٭ افشاگریهای صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی:
☚ در مسجد دانشگاه، در گفتگو با دانشجویان، صالحی افشاگریهائی بعمل آورد که در تاریخ میمانند:
● در مجلس، دو طرف «سیاست بازی» میکردهاند. در واقع، مجلس از روز اول تماشاخانه و کارش اجرای «منویات رهبری» از راه نمایش بود. مردم مصر از راه تحریم انتخابات به جهانیان گفتند کودتای نظامیان و دولت آنها را نمیپذیرند و مطبوعات جهان روزها است که این تحریم را موضوع بحث کردهاند. اما چرا آن دسته از مردم ایران که به پای صندوقها میروند، میپذیرند، به استناد رأی آنها، مجلس تماشاخانه بشود و موضوع بازیهای بازیگران، خیانت و فساد و جنایت در حق مردم ایران ، آنهم از راه بحرانهای ایران برباد ده باشد؟
● قرارداد وین جام زهر بودهاست اما چارهای جز نوشیدنش نبودهاست. دانشجوی پرسش کننده از قول دکتر ؟ میگوید و صالحی میگوید به او اعتماد دارد. و
● معادن اورانیوم نداریم و معادن موجود خرج یک سال سانتریفوژها را با 190 هزار سو ظرفیت، نمیدهند. پس معدنی هم که پیش از تصویب طرحی که اجازه اجرای قرارداد وین را میداد، گفتند یافت شده و منبع بزرگ اورانیوم است، دروغ و «سیاست بازی» بود. و
● فلز اورانیوم و بازفرآوری انجام گرفتهاند، یعنی رژیم بکار تولید بمب اتمی بودهاست. وگرنه، وقتی همه در تلاش آنند که انرژی سالم و تجدید پذیر تولید کنند، دولتی که خود را مسئول و پاسخگو در برابر مردم بداند، باوجود بیشترین امکان تولید برق سالم، درپی تولید برق اتمی نمیرود. و
● سانتریفوژهای نسل اول – در همانحال که میگوید ما 5000 سانتریفوژ داریم، اعتراف میکند که سانتریفوژهای نسل او کارآئی ندارند. و هم میگوید اگر سانتریفوژهائی با ظرفیت 190 هزار سو داشتیم، اورانیومی که خرج آن را تأمین کند، نداریم. پس تأسیسات به چه کار میآیند و چرا باید آنها را نگاه داشت؟ آیا نگاهداری آنها جز این دو مقصود را میتوانند داشته باشند؟:
الف. حفظ ظاهر ما آنیم که داشتن سانتریفوژها و غنی سازی اورانیوم را قبولاندیم. و
ب. بسیار مهمتر: ایران را تحت قیمومت امریکا و اروپا و چین و روسیه و در همان حال، تحت تهدید آنها (به حال تعلیق درآمدن تحریمها و تهدید به جنگ و شرکت جستن در جنگهای منطقه ) قرار دادن، بکار آن میآید که مردم ایران فعل پذیر بگردند و رژیم برجا بماند. بخصوص که امریکا پذیرفته است اقدام به سرنگونی رژیم نکند: از آن روز که در مورد جنگ عراق با ایران گفتند نیمی از کشور برود بهتر از آناست که بنیصدر پیروز بشود، تا امروز، حفظ رژیم اوجب واجبات است، ولو به قیمت بیابان شدن ایران و تحت قیمومت بیگانه درآمدن آن.
☚ لاریجانی گفتهاست: در پرونده هستهای دخالتی ندارم چون این پرونده، «پرونده رهبری است». او این سخن را درپاسخ به شریعتمداری مدیر کیهان گفتهاست. کیهان او را متهم کردهاست که به دروغ گفتهاست به دستور «رهبر» باید طرح تصویب شود. نخست،دفتر روابط عمومی مجلس به کیهان پاسخ دادهاست: یا کیهانِ شریعتمداری اطلاع دارد پس چرا اتهام دروغ به رئیس مجلس و معاون او میزند و یا اطلاع کافی ندارد، چرا بدون اطلاع این دو را متهم میکند و سرانجام، لاریجانی گفت: « این پرونده، پرونده رهبری است».
