n وضعیتی که همهپرسی در کردستان عراق در عراق و کشورهای همسایه پدید میآورد:
☻ کردستان عراق هم مرز است با ایران و ترکیه و سوریه. بنابراین، هیچ معبر زمینی و هوائی و دریائی به بیرون خود ندارد. با وجود این، با کردنشینهای این کشورها همسایه است. غیر از عراق که عرب نشین است؛
☻ هرگاه این کشورها مرزها را ببندند، کردستان عراق از لحاظ اقتصادی وضعیت سختی پیدا میکند. از قرار دادهای نفت و گاز با روسیه و ترکیه، سخن بمیان است. روسیه راهی جز ترکیه و ایران، برای جریان دادن گاز و یا نفت این منطقه ندارد. هرگاه قراردادها واقعیت داشته باشند و به بهره برداری بیانجامند و به خارج از کردستان عراق جریان پیدا کند، بدان معنی است که مخالفت ترکیه و ایران (اگر از طریق ایران جریان پیدا کند)، مخالفت زبانی بوده است.
☻ در حال حاضر، در منطقه، تنها اسرائیل است که حامی همه پرسی برای استقلال کردستان عراق است. طرفه اینکه اسرائیل این حق را نه تنها برای ساکنان اصلی فلسطین قائل نیست که هم اکنون «شهروند اسرائیل» بشمارند، بلکه حاضر نیست بگذارد فلسطینیها در آنچه از فلسطین برای آنها مانده است، یک کشور پیدا کنند.
کشورهای منطقه و کشورهای بیرون از منطقه، با همه پرسی بارزانی مخالفت میکنند. خود او هم میگوید اگر پیشنهاد جایگزین به او نشود، همه پرسی را انجام خواهد داد:
☻ رژیمهای ترکیه و ایران تهدید میکنند که مرزها را خواهند بست. اردوغان تهدید به وضع تحریمها نیز میکند. اما این دو تهدید به حمله نظامی نکردهاند؛
☻ در عراق، مجلس و دیوان عالی کشور، همه پرسی درکردستان را غیر قانونی خواندهاند؛
☻ در عراق، کسانی چون نوریالمالکی، نخست وزیر پیشین عراق میگویند: اجازه نمیدهیم اسرائیل دومی پدید آید؛
☻ عراق بمثابه کشور، بعد از جنگ جهانی اول و شکست امپراطوری عثمانی، توسط انگلستان ایجاد شد. آیا از مردمی که اتباع کشور عراق خوانده شدند، پرسیده شد حاضرند با یکدیگر در یک کشور زندگی کنند؟ نه. آنزمان تمایل به الحاق به ایران نیز ابراز شد. بنابراین که پیدایش عراق نتیجه توافق اقوام ساکن آن نبوده است، هر یک از آنان حق دارد نخواهد عضوی از جامعه عراق بماند. الا اینکه
☻ قانون اساسی جدید عراق، با مشارکت متصدیان کردستان عراق تهیه شده و در همه پرسی، کردها نیز به آن رأی دادهاند. رئیس جمهوری عراق کرد است. کردها در مجلس عراق عضویت دارند. در حکومت عراق، وزیران کرد شرکت دارند. بنابراین، شکستن تعهد وقتی پای کشوری با موجودیتی که دارد، در میان است، به استناد همه پرسی، تعهدی نه برای دولت عراق و نه برای کشورهای دیگر، ایجاد نمیکند. آنها متعهد به رعایت نتایج همه پرسی نیستند. مگر اینکه حکومت خودمختار کردستان، دلایل قطعی در اختیار داشته باشد برای اثبات اجرا نشدن قانون اساسی توسط دولت عراق. هرگاه این دلایل وجود داشته باشند، قدم نخست، مراجعه به مرجع ذیصلاحیت، با هدف ناگزیر کردن دولت عراق به اجرای بیکم و کاست قانون اساسی است. وگرنه، نه در عراق و نه در منطقه، سنگ روی سنگ بند نمیشود؛
