نخست چند اطلاع مهم از درون رژیم را بخوانیم:
☚ در رأس سپاه، دو دستگی دارد از پرده بیرون میافتد: یکدسته به سرکردگی سلیمانی و شمعخانی و فیروزآبادی و دسته دیگر گروهی هستند که اینک فرماندهی سپاه به آنها سپرده شده است. یعنی جعفری و همکاران او. دسته اول جلسه داشته و در آن به این نتیجه رسیدهاند که باید فرماندهان سپاه تغییر کنند. البته جعفری سال آخر فرماندهی خود را میگذراند. بنابراین، کشماکش بر سر این است که فرماندهی خود او تجدید نشود و جانشین او از دستهای نباشد که او در آن است.
☚ فرماندهان سپاه واواک را قابل اعتماد نمیدانند. بنابراین، اداره اطلاعات سپاه را گسترش میدهند. فرماندهان سپاه و اداره کنندگان قوه قضائیه و فرماندهان نیروهای انتظامی مثلثی را بوجود آوردهاند که باید دولت را در مهار خود نگاه دارند. «گشت نامحسوس» حاصل سازماندهی جدیدی است که اطلاعات سپاه بوجود آورده است:
1. دانشگاه محمد رسول الله برای تعلیم و تربیت مأموران اطلاعاتی و سرپرستان گشتها. و
2. دو دایره ایجاد شده است یکی را «عینیون» و دیگری را «انتظاریون» نام نهاده اند. اولیها همان اعضای «گشت نامحسوس» هستند. علت تأسیس این دایره ترس از بیدار شدن جامعه مدنی و جلوگیری از پیدایش وجدان به حقوق نزد شهروندان است. و دومی وظیفه جاسوسی در درون رژیم و فعالان سیاسی را دارد.
در باره هویت سران و اعضای «گشت نامحسوس» گزارشی از ایران دریافت شده است که در ستون «نویسندگان ما» خواهید خواند. قسمت پایانی آن این است:
☚ در فروردین سال 95 بعد از اینکه برخی از تصاویر نیروهای چماقدار به عنوان «نیروهای نامحسوس» در شبکههای اجتماعی منتشر شد، مشخص شد که انصار حزب الله بعد از اینکه از موتورهایشان پیاده شدهاند، لباس «نیروهای نامحسوس» نیروی انتظامی را پوشیدهاند و مأمور مهار مردم شدهاند. وقتی قضیه این نیروهای جاسوس خیابانی لو رفت سردار نیروی انتظامی به میدان آمد و گفت: فعالیت 7 هزار نیرو در قالب گشت های نامحسوس امنیت اخلاقی آغاز شده است.
● به گزارش میزان، سردار حسین ساجدی نیا در حاشیه مراسم رونمایی از گشتهای نامحسوس امنیت اخلاقی گفته است: طرح امنیت اخلاقی امسال از ابتدای هفته با حضور ماموران در میادین، مراکز تجاری و خیابانها و بزرگراهها به اجرا در آمد. این محلها، دقیقا همان محلها و مراکزی هستند که انصار حزب الله میگفت باید کنترل کند.
ساجدی نیا ادامه داد: گشتهای نامحسوس با بکارگیری هفت هزار نیرو از امروز در سطح شهر مستقر و با مظاهر علنی ناهنجاری برخورد می کنند. این نیروها که مرد و زن هستند در معابر شهر تهران به صورت نامحسوس حضور دارند.
رئیس پلیس تهران با بیان اینکه برخورد با ناهنجاریهای اخلاقی و مزاحمت نوامیس درخواست مردم از پلیس است، افزود: برخورد با بدحجابی، آلودگی صوتی، ایجاد مزاحمت برای نوامیس و کشف حجاب در خودرو جزو اولویت های اصلی مردم از پلیس بود.
● یعنی همان موضوعهای امر به معروف و نهی از منکری که سردار عبداللهی اسید پاش و یارانش چندین ماه پیش با مطالبهشان، ذهنها را آماده فعالیت «عینیون» میکردند. اینک «عینیون» به صورت قانونی و به فرماندهی همان برادران «غیرتمند حزباللهی»، مستقر در سپاه و نیروهای انتظامی مأموریت مهار جامعه مدنی را برعهده گرفته است. به گفته ساجدی نیا ماموران گشت نامحسوس امنیت اخلاقی در خیابانها هر کدام از مصادیق ناهنجاری از جمله بدحجابی،کشف حجاب، آلودگی صوتی و رانندگی پرخطر را ببینند، پلاک خودرو را با کد تخلف برای پلیس امنیت اخلاقی پیامک میکنند. بعد از آن پلیس با این افراد تماس گرفته و از آنها میخواهد در وقت تعیین شده به مرکز پلیس مراجعه کنند.