اما دروغ را شریعتمداری میگوید. زیرا نخست، در جلسه مجلس، کوچک زاده، «ذوب شده در ولایت» بود که، در جلسه علنی، این نوشته را بالای سر خود برد و نگاهداشت:
«مجلس از تصمیم لاریجانی و شمخانی و حجازی تبعیت کرد»
او میخواست بگوید حجازی سرخود این کار را کردهاست و نه به دستور خامنهای. اطلاعیه 22 مهر دفتر خامنهای تصریح میکند که این عضو دفتر او مستقلاً اقدامی نکردهاست. به سخن دیگر، به دستور عمل کردهاست:
«هرگونه اطلاعرسانی و بیان مطالب غلط و مغشوش مبنی بر نقش مستقل برخی از مسئولین دفتر معظمله در روند بررسی طرح ٬اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام٬ خلاف واقع بوده و فاقد اعتبار است.»
به این ترتیب، خامنهای همه کار کرد تا مگر از زیر بار مسئولیت تحت قیمومت بردن ایران بگریزد اما، سرانجام، دستیارانش تمام بار را بر دوش او انداختند و سر او را آشکارکردند: «پرونده اتمی پرونده رهبری است»!
٭ نامه مورخ چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۴ خامنهای به روحانی در باره قرارداد وین:
این نامه سندی ماندگار است. بلحاظ گریز از قبول مسئولیت و بخاطر دروغها و اعترافها و بخاطر حربه کردن قرارداد وین برضد حقوق انسان:
به گزارش ایسنا، متن نامه خامنهای به روحانی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای روحانی، رئیس جمهور اسلامی ایران و رئیس شورای عالی امنیت ملی دامت توفیقاته
با سلام و تحیت
اکنون که موافقتنامهی موسوم به برجام پس از بررسیهای دقیق و مسئولانه در مجلس شورای اسلامی؛ کمیسیون ویژه و دیگر کمیسیونها و نیز در شورای عالی امنیت ملی سرانجام از مجاری قانونی عبور کرده (1) و در انتظار اعلام نظر اینجانب است، لازم میدانم نکاتی را یادآور شوم تا جنابعالی و دیگر دستاندرکاران مستقیم و غیرمستقیم آن، فرصتهای کافی برای رعایت و حفظ منافع ملی و مصالح عالیهی کشور در اختیار داشته باشید.
1. پیش از هر چیز لازم میدانم از همهی دستاندرکاران این فرآیند پرچالش، در همهی دورهها از جمله: هیات مذاکره کنندهی اخیر که در توضیح نقاط مثبت و در اصل تثبیت آن نقاط همهی سعی ممکن خود را به کار بردند، و نیز از منتقدانی که با ریزبینی قابل تحسین، نقاط ضعف آن را به همهی ما یادآور شدند و مخصوصاً از رئیس و اعضاء کمیسیون ویژهی مجلس و نیز از اعضای عالی مقام شورای عالی امنیت ملی که با درج ملاحظات مهم خود برخی از نقاط خلاء را پوشش دادند، و سرانجام از رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی که با تصویب طرحی محتاطانه، راه درست اجرا را به دولت ارائه کردند، و نیز از رسانهی ملی و نویسندگان مطبوعات کشور که با همهی اختلاف نظرها در مجموع، تصویر کاملی از این موافقتنامه در برابر افکار عمومی نهادند، قدردانی خود را اعلام دارم (2).
این مجموعهی پر حجم کار و تلاش و فکر در مسألهیی که گمان میرود از جملهی مسائل به یاد ماندنی و عبرتآموز جمهوری اسلامی باشد، در خور تقدیر و مایهی خرسندی است. به همین دلیل با اطمینان میتوان گفت که پاداش الهی برای این نقش آفرینیهای مسئولانه، مشتمل بر نصرت و رحمت و هدایت ذات حضرت حق خواهد بود انشاءالله، زیرا وعدهی نصرت الهی در برابر نصرت دین او تخلف ناپذیر است.