☻ استقلال و آزادی دو حق از حقوق ذاتی حیات هر انسان هستند. علیالاصل، هر انسان و هر جامعهای حق برخورداری از این دو حق را دارند. باوجود این، برخورداری از این دوحق باید واقعی باشد. در منطقهای که مجلس آن تعطیل است و پس از دو سال، تنها برای رأی دادن به همه پرسی تشکیل جلسه میدهد، آزادیها رعایت نمیشوند و برابر گزارشهای سازمانهای مدافع حقوق بشر، حکومت خودمختار این حقوق را رعایت نمیکند و فساد، با فساد در قسمت عرب نشین عراق، برابری میکند، آزادی که از استقلال جدائی ناپذیر است، وجود ندارد. بدون آزادی، استقلال نیز وجود پیدا نمیکند. به سخن دقیق، هرگاه در کردستان عراق شهروندان از حقوق انسانی و شهروندی خویش برخوردار بودند و بخصوص دو آزادی(اجتماعات و مطبوعات = جریان آزاد اندیشهها و دادهها و اطلاعات) وجود میداشتند، بدون نیاز به همه پرسی، مردم این منطقه از استقلال هم برخوردار بودند. و نیز،
☻ استقلال و آزادی وضعیت سازگار با خود را طلب میکنند: ترتیب اجتماع در حمایت از همه پرسی، با وجود پرچم اسرائیل، گویای استقلال طلبی نیست. افزون براین، استقلال توانمندی است، ناتوانتر شدن و کردن نیست. با تجزیه عراق، عراق بمثابه یک کشور ضعیف میشود. هر دو قسمت ضعیف میشوند. هرگاه پویائی تجزیه سبب تجزیه منطقه شیعه نشین از منطقه سنی نشین نیز بگردد، یک کشور به سه واحد ناتوان تجزیه شده است. این سه واحد، حتی برای زندگی روزمره خود، چه رسد به فروش نفت و گاز و بکاربردن درآمد آن، نیازمند وابستگی به قدرتی میشوند که موجودیت آنها را حفظ کند.
آیا کسی هست که نمیداند اسرائیل طرح تجزیه کشورهای منطقه را در سال 1980 تهیه کرده و 37 سال است که در کار اجرای این طرح است؟ حمایتش از همه پرسی در کردستان عراق، دلیلی جز اجرای این طرح دارد؟
☻ این سخن که کردها بزرگ ترین قوم در جهانند که کشوری از خود ندارد، حذف کردن تاریخ از وضعیت سنجی با هدف راست را دروغ کردن است. در حقیقت، اگر عراق با توافق ساکنان آن بوجود نیامده است. زندگی مشترک اقوام ایرانی، افزون بر 3 هزار سال تاریخ دارد. ایران با توافق هفت قوم بوجود آمد و نخست قوم کرد بر این کشور حکومت کرد. پس از مادها، نوبت به پارسها و بعد از آنها به پارتها و سپس به اقوام دیگر رسید که جانشین مادها شوند. بنابراین، کردها بانیان ایرانند.
هرگاه مردم ایران از پنج دسته حقوق خویش برخوردار بودند و همبستگی کامل بود، وضعیت دیگر میشد. در حقیقت، مرزهای کشورهای منطقه، از جمله ایران را تعادل قوا پدید آوردهاند و نه حقوق. هرگاه بنابر آن میشد که اقوام تشکیل دهنده هریک از کشورها، برپایه حقوق، کشور پیدا کنند، در منطقه اتحادیهها پدید میآمدند سازگار با رشد انسان و عمران طبیعت. از جمله هم اتحادیه ایران و کردهای جدا افتاده از وطن میسر میشد و هم اتحادیه بزرگتر که، در آن، کردها نقش ملاط را پیدا میکردند و عامل صلح و ثبات و رشد همه مردم منطقه میشدند شکل می گرفت . در وضعیت کنونی نیز، سیاست ایران، اگر برخوردار از استقلال و آزادی بود، حمایت از کردها و همه دیگر اقوامی میشد که در بنای ایران شرکت داشتهاند و در بیرون از مرزهای زور فرموده زندگی میکنند.
☻ حاصل سخن اینکه وضعیت در خاورمیانه، با وضعیت در اتحادیه اروپا فرق میکند. در این اتحادیه، هرقوم که خود را ثروتمند مییابد، مایل به جدائی است. زیرا نمیخواهد مالیاتی که میدهد خرج مناطق فقیر نشین شود (مورد اسپانیا و ایتالیا). جدائیطلبان مطمئن هستند که در اتحادیه اروپا میمانند و محاسبه کردهاند که وضعیت اقتصادی بهتری نیز پیدا میکنند. باوجود این، در انگلستان و اسپانیا و در ایتالیا، مخالفان تجزیه هشدار میدهند که هر اندازه این کشورها ضعیفتر بگردند، سلطه آلمان و فرانسه (بسیاری میگویند فرانسه نیز موقعیت فرودست آلمان را پیدا میکند) بر اروپا قطعیتر میشود. تا این هنگام، این واقعیت تنها عامل بازدارنده تجزیه این کشورها بوده است.
