٭ اعتراف خجولانه هاشمی رفسنجانی و دعوت از ایران به کنفرانس وین بر سر سوریه:
☚ هاشمی رفسنجانی در 4 آبان 94، مصاحبهای در باب سابقه کار بحران اتمی بعمل آورده و در آن، گفتهاست:
«در زمان جنگ، مخصوصاً وقتی عراق به بمباران مراکز تولید برق در ایران روی آورد، ما هم تصمیم گرفتیم برای تأمین برق در آینده برای تولید آن در نیروگاه هستهای اقدام کنیم و با استناد به خاطراتم میگویم که 14 شهریور 1361 یک جلسه مشورتی با حضور رئیسجمهور و نخست وزیر وقت داشتیم که تصمیم گرفتیم پیگیری کنیم تا یک واحد نیروگاه بوشهر راه بیفتد.
آن سالها ذهنیت همه ما این بود که ما باید خود را به عوامل بازدارنده مسلح کنیم. چون بنا نبود جنگ تمام شود و در سیاستهای دفاعی هم این سخن امام راحل را مدنظر داشتیم که اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد…
همانگونه که گفتیم، اوایل که شروع کردیم، در جنگ بودیم و دنبال این بودیم که چنین امکانی برای روزی که دشمن ما بخواهد از سلاح هستهای استفاده کند، داشته باشیم. چنین تفکری بود. اما هیچ وقت جدی نشد».
این اعتراف هاشمی رفسنجانی گویای این واقعیت است که آنچه به نیکولو، سفیر سابق فرانسه در ایران گفتهاند، تمام حقیقت نیست. به او گفتهاند، در دوران خاتمی، وقتی روحانی دبیر شورای امنیت ملی شد، پی برد که سپاه در کار ساختن بمب اتمی است. به خامنهای رجوع کرد و دید او نیز آگاه نیست. با تقلای بسیار اجرای برنامه تولید بمب اتمی را متوقف کرد. اینک هاشمی رفسنجانی میگوید کار از 1361 شروع شده است. در نخستین روز گفتگو و گرفتن تصمیم، خامنهای («رئیس جمهوری») و میر حسین موسوی («نخست وزیر») و خود او، در سمت «رئیس مجلس» شرکت داشتهاند. بنابر این بوده است که دانش و فن ساختن بمب اتمی تحصیل شود. بیشتر از این، بنا شده است ایران به «عوامل بازدارنده» مسلح شود. بر کسی پوشیده نیست که این به اسلحه اتمی است که صفت «بازدارنده» دادهاند. خود او نیز میگوید «دنبال این بودیم که چنین امکانی برای روزی که دشمن بخواهد از سلاح هستهای استفاده کند، داشته باشیم». اما دشمن که عراق باشد سلاح هستهای نداشت. در واقع، رژیم ملاتاریا تصمیم گرفته بود که برنامه تولید سلاح هستهای شاه را پی بگیرد.
طرفه دروغی است که میسازد. میگوید: «عراق به بمباران مراکز تولید برق در ایران روی آورد، ما هم تصمیم گرفتیم برای تأمین برق در آینده برای تولید آن در نیروگاه هستهای اقدام کنیم». اما او خوب میداند که وجود نیروگاه اتمی در جنگ هزارها برابر خطرناکتر است از نیروگاههای برق معمولی. پس، به دلیل جنگ، باید تصمیم گرفته میشد که نیروگاه برق اتمی ساخته نشود. دروغ دیگری هم در باره اطلاع دادن به آژانس میگوید. اگر از روز نخست به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اطلاع داده شده بود، پس تأسیسات زیر زمینی نطنز و کارهای پنهانی دیگر چرا باید وضعیتی را بوجود میآورد که آژانس پرونده ایران را به شورای امنیت بفرستد و کار به وضع و اجرای شدیدترین تحریمها بکشد؟ ماجرای فعالیتهای اتمی ایران در 2001 از پرده بیرون افتاد. یعنی 19 سال بعد از روز تصمیم به اجرای برنامه اتمی در 1361( 1982 میلادی) .
