاورمیانه منطقهای است که بزرگترین فاجعه سیاست خارجی امریکا درآن رخ دادهاست. وجود پایگاهها جنگ را راهحل آسان و اول کردهاند و این فاجعه بزرگ را پدید آوردهاند. وجود این پایگاه ها و وجود جنگ مداوم، اوباما را نیز برآن میدارد که چون گذشتگان، در مدار بسته جنگ بماند.
● وجود این پایگاهها، به تنهائی سبب عمومیت پیداکردن رادیکالیسم و احساسات ضد امریکائی شدهاند. مورد اسامه بن لادن و حضور قوای امریکا در عربستان میگوید که پایگاههای امریکا، مبارزهگری و حمله به تأسیسات و شهروندان امریکائی را شیوع دادهاند. با آنکه جریان آزاد نفت به بازارهای جهان نیاز به این پایگاهها ندارد، میلیاردها دلار هزینه بر دوش مالیات دهندگان امریکائی گذاشتهاند. این پایگاه ها سبب شدهاند سرمایه عظیمی که باید صرف یافتن انرژیهای جانشین شوند، صرف ایجاد جو خشونت و ناامنی در خاورمیانه بزرگ بگردند. وجود این پایگاه ها برای حمایت از دیکتاتوریها بود و اینک وجود این دیکتاتوری ها شرط برجاماندن این پایگاهها شدهاند. این پایگاهها عامل بازدارنده اشاعه دموکراسی در این منطقه گشتهاند.
● بعد از 35 سال بنای پایگاهها در منطقه، اینک زمان آن فرارسیدهاست که درباره اثرات وجود آنها بر منطقه و بر امریکا و بر جهان، بیاندیشیم:
با آنکه برهم افزودن پایگاههای نظامی امریکا در خاورمیانه بزرگ از سال 1980 آغاز شد، اما پیش ازآن، برای مدتی طولانی، امریکا قوای نظامی خود را برای مهار سرزمین دارنده ثروت عظیم نفت بکار میبرد. از زمان جنگ دوم جهانی بدین سو، امریکا ایجاد پایگاههای نظامی در نقاط استراتژیک جهان را سیاست نظامی خویش کردهاست:
– در 1945، به دنبال شکست آلمان در جنگ دوم جهانی، امریکا پایگاه ظهران را در عربستان ایجاد کرد. ارتش میگفت این پایگاه بکار جنگ با ژاپن نمیآید اما سیاستمداران آن را برای حفظ منافع امریکا در عربستان ضرور دانستند.
– در 1949، یک پایگاه کوچک نظامی در بحرین ایجاد کرد. در سالهای 1960، حکومت کندی، شروع به تمرکز قوای دریائی امریکا در اقیانوس هند، در کناره خلیج فارس کرد. پایگاه نظامی بزرگ امریکا در دیگو گارسیا بدینسان ایجاد شد.
– در سالهای اول جنگ سرد، امریکا درپی افزایش نفوذ خود در کشورهائی چون عربستان و ایران تحت رژیم شاه و اسرائیل شد. باوجود این، انقلاب ایرانیان در سال 1979 و اشغال افغانستان در همین سال توسط قوای روسیه شوری سابق، وضعیت را دیگر کردند.
– برهم افزودن پایگاهها: در ژانویه 1980، پرزیدنت جیمی کارتر تغییر اساسی سیاست امریکا را اعلان کرد. همان که «دکترین کارتر» نام گرفت. او در تشریح وضعیت جهان در کنگره، نسبت به از دست رفتن منطقهای اعلان خطر کرد که صاحب دوسوم منابع نفت جهان است. بنابر قول او، قوای روسیه شوروی کشورهای این منطقه را تهدید میکردند. بنابراین، خطری بس جدی جریان آزاد نفت منطقه را به کشورهای جهان تهدید میکرد. او اخطار کرد که هر گاه یک نیروی نظامی بیگانه برآن شود که کنترل منطقه خلیج فارس را در دست بگیرد، این عمل بمعنای حمله به منافع حیاتی امریکا خواهد بود و با تمام وسائل، از جمله نیروی نظامی، این حمله دفع خواهد شد.
بدینسان بود که کارتر بیشترین کوشش در تاریخ را برای ساختن پایگاههای نظامی تصدی کرد. جانشین او، رونالد ریگان، به توسعه پایگاهها با ایجاد پایگاهها در مصر و عمان و عربستان و دیگر کشورهای منطقه که «قوای مداخله سریع» باید درآنها مستقر میشدند، دست زد. مأموریت این پایگاهها حفاظت از بهرهبرداری از منابع نفت کشورهای منطقه بود. پایگاه دریائی دیگوگارسیا بسیار سریعتر بزرگ شد. در سال 1986، 500 میلیون دلار صرف توسعه آن شد. هنوز زمان زیادی نگذشته، هزینهها به میلیاردها دلار سر زد.
