٭ آمار آسیب های اجتماعی در ایران در هر سال:
۱. خودکشی ۴۲۰۰ تن
۲. جرم و جنایت ها: قتل سالانه ۱۱۰۰ تن؛ در روز ۱۶۰۰ نزاع؛ خیانت در امانت ۲.۵ و استعمال مواد مخدر ۲.۵ و نگاهداری مواد مخدر ۳ و تخریب ۴.۵ و تهدید ۴.۵ و توهین ۵.۵ و صدمۀ بدنی غیر عمد ۷ و ضرب و شتم ۹.۵ و سرقت ۱۲ درصد کل جرائم. جمع این جرائم ۵۲ درصد کل جرائم می شود. ۴۸ درصد نیز جرائم دیگر هستند.
سالانه ۵ میلیون ۹۱۸ هزار ۵۶۰ پرونده در دستگاه “قضائی” کشور تشکیل می شود. بخش مختومه نشدۀ این پرونده ها هم اکنون ۱۵ میلیون پرونده است.
۳. ایران ۲۲۰ هزار زندانی دارد که بر آن ۶۰۰ هزار نفری که زمان اقامتشان در زندان کوتاه است، افزوده می شود.
۴. ۱۸ میلیون انواع حاشیه نشین وجود دارند. و بنابر قول شهردار، در تهران، ۱۵ هزار کارتن خواب وجود دارند.
۵. در تجارت مواد مخدر با ۱۵ درصد، ایران مقام اول را درجهان دارد و شمار معتادان ۵ میلیون– بنابر آمار رسمی، ۲.۵ تا ۵ میلیون!- نفر است. و ۵۰ درصد کودکان کشور در معرض دود سیگار هستند.
۶. شمار بیکاران را ۳.۵ میلیون نفر می گویند که سالانه ۸۵۰ هزار نفر تحصیلات دانشگاهی کرده بر آنها افزوده می شود. بدون کمترین تردید، شمار بیکاران واقعی از ٢ برابر این عده نیز بیشتر است.
۷. ۹۵ درصد مردم کشور گرفتار اضطراب و دلهرۀ امرار معیشت هستند.
۸. بنابر گزارش صندوق بین المللی پول، سالانه ۱۵۰ هزار تحصیل کرده از ایران مهاجرت می کنند.
۹. میزان رشد واقعی اقتصاد ایران همچنان منفی است. هرگاه بخش نفت و کسر واقعی بودجۀ دولت و اعتبارات بانکی را منها کنیم، اندازۀ واقعی منفی بودن اقتصاد کشور را نیک در می یابیم. و
۱۰. قاچاق، همچنان رو به افزایش است. اینک میزان آنرا ۲۰ تا ۲۵ میلیارد دلار برآورد می کنند. و
۱۱. فرار سرمایه از ایران را از انقلاب بدین سو، ۳۱ میلیارد دلار برآورد کرده اند که رقم بسیار کم تر از واقعیت است. چراکه در طول جنگ ۸ ساله، ۱۰۵ میلیارد دلار گم شد و اینک نیز بنابر قول مقامات رسمی، در حکومت ۸ سالۀ خامنه ای- احمدی نژاد، ۱۰۰ میلیارد دلار گم شده است! و
۱۲. فسادها از اندازه بیرون هستند، تا بدانجا که ایران در شمار فاسدترین کشورهای جهان است و اقتصاد ایران رانت محور است و رانت ها دست کم ۴۰ درصد اقتصاد ایران را تشکیل می دهند. و
۱۳. دروغ که مادر فسادها است سخت به رواج است، زبان رسمی مقامات رژیم ولایت مطلقه است. علت رواج اینست که رابطه با قدرت را جز با دروغ نمی توان برقرار کرد. در نتیجه، وفای به عهد و اعتماد از میان برخاسته است. و
۱۴. بنابر تحقیق (کتاب ما ایرانیان نوشته مقصود فراست خواه)، ایرانیان خویشتن را به داشتن ۸ عیب و کاستی انتقاد می کنند:
● ضعف فرهنگ کار جمعی و فعالیت مشترک گروهی؛
● آزرده شدن از انتقاد؛
● رودربایستی زیاد، تعریف و تمجید در حضور و غیبت در غیاب؛
● معمولاً پنهان کاری می کنند و غالباً شفاف نیستند؛
● خودمدارند؛
● احساسات، بر خردورزی چیرگی دارد؛
● در میانشان دروغ رواج دارد و
● به سختی می توانند توافقی را پایدار کنند.