☚ اما تاریخ استمرار دارد: در 4 آبان 1394، علی سعیدی، نماینده خامنهای در سپاه، در مجتمع دانشگاهی امیر المؤمنین، گفته است: مقام معظم رهبری میخواهد که از «برجام عبور شود». یعنی سخن گفتن در باره آن ممنوع! همزمان، «سرتیپ» سپاه، رسول ستائی، رئیس اداره سیاسی سپاه، نوشته است: «دوران مجادله در باره متن فرجام» به پایان رسیده است».
خمینی نیز، در بیانیهای که در آن، اطلاع میداد جام زهر شکست در جنگ را، با قبول قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد سرکشیده است، اخطار کرد که دیگر، مردم نباید در باره قبول قطعنامه، سئوال و جواب کنند. تفاوت این دو در این است که او خود امر به سکوت داد و این از زبان نمایندهاش در سپاه میگوید: خفه!
● در این میان، ستایش جان کری، وزیر خارجه امریکا، از صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، «مزه دیپلماتیک» خود را دارد و بسیار گویا است. و
☚ و بالاخره، ایران نیز به کنفرانس وین در باره سوریه دعوت شد. بدین ترتیب، یک بخش از توافق محرمانه، ضمیمه قرارداد وین، در باره نقش ایران در سوریه و عراق و… هم از پرده بیرون افتاد و هم به عمل درآمد. ایران در جنگهای سوریه و عراق و یمن درگیر شده است. در 6 آبان 94، «سردار » حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه گفتهاست: «باید آماده اداره جنگهای متنوع نیابتی و مستقیم باشیم».
● طرفه اینکه امریکا نیز همچنان گزینه نظامی را روی میز نگاه داشته است: در 5 آبان 94، رویترز گزارش کرده است:
گزینه نظامی روی میز است و در صورت نقض توافق هستهای از سوی ایران، احتمالا اولین واکنش آمریکا حملات هوایی علیه تاسیسات هستهای ایران می باشد.
● استفاده از ترور مانند آنچه در ترور دانشمندان ایرانی توسط اسرائیل انجام گرفت، گزینهای دیگر است. نقشه تخریب تاسیسات هستهای و حملههای هوایی به این تأسیسات نیز دائم به روز میشود.
قابل توجه کسانی که مدعی بودند قرارداد اسارت بار وین، خطر جنگ را از بین برده است. طرفه اینکه خامنهای تهدید میکند اگر امریکا و غرب، رژیم ولایت فقیه را بخاطر تجاوز به حقوق بشر تحریم کنند، قرارداد وین را اجرا نمیکند و طرف امریکائی تهدید میکند اگر رژیم قرارداد وین را اجرا نکند، به ایران حمله میکند.
☚ با دفن هشت جنازه دیگر که از سوریه به ایران آورده شد (دو نفر در همدان، دو نفر در خوزستان، یک نفر در سبزوار و سه نفر در قم) جمع افرادی که در طول ماه گذشته به صورت علنی کشته شدن آنها در جبهه های سوریه افشا شد به 12 نفر رسید.
سوالاتی در این مورد مطرح است: آیا همه اینها مشاور نظامی بوده اند؟ از آنجا که سه نفر از آنها افغانی بودهاند آیا آنها نیز مشاوران نظامی بوده اند؟
از قرار، این افغانیها از جمله همان 5 هزار نفر افغانی بودهاند که توسط ایران و با حقوق ماهیانه 500 دلار به سوریه برای جنگ رفتهاند و از جمله کسانی هستند که خامنهای در باره اجازه تحصیل به فرزندان آنها چندین ماه پیش سخن رانده بود. اینان کسانی هستند که، در مجلس، دادن تابعیت به آنها مورد بحث بودهاست.
از هشت نفر اخیر – که با انتشار خبر کشته شدن 7 تن دیگر، در 6 آبان، شمار آنها به 15 تن میرسد – در ایران دفن شدهاند. دو نفر در همدان و دو نفر در خوزستان و یک نفر در سبزوار و 3 افغانی در قم دفن شدند و این دفن شدگان به ما می گویند که نیروهای اعزامی از همدان و خوزستان و خراسان شمالی و افغانیهایی بودهاند که دورههای آموزشی را در شمال ایران گذرانده و به سوریه اعزام شدهاند.