● با سرعت تمام نیروی مداخله سریع بزرگ شد و پیش از تصدی جنگهای عراق ( در 1991 و در 2003 و 2011 و 2014) و افغانستان که جنگ در بخشی از پاکستان را نیز دربر گرفت (2001)، مداخله نظامی در لبنان (1982 و 1984) و یک رشته حملهها به لیبی (1981 و 1986 و 1989 و 2011) و افغانستان (1998) و سودان (1998) و «جنگ نفتکشها» با ایران (1988 – 1987) که به حمله موشکی به یک هواپیمای مسافربری ایران راهبرد و سبب کشته شدن 290 سرنشین آن شد. در طول این سالها، سیا توسط اسامه بن لادن برای جنگ با قوای روسیه در افغانستان مجاهدین افراطی را مسلح و حمایت کرد. براینها باید افزود جنگ هواپیماهای بدون خلبان در یمن (2002) و جنگ سری در سومالی (1992 تا 1994 و 2001) .
بعد از جنگ 1991 خلیج فارس ( حمله به عراق)، وزارت دفاع امریکا به توسعه هرچه بیشتر پایگاههای نظامی در این منطقه دست زد قوای زمینی و دریائی و هوائی را در آنها مستقر کرد. نوبت به حمله به افغانستان و عراق و تصرف این دو کشور رسید.
٭ زیر ساختی برای جنگ:
● حتی بدون داشتن پایگاه نظامی در عراق، برای جنگ با داعش، ارتش امریکا گزینههای فراوانی در اختیار دارد. در خود عراق، بعد از تخلیه آن در 2011، یک نیروی مهم، در شکل تأسیسات وزارت خارجه امریکا، مستقر هستند. از آغاز جنگ با داعش، امریکا یک نیروی 1600 نفری را گسیل کرده و قرار است یک نیروی 1500 نفری نیز به آنها بپیوندد. امریکا یک پایگاه در بغداد و پایگاه دیگری در اربیل یافته است. پایگاه بزرگ دریائی- هوائی قطر را نیز دارد. در عربستان، در پایگاه العدید، 15000 نیروی امریکا و تسلیحات و مهمات عظیم وجود دارند. 9000 افراد در استخدام بنگاههائی هستند که جنگ جدید در عراق و سوریه را همآهنگ میکنند.
از زمانی که امریکا عملیات نجات کویت را از قوای صدام به انجام رساند، پایگاه نظامی در این کشور پیدا کرد و این کشور معبر قوای امریکا به عراق شد. هنوز 15000 قوای امریکائی در کویت مستقر هستند. و با استفاده از هواپیماهای جنگی خود مستقر در پایگاه علی السالم، قوای داعش را بمباران میکند.
● امروز، پایگاه امریکا در بحرین، محلی شدهاست که تمامی عملیات نظامی امریکا در تمامی خاورمیانه، از آنجا، انجام میگیرند. ناوگان پنجم امریکا در این پایگاه مستقر است.
● در اسرائیل، امریکا دست کم 6 پایگاه سری دارد که در صورت نیاز میتوانند بکار بکاربردن سریع قوا و تجهیزات در هر نقطه از منطقه بیایند. در مصر، قوای امریکا دست کم دو رشته تأسیسات دارند و در شبه جزیره سینا، از 1982 بدین سو، دو پایگاه دارند. و در پاکستان، 5 پایگاه هواپیماهای بدون خلبان دارد و و در جیبوتی نیز یک پایگاه نظامی دارد. در اتیوپی و کنیا و سشل نیز پایگاه دارد.. در بلغارستان و رومانی نیز پایگاه ایجاد کردهاست. در کوزوو، در طول دریای سیاه که بسیار غنی از گازاست ، پایگاه دارد…
٭ دیکتاتورها، مرگ و فاجعه:
● وجود پایگاههای امریکا در کشورهای منطقه، بمثابه حامی رژیمهای استبدادی، عامل برانگیختن احساسات ضد امریکائی است. از سال 1983 که در یک حمله انتحاری، 241 تفنگدار امریکائی در لبنان کشته شدند بدین سو، امریکا ستیزی تشدید گشتهاست: حملهها به پایگاههای امریکا در عربستان (1996) و یمن (2000) و جنگ برضد امریکا در عراق و افغانستان که همچنان ادامه دارد. تحقیق وجود ربط تنگاتنگ میان حضور امریکا در عراق و افغانستان و پیوستن جنگجویان به القاعده را ثابت کردهاست.
