این سخن آقای روحانی نیازمند توضیح نیست. بخوانید!: «همین طوری که توی این هفته آخر با مردم رفتار کردید توی این ۴ سال رفتار کنید. ما در این هفته با مردم برای چی رفتار خوش کردیم؟ که همه بیایند پای صندوق آراء ! درست هم هست، صندوق آراء، صندوق سرنوشت منافع ملی است»
بدینسان، روحانی، هم اعتراف میکند یک هفتهای با مردم ایران «خوش رفتاری کردهاند» تا مگر به پای صندوقهای رأی بروند و هم از آنها که «قدرت را در دست دارند» به التماس میخواهد در طول چهار سال ریاست جمهوری دوم او نیز همین رفتار را ادامه بدهند. بدینسان، هم در روز نخست، به ناتوانی خویش اذعان میکند. مجموعهای که در ظاهر خامنهای در رأس آن است و بر آن ولایت مطلقه دارد، گمان میبرند قدرت در دست آنها است و غافلند که خود آلت دست قدرت هستند. این مجموعه وقعی به التماس او نگذاشت و با تمام شدن «انتخابات»، بگیر و ببندها را از سرگرفت تا جوانان دریابند بازی تمام شد. باوجود اینکه جمله وضعیت حاصل از «انتخابات» را شفاف گزارش میکند، آنرا در هشت قسمت میسنجیم:
1. حق اختلاف همچنان پذیرفته نیست و فرهنگ نقد هنوز پدید نیامده و جریان آزاد اندیشه ها برقرار نیست:
حق اختلاف یکی از حقوق انسان است. بنابراین، هم موافقان رأی دادن و هم تحریم کنندگان حق دارند از احترام یکدیگر برخوردار باشند. بنابراین، جانشین کردن دلیل با تخریبها و تحقیرها، بکاربرندگان این روش را معرفی میکند: عقلهای قدرتمدار، اگر هم بخواهند نمیتوانند کار خود را با تخریب شروع نکنند. اگر عقلها عقلهای آزاد بودند، میتوانستند جریان آزاد اندیشهها را از راه نقد و نقد متقابل پدید آورند و برای مردم کشور امکان عمل در شفافیت را فراهم آورند. «انتخابات» معلوم کرد که همچنان حق اختلاف شناخته نیست و تخریب و تحقیر مانع نقد بمعنای جدا کردن سره از ناسره و تصحیح ناسره است و جامعه ایران از جریان آزاد اندیشهها و دادهها و اطلاعها محروم است.
2. شکست خوردهها و پیروزها:
مخالفانی که قدرت را هدف «مبارزه سیاسی» میشناسند و دست نشاندگی بیگانه را هم ضرور میدانند، در شمار شکست خوردگان به تقصیر هستند. اینان شرکت کنندگان در القای دو ترسی هستند که در این «انتخابات»، در شمار ترسهائی بودند که رأی دهندگان را به دادن رأی ناگزیر کردند: ترس از جنگ و ترس از تشدید تحریمها.
و پیروز آنها هستند که بر ۵ دسته حقوق انسان استوار ایستادهاند و بمثابه بدیل و الگو، جامعه ایرانی را به زندگی حقوقمند میخوانند. نه تنها به این دلیل که حوزه رقابتهای نامزدهای نظام نیز، این بار، حقوق انسان و حقوق شهروندی و دموکراسی، استقلال و آزادی بود، بلکه به این دلیل نیز که مواضع به حق آنها در باره مسائل اساسی کشور – که سلطه سپاه بمثابه حزب سیاسی مسلح یکی و از مهمترین آنها است – هربار که از سوی «نامزدی» بر زبان آمدند، شاخه تبلیغاتی دستگاه ولایت مطلقه فقیه، تهدید کرد که این موضع «یادآور مواضع بنیصدر است».
و مردم ایران، رأی دهندگان و نیز آن دسته از شرکت نکردگان در دادن رأی که از حقوق خویش غافل هستند، به نسبتی که بر حقوق خویش عارف هستند، پیروز و به نسبتی که غافل هستند شکست خوردهاند. در نتیجه، تحریمکنندگانی که تحریم را فعال و عمل کردن به حق حاکمیت، بمثابه حق مشترک در 5 دسته حقوق میدانند، پیروزند. هرگاه اینان سه راهکار دیگر را بعمل درآورند، راهکارهائی را بعمل درآورندکه چند نوبت تشریح شدهاند (تمرین عمل به حقوق با هدف فرهنگ و اخلاق استقلال و آزادی جستن و خود بدیل خویشتن گشتن و تشکیل هستهها که درآنها، رابطهها را رابطههای حق با حق گرداندن و نیرومند گرداندن بدیل ایستاده بر حقوق پنجگانه)، امواجی میگردند که ایران و انیران را فرا میگیرند. چرا که تغییر جز قطع رابطه با قدرت و برقرارکردن رابطه با حقوق نیست. ترس از انقلاب و بسا تغییر که نسل جوان ایران را فعلپذیر گردانده است، ترسی هموزن وهم است که در آنها القاء میکنند. این نسل باید بداند که هم انقلاب خشونت نیست و هم نیاز به انقلاب نیست. چراکه انقلاب به انجام رسیده است و کاری که باید کرد رها نکردن تجربه تا به نتیجه رساندن آن، یعنی متحقق کردن هدفهای انقلاب مردم ایران است.