مرگ حداقل این سه افغانی که قطعا مشاور نظامی نبودهاند، دروغهای مقامات رژیم را، مبنی بر حضور نداشتن نیروهای نظامی ایرانی در جنگهای سوریه، افشا می نماید.
آیا سران سپاه، ایران را به سوی جنگ میبرند و مشغول عادت دادن مردم به جنگ هستند؟:
انقلاب اسلامی در هجرت: گزارش – تحلیلی که میخوانید از ایران دریافت کردهایم:
سی و هفت سال از انقلاب گذشت و نهادی که آنرا «شجره طیبه» خواندند، به توموری به نام سپاه پاسداران تبدیل شدکه تقریبا تمامی کشور را فرا گرفته و تبدیل به سرطانی شده که اگر دوایی برای آن پیدا نشود موجب مرگ و نابودی کشور خواهد شد.
آمارهای ارایه شده از بی آبی، نابودی جنگلها، کوهها، سواحل دریا، سد سازیهای بیرویه و اشتباه، فساد مالی، ترور، شکنجه، اعدام های مخفیانه، اختلاسهای چند هزار میلیاردی، سرمایهگذاری در کشورهای خارجی، دخالت در سرنوشت مردم کشورهای منطقه، ایجاد جنگها که رنگ جنگ میان شیعه و سنی به خود گرفتهاند، هزینههای میلیارد دلاری برای حفظ موقعیت در منطقه، هزینههای چند صد میلیارد دلاری برای دستیابی به بمب هستهای، هزینههای چند ده میلیاردی برای تقویت توان نظامی و سرکوب مردم، دخالت در انتخابات مختلف، شرکت در امر حیاتی و مهم قاچاق، مصادره اموال ملت، تاسیس بانکهای وابسته و گسترش رباخواری اسلامی، ورود در صنعت نفت و صاحب اختیار 70 درصد اقتصاد کشور شدن و تصرف مخابرات و…، همه و همه علائم آشکار این سرطان و گویای رسیدن آن به مرحله درمان ناپذیری هستند. در رژیم، دیگر کسی هم قادر به کنترل آن نیست. نه خامنهای و نه روحانی و نه قدیمیهای سپاه.
این نیرو اگر بر همین رویه بماند، قطعا ایران را به سمت جنگی ناخواسته پیش خواهد برد و سرنوشتی که سوریه، لیبی، عراق، یمن، سودان، لبنان و… گرفتارش شدند، سرنوشت ایران نیز خواهد شد.
در زمان خمینی، این غده سرطانی، تازه داشت پدید میآمد. به او نیز هشدار داده شد. اما به این دلخوش کرده بود که «بچههای سپاه» جاوید شاه نگفتهاند و به «نظام جدید» وفادارند. به او هشدار داده شد که درست به این دلیل، خطرناکتر هستند. زیرا اینان خود را «پاسدار انقلاب» میدانند و دست خود را به ارتکاب هر عملی باز. اینان قدرت را ناحق نمیدانند. بنابراین آنرا حق خود میدانند. در همان زمان، در هفته، 1200 عملیات مسلحانه انجام میگرفت. به دنبال 8 سال جنگ، بهنگام سرکشیدن جام زهر، سپاه به ستون فقرات رژیم ولایت مطلقه فقیه بدل شده بود. در حکومت خامنهای/ هاشمی رفسنجانی، سپاه ورود در اقتصاد کشور را نیز آغاز کرد. بیاعتبار شدن رژیم و از دست دادن مشروعیت، نیازش را به سپاه بیشتر کرد. هراندازه بیکفایتی، بنابراین، فساد و جنایت و خیانت بیشتر میشد، نیاز رژیم هم به سپاه که سرانش در رانت خواری و فساد غوطهور میشدند، بیشتر میشد.
خامنهای برای اینکه سران جنایتکار و فاسد سپاه را وابسته به ولایت مطلقه خود کند، دست آنها را در امور اقتصادی، امنیتی، اطلاعاتی و قضایی چنان بازگذاشت که تقریبا بر کلیه امور اقتصادی، امنیتی و قضایی کشور سلطه یافتند و هم اینک با استفاده از قدرت بی مهار، امور سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را در دست گرفتهاند و به هر شکل که میخواهند عمل میکنند و برای کشور مسئلهها میسازند که برهم تلنبار میشوند.