در عراق جنگ زده و در ایران ملاتاریا زده و در ترکیه که خطر تجزیه یکی از عوامل گرایش دولت به استبداد است و در سوریه و مصر، تجزیه، ضعف را تشدید میکند. حال اینکه اتحاد ملی و اتحاد منطقهای وسیله مؤثر برای رهاندن منطقه از سلطه قدرتهای فرامنطقهای و رهاشدن از استبدادهای حاکم براین کشورها است.
n موقعیت رژیم ولایت مطلقه فقیه در منطقه در صورت تجزیه عراق:
☻ از نظر داخلی، باتوجه به این واقعیت که وضعیت امروز عراق فرآورده استبداد بعثیها بر این کشور است، باید مطمئن شد که تشدید سرکوب را رویه کردن، رشتههای همبستگی را که هم اکنون سست شدهاند، میبرد و ایران را گرفتار وضعیت عراق میکند. واقعیتی که از انقلاب بدینسو، مرتب بازگو میکنیم اینک در عراق قابل مشاهده است: رژیم ولایت مطلقه فقیه ایران را به لبه پرتگاه تجزیه میبرد.
راهکاری که میتواند ایران و منطقه را از جنگ مرگ و ویرانیآور برهد، برخوردار شدن ایرانیان از همه حقوق خویش، بنابراین، استقرار مردم سالاری واقعی و از میان برخاستن تبعیضها است. کشورهای با این نظام اجتماعی – سیاسی باز، در منطقه، میتواند نقش حامی هر جماعتی را برعهده بگیرد که به حقوقش تجاوز میشود و میتواند عامل تحول به استقلال و آزادی در کل منطقه بگردد.
در حال حاضر، رژیم ولایت مطلقه فقیه، هم در موقعیت ضعف قرار میگیرد و هم خود عامل توجیه تمایل به تجزیه است؛
☻ در آنچه به عراق مربوط میشود، تا این هنگام، رژیم ولایت فقیه میتوانست نقش خود را برای دو طرف، ضرور بنمایاند. با هر دوطرف رابطه داشته باشد، بی آنکه مغضوب یکی از دو طرف بگردد. اما از این پس، موقعیت سختی پیدا میکند. زیرا اگر جانب بخش عرب نشین عراق را بگیرد، ناگزیر باید رویه خصمانه با کردستان بعد از همه پرسی را اتخاذ کند، با پیآمدها که خواهد داشت. اما اگر جانب کردها را بگیرد، افزون بر سنیها، مغضوب شیعههای عراق نیز میشود.
☻ هرگاه دولت مرکزی عراق مناطق نفت خیز را خود تصرف کند و منطقه کرد نشین از آن محروم بماند، بسا منطقه عرب نشین همان رویه را درپیش بگیرد که مناطق ثروتمند کشورهای اروپائی. در اینصورت، انگیزهای هم برای جنگ با کردها پیدا نمیکند. این مناطق سنی نشین هستند و با تقسیم ثروت دو بخش شیعه و سنی نشین میتوانند به تفاهم برسند. این عراق سودی در عضویت در «هلال شیعه» پیدا نمیکند. راه زمینی اتصال به سوریه و لبنان نیز بسته میشود.
فرض دیگر این است که بر سر منابع نفت و گاز کار به جنگ بکشد. ورود رژیم ولایت فقیه، در این جنگ، سبب تشدید مغضوبیت ایرانیان در منطقه میشود. وضع بغایت وخیمتر میشود هرگاه اسرائیل در کردستان حضور مداومی پیدا کند. با توجه به این امر که ایران هم اکنون در محاصره پایگاههای نظامی و اطلاعاتی امریکا و اسرائیل است، رژیم ولایت فقیه که مدعی است کردستان عراق را از چنگ داعش بدر آورده است، با کردستانی روبرو میشود که به اسرائیل امکان حضور در مرزهای ایران را داده است. از اینرو، در نامه اسد به خامنهای، از منظر وضعیتی باید نگریست که ایران در عراق و منطقه پیدا کرده است:
☻ نامه بشار اسد به خامنهای که شاخه تبلیغاتی خامنهای انتشار داده است، چند وظیفهای است:
1. نفرت از ایران – که ایرانیان از قیافه و زبان بازیکنان فوتبال و تماشاگران سوری شنیدند و دیدند – واقعیت ندارد. محبوبیت ایران واقعیت دارد. اما نامه کسی که خود مغضوب مردم سوریه و کشورهای عرب است و نمایندگی از مردم سوریه ندارد، گویای محبوبیت ایران در سوریه نمیشود؛
