٭ رژیم ولایت مطلقه فقیه، در طول عمر خود، بیشترین سود را به اسراییل رساندهاست:
از قبل از انقلاب گروهی به اصطلاح ضدیت خود با اسراییل را شعار کار خود قرار داده و هر از چندی در دشمنی با اسراییل سخن گفته و بیانیه صادر میکردند و گاهی اوقات عنوان میکردند که میخواهند برای جنگیدن با اسراییل به مصر یا لبنان و سوریه و… بروند و با اسراییلیان وارد جنگ شوند و آن کشور را نابود سازند.
انقلاب ایران که پیروز شد ادامه دهندگان همان راه یعنی خمینی و یارانش که قدرت را بعد از کودتای سال 60 به طور مطلق در دست گرفته بودند به جای پایان بخشیدن سریع به جنگ با عراق، همزمان مدعی حمله به اسراییل و آزادی لبنان بعد از فتح عراق شدند.
با نگاهی به عملکرد خمینی و بعد از او، سید علی خامنهای در طول سالهای بعد از انقلاب به خوبی میتوان از کمکهایی که این گروه به سود اسراییل کردهاست، آگاه شد:
● جنگ ایران وعراق- ورود به جنگی فرسایشی با کشور عراق، به دلیل نیاز شدید خمینی و دستیاران او، همچنین سپاه پاسداران، به هرچه طولانیتر کردن جنگ.
در این بین، این اسراییل بود که همانند انگلیس و امریکا و برخی دیگر از کشورهای منطقه از این جنگ نهایت استفاده را برد. زیرا دو ارتش قدرتمند منطقه وارد جنگی شدند که تنها به کشتار و تخریب هر دو کشور انجامید و به سود اسراییل شد . میدانیم که آلن کلارک، وزیر دفاع اسبق انگلستان نیز گفته بود: جنگ در سود انگلستان و غرب بود اسباب ایجاد و ادامهاش را فراهم کردیم.
اما حمله عراق به ایران، فرصتی به خمینی و دستیاران او برای برقرارکردن رابطه محرمانه با اسرائیل و از طریق اسرائیل با امریکا داد، معامله بر سر گروگانها (اکتبر سورپرایز) که دنباله آن، واسطهگری اسرائیل در خرید اسلحه بود (ایران گیت)، دو افتضاح بینالمللی بودند که حاصل روابط پنهانی با اسرائیل بودند.
● یکی از دلایل عمده طولانی شدن جنگ نیاز خمینی و سایر روحانیون دستیار او، قدرت گیری سپاه پاسداران و تضعیف ارتش بود وگرنه این جنگ قرار بود سال شصت به پایان برسد. اندیشه دخالت در کشورهای منطقه و غیر منطقه، آنچنان درعملکرد خمینی و یاران او روشن بود که همواره سخن از نابودی سران کشورهای عربستان ، کویت ، مصر، مراکش، عراق، اردن و… میگفتند و مدعی بودند با صدور انقلاب، آن کشورها را از ستم سران آنها آزاد خواهند ساخت. به تبعیت از سخنان خمینی، سرداران سپاه نیز اقدام به تشکیل سپاه قدس و بخشی دیگر در سپاه برای صدور انقلاب کردند.
بعد از آزادی خرمشهر، خمینی به این فکر افتاد که از طریق عراق به لبنان برود و قدس را آزاد کند. آن زمان، فکر بوجودآوردن «کمربند سبز» یا اتحادی از ایران و عراق و سوریه و لبنان، تحت رهبری او، در او القاء شده بود. بیهوده نبود که
– خمینی 3 هفته پس از بازپسگیری خرمشهر گفت: «ما باید از راه شکست دادن عراق به لبنان برویم. ما میخواهیم که قدس را نجات بدهیم. لکن بدون نجات کشور عراق از این حزب منحوس [بعث عراق] نمیتوانیم. مقدمه اینکه لبنان را نجات بدهیم، این است که عراق را نجات بدهیم.