● در همین رابطه نشریه وابسته به سردار قالیباف (مخالف فرماندهان کنونی سپاه)، روزنامهِ «همشهری» (روز سهشنبه۳۱ فروردین ماه) در مطلبی با عنوان «چند پرسش از پلیس» نوشت: فرماندهی نیروهای انتظامی«چه تدبیری برای راستی آزمایی گزارشهای این افراد اندیشیده است؟ آیا این احتمال وجود ندارد که این افراد گزارشهای غیر واقعی رد کنند؟ چرا تصویری از تعدادی از این ماموران منتشر شده است؟ این موضوع که با فعالیت نامحسوس این افراد تعارض دارد!»
این روزنامه همچنین از مقامات پلیس خواستار شد تا توضیح دهند شیوهی شناسایی، جذب و آموزش این افراد چگونه و بر اساس چه معیارهایی است.
☚ مثلث سپاه (با دو بازو، یکی اطلاعات و دیگری گردانهای سرکوب شهری و بسیج) و نیروهای انتظامی و قوه قضائیه به این نتیجه رسیدهاند که جامعه مدنی دارد از مهار دو جناح رژیم بدر میرود. مثلث به این نتیجه رسیده است که حکومت روحانی و «اعتدالیون» و «اصلاح طلبان» توانا به مهار این جامعه نیستند و هرگاه مهار ولایت مطلقه فقیه بر دولت و ملت سست شود، رژیم به مخاطره جدی میافتد. از اینرو، بنابر تشدید خشونتها است. بیهوده نیست که پایان دور دوم «انتخابات» همزمان شد، با محکوم کردن چهار روزنامه نگار (هم اکنون 37 روزنامه نگار زندانی هستند) و اعلان حضور «گشت نامحسوس» و افزوده شدن بر شمار اعدامیها. و
● واقعیتی که شدت گرفتن تب تورم است، سران مثلث را به این نتیجه رسانده است که فشار زندگی اینک میتواند سبب خیزش جامعه مدنی بگردد. بنابراین، تشدید خشونت برای پیشگیری ضرور است.
☚ در مقام آماده شدن برای لحظه مرگ، همه «نهادهای وابسته به ولایت مطلقه فقیه» پاکسازی میشوند. محسوسترین این پاکسازی، در آستان قدس رضوی قابل مشاهده است: رئیسی، جلاد معروف، که خامنهای او را جانشین طبسی کرده است، سخت سرگرم «طبسی زدائی» است. مقامات آستان قدس منصوب طبسی را عزل میکند و کسانی را برجای او مینشاند که سر سپرده «رهبر» باشند.
اما این پاکسازی در سپاه و بسیج و صدا و سیما و مؤسسههای اقتصادی تابع خامنهای از مدتی پیش شروع شده و همچنان ادامه دارد.
☚ باوجود بازگرداندن رضائی و رحیم صفوی به سپاه کشماکش در رأس سپاه همچنان ادامه دارد. این واقعیت که یگانهای ارتش به سوریه گسیل شدهاند، میگوید که سپاه ناکارائی خود را آشکار کرده است. این امر نیز موضوع کشماکش است. مخالفان فرماندهان سپاه، علت را ضعف فرماندهی سپاه میدانند. در سپاه، مخالفان مداخله در جنگهای منطقهای نیز پر شمار هستند.
روشن است که سازمان نظامی که کار روزمرهاش سرکوب مردم و تصدی فعالیتهای مالی و تولیدی و قاچاق و جاسوسی نزد مردم باشد، توان رزمی خود را از دست میدهد.