2 .جنابعالی با سابقهی چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی طبعاً دانستهاید که دولت ایالت متحده آمریکا در قضیهی هستهیی و نه در هیچ مسألهی دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند. اظهارات رئیس جمهور آمریکا در دو نامه به این جانب مبنی بر اینکه قصد براندازی جمهوری اسلامی را ندارد (3)، خیلی زود با طرفداریش از فتنههای داخلی و کمک مالی به معارضان جمهوری اسلامی، خلاف واقع از آب درآمد و تهدیدهای صریح وی به حمله نظامی و حتی هستهیی که میتواند به کیفر خواست مبسوطی علیه وی در دادگاههای بینالمللی منتهی شود پرده از نیت واقعی سران آمریکا برداشت.
صاحبنظران سیاسی عالم و افکار عمومی بسیاری از ملتها به وضوح تشخیص میدهند که عامل این خصومت تمامنشدنی، ماهیت و هویت جمهوری اسلامی ایران است که برخاسته از انقلاب اسلامی است. ایستادگی بر مواضع بر حق اسلامی در مخالفت با نظام سلطه و استکبار، ایستادگی در برابر زیاده طلبی و دستاندازی به ملتهای ضعیف، افشای حمایت آمریکا از دیکتاتوریهای قرون وسطایی و سرکوب ملتهای مستقل، دفاع بیوقفه از ملت فلسطین و گروههای مقاومت میهنی، فریاد منطقی و دنیاپسند بر سر رژیم غاصب صهیونیست، قلمهای عمدهای را تشکیل میدهند که دشمنی رژیم ایالات متحده آمریکا را بر ضد جمهوری اسلامی، برای آنان اجتناب ناپذیرکرده است. و این دشمنی تا هنگامی که جمهوری اسلامی با قدرت درونی و پایدار خود، آنان را مأیوس کند ادامه خواهد داشت (4).
چگونگی رفتار و گفتار دولت آمریکا در مسألهی هستهیی و مذاکرات طولانی و ملالآور آن، نشان داد که این نیز یکی از حلقههای زنجیرهی دشمنی عنادآمیز آنان با جمهوری اسلامی است. فریبکاری آنان در دوگانگی میان اظهارات اولیهی آنان که با نیت قبول مذاکرهی مستقیم از سوی ایران انجام میشد، با نقض عهدهای مکرّر آنان در طول مذاکرات دوساله و همراهی آنان با خواستههای رژیم صهیونیستی و دیپلماسی زورگویانهی آنان در رابطه با دولتها و مؤسسات اروپایی دخیل در مذاکرات، همه نشان دهندهی آن است که ورود فریبکارانهی آمریکا در مذاکرات هستهیی، نه با نیت حل و فصل عادلانه، که با غرض پیشبرد هدفهای خصمانهی خود دربارهی جمهوری اسلامی صورت گرفته است. (5)
بیشک حفظ هوشیاری نسبت به نیّات خصمانه دولت آمریکا و ایستادگیهایی که بر اثر آن در طول مسیر مذاکرات از سوی مسئولان جمهوری اسلامی به کار رفت، توانست در موارد متعدّدی از ورود زیانهای سنگین جلوگیری کند.
با این حال محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته است دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعددی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظه به لحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آیندهی کشور منتهی شود. (6)
3 بندهای نهگانه قانون اخیر مجلس و ملاحظات دهگانهی ذیل مصوبهی شورای عالی امنیت ملی، حاوی نکات مفید و مؤثر است که باید رعایت شود، با این حال برخی نکات لازم دیگر نیز هست که همراه با تأکید بر تعدادی از آنچه در آن دو سند آمده است، اعلام میگردد.
اولاً: از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریمهای ظالمانه اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرایی شدن آن در برجام به بعد از اقدامهای ایران موکول گردیده، لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جملهی آن اعلام کتبی رئیسجمهور آمریکا و اتحادیهی اروپا مبنی بر لغو تحریمها است. در اعلام اتحادیهی اروپا و رئیسجمهور آمریکا باید تصریح شود که این تحریمها بهکلی برداشته شده است. هرگونه اظهاری مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، به منزلهی نقض برجام است. (7)
ثانیاً: در سراسر دورهی 8 ساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای (از جمله بهانههای تکراری و خودساختهی تروریسم و حقوق بشر) توسط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظف است طبق بند 3 مصوبهی مجلس اقدامهای لازم را انجام دهد و فعالیتهای برجام را متوقف کند. (8)
ثالثاً: اقدامات مربوط به آنچه در دو بند بعدی آمده است، تنها هنگامی آغاز خواهد شد که آژانس پایان پروندهی موضوعات حال و گذشته (pmd) را اعلام نماید.