– هنگامی که ایران در خرمشهر به پیروزی رسید، خمینی به جای پایان دادن به جنگ و کمک به لبنانی که مورد حمله اسراییل قرار گرفته بود، به این میاندیشید که با شکست عراق که یکی از دشمنان اسراییل بود به لبنان برود و نشد. میلیونها مسلمان در این جنگ خانمانسوز هشت ساله که، هیچ برندهای به جز اسراییل نداشت، کشته شدند.
● بعد از فوت خمینی سید علی خامنهای در پی گسترش دخالت طلبی در سرزمین های اسلامی ، سخن از هلال شیعی به میان آورد. و
– سردار محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران گفت: «…اگر صدور تفکر مقاومت از انقلاب اسلامی به عراق، سوریه و لبنان صورت نمیگرفت امروز سرنوشت این کشورها معلوم نبود، چه میشد؛ اگر این تفکر نبود انقلاب یمن به پیروزی نمیرسید… معارضان را در سوریه مسلح کردند تا نظام حاکم بر سوریه را که در مسیر انقلاب اسلامی و در خط مقدم جبهه اسلامی بود ساقط کنند، اما نتیجه آن، تشکیل نیروی مردمی مسلح ۱۰۰هزار نفره طرفدار جمهوری اسلامی ایران بود که در این کشور سازماندهی شدهاند. مهمتر از آن، دلهای مردم سوریه بود که امروز با ایران و جمهوری اسلامی یکی شده است … خدعههای دشمنان بهبرکت خون شهدا با نصرت خداوند و خدعه الهی خنثی شده و نتیجه آن یکی شدن دلهای مردم عراق و ایران شدهاست. وحدت و همدلی بین ملتهای عراق، سوریه، یمن و دیگر کشورهای منطقه با ایران محقق شدهاست و این مهم را تنها ادامه حرکت در راه خدا محقق کردهاست».
به راستی منظور سردار جعفری از پیروزی کشورهایی مانند عراق، لبنان ، سوریه و یمن چیست و آنها چه سرنوشتی را یافتهاند؟ به سود اسرائیل، سوریه با خاک یکسان شده و یمن در آتش جنگ میسوزد و یک سوم عراق در دست داعش است و در تظاهرات بغداد، شعارمرگ بر ایران سر میدهند. «هلال شیعه»، که نخست در خمینی القاء شد و سپس خامنهای متحقق کردن آنرا، هدف خود کرد، دستآویز سعودیها و اسرائیلیها نیز شد و آنها به پشت گرمی امریکا و اروپا، این کشورها را ویران و قدرت اسرائیل را در منطقه، بلامنازع کردند. اما حاصل آن برای ایران، غیر از هزینه جانی و مالی سخت سنگین، ایناست:
1. خامنهای نیاز به بمب اتمی داشت بعنوان پشتوانه «هلال شیعه» که تشکیل شدن آن را قطعی میدانست. برنامه اتمی را پنهانی به اجرا گذاشت و برنامه لو رفت و بحرانی را ببار آورد که تا بخواهی زیان اقتصادی به کشور وارد کرد. سرانجام نیز خامنهای ناگزیر شد به توافق وین که ایران را تحت قیمومت بیگانگان قرار میدهد، تن دردهد.
2. در منطقه، جبههای برضد ایران تشکیل بگردد. هم اکنون ایران از چهار سو تهدید میشود.
3. 8 منبع نفت و گاز مشاع را کشورهای حوزه خلیج فارس میبرند و میخورند. در همانحال تأسیسات صنعت نفت ایران مستهلک شده و بخاطر تحریمها ایران نتوانستهاست آنها را نو کند.
4. ایران در تمامی جنگهای عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن درگیر است. و این درگیری است که موضوع توافق محرمانه شدهاست.
