back to top
خانهتحلیل و وضعیت سنجیوضعیت سنجی بیست و دوم: بن‌بست دوجانبه و قرارگرفتن میان دو سنگ...

وضعیت سنجی بیست و دوم: بن‌بست دوجانبه و قرارگرفتن میان دو سنگ آسیاب.

 bonbast 04122014   نخست بنگریم که وضعیت بعد از پایان گفتگوهای وین در 24 نوامبر 2014 چگونه است:

٭ امرهای واقع گویای وضعیت ایران بعد از گفتگوهای وین:

● قیمت هر دلار تا 3530 تومان نیز بالا رفت. در 3 دسامبر، بهای هر دلار به 3380 تومان پائین آمده‌است که هنوز 150 تومان بیشتر از بهای آن، در صبح روز 24 نوامبر است. اداره کنندگان اقتصاد کشور، در ارزیابی صعود قیمت دلار، گفتند: بالارفتن بهای دلار بدان معنی است که برای بعد از پایان گفتگوها فکری نشده بود! و

● اما هم‌زمان، قیمت طلا و … و قیمت نان نیز بالا رفتند. و

● جلسه اوپک تشکیل شد و تصمیم گرفت میزان عرضه روزانه نفت را کاهش ندهد. در سوم دسامبر، بهای هر بشکه نفت اوپک تا 66 دلار و 44 سنت سقوط کرده بود. صحبت از احتمال سقوط تا بشکه‌ای 40 دلار نیز داده می‌شود. این سقوط قیمت را کارشناسان، سیاسی خوانده‌اند. نظر غالب این‌است که این امریکا و دولت سعودی هستند که می‌خواهند ایران و روسیه را از پا درآوردند. نظر دیگر اینست که دولت سعودی است که می‌خواهد بهره‌برداری امریکا از نفت شیل را نیز زیان‌آور، بنابراین تعطیل کند. و

● قرار بر بستن بودجه دولت بر پایه هربشکه نفت 70 دلار است.

در روزهای 24 تا 26 نوامبر، دستگاه تبلیغاتی رژیم تقصیر شکست گفتگوها را به گردن امریکا می‌انداخت. اما ذایل شدن اثر امید به حل بحران اتمی که صعود قیمتها آن‌را گزارش می‌کند، سبب شد، درجا، دستگاه تبلیغاتی و نیز خامنه‌ای و روحانی و ظریف تغییر رویه بدهند و امید القاء کنند. ظریف تا آنجا رفت که بگوید: در طول 10 سال، هیچ‌گاه تا این اندازه به حل مشکل نزدیک نبودیم. اگر دوسه روز گفتگوها ادامه می‌یافتند، درکلیات توافق بعمل می‌آمد.

    از دو دسامبر (12 آذر) بن‌مایه تبلیغات رژیم این‌است که دو طرف اصلی گفتگو، ایران و امریکا، شتاب دارند که هرچه زودتر توافق بعمل آید.

● در فساد و فسادگستری، ایران مقام 136 را در جهان یافت. از جمله، قاچاق است که اینک سخن از 20 درصد واردات ایران را تشکیل می‌دهد.

● رکود اقتصادی برجا و فاصله درآمد خانوارها از هزینه بازهم بیشتر شده‌است. تا بدانجا، که علی لاریجانی، «رئیس مجلس» می‌گوید: «کشور دچار«خشک‌سالی مالی شده‌است» و پور محمدی، «وزیر» دادگستری می‌گوید: «تحریم خارجی و فساد مالی دو تیغه یک قیچی هستند که علیه کشور عمل می کنند». راستی این‌است که اقتصاد کشور، مصرف محور، و  همچون سیاست داخلی و خارجی رژیم میان دو سنگ آسیاب است.

 

   امرهای اقتصادی بالا همراه شده‌اند با امرهای واقع سیاسی زیر:

● بیماری خامنه‌ای امری است که همگان از آن آگاهند. بیشتر شدن خودکامگی مقامهای دولتی، بخصوص سپاه، گزارشگر این آگاهی است. در همان حال که مصباح یزدی قسم می‌خورد که مردم ایران لیاقت داشتن رهبری چون خامنه‌ای را ندارند و صدیقی، «امام جمعه موقت تهران» از ایرانیان می‌خواهد روحیه نوکری را در خود بپرورند زیرا امام زمان به دنبال نوکر می‌گردد و علم‌الهدی، امام جمعه مشهد، مدعی است که هرکس بگوید رهبر معصوم نیست یا دیوانه است و یا دشمن، «رهبر» در حال افول است و گویندگان این تملق‌ها، از تملق گوئی، دو قصد دارند که توانا به پوشاندنشان نیز نیستند: الف. پوشاندن ضعف خامنه‌ای و ب. ایجاد مجوز برای خودکامگی خویش. و

● برغم افشای شبکه سپاه مأمور فلج کردن حکومت روحانی، شبکه بکار خود ادامه می‌دهد. حالا دیگر، فرماندهان سپاه ( از جمله سردار جوان) هستند که می‌گویند گفتگوهای اتمی چه سرانجامی پیدا خواهند کرد. و

● ارگانهای تبلیغاتی سپاه، بیش از پیش، بر خط قرمزی که تیم مذاکره کننده اجازه ندارد از آنها عبور کند، تأکید می‌کنند.