3. ترسهایی که در این »انتخابات» برای «بردن مردم بپای صندوقهای رأی» بکارگرفته شدند:
غیر از ترسهای پیشین (عمده، ترس از مهر نخوردن شناسنامه) که اثر پیشین را ندارند، پنج ترس بزرگ در جامعه القاء شدند. القاء کنندگان قدرت باورانی هستند که قدرت را هدف مبارزه سیاسی میدانند:
3.1. ترس از به ریاست جمهوری رسیدن رئیسی، جنایتکاری که نامش در تاریخ میماند. در القای این ترس، روحانی نیز شرکت کرد وقتی گفت: مردم کسانی را که در طول 38 سال کارشان اعدام و زندان بوده است را نمیخواهند. البته او بروی خود نیاورد که اگر نامزد شدن رئیسی ممکن شد، بدین خاطر بود که یکی دیگر از اعضاء «هیأت مرگ»، مصطفی پورمحمدی، را او «وزیر» دادگستری خویش گرداند. توجیه کنندگان وجوب رأی دادن، انتخابات فرانسه را با «انتخابات» ایران مقایسه کردند و گفتند: چرا، در فرانسه، از ترس لوپن به کامرون رأی دادن کاری بایسته است و در ایران، از ترس رئیسی به روحانی رأی دادن نبایسته؟ این قیاس صوری است. از جمله به این سه دلیل: در فرانسه، مردم از حقوق برخوردارند. این مردم از آن بیم داشتند که رئیس جمهوری چون لوپن، آنها را از حقوق محروم کند. از آن نیز میترسیدند که فرانسه در اروپا و جهان، اعتبار از کف بدهد. در فرانسه، انتخابات آزاد است. در فرانسه، حدود 34 درصد مردم یا رأی ندادند و یا رأی سفید دادند. یعنی تسلیم ترسی نشدند که القاء میشد.
3.2. ترس از فقر سیاه. این ترس را رئیسی و قالیباف القاء کردند: در حکومت روحانی، مردم کشور فقیرتر شدهاند که واقعیت است. این واقعیت را دست مایه کردند و ترساندند: هرگاه 4 سال دیگر هم این حکومت برجا بماند، در همان حال که اقلیت ثروتمند بر ثروت خویش خواهد افزود، فقر، قشرهای آسیبپذیر جامعه را فراخواهد گرفت و اکثریت بزرگ نان بخور و نمیر را هم نخواهند یافت. شدت این ترس سبب شد که روحانی قول بدهد ظرف 4 سال، 10 میلیون از مردم کشور را که گرفتار فقر مطلق هستند، از فقر برهاند.
3.3. ترس از تشدید تحریمها. زمینه ساز این ترس حکومت ترامپ و اکثریت جمهوریخواه کنگره (رأی به طرح تشدید تحریمها را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران موکول کرد) و وابستگان «ایرانی» هستند. اما، روحانی و مبلغان او نیز این ترس را القاء میکردند: به ریاست جمهوری رسیدن رئیسی یعنی تشدید تحریمها. روحانی گفت: وقتی آن شخص (ترامپ) در امریکا انتخاب شد، در اینجا گفتند: گازانبر دو سر دارد. یکسرش در امریکا بوجود آمد و سر دیگرش نیز در ایران (ریاست جمهوری رئیسی) باید بوجود آید.
3.4. ترس از انزوا و جنگ و کشیده شدنش به ایران بخاطر تحریکات سپاه و مداخله سپاه در سیاست داخلی و خارجی و پیآمد آن که گرفتار شدن ایران به جنگ و بسا حمله نظامی امریکا به ایران است. زمینه ساز این جنگ نیز حکومت ترامپ (بکاربردن بمب 10 تنی در افغانستان و گفتن این سخن که هدف بعدی ایران است و حمله هوائی به یک ستون نظامی در سوریه که امریکا آن را قوای ایران در سوریه خواند) و ولیعهد عربستان بودند. او گفت: ما میکوشیم جنگ را به درون ایران بکشانیم. جهانگیری و روحانی یکچند از مداخلهها و تحریکهای سپاه را بر شمردند.