سپاه، به دلیل ساختار حاکمیت و قوانین حاکم قدرت، محکوم به ویران کردن و بزرگ شدن است. ضد انقلابی است که انقلاب را پوشش خودکامگی خویش کرده است. با آنکه میداند قرارداد وین کار خامنهای است و خامنهای آن را پذیرفته است، فرماندهان سپاه در سخنرانیها، مخالفت خود را با آن اعلام میکنند. در مجلس، با وجود «فرمان رهبر»، با آن، به مخالفت میپردازند و در مواقع خاص مانورهای موشکی انجام داده و شهر موشکی را به نمایش میگذارند تا به جهانیان بفهمانند حتی شخص خامنهای هم کاره ای نیست و اگر قرار است مذاکره ای صورت گیرد این ما هستیم که باید وضعیتمان اول مشخص شود و منافعمان حفظ گردد. کار به جائی رسید که نماینده خامنهای در سپاه گفت: هرکس از اطاعت ولی امر سرپیچی کند، مجازاتش اعدام است.
این «نهاد انقلابی» که به سازمان ترور نیز مجهز است، با توجه به نیروهای زیر مجموعه خود از جمله سازمان بسیج، سازمان اطلاعات، سپاه قدس، سازمان ترور، معاونت خود کفایی و انواع و اقسام قرارگاهها، تبدیل به دولتی نظامی شده است که حاکمان سیاسی، توان مقابله با آنرا ندارند. حالا دیگر، سران سپاه بدشان نمیآید خامنهای بمیرد. زیرا اگر او بمیرد، «ولی فقیهی ناتوانتر را به مجلس خبرگان تحمیل میکنند که صد در صد مطیعشان باشد. همانطور که عامل «رهبر» شدن خامنهای شدند. درست است که نامه و قول از قول خمینی جعل کردند اما کار تهدید کردن را سپاه برعهده داشت. سپاه مدرک مرجعیت خامنهای را به زور اسلحه از حوزه علمیه قم گرفت.
در چند سال اخیر، خامنهای برای حفظ حکومت خود با وجود حمایت سپاه پاسداران مجبور به تن دادن به خواست قدرتهای جهانی شد و به قراردادی تن داد که بسیاری خطوط قرمز را که مدعی بود، زیر پا گذاشت و اینک با مشکلی به نام سپاه پاسداران روبرو است. او با وجود نیاز شدید به سپاه جهت روزهای سخت باید از روشهای مختلف برای کنترل سپاه استفاده کند:
● واگذاری امتیازات بیشتر به سپاه.
● قراردادن برخی سرداران قدیمی و مطمئن در راس امور سپاه همان کاری که با رضایی و صفوی انجام داد.
● به سر کار آوردن حکومتی که توان مقابله با سپاه را داشته باشد. حسن روحانی را برای آن آورد که اولا مسئله هستهای را حل کند و ثانیا توان کنترل سپاه را داشته باشد. اما بنظر نمیرسد که حکومت روحانی این توان را داشته باشد. بخصوص که خامنهای هم مرتب توی دهنش میزند.
این روزها ولی فقیه مطلقه بیچاره هر چه در توان دارد به کار برده است تا مگر به سپاه بفهماند که ما مجبور به ایجاد رابطه با جهانیان هستیم و نیازمند برقراری رابطه اقتصادی با آنها میباشیم. اما گویا این فرماندهان خو کرده به خوردن رانت قدرت، حاضر نیستند ایجاد رابطه با جهانیان، موجب تضعیف موقعیت آنها بگردد. باوجود این، گسیل سپاهیان به سوریه، هم اجرای توافق محرمانه ضمیمه قرارداد وین است و هم گرفتار وضعیت جنگی بس نابسامان سوریه کردن سران سپاه است.