5. «ایران» نمیتواند در متوقف کردن جنگها و استقرار صلح نقشی را ایفاء کند و محکوم است در جنگ به خود نقش بدهد، پس ناگزیر است به مداخله نظامی، تحت مهار امریکا، تن در دهد. نمیتواند زیرا بنمایه اصل ولایت مطلقه فقیه اعمال زور است. خامنهای معتقد به «النصر بالرعب» است و نظریه ساز خشونتگری، مصباح یزدی، خشونت را سرشت انسان میداند و مدعی است خداوند ناچار بود چنین موجودی را خلق کند! او نیز «حرکت قسری» را واجب میداند. او و خامنهای، برخلاف نصوص قرآنی، قائل به جنگ ابتدائی هستند. این طرز فکر، ایران را از ایفای نقشی جز آتش بیار جنگ شدن باز میدارد. بخصوص که به جنگ در بیرون از مرزها برای ولایت مطلقه بر مردم ایران نیز نیاز مبرم دارد.
از آنجا که ولایت مطلقه فقیه جز در بکاربردن زور، کاربرد ندارد و بخاطر تضادش با حقوقی که انسان دارد، نمیتواند هم داشته باشد، معلولیت طرزفکر، در موضعگیریهای خامنهای و دستیاران او، بوضوح، نمایان میشود:
● سردار محمد رضا نقدی-در پیامی به مناسبت روز جمهوری اسلامی – گفتهاست: «…در پرتو رهبری الهی امام خامنهای همانگونه که امام خمینی فرموده بود، اسلام سنگرهای کلیدی جهان را یکی پس ازدیگری فتح میکند و جهان اسلام هر روز به تحقق وصیت امام خمینی که فرمود:«بسوی یک حکومت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل پیش روید» نزدیکتر میشود، امروز دیگر این یک شعار و تنها یک آرزو نیست، این وصیت اکنون واقعیتی انکارناپذیر و در حال تحقق است که ظهور آنرا درتحولات عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و… میتوان بوضوح مشاهده کرد. سیاست های حکیمانه و تدابیر الهی امام خامنهای سیاستهای استعماری و استثمارگرانه استکبار را به بنبست کشانده است و کار را به جایی رسانده که تنها راه حسابگرانه و امکانپذیر برای شیطان بزرگ تسلیم برابر جمهوری اسلامی است».
• سردار محمد مطهری، جانشین فرمانده سپاه ثارالله استان کرمان گفتهاست: «…تفکر انقلاب اسلامی که خواسته امام خمینی (ره) بود به تمام دنیا صادر شده و امروز بیداری اسلامی از برکات دوران دفاع مقدس است. شکلگیری بسیج در کشورهای عراق، سوریه، لبنان، یمن، فلسطین و … ناشی از صدور تفکر انقلاب اسلامی به جهان به ویژه جهان اسلام است».
٭ سرنوشت لبنان و سوریه، دو کشور از کشورهای پیروز! از نظر سرداران افراطی:
در وضعیت فعلی بر خلاف شعارهایی که برخی از سرداران و ولیفقیه مطرح میکنند، از درون کشور که به وضعیت منطقه مینگریم، میبینیم: هیچ آینده روشنی برای کشورهایی که گویا «مستقل و آزاد شدهاند»، مشاهده نمیشود. برعکس، کشورهایی که خامنهای و سردارانش آنها را تحت نفوذ «ایران» میخوانند، از جمله کشورهایی هستند که جنگ داخلی و جنایت و کشتار و فقر و فساد در آنها بیداد میکند. عراق و سوریه و فلسطین و یمن ویرانههائی شدهاند که، در آنها، قدرتهای خارجی، با پادرمیانی گروههای مسلح و مجاز به وحشیانهترین جنایتها، جنگ میکنند. باز وقتی از درون ایران به این کشورها مینگریم و شعار رژیم را که همه روز تکرار میشود، میشنویم، دیگر تردید نمیکنیم که رژیم برای حفظ خود، یکی از عوامل جنگ مزمن در کشورهای اطراف ایران است تا بتواند مدعی شود که «ایران جزیره ثبات» و «کشور امن منطقه است». با توجه به ترسی که در مردم القاء شدهاست، – ترس تبدیل شدن ایران به افغانستان و عراق و سوریه و یمن- در مییابیم که رژیم، علاوه بر طرزفکر ولایت مطلقه فقیه، به خاطر اینکه بقای خود را «اوجب واجبات» میداند، ادامه جنگ مرگبار و ویرانگر در کشورهای اطراف ایران را شرط ادامه حیات خود میداند. وضعیت کشورهای منطقه و نقش ایران در آن، گویااست:
● صدور انقلاب به لبنان – لبنان به دلیل داشتن یک اکثریت شیعه، از پیش از انقلاب، در سیاست منطقهای رژیم از تقدم برخوردار بود. اما با پیروزی انقلاب و کشته شدن امام موسی صدر، خمینی و جانشین او با هزینههای فراوان، دست به ایجاد یک نیروی مسلح در لبنان زدند. تا که یک نیروی مسلح برای تصدی جنگ های موضعی و ترورها در اختیار داشته باشند.