یک علت نفرت و خشم نسبت به امریکا از حمایت امریکا از رژیمهای سرکوبگر ناشی می شود. در خاورمیانه بزرگ، کشورهای برخوردار از دموکراسی نادر هستند. و آنها که تحت حمایت امریکا هستند متجاوزترینها به حقوق انسان هستند. انتقاد نوک زبانی امریکا از سرکوب خونین جانبداران دموکراسی در بحرین، اثر معکوس برجا گذاشتهاست. زیرا این پرده نازک حمایت واقعی از رژیم بحرین را نمیپوشاند.
جز بحرین، بقیه کشورهائی که امریکا در آنها پایگاه نظامی دارد، جملگی، استبدادی و سرکوبگر هستند.
● بکاربردن پایگاههای واقع در این کشورها برای جنگها، نیز عامل دیگر برانگیختن خشم برضد امریکا و شایع کردن امریکا ستیزی است. تا آنجاکه حمله نظامی امریکا به داعش، سبب روی آوردن فوج فوج جهادگرایان به داعش شدهاست.
● بدینسان، دور جنگ که در 1980 آغاز شدهاست ادامه یافتهاست و ادامه مییابد. باوجود این، به قول آندرو بیسویچ، «امیدی به تحصیل نتیجه مثبت در منطقه نمیرود». دلیل آن اینکه در افغانستان و پاکستان، مجاهدین و طالبان به اعضای القاعده تبدیل شدند و در عراق، بعثیها و اعضای القاعده به داعش گرویدند. و تازه باید منتظر ظهور دولت اسلامی دیگری شد. کارتر میپنداشت با ایجاد پایگاههای نظامی و نیروی مداخله سریع امنیت کشورهای منطقه را تأمین و جریان نفت به بازارهای جهان را امن میکند. و امروز، امریکا در منطقه گرفتار جنگی دیرپا است. از سال 2001 بدین سو، تنها جنگ در افغانستان و پاکستان و عراق و یمن صدها هزار کشته ببارآوردهاست. بسا در عراق تنها، یک میلیون کشته برجا گذاشته است.
● ریشخند غمبار اینکه، امن کردن جریان نفت به بازارهای جهان به وسائل دیگری جز پایگاهها و قوای نظامی نیاز داشت و دارد. نگاهداری دهها پایگاه نظامی نیاز به خرج کردن میلیاردها دلار در سال دارد. این هزینه عظیم در زمانی که امریکا تنها 10 درصد نفت مورد مصرف خود را وارد میکند، توجیه پذیر نیست. بخصوص که این پولها خرج تولید انرژیهای سالم نیز نمیشوند. انرژیها که میتوانند امریکا و دنیا را از وابستگی به نفت خاورمیانه رها کنند.
انقلاب اسلامی در هجرت : ما در باره این پایگاهها و نقش سیاست امریکا در ایجاد و بزرگ شدن سازمانهای تروریست، بطور مداوم نوشتهایم. و اینک، همزمان با واپسین روزهای سالی که بر توافق ژنو در 24 نوامبر 2014 میگذرد، رژیم ولایت فقیه، موقعیتی را از دست دادهاست و در انزوا و وضعیت سخت اقتصادی است:
3. واپسین گفتگوها در واپسین روزها و وضعیت رژیم:
1. بهای نفت به زیر بشکه 80 دلار رسیدهاست (76 دلار). داوود دانش جعفری، «وزیر» دارائی در حکومت احمدی نژاد گفتهاست: این سئوال که 700 میلیارد دلار درآمد نفت ظرف 8 سال چه شد، سئوالی پوپولیستی (عوام فریبانه) است. توضیح او ایناست:
● 55 درصد از این پول به حساب بودجه عمومی ریخته شدهاست.
● 14 درصد را وزارت نفت برداشت کردهاست و
● 31 درصد نیز به حساب صندوق توسعه ملی واریز شدهاست.
او چون دروغگو است، از تناقض گوئی خود غافل است: از 700 میلیارد دلار ، پولی سرمایهگذاری نشدهاست: 55 درصد صرف بودجه عمومی شدهاست یعنی 385 میلیارد دلار، به قدرت خرید بدل شده و به بازار روی آورده و دولت را ناگزیر کردهاست دروازهها را بروی واردات بگشایند. بر آن افزوده میشود 14 درصد بودجه نفت: 98 میلیارد دلار که سالانه میشود: 12.5 میلیارد دلار. این پول هم بکار هزینهها رفته است. یادآور میشود که در پایان حکومت خاتمی برآورد کردند که در 10 سال، باید 200 میلیارد دلار سرمایهگذاری شود. آن سرمایهگذاری نیز بعمل نیامدهاست. بدینسان بخشی مهم از بودجه وزارت نفت نیز قدرت خرید شده و فشار برای بازکردن دروازهها بروی واردات را بیشتر کردهاست. پس صرف این پول هنگفت این مقاومت اقتصاد کشور است که از بین بردهاست و اقتصاد کشوراست که بیش از پیش مصرف محور کردهاست.