از دید فرماندهان سپاه – بنابر مباحثات فیمابین – همه، از خامنهای گرفته تا روحانی و لاریجانی «رئیس» مجلس و شورای نگهبان و رییس قوه قضاییه و شورای عالی امنیت ملی، تن دادن به قرارداد وین را اجتناب ناپذیر میدانند. اجراشدن قرارداد، ایجاب میکند که به تدریج سپاه از صحنه اقتصادی و سیاسی ایران کنار برود. زیرا بهانهای برای ماندن در این صحنه باقی نمیماند. این سران، کنار رفتن سپاه را مساوی میدانند با تغییر ماهیت رژیم (همان که هاشمی رفسنجانی میگوید: امریکا با بقای رژیم موافقت کرده است اما بشرط تحول آن). بنابراین، با خامنهای در حفظ رژیم آنطور که هست اشتراک منافع دارند. اما برای اینکه ماهیت رژیم تغییر نکند، نیاز به بحران دارد. بدینخاطر است که از جنگ در سوریه و عراق و یمن و بسا فلسطین استقبال میکند. در همانحال، به دلیل همان اشتراک منافع، مهندسی «انتخابات» مجلس و مجلس خبرگان را برعهده گرفته است تا مگر ترکیب «مجلس شورای اسلامی» تغییری به زیان سپاه نکند. و مجلس خبرگان رهبری نیز ترکیبی را پیدا کند که در صورت مرگ خامنهای، جانشین او دست نشانده سپاه باشد.
جلوگیری از عادی شدن رابطه با امریکا و افزایش حضور در کشورهای دیگر بقصد تحمیل شرایط جنگ به مردم ایران، شدت بخشیدن به سرکوبهای داخلی و فراهم آوردن فضای ضدیت با جهانیان، تهدیدهای مختلف برای ممانعت از ورود سرمایه گذاران خارجی و حفظ موقعیت برتر اقتصادی، خود در شرایط کنونی که فاقد شفافیت است، تحریک برخی از نیروهای وابسته در کشورهای دیگر برای ایجاد درگیری و انفجار بمب و ترور برخی شخصیتها و .. تا کشورهای غربی را وادار به اتخاذ تصمیماتی دیگر نمایند، حتی ترتیب دادن تظاهرات برضد جک استراو، وزیر خارجه اسبق انگلیس که در سفر به ایران است. کاری که سخنگوی حکومت را برآن داشت هشدار بدهد اینگونه اعمال موجب برقراری تحریمها میگردد.
بهنگامی که مذاکرات اتمی، تحت نظر خامنهای جریان داشت، محمد علی جعفری فرمانده سپاه گفت: «اکنون ما باید بغض در گلو فرو بریم و منتظر شویم ببینیم نتیجه مذاکرات چه میشود و سکوت میکنیم.» و……« باید خطوط قرمز نظام در این مذاکرات حفظ شود.» البته بسیار روشن است که زمانی که رهبری از عبور از خطوط قرمز خود در مذاکرات سخنی به میان نمی آورد سردار جعفری منظورش از خطوط قرمز خطوط قرمز مخصوص سپاه پاسداران است نه نظام.
اینک، اگر بنا را بر این بگذاریم که تفویض ریاست جمهوری به حسن روحانی، از سوی خامنهای، برای جمع و جور کردن دم پهن سپاه در سراسر کشور نیز هست، پس خصومت روز افزون این «نهاد انقلابی» یا بهتر بگوئیم حزب سیاسی مسلح حاکم بر کشور، با حکومت حسن روحانی در زمینههای مختلف، قابل درک میشود. در واقع، اگر حکومت حسن روحانی بخواهد کاری انجام دهد باید از سپاه خلع ید کند.
اختلافات حکومت با سپاه بالاخره کار را بر یکی از این دو سخت خواهدکرد. در حال حاضر، این سپاه است که از قدرت بیشتر برخوردار است.
٭ اختلاف دولت و سپاه در امور اقتصادی:
از آنجایی که سپاه پاسداران در طول دهههای گذشته از موشک سازی در این کشور تا ساخت داروهای بهداشتی را در کنترل خود دارد و با در اختیار داشتن قرارگاهها و «بنادر آزاد» و گمرکهای مختلف، تقریبا اکثر منابع مالی را در اختیار دارد حاضر نیست هیچ امتیازی را از دست بدهد. حتی حاضر نیست از زیاده خواهی باز ایستد. چند نمونه:
● روحانی میگوید: «اگر اطلاعات، تفنگ، پول، روزنامه، خبرگزاری و دیگر مظاهر قدرت در یک نهاد جمع شود، ابوذر و سلمان هم که باشد، فاسد میشود.». مخاطب این سخن روحانی قطعا سپاه است. زیرا، در کشور، هیچ سازمان دیگری دارای چنین امکاناتی نیست.