با تشکیل حزبالله این کشور گرفتار وضعیتی شد که اینک درآناست. هماکنون رئیس جمهوری ندارد. حکومتش ناتوان و تظاهرات مداوم در بیروت و شهرهای دیگر خواهان استعفای این حکومت نیم بند هستند. هم شیعهها و هم سنیها و هم مسیحیها مسلح هستند. و حزبالله گرفتار جنگ در سوریه است. رژیم وسیله کار غرب و اسرائیل است. چراکه طرح غرب برای سوریه و لبنان، تجزیه است. چنانکه وقتی مسیحیان لبنان به این طرح اعتراض کردند، سارکوزی، رئیس جمهوری پیشین فرانسه، به آنها گفته بود: مسیحیهای منطقه چرا به اروپا مهاجرت نکنند؟
● در سوریه، دولت سعودی و دولت ترکیه مسلح کننده نخستین مخالفان رژیم اسد و واردکننده گروههای مسلح به این کشور بودند. دربرابر، روسیه و ایران از رژیم بشار اسد حمایت کردند و میکنند. رژیم ولایت فقیه، هم نفت و هم پول میدهد و هم نیرو در سوریه دارد و هم حزبالله را وارد جنگ سوریه کردهاست. سردار جعفری مدعی است «یک نیروی 100هزارنفری مسلح طرفدار جمهوری اسلامی در سوریه تشکیل شدهاست. اما حقیقت اینست که بخش بزرگی از سوریه در تصرف داعش است و مأموریت داعش، در کنار جنایتهای بیحساب، بدون تاریخ کردن سوریه و عراق است. ویران کردن آثار تاریخی، عاری کردن سرزمینهای داعش زده از تاریخ است. بدیهی است این تاریخ زدائی پاک کردن وجدان تاریخی مردم این کشورها را به دنبال میآورد و حاصل آن، تجزیه عملی و تبدیل شدن منطقه به قلمرو وسیع تحت سلطه اسرائیل، بدون توانائی مقاومت است.در حال حاضر، سوریه ویرانهای است که عملا به 6 منطقه تجزیه شدهاست: منطقه تحت تصرف اسرائیل و منطقه تحت مهار رژیم اسد و منطقه تحت مهار داعش و منطقه تحت مهار النصره و منطقه تحت مهار گروههای مسلح تحت حمایت غرب و منطقه کرد نشین.