● روحانی می‌گوید وعده‌های انتخاباتی خویش را از یاد نبرده و به آنها وفادار است. بسا راست می‌گوید. اما سخن راست او، بن‌بستی را گزارش می‌کند که او و حکومتش درآنند: اگر تا این زمان به وعده‌ها وفا نکرده، بدین خاطر است که ساختار رژیم مانع عمل به وعده‌ها است.

● در سیاست خارجی، رژیم بیش از پیش، در دو جنگ عراق و  سوریه، وارد می‌شود. در 2 دسامبر، امریکا خبر از شرکت نیروی هوائی ایران در بمباران مواضع داعش داد و در 3 دسامبر، سخنگوی وزارت خارجه ایران آن را تأیید نکرد. در همان‌حال، مجله امریکائی نیوزویک، شرحی درباره نقش، «سردار» سلیمانی، فرمانده سپاه قدس در دو جنگ عراق و سوریه انتشار داد که ارگانهای تبلیغاتی رژیم آن را با کاست و افزود انتشار دادند. رژیم حاضر نیست بگوید در جنگ شرکت دارد زیرا در منطقه، بمعنای تغییر موضع از ضد امریکا به مؤتلف امریکا تلقی می‌شود.

 

٭امرهای واقع اقتصادی و سیاسی می‌گویند رژیم در چهار بن بست داخلی است:

    این بن‌بست ها، اقتصادی و سیاسی و دولت – ملتی هستند:

1. بن‌بست اقتصادی که یک اقتصاد مصرف محور، آن‌هم باوجود یک دولت استبدادی، نمی‌تواند از آن برهد. چرا که این اقتصاد و این بن‌بست ساخته این رژیم هستند. راست سخن از زبان پورمحمدی بیرون آمده‌است: اقتصاد ایران قرارگرفته‌است میان تحریم‌ها و فسادها. مهمترین این فسادها، حاکمیت مافیاهای نظامی – مالی بر اقتصاد کشور و بسیار بالا بودن میزان رانت و رانت خواری است. دو راه‌کار برای گشودن این بن‌بست بکار رفته‌است: یکی راه‌حل احمدی نژاد که خرج بی‌حساب و کتاب درآمد نفت بود. برفرض که تحریمها لغو شوند، هزینه کردن درآمدهای نفتی توقیف شده، همان وضعیت را ببار می‌آورد که در حکومت خامنه‌ای – احمدی نژاد ببار آورد. می‌گویند اقتصاد مقاومتی همان اقتصاد تولید محوری است که بنی‌صدر برای بیرون بردن اقتصاد از بن‌بست پیشنهاد کرده‌است. اما آن برنامه اقتصادی را استبداد ولایت فقیه نمی‌تواند اجرا کند. و

2. بن‌بست سیاسی در درون رژیم از رهگذر وجود گروه‌بندی‌ها اغلب دارای ساختار روابط شخصی قدرت (شبکه تارعنکبوتی روابط شخصی قدرت ) از دوره خمینی تا امروز، وجود دارد و اینک سخت‌تر نیز شده‌است. یک دلیل آن، تبدیل شدن سپاه به تنها تکیه گاه خامنه‌ای بمثابه «ولی فقیه» است و دلیل دیگرش ناتوانی او است که بیماری تشدیدش کرده و «بیت رهبری» را ،هم محل رقابت و هم منشاء انواع مداخله‌ها در امور دولت و کشور کرده‌است. و

3. بن‌بست اتمی که ضعف بیش از پیش رژیم را، هم در صحنه داخلی و هم در صحنه خارجی آشکارتر می‌کند. این بن‌بست خود در برگیرنده دو بن‌بست است: یکی تن ندادن رژیم به خارج شدن از بن‌بست از راه شناخت حقوق شهروندی مردم کشور و تن دادن به حاکمیت ملت. و دیگری، ناتوانی از تن دادن به راه‌حلی که در ایران و منطقه تسلیم شدن به غرب تلقی می‌شود. و

4. بن‌بست دولت – ملت: رژیم نیاز دارد به پایگاه اجتماعی و، در همان‌حال، مانع از اتخاذ و اجرای سیاستی می‌شود که سبب رضایت اکثریت مردم بگردد و پایگاه اجتماعیش را گسترش دهد. از انقلاب بدین‌سو، تقابل ریاست جمهوری با «رهبری» ناشی از ناتوانی رژیم به گسترده‌تر کردن پایگاه اجتماعی بوده‌است و هست. چراکه، به ضرورت، باید حقوق شهروندی را بپذیرد و ولایت جمهور مردم را تصدیق کند. به سخن دیگر، دست از ولایت فقیه بکشد.