●جعفری (سهشنبه 25 اذر ماه 93 ) گفتهاست: «در این خصوص از رئیس جمهور سوال شده، گفتهاند که منظور من سپاه نبوده است».
در همان جلسه، وی در پی توجیه فساد اقتصادی سپاه بر آمد و گفت: «…سپاه با اقدامهای ابتکاری تحریمهای مربوط به محدودیت در حوزه تجهیزات را مرتفع می کرد. اما با این کار واردات محدود میشد و برخی واردکنندگان به همین علت جزو مخالفان سپاه قرار می گرفتند… نگاه قرارگاه سازندگی سپاه اینطور بود که طرحهای کلان و ملی را با دولت قرار داد میبست و به عنوان مجموعه بزرگ پیمانکاری طرف مقابل دولت میشد، اما در عمل سپاه بسیاری از شرکتهای خصوصی را به کار میگرفت… در واقع سپاه مدیریت میکرد و شرکتهای بخش خصوصی که هم اکنون تعداد آنها به بیش از چهار هزار شرکت میرسد و در قرارگاه سازندگی با سپاه کار میکنند و رضایت هم دارند، را به همکاری میگرفت.
دانستنی است که منظور سردار از 4000 شرکت همان شرکتهایی است که تحت نظر سردار یا سرداران تشکیل شده اند.
● حسن روحانی- در روز ارتش بدون اشاره مستقیم به سپاه پاسداران – گفت: «ارتش هیچگاه وارد سیاست نشده و به دنبال سهم خواهی ازدولتها نبوده است».
بنابر ضربالمثل، وقتی چوب را بلند کنی گربه دزده فرار می کند. به محض اظهار این سخن، سهمیه بگیرها در مقام پاسخگویی بر آمدند:
●رمضان شریف (مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران) گفت: «تلاشها برای محدود کردن این نیرو را پروژهای «شکست خورده» میدانیم. اتهام سهم خواهی به سپاه محدود کردن نقشهای «قانونی! و انقلابی!» سپاه است».
● در همان زمان، به دنبال این سخنان، محمد علی جعفری، فرمانده سپاه، از حکومت روحانی به خاطر بیاعتنائی به ظرفیتها و پیشنهادهای سپاه و بسیج در راستای اجرای طرح «اقتصاد مقاومتی» انتقاد کرد. او گفت: «…منتقدان سپاه میخواهند از مسیر سیاسی یا فرهنگی اقداماتی علیه انقلاب اسلامی انجام دهند، به همین دلیل طبیعی است که عملیات روانی و جوسازی علیه سپاه را شروع میکنند».
٭ اختلاف سپاه و حکومت بر سر مسئله هستهای:
همانطور که آمد، سران سپاه از «رهبر فرزانه» هم عبور کرده است و این است که فرمان یافته است به عقب برگردد و از «برجام عبور کند». یادآور میشود که در مجلس، نقش مخالف با قرارداد وین را «سرداران» سپاه بر عهده داشتند. روز 19 مهرماه سال 94 که قرار بود مجلس طرح اجرای قرارداد را تصویب کند، روز قبل از آن، در 18 مهرماه، «سردار» دهقان وزیر دفاع اقدام به آزماش موشکی کرد.
روز سه شنبه مجلس، به دستور خامنهای، طرح یک فوریتی موافقت با توافقنامه را به تصویب رساند. فردای آن روز، سپاه اقدام به انتشار فیلم شهر موشکی نمود تا نشان بدهد که حاضر نیست تن به این توافقنامه بدهد. وقتی هم با فشار جهانیان روبرو شد که چرا قطعنامه شورای امنیت را نقض کرده است، توجیه گران را به صحنه آورد و آنها گفتند: نمایش شهر موشکی و آزمایش موشک بالستیک مشمول قطعنامه 2231 نمی شود زیرا هنوز کار توافقنامه هستهای تایید نشده و ایران بر اساس قطعنامه قبلی میتوانسته آزمایش موشکی انجام دهد. بعد از آن هم گفت: آن شهر موشکی قدیمی بود. از شهرهای زیر زمینی جدید که مگو و مپرس!