اما این عیب ها، همه روش های تنظیم رابطه با قدرت هستند. قدرتی که نه تنها محورِ دولت، بلکه محورِ همۀ بنیادهای جامعه، از جمله و بخصوص خانواده ها است، جبرِ تنظیم رابطه با قدرت را بر جمهور مردم ایران تحمیل کرده است.
۱۵. میزان طلاق به ۲۳ درصد رسیده است که بر آنها افزوده می شود طلاق ها از رهگذر عدم کامیابی جنسی. در بارۀ طلاق، آمارها یکسان نیستند: ۱۶ درصد و نیز از هر ۳ ازدواج یکی به طلاق می انجامد، یعنی ۳۳ درصد هم گفته اند.
۱۶. ۲.۸ میلیون زن ایران سرپرست خانواده اند.
۱۷. سال گذشته ۶ هزار زن و دختر خیابانی به آمار آمده است.
۱۸. شمار زنان تن فروش را ۳۰۰ تا ۶۰۰ هزار تن گفته اند. سن تن فروشی تا ۱۲ سال پایین آمده و حدود ۱۰ درصد زنان شوهردار، با اطلاع شوهرانشان، تن فروشی می کنند. ۶۰۰ هزار، ٢ برابر ۳۰۰ هزار است. در واقع شمار تن فروشان که زمانی ۳۰۰ هزار به قلم می آمد، اینک ۶۰۰ هزار تن شده اند.
۱۹. تلفات رانندگی ۳۰ هزار نفر است.
۲۰. مرگ و میر بر اثر ناتوانی از درمان و آلودگی محیط زیست: سازمان ثبت احوال افزایش مرگ و میر بر اثر آلودگی محیط زیست را تأیید کرده است. اما آمار مرگ و میر بر اثر سوء درمان و آلودگی محیط زیست در دست نیست. و
۲۱. در ایران، بیابان همچنان در حال پیشروی است.
آنها که مدعی می شوند ایران در مقایسه با سوریه و افغانستان وضعیت بهتری دارد، هرگاه در این آمار تأمل کنند، درمی یابند، وضعیت ایران بمراتب بدتر است. تنها مقایسه ۱۸ میلیون حاشیه نشین را با جمع کل پناهندگان سوریه و افغانستان که مقایسه کنند، می بینند ۴ برابر و بیشتر است. ٣ نوع «دریای در آتش، در طبیعت وجود داشته است و دارد:
● دریا به وقت غروب آفتاب: تابش نور بر موج های دریا، آن را دریای آتش می نمایاند. و
● در مناطق حاره، دریا بهنگام ظهر ، سخت سوزان و نفس گیر می شود و دریای آتشش می خوانند. و
● صحرای سوزان مناطق حاره را نیز دریای آتش می خوانند. و اینک،
ایران نه تنها هر ٣ دریا را دارد (کویر را دارد و ایران که دارد بیابان می شود و در شمال و جنوب ٢ دریا دارد که یکی از آن ٢، به وقت ظهر، دریای آتش می شود و هر ٢ بوقت غروب آفتاب دریای آتش می شوند)، بلکه جامعۀ ایرانیان نیز دارد دریای آتش می شود. افزایش خودکشی نزد جوانان، علامت دریای آتش شدن جامعۀ استبداد زده است:
٭ بازدارنده ها و برانگیزنده ها به خودکشی:
۱. توانایی و امید و شادی سبب خودکشی نمی شوند. بازدارنده نیز هستند. و
۲. دوستی و فراوانی آن و مهر و محبت و همگانی شدن آن سبب خودکشی نمی شود. در عوض، احساس بی کسی و تنهایی، سبب خودکشی می شود. و
۳. زیبایی، خود و همه کس را و همه چیز را زیبا دیدن، سبب خودکشی نمی شود، در عوض، خود زشت انگاری و همه کس و همه چیز را زشت دیدن، سبب خودکشی می شود. و
۴. تحقیر نشدن و تحقیر نکردن، سبب پیدایش عقده خود کمتر بینی و خودکشی نمی شود، در عوض، تحقیر شدن و تحقیر کردن، سبب خودکشی می شود. و