٭ علت ایجاد سپاه قدس و استفاده از حزبالله لبنان بمثابه آلت فعل:
● در مورد استفاده ابزاری از حزبالله، سلیمی نمین از اعضای اولیه دفتر سیاسی سپاه پاسداران، میگوید: «…در مورد مساله حزبالله، ایشان (منظور هاشمی رفسنجانی) بهتر از همه میدانند که آن زمان چه کسی مایل به استفاده ابزاری از حزبالله بود که البته جلویش گرفته شد. نیاز به پوشش و بهانه، در قضیه مک فارلین و ارتباط با آمریکا باعث ابزار قرار دادن حزبالله توسط ایشان بود. در قضیه گروگان گیریِ حزبالله در لبنان، ایشان از حزبالله استفاده ابزاری کرد و بعد هم خود را به عنوان میانجی وارد کرد تا بتواند مستقیم با آمریکاییها ارتباط بگیرد که البته این قضیه یعنی (آمدن هیأت) مک فارلین (به ایران) لو رفت. به هر حال امروز حزبالله خودش مستقلا دارد عمل میکند و مورد اعتماد مردم لبنان و جریان مقاومت در منطقه است. اگر سیاست ابزاریای که آقای هاشمی آن زمان دنبال میکرد و اسمش را میگذارد عملگرایی، امروز دنبال میشد شاهد قدرت امروز حزبالله نبودیم»
در این رابطه بهتر دیدیم که به علت و زمان حضور سپاه پاسداران و تشکیل نیروی قدس، مختصرا اشاره نماییم: ساختار معاونت اطلاعات سپاه در دوران ریاست سردار احمد وحیدی که در غیاب محسن رضایی و رضا سیفاللهی و کاظم کاظمی ریاست آن را بر عهده داشت، عبارت بود از:
بخش اطلاعات عراق، اطلاعات خلیج فارس و کشورهای عربی، بخش لبنان، بخش افریقا، بخش عملیات ویژه و تشکیلات اداری خاص. با به دستگیری اطلاعات داخلی و خارجی توسط وزارت تازه تاسیس شده یعنی واواک، معاونت اطلاعات سپاه به رکود دچار شد. برای خروج از آن دو رویکرد را اختیار کرد:
1. اول پیگیری حمایت از نهضتها و جنبشهای آزادیبخش اسلامی
2. دوم ایجاد جریان جنگهای نامنظم.
در خصوص رویکرد اول، معاونت اطلاعات سپاه بسرعت به تقویت نیروهای خود در لبنان و سوریه پرداخت و تلاش کرد تا در کشورهای همجوار جای خالی واحد نهضتهای سابق که قبلا حوزه فعالیت گروه محمد منتظری بود را پر کند. با توجه به درگیریهای وسیع اسرائیل در جنوب لبنان، تقویت حزبالله باموفقیت چشمگیری روبرو شد. در این مرحله، بخش لبنان معاونت اطلاعات سپاه موفق شد اولین پایگاههای آموزش نظامی خود را در لبنان دایر کرده و پایگاههای محکمی را در سوریه ایجاد کند.
از سوی دیگر، بالارفتن میزان تاثیرگذاری حزبالله در مناقشه درونی لبنان و نیز استقامت آنان در جنوب لبنان در برابر اسرائیل مشروعیت خاصی را برای این حزب ایجاد کرد. حزبالله از این پس با حمایتهای مالی، نظامی واطلاعاتی معاونت اطلاعات سپاه جای خود را درعرصه مناقشات سیاسی ونظامی لبنان بازکرد. جریان گروگانگیری چند تن از اتباع آمریکایی و فرانسوی توسط حزبالله و نیز منافعی که ایران در این میان از نظر سیاسی و نظامی بدست آورد، الویت ویژهای را برای حزبالله و معاونت اطلاعات سپاه موجب شد.
با نهایی شدن سازماندهی حزبالله لبنان، شورایی بنام شورای قرار ( شورای تصمیم گیری) در آن ایجاد شد که یکی از اعضای آن فرمانده قوای سپاه در لبنان بود که توسط معاونت اطلاعات سپاه منصوب میشد. وظیفه این فرد فرماندهی نیروهای سپاه در لبنان و نیز نظارت بر تصمیم گیریهای متخذه در حزبالله لبنان بود.
دومین رویکرد جدید اطلاعاتی معاونت اطلاعات سپاه، ایجاد جریان جنگهای نامنظم اطلاعاتی است که با توجه به شدت گرفتن جنگ، هیچ نهادی بصورت سازماندهی شده متولی آن نبودهاست. در چنین شرایطی فرماندهی اطلاعات سپاه با بکارگیری برخی از فرماندهان لشگرهای عملیاتی سپاه مانند علی فضلی در اواخر سال ١٣۶٣تلاش کرد تا یک قرارگاه جنگهای نامنظم با گرایش اطلاعات و ایجاد حلقههای جمع آوری اطلاعات در درون خاک عراق تاسیس کند.