٭چند سخن گویای رویاروئی:
●روحانی(در همایش استانداران) میگوید: «نباید فکر کنیم پس از حصول توافق میتوانیم هر طور که بخواهیم حرف بزنیم.»
● جعفری(در روز جمعه 30 مرداد 94، در حاشیه جلسه قرارگاه تحول و تعالی سپاه) در واکنش به سخنان اخیر برخی از مسئولان، اظهار داشت: «… برخی معتقدند رفتارهای ما باید در چارچوب اراده دشمن تنظیم شود و میگویند ما هر طوری که میخواهیم نمیتوانیم حرف بزنیم و عمل کنیم چون دیگران در مقابل ما واکنش نشان می دهند»
● جعفری میگوید: این اولین آثار زیر سؤال بردن عزت نظام و شور و شعور جامعه انقلابی و ملت مقاوم ماست که در اوج قدرت باید بر اساس این دیدگاه، رفتار خود را با عمل دشمن تنظیم کنیم. به تعبیری صریحتر این یعنی آغاز فرسایش استقلال و عزت نظام اسلامی و انقلابی ایران.
● جعفری میگوید: کسانی که میخواهند با این سخنان مغایر با اصول انقلاب و فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی، روزنههای جدیدی را برای نفوذ بیگانگان در کشور بگشایند، بدانند هرگز اجازه رشد و پیاده سازی چنین تفکری را نخواهیم داد.
● جعفری میگوید: «رهبران دشمنان بارها اعلام کردهاند که موضوع توافق هستهای حتی میتواند زمینه را برای جنگهای احتمالی افزایش دهد و یا بر تصمیم گیریهای نظامی، تسهیل ایجاد کند و ما نباید این برداشتها را ناشی از عوامل دیگری غیر از عواملی که برشمردم بدانیم.»
● جعفری میگوید: پس از توافق هستهای، دشمنی آمریکا نه با ما تمام شده و نه کاهش پیدا کرده است.»
٭ اختلاف سپاه و دولت در انتخابات آینده:
● روحانی میگوید: «شورای محترم نگهبان ناظر است نه مجری. مجری انتخابات دولت است. دولت مسوول برگزاری انتخابات است و دستگاهی هم پیش بینی شده که نظارت کند تا خلاف قانون صورت نگیرد. شورای نگهبان چشم است و چشم نمیتواند کار دست را بکند، نظارت و اجرا نباید مخلوط شوند؛ باید به قانون اساسی کاملا توجه کرده و عمل کنیم».
● جعفری میگوید: اینگونه گویشها که در آن تضعیف ارکان مؤثر انقلاب مثل شورای نگهبان را در پی دارد، خدشه به وحدت ملی و شعار برگزیده سال یعنی همدلی و همزبانی است. لازم به یادآوری است که در این مورد، خامنهای نیز توی دهن روحانی زد.
● جعفری میگوید:کسانی که از مسیر همین شورا و با بلندنظری و منش غیرجناحی اعضای آن، فرصت ظهور در عرصه مدیریت کشور را یافتهاند، باید گفتار سنجیدهتری داشته باشند.
بدینقرار، آنچه روی میدهد، صحت وضعیت سنجیها را تصدیق میکند. پیش از امضای قرارداد، میگفتند: با امضای آن، اقتصاد ایران رونق میگیرد و دریاچه ارومیه و تالابهای خشکیده، پر آب میشوند و ایرانی که در کام بیابان میرود، سبزه زار میگردد. بعد از توافق، میگویند: 70 درصد از قدرت خرید ایرانیان کاسته شده است. ما به مردم ایران دروغ گفتیم. میگفتند قرارداد بر سر اتم مانع از جنگ میشود و اینک ایران گرفتار جنگ است و خبر از طرح نقشهها برای ایجاد «جنگ نیابتی» به درون ایران میدهند و … آیا وقت آن نرسیده است که ایرانیان از دروغسازان و دروغگویان روی برگردانند و مجال از آنان بستانند و در شکستن دیوارهای سانسور شرکت کنند و سخن راست و شفاف را راهنمای عمل بگردانند؟