۵. برخورداری از حقوق انسان و حقوق ملی و زندگی در جامعۀ برخوردار از حقوق ملی و برخورداری از حقوق بمثابۀ عضو جامعۀ جهانی، برانگیزنده به خودکشی نمی شود، در عوض غفلت از این حقوق و جلوگیری از برخورداری از آنها، برانگیزنده به خودکشی می شود. در حقیقت،
۶. خود انسان باوری، سبب خودکشی نمی شود، اما زنان را دون انسان تبلیغ کردن و جمهور مردم را حیوان انگاری، برانگیزنده به خودکشی می شود. از اینرو،
۷. تبعیض ها که بیشتر زنان قربانیان آنهایند، برانگیزنده به خودکشی می شود. در جامعه ای که در آن، تبعیض ها از میان بر می خیزند، خودکشی نیز میل به صفر می کند.
۸. داشتن کار و درآمد موجد دغدغه، چه رسد به دلهره و اضطراب، امرار معاش نمی شود. در عوض، نداشتن کار و درآمد، اضطراب ساز و برانگیزنده به خودکشی می شود. و
۹. رشد و برخورداری از امکان رشد، سبب خودکشی نمی شود. در عوض، نبود امکان ها و رشد نکردن، برانگیزنده به خودکشی می شود. و
۱۰. جریان آزاد دانش ها و اندیشه ها و اطلاع ها سبب خودکشی نمی شود، در عوض، در نبود آزادی ها، بخصوص آزادی بیان، فضای عقل ها خفقان آور و برانگیزنده به خودکشی می شود. در حقیقت،
۱۱. خودانگیختگی بمعنای استقلال و آزادی و زندگی در جامعۀ خودانگیخته ها سبب خودکشی نمی شود، در عوض، غفلت از خودانگیختگی و بسته بودن فضای اندیشه و عمل، برانگیزنده به خودکشی می شود. لذا،
۱۲. رابطه های حق با حق، سبب خودکشی نمی شود، در عوض، رابطۀ مسلط- زیر سلطه و احساس ناتوانی مطلق پیشاروی جباران، برانگیزنده به خودکشی می شود. و نیز،
۱۳. وجود اعتمادها به کسان و دوستان و حال و آیندۀ محیط اجتماعی، سبب خودکشی نمی شود، در عوض، از دست رفتن اعتمادها، برانگیزنده به خودکشی می شود. ذهن گرفتار بی اعتمادی، گرفتار ترس ها نیز می شود:
۱۴. شجاعت زندگی و زندگی در جامعه ای که قدرت، ترس ها را القاء و دائمی نمی کند، موجب خودکشی نمی شود، در عوض، گرفتار ترسها شدن، به ترس از زندگی می انجامد و این ترس از قوی ترین برانگیزنده ها به خودکشی است. انسان گرفتار این ترس، در تاریکی فرو می رود و دچار وحشت می شود و برای رهایی از آن، بسا چاره را در خودکشی می بیند:
۱۵. زندگی در محیط شفاف که در آن، پندارها و گفتارها و کردارها شفاف هستند، میل به خودکشی را پدید نمی آورد. در عوض، زندگی در محیط گرفتار ابهام غلیظ که در آن، مبهم ها ترس آورند، برانگیزنده به خودکشی می شود. و
۱۶. تندرستی و برخورداری از خدمات بهداشتی و بهداری، موجب خودکشی نمی شود. در عوض، از دست دادن تندرستی و دسترسی نداشتن به پزشک و درمان، بخصوص وقتی ترس از سنگینی هزینۀ درمان که سبب بر خاکستر فقر نشستن خانواده می شود، شدید باشد، میل به خودکشی پدید می آید. و
۱۷. محیط سالم خانوادگی و محیط سالم اجتماعی، به سخن روشن، نظام اجتماعی باز و تحول پذیر، برانگیزنده به اعتیادها نمی شود و اعتیادها وقتی روی به شدت گذاشتند، برانگیزنده به خودکشی می شوند. و