هر چند در همان ابتدای کار به علت اختلاف دیدگاه میان فرماندهان اطلاعات و نیروهای رزمی در مورد ساختار، ماموریت و کیفیت این قرارگاه اختلافاتی بروز کرد و موجب خروج فضلی و دیگر اطرافیان وی از معاونت اطلاعات شد، اما نتیجه این تلاش، قرارگاه رمضان است که مرکزیت جنگهای نامنظم اطلاعاتی سپاه محسوب میشود و بعدها به یکی از مهمترین قرارگاههای اطلاعاتی و عملیاتی سپاه در کل جنگ تبدیل شد.
این قرارگاه در شهر کرمانشاه بتدریج جای خود را به عنوان اولین تجربه موفق جنگهای نامنظم بازمیکند و با گسترش آن بتدریج معاونت اطلاعات بخش اعظم نفوذ خود را بر آن از دست میدهد. بعدها این قرارگاه نیز مانند دیگر قرارگاههای سپاه تحت امر مستقیم فرماندهی کل سپاه قرار میگیرد. از فرماندهان اصلی این قرارگاه میتوان به محمد باقر ذوالقدر و نیز محمد نقدی (شمس) اشاره کرد. لشگر ده بدر که متشکل از معاودین عراقی است نیز تحت امر همین قرارگاه قرار دارد.
بنابراین، در این دوره اطلاعات سپاه تمام توان خود را صرف اطلاعات عراق، قرارگاه رمضان و نهضتهای اسلامی در بیرون از ایران میکند. مسئله اطلاعات عراق با شدت گرفتن اختلاف میان واواک و معاونت اطلاعات سپاه بصورت فرماندهی جداگانهای در میآید و مسئولیت آن به علی آقامحمدی نماینده سابق مجلس و قائم مقام فعلی صدا و سیمای جمهوری اسلامی سپرده میشود.
در این دوره، یک واقعه بصورت مجرد نقش اطلاعات سپاه را برجسته میکند و آن مسئله آمدن هیأتی به ریاست مک فارلین به تهران است. با تمایلهاشمی رفسنجانی برای خارج کردن آمریکا از موضع خود در باب جنگ ایران و عراق،(جنگ بدون برنده میان ایران و عراق) باب مذاکرات با آمریکا از 5 کانال گشوده میشود. اما اینبار، ماموریت رسیدگی به این پرونده به جای واواک که مسئول اطلاعات خارجی است، به اطلاعات سپاه سپرده میشود.
قائممقام معاونت اطلاعات در این زمان فریدون وردینژاد است که بعدها به علت خدماتش در جریان سفر هیأت مک فارلین به ایران و ترور قاسملو و فاضل رسول و قادری، به ریاست خبرگزاری جمهوری اسلامی و نیز سفارت ایران در چین میرسد. کنترل عملیات ورود هیأت مک فارلین به ایران زیر نظر وی و در حوزه عمل بخش ویژه معاونت اطلاعات سپاه قرار داده میشود. اطلاعات سپاه، به دلیل فعال شدن وسیع واواک در خارج کشور، مدتها بود که فعالیت چندانی نداشت.
• جهت مشخص شدن فرماندهان و نیروهای قرارگاه رمضان که بعدها مسئولیت های مهمی را در اختیار گرفتند بهتر دیدیم که اسامی آنهایی را که معلوم شده است را بیاوریم :محمدباقر ذوالقدر، غلامحسین بشردوست، احمدی مقدم، محمود احمدی نژاد، محمد رمضانی، علی فضلی ، محمد جوادی ، علی آقا محمدی، طه طاهری، حسین الله کرم .
در نوبت دیگر، تشکیل سپاه قدس و مداخله رژیم در جنگ های منطقه و موقعیت کنونی آن در این کشورها را دنبال میکنیم.