امر واقع موضوع تحقیق دورکیم جامعه شناس فرانسوی شد. امر واقع اجتماعی را او شیوه عملی میداند که میتواند پایدار باشد یا نباشد و از بیرون انسان را در مضیغه قرار دهد . و او برای امر واقع ویژهگیهایی قائل است. بررسی امر واقع و تعریف آن به ویژهگیها، موضوع این وضعیت سنجی نیست. موضوع این وضعیت سنجی اینست: هرگاه عوامل پدیدآورنده امر واقع برجا بمانند، امر واقع استمرار پیدا میکند. لذا جامعه شناسان بیشترین توجه را به شناسائی این عوامل میکنند.
از امرهای واقعی که استمرار جستهاست، استفاده از عامل خارجی در برقرارکردن رابطه قوا بسود خود در درون است. برای مثال، با گروگانگیری، امریکا محور سیاست داخلی و خارجی امریکا شد و همچنان هست. عوامل پایدار شدن این امرواقع، هم درونی هستند (ولایت مطلقه فقیه و روابط قوا در این دستگاه که جبرمکانیسم تقسیم به دو و حذف یکی از دو را بر رابطه قوی با ضعیف حاکم کردهاست و رابطه دولت تحت سلطه ولایت مطلقه فقیه با مردم کشور و…) هم بیرونی هستند (نیاز رژیم استبدادی تک پایه به ایجاد تعادل با قدرتهای خارجی، بنابراین، بحرانها و روابط قوا در سطح منطقه و جهان و…).
گروگانگیری سازشی پنهانی را ببارآورد که «اکتبر سورپرایز» نام گرفت. این سازش پنهانی، در امریکا سبب شکست خوردن کارتر و پیروز شدن ریگان در انتخابات ریاست جمهوری شد. در ایران نیز، کودتای خرداد 60 و ادامه جنگ بمدت 8 سال و استقرار استبدادی بس خونریز و فساد و خیانت و جنایتگستر را ممکن گرداند.
و اکتبر سورپرایز یک امر واقع مستمر شد. یک نویسنده، بنام تیلورگی، در مقاله مورخ 4اکتبر 2016، «اکتبر سورپرایز»ها را از 1840 برشمردهاست و گوت Goethe پژوهشگری امریکائی، در مقاله مورخ 23 فوریه 2017، بمناسبت نقشی که روسها در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، در سال 2016 ، بازی کردند و از عوامل به ریاست جمهوری رسیدن ترامپ شد، از 15 اکتبر سورپرایز سخن بمیان آوردهاست. بنابر این تحقیق، از سال 1920، اکتبر سورپرایز در انتخابات ریاست جمهوری امریکا نقش داشتهاست. بدینسان، در طول نزدیک به یک قرن، امر واقعی که دخالت دادن عاملی برای تغییر رأی رأی دهندگان است، استمرار جستهاست. نخست اکتبر سورپرایزها را شناسائی کنیم:
٭ «اکتبرسورپرایزها» امرهای واقعی که به تاریخ سمت و سو بخشیدهاند:
از اکتبرسورپرایزها، دو اکتبر سورپرایز که بهم پیوستهاند:
1. در 1968، نیکسون، نامزد ریاست جمهوری، در کار صلح با ویتنام اخلال کرد. جانسون رئیس جمهوری وقت میکوشید در ویتنام صلح برقرارشود تا مگر معاون رئیس جمهوری، هامفری، در انتخابات ریاست جمهوری موفق بگردد. نیکسون با وان تیو، رئیس جمهوری ویتنام جنوبی رابطه برقرار کرد و به او وعده داد اگر از بستن قرارداد صلح سرباززند، در انتخابات، نیکسون پیروز میشود و در مقام ریاست جمهوری، حامی او وان تیو میشود و کار بنفع وان تیو تمام خواهد شد.
همین کار را مشاور امنیتی مستعفی ترامپ، مایکل فلین، از راه تماس با روسها انجام دادهاست.
2. دومین اکتبر سورپرایز که نویسنده به تفصیل به آن پرداختهاست، سازش پنهانی دستیاران خمینی با دستیاران ریگان و بوش در پاریس است:
● از نقش سیروس و جمشید هاشمی و دیدار جمشید هاشمی با ویلیام کیسی (رئیس ستاد تبلیغات ریگان و بوش در انتخابات ریاست جمهوری 1980 امریکا)می نویسد : در مارس جمشید هاشمی 1980درمیفلورهتل Mayflower Hotel با کیسی دیدار میکند و به او پیشنهاد ملاقات با یک ایرانی برای معامله بر سر گروگانهای امریکائی میدهد. در آوریل 1980، دونالد گرک، عضو شورای امنیت ملی امریکا که با ژرژ بوش مرتبط بود، با سیروس هاشمی، در رستوران Shazam ، نزدیک بانک هاشمی، در نیویورک دیدار کرد. ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهوری اسبق ایران، در کتاب book My Turn مینویسد که میان دستیاران خمینی، احمدی خمینی و بهشتی و هاشمی رفسنجانی و دستیاران ریگان، در اوائل بهار 1980 تماس برقرار شد. در اواخر ژوئیه، در مادرید، ویلیام کیسی و دونالدگرگ، با نام مستعار روبرت گری، با مهدی کروبی، ملاقات کردند. این ملاقات را برادران هاشمی ترتیب داده بودند. در این ملاقات، طرف امریکائی به طرف ایرانی گفتهاست: هرگاه با گروگانها خوش رفتاری بشود و بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا و به ترتیبی آزاد شوند که دادن تحفه به رئیس جمهوری جدید، تلقی گردد، جمهوریخواهان سپاسگزار خواهند شد و در مقام جبران، همان را خواهند داد که ایران بخواهد. کروبی میگوید من اختیار انجام این معامله را ندارم.
● در 12 اوت 1980، کروبی، باردیگر، با کیسی دیدار میکند و به او میگوید: خمینی با پیشنهاد موافق است. از روز بعد، کیسی سیروس هاشمی را واسطه معامله اسلحه با ایران میکند. معامله اصلی در ماه اکتبر انجام میگیرد. سیروس هاشمی کشتی میخرد و شروع میکند به حمل اسلحه به ایران. نخست قطعات یدکی را که به مبلغ 150 میلیون دلار از اسرائیل خریداری شده بود را از بندر الیات در اسرائیل به بندر عباس ایران حمل میکند. بنابر قول منابعی در سیا، سیروس هاشمی، 7 میلیون دلار حقالعمل دریافت میکند. کیسی دستیاری بنام توم کارتر را مأمور گفتگوها میکند.
● در 22 سپتامبر 1980، عراق به ایران حمله میکند. هوشنگ لاوی، تاجر اسلحه که ایران را ترک گفته بود، ادعا میکند که، در اواخر این ماه، ریچارد آلن مشاور امنیتی ریگان، نامزد ریاست جمهوری، و روبرت مک فارلین و لاورنس سیرمن دیدار کرده و به اینان پیشنهاد کردهاست در ازای آزادی گروگانها، شکاریهای اف – 4 به ایران بفروشند.
● در روزهای 15 تا 20 اکتبر 1980، دیداری میان فرستادگان ریگان/ بوش، که در جمع آنها ویلیام کیسی نقش کلیدی را داشت، و فرستادگان بلند پایه ایران و اسرائیل، دیدار میشود.
● در 21 اکتبر 1980، به دلیلی که توضیح نجستهاست، ایران موضع خود را در باره اسلحه و قطعات متعلق به ایران که به دستور کارتر توقیف شده بودند، تغییر میدهد. یعنی از حکومت کارتر آنها را مطالبه نمیکند.
● در 21 تا 23 اکتبر 1980، بطور محرمانه، تایرهای هواپیماهای اف – 4 را به ایران میفروشد. باوجود ممنوع شدن این فروش توسط حکومت امریکا.
● به دنبال سازش محرمانه ریگان/بوش با خمینی، قراردادی میان حکومت کارتر و حکومت ایران (بهزاد نبوی وزیر مشاور و رجائی، نخست وزیر) انجام میگیرد و هواپیمای گروگانها بعد از 444 روز، بمحض ادای سوگند توسط ریگان، از فرودگاه تهران، به پرواز درمیآید.
● جمهوریخواهها میگفتند «اکتبر سورپرایز» واقعیت ندارد و ساخته ذهنهائی است که هر رویدادی را حاصل توطئهای میدانند. اما وقتی معامله پنهانی فروش اسلحه به ایران در سال 1986، از پرده بیرون افتاد و افتضاح ایران گیت نام گرفت، فرصتی پدیدآمد برای تحقیق جدیتر در باره اکتبر سورپرایز و رابطه این دو افتضاح با یکدیگر و این تحقیق بود که دستیافتن به مدارک و اطلاعات در باره «اکتبر سورپرایز» را ممکن کرد. دستاندرکاران آن، از جمله کسانی از سیا، شناسائی شدند:
● ویلیام کیسی، دستیار نیکسون، کسی که ریاست جمهوری خود را از «اکتبر سورپرایز» (معامله پنهانی با رئیس جمهوری کره جنوبی) داشت، در اکتبر 1980، معامله پنهانی انجام داد که ریگان و بوش را به ریاست و معاونت ریاست جمهوری امریکا رساند.
● کنگره کمیته تحقیق تشکیل داد و در پایان کار خود، گزارشی انتشار داد. بعد از آن، روبرت پاری، در بایگانی، از جمله، گزارش بنیصدر، مورخ 12 دسامبر 1992 را یافت. در این گزارش، تماسهای دستیاران خمینی و دستیاران ریگان/ بوش، یک به یک شرح شدهاند. بارسلا، رئیس گروه تحقیق کمیته گفتهاست وقت برای بررسی این گزارش و گزارش روسیه و مدارک دیگر نبود!
٭ وقتی عوامل برجا میمانند، امرواقع مستمر میشود:
بهنگام سفر بنیصدر به واشنگتن بهمناسبت انتشار کتاب My turn to speak، به دعوت کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان، برای گفتگو درباره «اکتبر سورپرایز»، او در کنگره حضوریافت. پس از پرسشهای نمایندگان و پاسخ دادنهای بنیصدر، لی هامیلتون، رئیس کمیسیون به بنیصدر گفت: میدانید اگر این معامله پنهانی انجامگرفته باشد، معنی آن چیست؟ معنی آن ایناست که دولت امریکا در دو دوره ریگان و اینک دوره بوش، غیر قانونی و نامشروع بودهاست. چگونه بتوان چنین نتیجه تحقیقی را برزبان آورد؟ بنیصدر در پاسخ او گفت: هرگاه حقیقت را نگوئید، عوامل موجد امر واقعی که اکتبرسورپرایز است استمرار میجوید. در نتیجه، دموکراسی قربانی میشود. اگر او میتوانست تصور کند وضعیت امروز امریکا را، حقیقت را کتمان نمیکرد و کامل و شفاف به مردم امریکا میگفت و میایستاد تا که عوامل پدیدآورنده اکتبر سورپرایز در دستگاه حاکم بر امریکا، بینقش میشدند.
همین هشدار را بنی صدر/ به خمینی نیز داد. او نیز نشنید. نتیجه این شد که دولت دولت جباران گشت و سیاست داخلی دنباله سیاست خارجی گشت. دستگاه ولایت مطلقه فقیه، با برقراری نوعی از رابطه با قدرتهای خارجی، بحرانهای بزرگ امرواقع مستمر شدند و زندگی جمعی و فردی ایرانیان را به بازی گرفتند. سازشهای پنهانی و قراردادهائی که ایران را تحت منگنه نگاه میدارند، امورواقع مستمر شدند. اما عاملها کدامها هستند؟:
1. عامل اول، تغییر نکردن ساختار استبدادی دولت و دستگاههای نظامی و اداری است. نه انقلاب مشروطیت و نه جنبش ملیکردن صنعت نفت و نه انقلاب 57، تغییری در ساختار استبدادی پدید نیاورد. در پی انقلاب ایران، اجرای طرح استقرار استبداد مطلقه، ستونپایههای جدید (حزب واحد و سپاه و دادگاه انقلاب و کمیته و بسیج و بنیاد مستضعفان و بنیادهای دیگر و جهادسازندگی و…) بر ستونپایههای موجود افزوده شدند و دولت استبدادی بس ویرانگرتر و ضد رشد تر و نسبت به جامعه ملی، خارجیتر و نسبت به قدرت خارجی، داخلیتر شد. چنانکه پنداری، با قدرتهای خارجی مجموعهای را تشکیل میدهد که عنصری از آن، ایران را مهار میکند؛
2. در رهبری سه جنبش که تأمل کنیم میبینیم که عناصر شرکت کننده در پدیدآوردن امر واقعی که کودتا است، در رهبری جنبشهای بعدی شرکت کردهاند. به سخن دیگر، ساختار بدیل نیز قدرتمحور برجا ماند. در بدیل، سازگاران با هدف استقلال و آزادی، اقلیت بودند. کوشش برای بکاربردن نتایج تجربه نخستین در سازگارکردن کامل بدیل با هدف استقلال و آزادی، انجام نگرفت و هنوز هم مخالفان قدرتمدار و وابسته رژیم نه مزاحمان بدیل، که از تشکیلدهندگان بدیل تصور میشوند؛
3. اندیشههای راهنما بیانهای قدرت ماندند و هستند. بنابر این اندیشهها، از دوران قاجار بدینسو، سیاست فن نیرنگبازی و فریبکاری و فریفتاری و دروغسازی و دروغگوئی است. در سیاست، هدفی که قدرت است وسیله را توجیه میکند و… نتیجه ایناست که هنوز که هنوز است، سیاست بمثابه مجموعه تدابیری برای متحقق کردن مردمسالاری بر اصول استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی، شناخته نیز نیست؛
4. ناشناخته ماندن حقوق پنجگانه(حقوق انسان وحقوق شهروندی و حقوق ملی وحقوق طبیعت و حقوق انسان بعنوان عضو جهانی) و در ذهن عمومی مساوی بودن دولت با قدرت خودکامه که عامل فعلپذیر شدن جامعه پیشاروی خودکامگی دولت است؛
5. بینیاز شدن دولت از ملت در بودجه خویش و وابسته دولت شدن جمهور مردم در فعالیتهای اقتصادی خویش که دولت را بازهم خودکامهتر و نسبت به جامعهملی، بیگانهتر و نسبت به قدرتهای بیگانه، یگانهتر میکند؛
6. آگاه نشدن جامعه مدنی، بمثابه جمهور مردم به نقش خود بمثابه رکنی از ارکان دموکراسی و شرکت در ایجاد سازمانهای سیاسی که خود را در خدمت این جامعه بدانند و محل عمل خویش را جامعه مدنی بدانند و بمحض تشکیل، به سرای دولت، تغییر منزل ندهند. در نتیجه،
7. فقدان جریان آزاد اندیشهها و دانشها و دادهها و اطلاعها، بنابراین، بیمحل شدن انتقاد، در حقیقت، از خود بیگانه شدنش در تخریب. و
8. ضعف فرهنگ استقلال و آزادی و قوت ضد فرهنگ قدرت و ضعف اخلاق استقلال و آزادی و ضعف ضد اخلاق قدرت که سبب میشود جمهور مردم نسبت به امرهای واقع مستمر حاصل ویرانگری و عامل ویرانگری، حساس نباشند. و
9. فعال نشدن وجدانهای تاریخی و علمی و اخلاقی، در نتیجه ضعف وجدان همگانی. بدانحد، نه تنها دولتمردان مشغول به فساد و خیانت و جنایت، با خاطری آسوده به تبهکاری ادامه میدهند، بلکه بخاطر حصر ایرانیان در مدارهای بسته بد و بدتر، طلب محبوبیت نیز میکنند!
این عاملها، هریک مجموعهای از عاملها هستند و توضیح میدهند چرا امرهای ناقض استقلال و آزادی، همه خیانت و جنایت و فساد (اکتبر سورپرایز و ایران گیت) بطور مستمر واقع میشوند. تغییری بایستهاست که وقوع اینگونه امرها را ناممکن کند. هم ذهنیت شهروندان نیاز به تغییر دارد تا که «تغییر کن تا تغییر کنی» را راهنمای اندیشه و عمل کنند، توانائی و امید و شادی فطری حیات را بازیابند و هم بدیل نیاز به تغییر دارد. به تغییری نیاز دارد که آنرا از قدرت باوری و قدرتمداری و قدرتمحوری برهد. و این بدیل، نیاز به بیان استقلال و آزادی، به فرهنگ و اخلاق استقلال و آزادی دارد تا که نماد و الگوی رشد بر میزان استقلال و آزادی باشد.