    این چهار بن‌بست، در دل بن‌بست‌های خارجی قرار گرفته‌اند:

 

٭ بن‌بست‌های خارجی که بن‌بست‌های داخلی در دل آنها قراردارند:

   بن‌بست‌های خارجی، یکی بن‌بست اتمی است و دیگری بن‌بست تقابل و تعادل قوا در سطح منطقه هستند:

 

5. بن‌بست اتمی را در وضعیت شناسی بیست و یکم شناسائی کردیم: نه اوباما می‌تواند به رژیم ایران امتیاز بدهد و نه رژیم می‌تواند به مردم ایران و منطقه بگوید هرآنچه را امریکا دیکته کرد پذیرفتم و کشور را که از زمان گروگانگیری به گروگان امریکا درآمده‌است، برای مدتی طولانی، در کنترل کشورهای 5+1 قرار داده‌است. و

6. بن‌بست سیاسی در سطح منطقه: الف. مقابله با اتحاد اسرائیل و دولت سعودی و مصر و شیخ‌های خلیج فارس و متحدانشان در امریکا و اروپا و ب. مقابله با داعش و القاعده و… ج. گرفتار تحریم غرب بودن و د. مساوی بودن پیوستن به غرب با از دست دادن موقعیت بمثابه کشور «پایگاه مبارزه با شیطان بزرگ و شیطان‌های کوچک» و ه‍. گسترش دامنه مداخله‌های نظامی، از افغانستان، کم‌تر، عراق و سوریه و لبنان و یمن. در نتیجه :و. گرفتار شدن در دام جنگ شیعه و سنی.

7. بن‌بست در سطح جهان ناشی از محروم شدن از استقلال و آزادی در رابطه‌ها و مبادله‌ها و قرارگرفتن میان دو سنگ آسیاب: از سوئی تحریم‌های غرب و از سوی دیگر، روی‌آوردن اجباری به چین و روسیه که بناگزیر رژیم را از دو سو تحت فرمان قرار می‌دهد.  

 

     اما بن‌بست‌های داخلی در دل بن‌بست‌های خارجی هستند. زیرا الف. با گروگان‌گیری، نیاز رژیم به محوری که قدرت امریکا است، در سیاست داخلی و خارجی خود، سبب شد که استبداد ولایت فقیه بر این محور ساخت بپذیرد. و ب. دولت در بودجه خود نه به منابع داخلی که به حاصل مبادله ثروتهای طبیعی کشور با کالاها و خدمات وابسته است. و ج. سازماندهی و ایدئولوژی رژیم نیز خارجی هستند. این ایدئولوژی از اسلام جز نام ندارد. د. سازماندهی سرکوب دولت نیز ، نه تنها وارداتی است و ناشی از نقش اول پیدا کردن خشونت در اداره کشور است، بلکه ایران را به خاستگاه و صادرکننده دین بمثابه روش خشونت‌گری بدل کرده‌است. تا بدانجا که فرآورده‌ها خشن‌تر و خون‌ریز تر از رژیم گشته‌اند.

 

٭ راه خروج از بن‌بست اتمی و بن‌بست سیاسی در سطح منطقه و جهان؟:

1. در وضعیت سنجی بیست و یکم، توضیح دادیم چرا گشایش به روی چین و روسیه، نه راه‌کار که قرارگرفتن میان دو سنگ آسیاب است. دربالا، نیز، خاطر نشان کردیم که چرا با وجود بحران اتمی، ایران گرفتار دو جبر می‌شود: یکی جبر منفی ناشی از رژیم تحریم‌ها و بن‌بست‌ها و دیگری جبر مثبت ناشی از روی آوردن اجباری به روسیه و چین. و

2. باز درآن وضعیت سنجی معلوم کردیم اوباما و خامنه‌ای در چه موقعیتی هستند. رژیم و تحلیل‌گران و مبلغانش شجاعت رویاروئی با واقعیت را ندارند. وگرنه، واقعیت‌های زیر را می‌شناسند:

2.1. اوباما بدین‌خاطر به ریاست جمهوری رسید که حکومت جمهوری‌خواهان امریکا را گرفتار بحران اقتصادی کرده بود. در همان‌حال که دو فاجعه بزرگ عراق و افغانستان را ببارآورده و بودجه امریکا را با بزرگ‌ترین کسریها روبرو کرده‌بود، رژیم ولایت مطلقه فقیه را که بوش آن‌را یکی از سه محور شر خوانده بود، نه تنها از دو دشمن، یکی طالبان در شرق و دیگری رژیم صدام درغرب رهانده بود، بلکه سبب گسترش نفوذش در این دو کشور نیز شده‌بود. پس اوباما در موقعیتی نیست که خود را در معرض این اتهام قراردهد که کار جمهوری‌خواهان را با تن دادن به «ایران اتمی» کامل کرده‌است. بنابراین،

2.2. او می‌خواهد تاریخ امریکا شهادت بدهد که بعد از 35 سال، او موفق شد «خرابکاری» پیشینیان را ترمیم کند و ایران را غیر اتمی بگرداند و به مهار امریکا بازش گرداند. بدیهی است چنین کسی آماده امتیاز دادن به رژیم ولایت فقیه نیست. بن‌بست از طریق امتیاز امریکا به رژیم باز نمی‌شود.

2.3. طرفه این‌که خامنه‌ای می‌گوید: هرگاه گفتگوها به نتیجه نیانجامند، امریکا بیشتر زیان می‌کند! سخن او اعتراف به زیان ایران از این بحران است الا این‌که مردم ایران را تسلی می‌دهد که امریکا بیشتر زیان می‌بیند و لابد می‌خواهد به امریکائیان نیز بقبولاند آنها بیشتر زیان می‌کنند. اما هم مردم ایران و هم مردم امریکا می‌بینند که قیمت نفت پائین می‌آید و ارزش دلار بالا می‌رود و هم می‌بینند منابع مشترک نفت و گاز در خلیج فارس را همسایه‌ها می‌برند و می‌خورند و هم می‌بینند استعدادها و سرمایه‌های ایران به امریکا و اروپا می‌روند و هم می‌بینند و می‌دانند که رژیم سه بحران گروگانگیری و جنگ و اتمی را ساخته و ایران را به گروگان امریکا درآورده‌است. رجز خوانی‌های (امریکا به ایران نیاز دارد و ایران به زانو در نمی‌آید و…) ارگانهای تبلیغاتی خامنه‌ای آن‌قدر ساده‌لوحانه‌اند که ضعف بزرگ ناشی از بن‌بستهای برشمرده را نه تنها نمی‌پوشانند، بلکه آشکارتر در معرض دید قرار می‌دهند. بنابراین،

2.4. هرگاه بنابراین باشد که در محدوده تعادل قوا بن‌بست گشوده شود، رژیم ولایت فقیه است که باید امتیاز بدهد. مابه‌ازای امتیازی که می‌دهد، از جمله می‌تواند این باشد که در منطقه، از بن‌بست خارج شود. در سطح جهان نیز بمقدار زیاد از دو جبر بالا برهد.

3. راه‌کار سوم بازکردن بن‌بست‌ها از طریق مردم ایران است:

3.1. تصدیق حقوق شهروندی و پایان بخشیدن به رژیم سرکوب و خفقان. و

3.2. پایان بخشیدن به سلطه مافیاهای نظامی – مالی بردولت و اقتصاد کشور. و

3.3. به اجرا گذاشتن برنامه جامع برای بنای اقتصاد تولید محور رها از فسادها و رانت‌های بزرگ و رانت خواران بزرگ. و

3.4. شفاف کردن کامل فعالیتهای اتمی و تفکیک تحقیق در تکنولوژی از فعالیت‌های زیانمندی که فاقد هرگونه سود هستند. و

3.5. تدوین سیاست انرژی بر اساس بیشترین استفاده از انرژیهای جایگزین (آفتاب و باد و آب و گاز).

3.6. تدوین سیاست خارجی بر اصل موازنه عدمی. بنابراین خارج شدن از محدوده تعادل قوا با رژیم‌های استبدادی و فاسد منطقه و اتخاذ سیاست حمایت از جنبش‌های مردم این کشورها برای برخورداری از ولایت جمهور مردم. بنابراین،

3.7. مقابل شدن امریکا و غرب با حقوق ملی و حقوق شهروندی و ناگزیر شدن از اعتراف به این حقوق: بی‌محل شدن تحریم‌ها و…

در وضعیت سنجی بیست و سوم به این  که تحلیل‌گران امریکائی در باره فرجامی که بحران اتمی می‌تواند پیدا کند چه نظرهائی را اظهار کرده‌اند خواهیم پرداخت :

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید