☚ در 30 اردیبهشت 1394، خامنهای در حضور «سرداران» سپاه، با لحنی عصبانی گفت:
1. «باز در مذاکرات حرفهای تازه میزنند. دربارهی بازرسیها گفتیم اجازه نمیدهیم از هیچ یک از مراکز نظامی هیچگونه بازرسی از سوی بیگانگان انجام شود».
2.«میگویند اجازهی مصاحبه با دانشمندان هستهای باید داده شود. این یعنی بازجویی. من اجازه نمیدهم بیگانگان با دانشمندان و فرزندان عزیز ملت که این دانش را به اینجا رساندند بیایند حرف بزنند»
3. «بنده خبرهایی دارم که دشمنان با همراهی برخی مسئولان سفیه منطقهِ خلیج فارس درصددند که جنگهای نیابتی را به مرزهای ایران بکشانند. آنها بدانند اگر شیطنتی صورت گیرد واکنش ایران بسیار سخت خواهد بود«
مسئله سوم، که در واقع، پذیرش ورود ایران در بحران چهارم و بس خطرناک است را به بعد از بررسی دو «اجازه نمیدهیم اول و دوم باز میگذاریم:
● نخست خاطر نشان میکنیم که این دو مسئله بعد از توافق لوزان مطرح میشوند. دو اجازه نمیدهیم او بدین معنیاست که توافق لوزان را پذیرفته و آنرا اجازه دادهاست. و اینک، «دشمن»، یعنی امریکا، در مقام فراگشائی آن توافق، چهار امر را مطالبه میکند:
1. بازرسی مراکز نظامی و بازرسی از هرجای دیگر که آژانس بینالمللی انرژی اتمی به استناد پروتکل الحاقی بخواهند و بازجوئی از کارشناسان اتمی ایران هر وقت که آژانس لازم ببیند. و
2. کنترال مداوم بر اداره تأسیسات فردو، هم بدینخاطر که 1000 سانتریفوژ عمل نکنند و هم بدینخاطر که تحقیقات اتمی زیر نظر باشند تا که به تحقیق در باره تولید سلاح هستهای سرباز نکند. و
3. تحریمها که به حال تعلیق در میآیند، به ترتیبی و در فاصلههای زمانی به حال تعلیق درآیند که امریکا بتواند مهار کامل بر «فعالیتهای هستهای» ایران داشته باشد. و
4. طول مدت کنترل فعالیتهای اتمی ایران که بنابر توافق لوزان، در برخی موارد دائمی خواهد بود و اینکه به قول وزیر انرژی امریکا، تأسیسات کنترل کننده امریکا باید نصب شوند.
بنابر سخنان خامنهای در 30 اردیبهشت، اما از چهار مورد بالا، با یک مورد که مورد اول است مخالف است و اجازه نمیدهد. به سخن دیگر، با وجود اطلاع از چهار مورد بالا، تنها نسبت به یک مورد چنین حساسیت بخرج داد . این بمعنای آناست که سه مورد مهم را که تفتیشها بمعنای واقعی هستند و کنتر دائمی را شامل میشوند را میپذیرد. و بر هر ایرانی است که بداند موافقت با موارد 2 و 3 و 4، موافقت با مورد اول نیز میشود و ابراز خشم از سوی خامنهای جز پوشش برای تسلیم نیست. مذاکره کنندگان مورد اول را به صورتی خواهند نوشت که «حفظ ظاهر» بشود.
اما مشاور او، ولایتی و ارگانهای تبلیغاتی ستایشگر او، قول آمانو وموافقت ظریف و عراقچی با آن و نوشتهای در سایت بروکینگز را دستآویز حمله به این دوکردند و زمینه آماده شد برای اینکه خامنهای «شاخ و شانه شکسته» را بکشد:
٭ سه قول و یک نوشته در باب بازرسی از مراکز نظامی و بازجوئی از کارشناسان اتمی ایران:
☚ در 22 اردیبهشت 94، آمانو، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی گفت: «طبق پروتکل الحاقی ما میتوانیم از هر مرکز نظامی در ایران که لازم بدانیم بازرسی به عمل بیاوریم. در مقاطع زمانی مختلف و در کشورهای گوناگون سابقه بازرسی از مراکز نظامی وجود داشتهاست. چرا در ایران بازرسی نظامی صورت نگیرد؟ اگر ما ضرورتی برای بازرسی از مراکز نظامی ایران ببینیم آن را مطرح خواهیم کرد و ایران نیز طبق پروتکل باید آن را بپذیرد!»
☚ در 24 اردیبهشت 94، عباس عراقچی دو روز بعد از گفتگوی آمانو با آسوشیتدپرس، با دبیرکل آژانس دیدار کرد و بعد از آن در جمع خبرنگاران با تایید اصل خبر امکان بازدید مراکز غیر هستهای ایران، گفت: «آنچه که در مذاکرات مطرح می باشد و آقای آمانو در همان چارچوب صحبت کرده است، دسترسی هایی است که در چهارچوب پروتکل الحاقی داده می شود.» و
☚ در ۲۸ اردیبهشت ۹۴ جواد ظریف، در حاشیه دیدار با وزیر امور خارجه مجارستان در جمع خبرنگاران گفت: «مقررات موجود مانع سوء استفاده از اینگونه دسترسیها (به اماکن نظامی) میشود که درواقع بازرسی نیست بلکه دسترسی است! و چارچوبهای آن کاملا مشخص و مدیریت شده است.»
☚ به نقل از کیهان 30 اردیبهشت: جاشوا رونر، استاد دانشگاه ساوترن متدیست آمریکا، در مقالهای که در پایگاه اینترنتی اندیشکده بروکینگز منتشر شد، نوشت: «اطلاعات مخفی نقش عیانی در مذاکرات کنونی بر سر برنامه هستهای ایران ایفا میکنند. اگر توافق در ژوئن نهایی شود، ایران بخش اعظمی از توانمندی غنیسازی اورانیوم خود را قربانی برداشته شدن تحریمهای اقتصادی کرده و به مدت بیش از یک دهه مجبور به پذیرش رژیم بازرسیهای سرزده خواهد شد تا پایبندیاش مورد راستیآزمایی قرار گیرد. حضور بازرسان فرصتهای جدیدی برای جمعآوری اطلاعات فراهم خواهد کرد: نه تنها سازمانهای اطلاعاتی از گزارشهای بازرسی درباره برنامه هستهای ایران سود خواهند برد، بلکه آزاد خواهند بود که دیگر حوزههای علمی و زیرساختهای صنعتی ایران را نیز بررسی کنند».
☚ در 21 مه 2015، سخنگوی وزارت خارجه امریکا، در واکنش به سخنان خامنهای، گفت: « همانطور که پیشتر گفتهام و وزیر خارجه (جان کری) گفته است، ما و ایران توافق کردهایم که فرآیندی را برای حل و فصل جوانبی که میتواند احتمالا ابعاد نظامی داشته باشد، به کار گیریم. دسترسی بخشی از این فرآیند است. همچنین، طبق پروتکل الحاقی که ایران آن را اجرا خواهد کرد و گفته است که اجرا می کند، آژانس بین المللی انرژی اتمی دسترسی خواهد داشت. مسلما درباره این موضوع داریم گفت و گو می کنیم، اما اگر ما از دسترسی به مراکز هستهای که ممکن است ابعاد نظامی داشته باشند یا فعالیتهای نظامی داشته باشند اطمینان نیابیم، این برای ما یک مشکل خواهد بود و ما بررسی خواهیم کرد که آیا می توانیم در هفته های آینده، این مشکل را حل و فصل کنیم… اگر ما نتوانیم درباره مفهوم دسترسی توافق کنیم، توافق نهایی را امضا نخواهیم کرد. این چیزی است که به روشنی گفته ایم.
بدینقرار، یا به ترتیبی که ظریف گفتهاست، صورت سازی و «حفظ ظاهر» میشود و توافق با دربرداشتن هرچهار مورد بالا امضاء میشود و یا نمیشود. طرفه اینکه خامنهای هم مردم را از «جنگ نیابتی» در مرزهای ایران میترساند و هم آن و این ترس را وسیله توجیه تن دادن به تسلیمی خفتبار میکند:
٭ آیا «دشمنان با دستیاری برخی مسئولان سفیه خلیج فارس میخواهند جنگ را به مرزهای ایران بکشانند»؟:
نخست یادآور میشویم که از کودتای خرداد 60، گروه هائی یا از متن رژیم به حاشیه رانده شدهاند و یا یک پا در درون و یک پا در بیرون آن داشتهاند و دارند و یا از ابتدا در حاشیه بوده و در هرحال خود را «خندق رژیم» توصیف کردهاند، مدعی بودند که هرگاه دست به ترکیب این رژیم بخورد، ایران افغانستان میشود. بعد از تجاوز امریکا به عراق و وضعیتی که در سوریه و لیبی و یمن پیش آمد، این کشورها نیز بر افغانستان افزوده شدند. از آن زمان تا امروز، بطور مستمر مدلل کردهایم که این نه جانشین شدن رژیم با یک دولت حقوقمدار و برگزیده شهروندان حقوقمند است که ایران را افغانستان و… میکند که ادامه یک رژیم استبدادی ویرانگر است که ایران را افغانستان و عراق و… میکند. اینک، خامنهای، هم به ورود ایران در بحران چهارم اعتراف میکند و هم خبر میدهد که قرار است «جنگهای نیابتی» را به مرزهای ایران بکشانند. اما آیا ممکن است کشوری در محاصره پایگاههای نظامی و اطلاعاتی باشد و در جنگها هم شرکت داشته باشد و استبدادی از نوع ولایت مطلقه فقیه هم باشد و «جنگهای نیابتی» به مرزهایش کشانده نشود؟ آن راهکار که میتوانست رژیمهای استبدادی منطقه را با دولتهای حقوقمدار و مسئول در برابر ملتهای خود، جانشین کند، الگوی دموکراسی شورائی شدن ایران بود و نه تقدیس خشونت و برقرارکردن رژیم جنایت و خیانت و فساد و صدور خشونت و هر روز دم از تعیین سرنوشت کشورهای منطقه توسط رژیم ولایت فقیه زدن و با این تحقیر، به جنگهای نیابتی مرگبار و ویرانگری مشروعیت بخشیدن که رژیمهای دست نشانده منطقه به راهانداختهاند.
باوجود این، واقعیتی که اتحاد دولت سعودی و اسرائیل و همدستهای آنها در خلیج فارس پدیدآوردهاند و نقشه خود در منطقه و بر ضد ایران را به اجرا گذاشتهاند، نیز، وجود دارد. در 19 مه 2015، جوناتان مارشال، محقق امریکائی، مقالهای را در اینباره انتشار دادهاست که دارای این نکات است :
٭ مقاله جوناتان مارشال در باره تقلاهای اتحاد سعودیها و اسرائیل برای جلوگیری از سرانجام یافتن توافق اتمی:
● دولت سعودی و اسرائیل به تقلا برای کشتن توافق اتمی ایران با کشورهای 5+1 ادامه میدهند. واپسین تقلای (بعد از کاهش دادن قیمت نفت و حمله به یمن ا.ا) دولت سعودی در پی تهیه بمب اتمی شدن است. دولت سعودی تهدید میکند هرگاه تأسیسات اتمی ایران برچیده نشوند، این دولت برآن خواهد شد که بمب اتمی بدست آورد.
ساندی تایمز مینویسد که دولت سعودی برآن شدهاست که از پاکستان بمب اتمی بخرد. بهانهاش ایناست که حکومت اوباما از برچیدن تأسیسات اتمی ایران ناتوان گشته و موافقت کردهاست که این تأسیسات برجا بمانند. نیویورک تایمز (15 مه) مینویسد: دولت سعودی بقدری نسبت به توافق اتمی با ایران خشمگین است که تهدید میکند در پی تهیه بمب اتمی خواهد شد. این تهدید خود گویای اختلاف عمیق میان حکومت اوباما با حکومتهای عرب حوزه خلیج فارس است.
● الا اینکه دولت سعودی سالها است که برگ بمب اتمی را بازی میکند. در 2003، دولت سعودی در کار «آزمون استراتژیک» بود: دولت سعودی باید به بمب اتمی، بمثابه «توان اتمی بازدارنده»، مجهز شود. گاردین که ماجرا را فاش ساختهاست، آن را یک «تحول نگران کنند» گویای بیرون رفتن روابط ریاض با واشنگتن از طبیعتی است که داشت. دستآویز دولت سعودی، برنامه اتمی ایران بودهاست.
در سال 2006، دولت سعودی اعلان کرد که به اتفاق کشورهای عضو تعاون خلیج فارس، علاقمند اجرای برنامه اتمی صلح آمیز است. همان زمان نیز، روزنامه نگاران گفتند: این اعلان توسط دولت سعودی، پیامی است به امریکا که باید تأسیسات اتمی ایران را برچیند.
● سالها گذشتند بیآنکه دولت سعودی این تهدید را عملی کند. اینک نیز تردید جدی وجود دارد که قصد دولت سعودی جدی باشد و درز دادن «خبر» هدفی جز کارشکنی بقصد بشکست کشاندن گفتگوها بر سر توافق نهائی نیست. کارشناسان تردید دارند که دولت سعودی، خطر مجهز شدن به سلاح هستهای را بپذیرد. بخصوص که سالها است با اسرائیل مجهز به سلاح هستهای همزیستی میکند.
هرگاه دولت سعودی خود بخواهد بمب اتمی تولید کند، سالها زمان میبرد. زیرا از اتم هیچ ندارد و نمیداند و باید از صفر شروع کند. بنابراین، امکان تولید بمب اتمی را هیچ ندارد و تنها امکانی که دارد خریدن آن از پاکستان است. میتواند در ازای پرداختن هزینههای برنامه اتمی پاکستان، از این کشور بمب اتمی دریافت کند. بنابراین، به احتمال قریب به یقین، قصد دولت سعودی، سوداگری دیپلماتیک است و میخواهد یا مانع انجام توافق نهائی بگردد و یا توافقی امضاء شود که دست و پای ایران را بطور کامل ببندد.
● ریاض سخنان خیلوی را تکذیب میکند و اغلب کارشناسان بر این باورند که بسیار غیر محتمل است که پاکستان تن به فروش اسلحه اتمی به دولت سعودی بدهد.
اما خطر درگرفتن مسابقه اتمی در خاورمیانه را اسرائیل سالها است زنده نگاهداشتهاست. اینکار را از راه درز دادن اطلاعات انجام میهد چنانکه در سال 2013، اطلاعاتی را انتشار یافت که منشاء آنها اسرائیل بود و بنابر آنها، دولت سعودی آماده تحویل گرفتن کلاهک برای موشکهای دوربرد خویش است. انگیزه اسرائیل از انتشار این «اطلاعات»، نگران کردن امریکا و برانگیختنش به مهار ایران بود.
● پاکستان خبر منتشره درباره قصد دولت سعودی به خرید سلاح هستهای از پاکستان را بی مبنی و دروغ خواند. روشن است هرگاه پاکستان بخواهد چنین کند، گرفتار مجازاتهای سنگین خواهد شد و کمک نظامی امریکا را نیز از دست خواهد داد. در این باره، فیلیپ بلیک، کارشناش گسترش سلاح هستهای در مؤسسه مطالعات بینالمللی، مونتری Monterey مینویسد: پاکستان گرفتار مسابقه تسلیحاتی با رقیب بزرگ خود، هند، است. و توان تولید اسلحه اتمی هند بسیار بیشتر از پاکستان است. بنابراین، پاکستان نمیتواند تعدادی از سلاح هستهای خود را از دست بدهد. و خودداری پاکستان از گسیل نیرو برای جنگ در یمن دلیل براین که دولت پاکستان آلت فعل دولت سعودی نیست. اما پرشمار شدن «درز خبر» درباره قصد دولت سعودی به مجهز شدن به سلاح اتمی، از اعتبار این تهدید بس میکاهد: پیش از این، آلمان در سالهای اول جنگ سرد و ژاپن در سالهای اخیر برآن شدند که بمب اتمی تولید کنند اما منصرف شدند. زیرا هم علنی شدن قصد، توجهها را به طرف این دو کشور جلب کرد و هم معلوم کرد هرگاه براستی میخواستند بمب اتمی تولید کنند، آن را اعلان نمیکردند. بجای اینکار، روش صحیح را این دانستند که توجه کشورهای دارنده بمب اتمی به پخش این سلاح و لزوم جلوگیری از آن و حمایت از متحدانی را جلب کنند که بمب اتمی ندارند.
● واپسین «درزخبر» درباره مقاصد اتمی دولت سعودی، میتواند نقش اهرم را در گفتگوهای امریکا و دولت سعودی پیدا کند. باآنکه پرزیدنت اوباما به سران کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، به صراحت گفت امریکا با آنها وارد یک پیمان نظامی نمیشود، اما به آنها وعده کمک نظامی وسیع داد. از جمله، وعده ایجاد «توانائی اعلان خطر سریع و موشکهای ضد موشک» را داد.
● نویسنده نتیجه میگیرد که اوباما به جای اعتناء کردن به ادعای دولت سعودی – میخواهد بمب اتمی تهیه کند- و امتیاز دادن به رژیمهای عرب حوزه خلیج فارس، این با ایران است که باید توافق نهائی جامع را امضاء کند. چنین توافقی تضمین امنیت عربستان در درازمدت است. در کوتاه مدت نیز سعودیها هیچ دلیلی برای ترس از برنامه اتمی ایران ندارند. زیرا تأسیسات اتمی ایران بیشتر از تمامی تأسیسات اتمی درجهان، مورد تفتیش قرارگرفتهاند. ایران ظرفیت و توانائی شناخته شده برای ساختن بمب اتمی را ندارد…
اما چرا دولتهای منطقه، در بیرون از کشورهای تحت استبداد خود پول خرج میکنند و جنگ به راه میاندازند؟ بدون تردید، دیوانه نیستند و میدانند هرگاه اقتصادی تولید محور را بنیان بگذارند و درآمدهای نفتی را سرمایه کنند، نیاز به جنگ و برباد دادن ثروتی که به نسل امروز و نسلهای آینده تعلق دارد، پیدا نمیشود. پس، اگر رژیم ولایت فقیه و رژیم سعودی و… کشورهای خود و منطقه را به آتش خشونت سپردهاند، دلیل دارد و آن دلیل، ضعف آنها است. رژیمهای تک پایه بدون پایگاه داخلی، جز با خشونت گستری برجا نمیمانند. غافل از اینکه این خشونت آنها را در کام خود میگیرد و هستی آنها را میسوزاند.