۱۸. محیط زیست سالم، طبیعت با نشاط و با طراوت و اطمینان از برخورداری از تغذیه و هوای سالم و زیست در رابطۀ حق با حق، سبب خودکشی نمی شود. درعوض، محیط زیست گرفتار آلودگی تشدید شونده و بیم از محکوم شدن به زندگی در بیابان، برانگیزنده به خودکشی می شود. و
۱۹. وجود هیجان کار و زندگی و برخورداری از امکان های ابتکار و ابداع و کشف و خلق، بنابراین، فعالیت هم آهنگ استعدادهای انسان، او را به یاد مرگ نمی اندازد. در عوض، نبود هیجان کار و زندگی و فقدان امکان ها، برانگیزنده به خودکشی می شود. بنابراین،
۲۰. نبود آسیب ها و نابسامانی های اجتماعی، برانگیزنده به خودکشی نمی شود و بود نابسامانی ها و آسیب های اجتماعی، خودکشی را مسری می گرداند. و
۲۱. ترکیب شدن نیروهای محرکه با حقوق و بکار افتادنشان در رابطه های حق با حق، سبب رشد انسان و عمران طبیعت می شود. در عوض، بکار افتادن ترکیب نیروهای محرکه با زور و بکار افتادنشان در رابطۀ مسلط- زیر سلطه و تخریب طبیعت، خشونت بر خشونت افزا و مرگ آور و برانگیزنده به خودکشی می شود. بنابراین،
۲۲. خشونت زدایی ها، برانگیزنده به خودکشی نمی شوند. در عوض، فراگیر شدن خشونت ها، برانگیزنده به خودکشی می شود. در نتیجه،
۲۳. اندیشۀ راهنمایی که روش چگونه زیستن، زیستن را عمل به حقوق کردن، زیستن در برخورداری کامل از خودانگیختگی و مجموعه ای از کارها که رشد هماهنگ استعدادها ایجابشان می کند، است، سبب خودکشی نمی شود، در عوض، اندیشۀ راهنمایی که زندگی را بی ارزش و مرگ را با ارزش می کند و مرگ با خشونت را ارزش می گرداند، برانگیزنده به آسیب ها و نابسامانی های اجتماعی، از جمله، خودکشی می شود.
بدینسان، این فهرست از برانگیزنده ها به خودکشی، به ما میگوید چرا در ایران، خودکشی روزافزون است و چرا خودکشی علامت ستوه آور شدن زندگی در ایران امروز و جامعۀ امروز ایران است. بدیهی است ایرانیان می توانند فضای خفقان آور را بشکافند و طرحی نو دراندازند. اما، گویند (به نقل از کتاب «ما ایرانیان») شخصی قیامت را به خواب دید و دید هر قومی را در گودالی قرار داده اند و بر گودال نگهبان قوی هیکل گمارده اند، تا کسی از گودال بیرون نیاید. اما بر قوم ایرانی نگهبان نگمارده اند. نزد عبید زاکانی رفت و گفت: گوئیا به ایرانیان اعتماد هست که بر آنها نگهبان نگمارده اند. عبید گفت: نه، از آنرو است که ایرانیان چنان به خود مشغول می شوند که کسی به فکر بیرون آمدن از گودال نمی افتد. اگرهم کسی به این فکر افتاد و شروع کرد به بیرون رفتن از گودال، دیگران او را به ته گودال فرو می کشند.
امید که ایرانیان از اعتیاد به اطاعت از اوامر و نواهی قدرت، بنابراین، به خود مشغول ماندن، در واقع، به اعتیاد به آسیب ها و نابسامانی های اجتماعی مشغول ماندن، خویشتن برهند.