☚ محسن رضائی از دخالت سپاه در سیاست و اقتصاد دفاع کرد. هاشمی در مراسم رونمایی از کتابش با اشاره به انتخابات ٩٢ و ٩۴ گفت «حالاکه مملکت به اینجا رسیده و مردم به این سطح از آگاهی رسیده اند، الحمدلله می توانم راحت سر بر بالین مرگ بگذارم». اما ترکیب دو مجلس خبرگان و مجلس «شورای اسلامی»، واقعیت مهمی را آشکار میکند که امر واقع مستمری در تاریخ ایران است. توضیح اینکه
● در هردو مجلس – در مورد خبرگان، هاشمی رفسنجانی به کنار – سرجنبانان حذف شدهاند. آنها که ماندهاند، «رامها» هستند. بنابراین، در صورت مرگ خامنهای، تا «انتخاب رهبر جدید»، در هیچیک از سه قوه و نیز نیروهای مسلح، کسانی که بخواهند سر بلند کنند، وجود ندارند. مهمتر اینکه در «انتخاب رهبر جدید» نمیتوانند تأثیری داشته باشند. جانشین خمینی را ایرانگیتیها به رهبری هاشمی رفسنجانی، به اتفاق سپاه تعیین کردند. آنها خامنهای را با جعل نامه و قول از خمینی، «رهبر» کردند. یعنی بعد از عزل منتظری، ایرانگیتیها برای این که دولت از چنگ آنها بدر نرود، خامنهای را جانشین کردند. و حالا،
● آنها که رأی دادن را که وسیله عمل به حق حاکمیت است، «حق رأی» کردند و جانشین حق حاکمیت گرداندند و از یاد رأی دهندگان هم حق حاکمیت و هم این واقعیت را بردند که رأی سلبی به جنتی و یزدی و مصباح و شیخ صادق لاریجانی، در واقع رأی ایجابی به ولایت مطلقه فقیه است و حتی رأی دادن به جنایتکاران را توجیه کردند، اینک به این دلخوش هستند که زندگی خامنهای سال به پایان نرسیده به پایان میرسد و او کشور را در ید اعتدالیون و اصلاح طلبان میگذارد و میرود. از آن پس، فضای سیاسی کشور باز میشود و تحولی که همه در انتظارش هستند، واقعیت پیدا میکند.
غیر از اینکه سالی که نکوست از بهارش پیدا است، هم ستون پایههای استبداد برجا هستند و هم این ستون پایهها از مهار «اعتدالیون» و «اصلاح طلبان» خارج هستند و خود در مهار آنها هستند و هم مجلسی که «رهبر» جدید را «انتخاب» میکند در مهار آنها نیست:
٭ جانشین خامنهای کیست؟:
یادآور میشود که هاشمی رفسنجانی گفته بود مجلس خبرگان هیأتی را معین کرده است برای تشخیص کسانی که میتوانند جانشین خامنهای بگردند. سخن او داد و قالی بپا کرد و بعد هم معلوم شد که اعضای آن هیأت از سرسپردگان خامنهای هستند.
و در این ایام، اطلاع میرسد که جانشین خامنهای هم اکنون معین است. از اینرو، گمانه زنیها برای شناختن او، زیاد هستند:
● مجتبی خامنهای نیست زیرا خامنهای میداند تحمیل او چند برابر سختتر از تحمیل خود او به مجلس خبرگانی که او را جانشین خمینی کرد است. و
● هاشمی شاهرودی نیست. هم بخاطر فسادکاری – فرزندانش را به دلیل فساد، سپاه دستگیر کرده است – و سپاه نیز با او مخالف است. زمانی قرار شد در نجف مستقر بگردد و مرجعیت پیدا کند تا مگر جانشین خامنهای شدنش آسان بشود، اما حوزه نجف او را به خود نپذیرفت. و
● شیخ صادق لاریجانی نیز جنم رهبری ندارد و موقعیت برادران لاریجانی در سپاه خوب نیست.
● حسن خمینی نامزد هاشمی رفسنجانی است و به او عنوان «علامه» نیز داد. اما رد صلاحیت او بعنوان نامزد مجلس خبرگان، در واقع رد صلاحیت او برای جانشینی خامنهای بود. هرچند از خامنهای خواسته بود رهبری را به صاحب واقعی آن بازپس دهد.
● دو تن دیگر از نزدیکان خامنهای نیز بودند اما هردو مردند.
● مصباح یزدی هم پیر است و هم با رأی سلبی رأی دهندگان، خامنهای از ناحیه او آسوده خاطر شده است. او دیگر در تعیین جانشین خامنهای بس کم نقش شده است.