2. پیش از تشکیل مجمع عمومی سازمان ملل متحد، وسائل ارتباط جمعی به اطلاع جهانیان رساندند که ایران و کره شمالی، موضوعهای محوری این اجلاس خواهند بود. پس، رژیم میدانست که «برجام» و نقشش در منطقه، از موضوعهای اصلی سخنان ترامپ خواهد بود. در حقیقت، در جلسه عمومی سازمان ملل متحد، ترامپ رژیم ایران را استبدادی و مردم ایران را مخالف آن توصیف کرد و گفت: این رژیم، بعد از ارتش امریکا، بیشترین ترس را از مردم خود دارد. این رژیم حامی تروریسم است و در امور کشورهای منطقه دخالت نظامی میکند و او از اینکه امریکا برجام را امضاء کرده است، شرمگین است و در این توافق نمیماند (وزیر خارجهاش توضیح داد: مگر اینکه اصلاح شود، یعنی تعهدهای دیگری به ایران تحمل شود: کامل شدن بازرسیها و دائمی شدن توافق وین و خودداری از ساخت موشکهای دوربرد). پس دستگاه ولایت فقیه لازم دید پیشاپیش، مدرک ارائه کند که داعش را نه امریکا و متحدانش که ایران و متحدانش در حال از میان برداشتن هستند. و
3. هزینههای سنگینی که رژیم سوریه و جنگ داخلی آن به پای ایران گذاشته است، بیهوده نبوده است: در سوریه، ایران و روسیه بر امریکا و متحدانش در منطقه غلبه کردهاند. و
4. پیروزی ارتش عراق بر داعش در واپسین مناطق واقع در مرز عراق و سوریه، به «هلال شیعه» واقعیت میبخشد. زیرا ارتش سوریه نیز دارد به مرز سوریه با عراق میرسد. الا اینکه
☻ حتی اگر کردستان بعد از همه پرسی راه عبور باشد، «هلال شیعه» دیگر نه کمربند قدرت که کمربند ضعف و ناتوانی است. توضیح اینکه
1. برفرض که منابع نفت و گاز شمال و جنوب عراق در اختیار دولت عراق قرار بگیرد و سنیهای عراق نیز سود خود را در این ببینند که با سیاست رژیم ایران، برای مدتی طولانی همداستان شوند، جدائی کردستان از عراق، سبب تضعیف عراق نمیشود و برفرض که دولت بشار اسد بر سوریه حاکم بگردد، «هلال شیعه»، نه کمربند ضعف که کمربند قوت میشود.
2. اما احتمال تحقق این فرض، ناچیز است. نه تنها سنیهای عراق که شیعههای عراق نیز حاضر نمیشوند از دنیای عرب و نیز از اکثریت بزرگ سنی در جهان جدا شوند و وسیله رژیم ایران در کشور خود و منطقه بگردند. علت شکست مأموریت شاهرودی هم همین است:
☻ شاهرودی، «رئیس مجمع تشخیص مصلحت» مأمور شد به نجف برود هم برای گفتگو در باره انتخابات سال آینده عراق و هم برای گفتگو در باره جانشین خامنهای. به قرار اطلاع واصل از عراق، او موفق به انجام مأموریت خویش نشده است. در حقیقت، در حال حاضر، شیعههای عراق نیز همداستان نیستند. نجف نیز قویاً خواستار آن شده است که جانشین خامنهای با موافقت مراجع دو حوزه نجف و قم تعیین بگردد. خامنهای و «مجلس خبرگان» که اینک تشکیل است نسبت به خواست نجف که نه تنها نزد شیعه بیرون از ایران، بلکه در شیعه ایران نیز مقام اول را جسته است، نمیتوانند لاقید بمانند. در این وضعیت، هرگاه رژیم نخواهد شیعههای عراق را با سنیها در مخالفت با خود همداستان کند، ناگزیر است از مداخلههای خود بکاهد. وگرنه، به دنبال کاهش صادرات ایران به عراق، نوبت به افزایش بیزاری از ایران خواهد رسید.
بدینقرار، رژیمهای حاکم بر کشورهای منطقه، بجای آنکه اسباب اتحادیه بزرگی را فراهم کنند که توانا به دفاع از استقلال و آزادی کشورها و رشد آنها در استقلال و آزادی باشد، وسیله قوت گرفتن تمایلهای جدائیطلبانه شدهاند. اما مردم این کشورها چرا اندر نیابند که استقلال و آزادی از یکدیگر و از حقوق دیگر جدائی ناپذیر هستند و نشانه برخورداری از حقوق، توانائی ناشی از اتحاد و دوستی بر میزان حقوق و افزایش سرمایه اجتماعی و دیگر سرمایهها و نیروهای محرکه و بکارگرفتن آنها در رشد انسان و عمران طبیعت است؟