اما 31 درصدی که میگوید به حساب صندوق توسعه ملی واریز شدهاست، 217 میلیارد دلار میشود. طرفه اینکه به قول خودشان این پول نیز برداشت و هزینه شدهاست. سخن از گم شدن 100 میلیارد دلار نیز، بعد از پایان حکومت احمدی نژاد، به تکرار، بمیان آمدهاست.
نتیجه ایناست که حجم نقدینه در حکومت احمدی نژاد تا 500 هزار میلیارد تومان افزایش یافت و در حکومت روحانی همچنان افزایش مییابد و اقتصاد کشور در ضعف کامل است.
2. همانطور که در وضعیت سنجی نوزدهم خاطر نشان کردیم، در مسقط، – بنابر قول اوباما- کادری در اختیار هیأت نمایندگی رژیم قرار گرفت(که در مذاکرات مسقط، بعنوان طرح مشترک کشورهای عضو گروه 5+1 تسلیم هیأت نمایندگی رژیم شدهاست). پس از انتشار آن وضعیت سنجی بود که ارگانهای تبلیغاتی رژیم و «نماینده» مجلس ناگزیر شدند تصدیق کنند که هیأت امریکائی متنی 7 صفحهای در اختیار ایران قرارداده اند. بنابر آن، ایران میتواند در حدود 120 سانتریفوژ نسل جدید توان غنی سازی اورانیوم داشته باشد و اورانیوم غنی شده را نیز باید به روسیه بفرستد. برای مدتی افزون بر 10 سال تحت مهار کامل باشد و تحریمها نیز به تدریج برداشته میشوند. در این وضعیت و موقعیت است که گفتگوهای واپسین، از 18 نوامبر 2014، آغاز شدهاند. سرنوشت این گفتگوها، یکی از دو است: شکست و یا «توافق در کلیات».
3. تا پیش از پیدایش القاعده، رژیم ولایت فقیه یکه تاز «امریکا ستیزی» ظاهری بود که مردم عادی آن را واقعی میانگاشتند. اما بتدریج که افتضاحهای بینالمللی اکتبر سورپرایز و ایران گیت و جنگ 8 ساله در سود انگلستان و امریکا و اسرائیل از پرده بیرون افتادند، رژیم موقعیت خود از دست داد. القاعده از میان نرفت و داعش نیز به آن افزوده شدند. در وضعیت جدید، رژیم انتخابی ندارد. زیرا نمیتواند متحد القاعده و داعش و… بگردد. در سوریه و عراق، با آنها نیز درجنگ است. پس ناگزیر باید متحد امریکا بگردد. باوجود این،
4. تغییر وضعیت و موقعیت رژیم ولایت فقیه نیاز به حل بحران اتمی دارد، اما این کار آسانی نیست. بنابرگزارشی، سپاه برضد حکومت روحانی مراکز متعددی را ایجاد کرده و روحانی شکایت نزد خامنهای برده و از خامنهای پاسخ شنیدهاست که سپاه گوش به حرف من نمیدهد. بنابرگزارش موثقی که ما دریافت کردهایم، بیماری خامنهای لاعلاج است.
از درستی گزارش نخست آگاه نیستیم اما بخاطر داریم که وقتی به خمینی گزارش شد که سپاه گوش شنوا ندارد و هرکار میخواهد میکند، پاسخ داد: اگر من هم گفتم و اطاعت نکرد چه! راستی اینست که «رهبر» کارگذار سران سپاه است. جعفری، فرمانده سپاه میگوید از موضع خود در قضیه اتمی کوتاه نمیآئیم. مجلس و حکومت نیز به جنگ فرسایشی برضد یکدیگر مشغولند. در 19 نوامبر، روحانی، فرهادی را بعنوان پنجمین وزیر علوم، به مجلس معرفی کرد. حاصل اینکه رژیم در ضعف مفرط سیاسی نیز هست. بنابراین،
5. بنبست را باید گشود: رژیم از سوی اتحاد اسرائیل و دولت سعودی و رژیم مصر و شیخهای خلیج فارس از سوئی و داعش و القاعده و… از سوی دیگرتحت فشار است ونمیتواند بنبست را بگشاید. ناگزیر است از راه تن دادن به سازش با امریکا بر سر بحران اتمی و بسا عراق و سوریه، بنبست را بگشاید. بدیهی است هرچه دیرتر اینکاررا بکند، بیشتر ضعیف میشود و موقعیت از دست میدهد و باید تن به تسلیمی بزرگتر بدهد.
بدیهی است از طریق مردم ایران نیز میتواند بنبست را بگشاید. اما اینکار نیاز به پایان بخشیدن به سلطه سپاه بر دولت و جانشین ولایت فقیه شدن ولایت جمهور مردم دارد. کاری که در عهده خامنهای نیست. اما جنبش مردم میتواند به انجامش رساند.