غیر از اشخاص فوق، در خط و ربط خامنهای با نام و نشان دیگری نیست. پس رهبری که تعیین شدهاست، کیست؟
● هاشمی رفسنجانی و گروه او غیر از حسن خمینی، نامزدی ندارند. از اینرو است که هاشمی رفسنجانی میگوید: کسی را که دارای صلاحیت رهبری است سراغ ندارم و رهبری شورائی را پیشنهاد میکند. در برابر، اکثریت مجلس خبرگان مخالف رهبری شورائی هستند. و در برابر گمانه زنی بالا، گمانه زنی دیگری بر این است که
● مجتبی خامنهای، اگر نه برادر او که اسمی هم از او در وسائل ارتباط جمعی برده نمیشود، یعنی مصطفی، در وضعیتی بدتر از وضعیت او بهنگام رهبر شدن نیستند. گرچه در باره فساد مالی مصطفی نیز شایعهها به رواج هستند. آن زمان، خامنهای رئیس جمهور بیاختیاری بود که خمینی چند نوبت توی دهن او زده بود. همه میدانند که او بارها از رفتار توهین و تحقیر آمیز خمینی گریسته بود. بعنوان «مجتهد متجزی» اجازه عضویت در مجلس خبرگان را یافته بود. حال اینکه ادعا میشود مجتبی درس خارج میدهد. گفته میشود گزینه خامنهای مصطفی است. گرچه صاحبان اطلاع بس بعید میدانند.
اما دو پسر دیگر خامنهای: وقتی صلاحیت حسن خمینی برای عضویت در مجلس خبرگان رد میشود، مسعود که هم مشرب با مجتبی و حتی خود خامنهای نیست و میثم، دو پسر دیگر خامنهای قابل تحمیل شدن بعنوان رهبر نیستند. یک مشکل میماند و آن سلطنت موروثی شدن رهبری است که نامزد کردن حسن خمینی، مشکل را تا حدود زیاد قابل حل کرده است.
● چون از کارکردهها در رژیم، محمد یزدی از کار افتاده است و فساد او نیز بر همگان آشکار است، بنابراین، هرگاه قرار باشد کسی رهبر شود، یکی از دو نفر، شاهرودی یا شیخ صادق لاریجانی خواهند بود. سازش شاهرودی با سپاه آسانتر نیز هست. فرزندان او نیز مانع عمدهای نیستند. زیرا خمینی و خامنهای هم این مشکل را داشتند.
با وجود این، مسئله عمده بلاجوابی که میماند، تفاوت دو وضعیت، یکی وضعیت کشور بهنگام مرگ خامنه ای و دیگری وضعیت امروز آن است. تقابل مردم با رژیم قطعیتر شده است. در این باره، هردو گمانه بر این پایه زده شدهاند که عمده، نبود مقاومت جدی در درون رژیم است. با حذف سران دو جناح، احتمال مقابله در درون رژیم با رهبر جدید را ناچیز کرده است.
● هنوز گمانه زنی سومی هم وجود دارد و آن این است که «رهبر» جانشین هنوز تعیین نشده است. مهندسی مجلس خبرگان بدین قصد انجام گرفت که بهنگام مرگ خامنهای، «رهبری» را که تعیین میکند، هیچ یک از دو جناح نتوانند زیر سئوال ببرند. با توجه به این واقعیت که «انتخابات» را حکومت روحانی تصدی کرده و هاشمی رفسنجانی در تصدیق و تحسین آن زیاده روی نیز کرده است، این دو نمیتوانند برگزیده مجلس خبرگان را زیر علامت سئوال قرار دهند. هیأت مأمور تشخیص کسانی که قابلیت «رهبری» را دارند، اگر هم کار خود را کرده باشد، بمعنای تعیین رهبر نیست. هرچند به احتمال نزدیک به یقین، خامنهای میداند انتخاب خود او کیست.
با توجه به این واقعیت که هر سه گمانهزنی، پیرامون سه تا چهار نفری دور میزند که گرفتار فرسایش نیز شدهاند، گویای عقیم بودن رژیم است. این عقیم بودن همراه با بیاعتبار شدن ولایت فقیه و مسئله ساز و ضد رشد بودن آن است. در وضعیت کنونی کشور و رژیم، مشخصه هویت جانشین خامنهای – اگر کسی باشد که او میخواهد «رهبر» بشود- ، فقدان مشروعیت و آمریت وضعیت است.