رابعاً: اقدام در مورد نوسازی کارخانهی اراک با حفظ هویت سنگین آن، تنها در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد قطعی و مطمئن دربارهی طرح جایگزین و تضمین کافی برای اجرای آن منعقد شده باشد. (9)
خامساً: معاملهی اورانیوم غنی شدهی موجود در برابر کیک زرد با دولت خارجی در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد مطمئن در این باره همراه با تضمین کافی منعقد شده باشد. معامله و تبادل مزبور باید به تدریج و در دفعات متعدد باشد. (10)
سادساً: مطابق مصوبهی مجلس، طرح و تمهیدات لازم برای توسعهی میانمدت صنعت انرژی اتمی که شامل روش پیشرفت در مقاطع مختلف از هماکنون تا 15 سال و منتهی به 190 هزار سو است، تهیه و با دقت در شورای عالی امنیت ملی بررسی شود. این طرح باید هرگونه نگرانی ناشی از برخی مطالب در ضمائم برجام را برطرف کند. (11)
سابعاً: سازمان انرژی اتمی، تحقیق و توسعه در ابعاد مختلف را در مقام اجرا بهگونهای ساماندهی کند که در پایان دورهی 8 ساله هیچ کمبود فناوری برای ایجاد غنیسازی مورد قبول در برجام وجود نداشته باشد.
ثامناً: توجه شود که موارد ابهام سند برجام، تفسیر طرف مقابل مورد قبول نیست و مرجع، متن مذاکرات است. (12)
تاسعاً: وجود پیچیدگیها و ابهامها در متن برجام و نیز گمان نقض عهد و تخلفات و فریبکاری در طرف مقابل به ویژه آمریکا، ایجاب میکند که یک هیات قوی و آگاه و هوشمند برای رصد پیشرفت کارها و انجام تعهدات طرف مقابل و تحقق آنچه در بالا بدان تصریح شده است، تشکیل شود. ترکیب و وظائف این هیئت باید در شورای عالی امنیت ملی تعیین و تصویب شود.
با توجه به آنچه ذکر شد، مصوبهی جلسه 634 مورخ 19 /5/ 94 شورای عالی امنیت ملی با رعایت موارد یاد شده تأیید میشود.
در خاتمه همانطور که در جلسات متعدد به آن جناب و دیگر مسئولان دولتی یادآور شده و در جلسات عمومی به مردم عزیزمان گوشزد کردهام، رفع تحریمها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی جز با جدی گرفتن و پیگیری همه جانبهی اقتصاد مقاومتی میسر نخواهد شد.
امید است که مراقبت شود که این مقصود با جدیت تمام دنبال شود و بخصوص به تقویت تولید ملی توجه ویژه صورت گیرد و نیز مراقبت فرمائید که وضعیت پس از برداشته شدن تحریمها، به واردات بیرویه نینجامد، و بخصوص از وارد کردن هرگونه مواد مصرفی از آمریکا جداً پرهیز شود.
توفیقات جنابعالی و دیگر دستاندرکاران را از خداوند متعال مسألت مینمایم.
سیّدعلی خامنهای
٭ دروغها و ناراستیها و اعترافهای دوازدهگانه خامنهای:
1. میگوید قرارداد وین از تمامی مجاری قانونی عبور کردهاست. این قول او یک دروغ در بردارد و یک اعتراف: دروغ نوشتهاست. زیرا گزارش «کمیسیون برجام» بدستور او، در مجلس مطرح نشد و قرارداد وین نیز نه درمجلس موضوع رسیدگی تصویب شد و نه در «شورای نگهبان». سخنگوی این «شورا» گفت: شورا به توافق وین ورود نکرد. و یک اعتراف است زیرا اعتراف میکند به جای تصویب قرارداد وین، این قرارداد، بدون تصویب، از شورای عالی امنیت ملی و مجلس و شورای نگهبان عبور کردهاست. الا اینکه در واقع، به دستوراو که میر حجازی ابلاغ کرد، از مجلس عبور نیز نکرد.
2. دروغ آشکاری را نوشتهاست. چرا که حتی یک ترجمه صحیح از قرارداد وین در اختیار مردم کشور قرار نگرفت. افشاگریهای صالحی جای تردید نمیگذارد که واقعیتهای مهمی از مردم ایران مخفی نگاه داشته شدهاند. در کمیسیون برجام نیز هدف، نه بررسی قرارداد اسارتآور وین که به قول صالحی، «سیاست بازی» به قصد فریب مردم بودهاست. آنچه را که او « تصویر کاملی از این موافقتنامه» میخواند، در حقیقت، جز سیاست بازی به قصد فریب مردم کشور نبودهاست. زاکانی، رئیس کمیسیون میگوید: 5 سند امضاء شدهاست که یکی از آنها با امریکا است. از این 5 سند، دو سند، یکی متن قرارداد وین و دیگر قطعنامه شورای امنیت، آنهم با ترجمه نادرست و مبهم، انتشار پیدا نکردهاند. و
3. بدینقرار، اوباما، در دو نامه، به خامنهای اطمینان دادهاست که امریکا قصد براندازی رژیم را ندارد. هرچند امضای قرارداد وین بدین معنی است که امریکا در پی سرنگون کردن رژیم ولایت فقیه نیست، اما در سند محرمانه هم امریکا پذیرفته است اقدامی برای سرنگونی رژیم نکند. اما وقتی خامنهای از کمک امریکا به فتنهها (او جنبش همگانی ایرانیان در سال 1388 را فتنه میخواند) سخن می گوید، دو هدف را در سر دارد که در نوشته نیز نمیتواند بازشان نگوید:
3.1. اشاره او به فتنهها – که برآنها افزوده میشود برخی خبرها حاکی از قصد وسیله کار کردن گروه رجوی – یعنی اینکه او نگران است که اقدام نکردن به براندازی مشروط به تحول رژیم باشد (قول هاشمی رفسنجانی). و
3.2. او میخواهد رابطه با امریکا همان رابطه ستیز در ظاهر و سازش در باطن باقی بماند. زیرا در سیاست داخلی و منطقهای به «دشمن = امریکا» نیاز دارد. و
4. این پاراگراف از نامه، یک رشته قلب واقعیتها هستند که نیاز او را به «دشمن = امریکا» توجیه میکنند. در حقیقت،
● سندهای موجود در سفارت امریکا حاکی از آنند که برنامه کار امریکا استفاده از گروههای ایلی و قومی برای بازسازی رژیم وابسته بودهاست. اما مهمترین طرح که به اجرا درآمد و طرح انگلیسی بود، طرح ولایت فقیه بقصد جلوگیری از استقرار دموکراسی در ایران بود. و
● نخستین طرح امریکائی که در ایران اجرا شد، طرح گروگانگیری بود که کیسینجر و راکفلر و شماری از تصفیه شدگان سیا تهیه کردند و در ایران، اجرا شد و خمینی آن را انقلاب دوم و بزرگ تر از انقلاب اول خواند. بکاربردن گروگانها «مثل آتو» برضد ایستادگان بر اصول استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی، توسط سران حزب جمهوری اسلامی، یعنی همین خامنهای و بهشتی و هاشمی رفسنجانی و… و سرانجام معامله اینان بر سر گروگانها با ریگان و بوش نامزدهای ریاست جمهوری و معاونت آن در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در 1980 که افتضاح «اکتبر سورپرایز» ببار آورد. و
● برابر سند (نامه آلکساندر هیگ، وزیر خارجه امریکا به ریگان) و قول آلن کلارک، وزیر دفاع انگلستان و نیز سند وزارت خارجه انگلیس (سفر وزیر خارجه اسبق انگلستان به بغداد و برانگیختن صدام به حمله به ایران) صدام با چراغ سبز امریکا و انگلستان به ایران حمله کرد. اما این خامنهای و هاشمی رفسنجانی و… بودند که جنگ را نعمت خواندند و بمدت 8 سال ادامه دادند. مهم اینکه در طول مدت، واسطه ارتباط با امریکا اسرائیل بود و واسطه خریدهای نظامی هم اسرائیل بود. این رابطه پنهانی به افتضاح ایران گیت سرباز کرد.
● مهمتر اینکه این داوید کیمچی، مدیر وزارت خارجه اسرائیل بود که پیام خامنهای و هاشمی رفسنجانی و همکارانشان را برای کاخ سفید برد. پیام این بود: هرگاه امریکا از دولت آنها حمایت کند، آنها حاضرند خمینی را هم بکشند (بنابر خاطرات مک فارلین). بنابر تحقیق رسمی درباره ایران گیت، اینان نام هزار میانه رو را هم به طرف امریکائی خود (سرهنگ نورث) دادهاند و حسن روحانی به طرف اسرائیلی (که او امریکائی میپنداشته) گفتهاست: باید با خمینی قاطعانه برخورد کرد. و بالاخره به طرف امریکائی گفتهاند: باید ایران در جنگ با عراق شکست بخورد تا میانه روها بتوانند زمام امور را در دست بگیرند. در عمل نیز، جنگ را در شکست به پایان بردند و جام زهر شکست را به خمینی نوشاندند.
5. این پارگراف از نامه او اعتراف صریح بر این واقعیت نیست که قرارداد وین وسیله مهار ایران است؟
6. مینویسد: « دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعددی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظه به لحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آیندهی کشور منتهی شود». شگرف اعترافی است. باوجود «ابهامها و ضعفهای ساختاری»، چرا این قرارداد امضاء شدهاست؟ او جرأت نمیکند بنویسد با وجود افزون بر 105 تعهد، ایران تحت قیمومت است و این قیمومت دربردارنده خسارتهای بزرگ برای حال و آینده ایران است. آیا نوشته او فرآورده ساده لوحی است بدینخاطر که اعتراف است به این واقعیت که امضاء کنندگان قرارداد، باوجود این ابهامها و ضعفها آن را امضاء کردهاند. حال چگونه بتوانند مانع از استفاده طرف مقابل از آن بشوند؟ اما او ساده لوح نیست. نیک می داند که تعهدهای شرح شده در قرارداد، خسارتهای بزرگ به ایران وارد میکنند. پس قصد او اینست که به طرف امریکائی و اروپائی و روسی و چینی بگوید که قرارداد بشرطی اجرا میشود که دست به ترکیب رژیم ولایت مطلقه فقیه نخورد. این قصد را در قسمتهای دیگر نامه نیز اظهار میکند:
7. او نیک میداند که بنابر لغو تحریمها نیست. در متن قرارداد سخن از تعلیق تحریمها است. نمیخواهد اعتراف کند که تحریمها وسیله تهدید دائمی شدهاند و او و دستیارانش این تهدید دائمی را پذیرفتهاند. بدیهی است تعلیق تحریمها بطور رسمی اعلام خواهند شد. اگر هم او نمینوشت این کار انجام میشد. چراکه این رئیس جمهوری امریکا است که اختیار به حال تعلیق درآوردن آنها را دارد. برای این مینویسد که بعد تبلیغاتچیهای او بگویند بخاطر شرطی که رهبر درکار آورد رئیس جمهوری امریکا اعلام کرد. و
8. در این بند از نامه، او به صراحت میگوید همچنان به تجاوز به حقوق بشر و ترور ادامه خواهد داد و هرگاه بخاطر این تجاوز و ترور، تحریم وضع شود، اجرای قرارداد وین را متوقف خواهد کرد. اما غافل است که اعتراف صریحی میکند به خائنانه بودن قرارداد. زیرا اگر قرارداد ناقض حقوق ایران نبود، چرا او تهدید میکرد اگر بگویند چرا به حقوق بشر تجاوز میکنی، اجرای آن را متوقف میکنم؟ نوع این تهدید با نوع تهدید شدن ایران، مندرج در قرارداد، قابل مقایسه است.
9. یکی از ارگانهای تبلیغاتی او بابت سیمان ریختن در دستگاه اصلی کارخانه آب سنگین به صالحی ناسزا گفته است. او میگوید اینکار را بشرطی بکنید که تکلیف بازسازی این کارخانه بنابر قرارداد تعیین شده باشد.
10. معاملهای که او میگوید، بنابر قرارداد، انتقال اورانیوم غنی شده به خارج از ایران است. و
11. در واقع، بنابر ضمائم قرارداد وین، مدت ممنوعیت ساختن سانتریفوژ و غنی سازی میتواند تمدید شود و او میداند که چنین میشود. و نیز میداند ایران اورانیوم ندارد تا سانتریفوژهائی با ظرفیت 190 هزار سو، آنرا غنی کند.
12. شگفت سخنی میگوید: قرارداد در آنچه به تعهدهای ایران مربوط میشود شفاف است. و در آنچه به مابه ازاء مربوط میشود مبهم. اختیارهم با طرف قوی است که این قرارداد خائنانه را تحمیل کردهاست.
٭ سندها که در انگلستان انتشار یافتهاند میگویند که بوش و تونی بلر، یک سال قبل از حمله به عراق، قرار جنگ با عراق را گذاشته بودهاند و بلر برعهده گرفته بود افکار عمومی را بفریبد و با جنگ موافق بگرداند:
☚ بنابر اسناد سری که دیلی میل در 18 اکتبر 2015 انتشار دادهاست، تونی بلر و ژرژ بوش، یک سال قبل از جنگ با عراق، قرار بر جنگ و فریب افکار عمومی گذاشتهاند:
● بنابر یک سند که گزارش کلین پاول، وزیر خارجه وقت امریکا به ژرژ بوش است، بتاریخ 28 مارس 2002، یک هفته پیش از دیدار بوش و بلر در Crawford . در این گزارش او به رئیس جمهوری امریکا اطلاع میدهد که بلر با نظر امریکا در باره حمله به عراق موافق است و آمادهاست از ما در انجام این جنگ پیروی کند.
● سند دیگری میگوید که در دیدارش با ژرژ بوش، بلر موافق کردن افکار عمومی را در جنگ با عراق بر عهده میگیرد و بوش نیز انگلستان را شریک برابر امریکا که با امریکا روابط ویژه دارد، توصیف میکند.
● طرفه اینکه با وجود قرار و مدار سری اش با بوش و برعهده گرفتن موافق کردن افکاری عمومی باجنگ، در همان تاریخ، گفتهاست: زمان، زمان جستجوی راهحل دیپلماتیک برای بحران است! او به رأی دهندگان انگلیسی گفتهاست: «ما عمل نظامی را پیشنهاد نمیکنیم».
● در انگلستان، کمیسیون تحقیقی درباب جنگ با عراق تشکیل شد. رئیس کمیسیون جون چیلکوت John Chilcot بود. روزنامه خطاب به او مینویسد: از قرار گزارشهای سری، از جمله، گزارش پاول به ژرژ بوش را ندیده بودید. وقت آناست که پرونده را بازبگشائید و تحقیق را پی بگیرید.
● سند دیگری که انتشار آن به انفجار بمب میماند، میگوید: ژرژ بوش جاسوسان را مأمور کرده بود که، در حزب کارگر انگلستان، دستیار بلر در تقلای او برای موافق کردن افکار عمومی انگلستان با جنگ بگردند.
طرفه اینکه این اسناد که به دست دیلی میل افتادهاند، از سرور شخصی هیلاری کلینتون، نامزد ریاست جمهوری، در انتخابات 2016 بدست آمدهاند!؟
بدینقرار، جنگی که هنوز مردم عراق از آن نیاسودهاند و رژیم ولایت مطلقه فقیه هم ایران را گرفتار آن کردهاست، نه بخاطر ارتباط رژیم صدام با القاعده و نه بخاطر داشتن سلاح کشتار جمعی – تونلی بلر، نخست وزیر انگلستان که با بوش، رئیس جمهوری امریکا قرار بر جنگ با عراق گذاشته بود، در مقام فریب افکار عمومی، گفت: صدام بمب اتمی در اختیار دارد و هرگاه بخواهد، ظرف 45 دقیقه، لندن را نابود میکند-، بلکه بخاطر هدف دیگری بود و آن هدف ناتوان کردن کشورهای منطقه بقصد آسان کردن سلطه بر منطقه بود. بدینخاطر که امریکا و انگلستان میدانند بمثابه قدرت جهانی، در انحطاط هستند، این از راه تخریب توان ملی کشورهای منطقه است که ضعف خود را جبران میکنند.