3.5. ترس از تغییر که نسل جوان محروم از بیان استقلال و آزادی بمثابه اندیشه راهنما را، چون لباسی، در برگرفته است. انقلاب، بضرورت، خشونت زدائی است. زیرا از جمله عوامل پدید آورنده آن، تخریب نیروهای محرکه بدان حد است که حیات ملی بخطر بیفتد. با اینحال خشونت کودتاچیان برضد انقلاب، انقلابی که در آن گل بر گلوله پیروز شد را خشونتی باوراندهاند که پنداری ذاتی انقلاب است. این دروغ را هم آنهائی القاء کردهاند و میکنند که در کودتای بر ضد انقلاب شرکت داشتند.
آن زمان که نسل جوان دریابد که الف. نیاز به انقلاب جدید نیست و نیاز به متحقق گرداندن هدف انقلاب است و ب. تا تغییر نکند، یعنی رابطه خود با قدرت را با رابطه خود با حقوق جانشین نکند، شب تاریک استبداد دیر خواهد پائید و ج. با شناختن و عمل به حقوق خویش و بکاربستن قواعد خشونت زدائی است که میتوان مانع استبداد را از میان برداشت، سپیده استقلال و آزادی خواهد دمید.
4. حوزه رقابت و موضوعهایی که در انگیزهسازیها بکار رفتند:
4.1. اقتصاد تولید محور و فقر زدائی و ایجاد کار. یادآور میشود که نامزدها 114 مشکل اقتصادی را خود برشمردند. باز بیاد میآورد که طراحان اقتصاد تولید محور ایستادگان بر حقوق پنجگانه هستند.
4.2. حقوق شهروندی. این حقوق را روحانی بر زبان آورد. رئیسی با آنکه نخست گفته بود حقوق شهروندی به چه کار بیکار و گرسنه میآید، به دنبال نقد سخنش، گفت: حقوق شهروندی بیشتر از همه بکار بیکار و بیچیز میآید.
4.3. حقوق انسان که در مقام پرخاش به تجاوزهای دستگاه قضائی و قوای سرکوب، بر زبان آمدند.
4.4. دموکراسی که اینبار صفت اسلامی نیز نجست.
مطرح کنندگان این سه موضوع از سوی شاخه تبلیغاتی دستگاه ولایت مطلقه فقیه متهم شدند که خط و ربط بنیصدر را درپیش گرفتهاند.
4.4. خط و ربط مصدق که همان ایستادن بر دو حق استقلال و آزادی و دیگر حقوق است را روحانی دستمایه کرد و فراموش کرد که در مجلس اول، او در شمار کسانی بود که بنیصدر را به 12 جرم، از جمله ارتکاب چهار «جرم» اخیر، «عزل کردند».
بدینخاطر است که در بند دوم خاطرنشان شد که ایستادگان بر حقوق، پیروز هستند. در حقیقت، تحول وقتی شدنی است که بدیلی ایستاده برحقوق، در بزنگاهها نیز، پا سست نکند و الگو/بدیل زیستن در فرهنگ استقلال و آزادی بماند و اخلاقش، اخلاق استقلال و آزادی باشد.
5. اتحاد امریکا و اسرائیل و دولت سعودی و شیخها:
«انتخابات» مقارن شد با سفر دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا به عربستان و اسرائیل. در عربستان، غیر از ستاندن 470 میلیارد دلار از عربستان (درجا، 110 میلیارد دلار فروش اسلحه با هدف تبدیل عربستان به یک قدرت نظامی)، او در سخنانی خطاب به «رؤسای» کشورهای مسلمان، رژیم ایران را هم ردیف با داعش و القاعده خواند و امریکا را متحد اتحاد دولت سعودی و شیخها با اسرائیل برضد ایران گرداند.
خوانندگان بیاد میآورند که بخصوص در دو سال اخیر، بطور مستمر، خطر تغییر سیاست امریکا را خاطر نشان کردهایم. توضیح دادهایم که اوباما و حکومت او موافق نبودند اتحاد سعودیها و شیخها با اسرائیل بر منطقه حاکم بگردد. موافق آنند که میان دو طرف، تعادل برقرار شود. رژیم ولایت مطلقه فقیه، تن به معامله ننگین بر سر اتم داد اما تن به عادی کردن رابطه به امریکا نداد. شرط خامنهای این بود که روابط با امریکا عادی نگردد. بدینسان، آن فرصت بسوخت و اینک ترامپ امریکا را وارد اتحاد میکند.
ترامپ هم خامنهای و دولت واقعی که تحت ریاست او است را هدف هجوم خود میکند و کشورهای مسلمان و غیر مسلمان را به منزوی کردن «ایران» فرا میخواند و هم تحریمهای مربوط به «برنامه موشکی ایران» را تشدید میکند و هم تحریمهای مربوط به اتم را به حال تعلیق در میآورد و آرزو میکند ایرانیان از دولت خوبی برخوردار شوند.
6. نیاز جامعه جوان به بیان استقلال و آزادی بمثابه اندیشه راهنما:
این واقعیت که رأی دهندگان به مصلحت عمل کردهاند و نه به حقوق خویش، گویای واقعیت مهم دیگری است: رأی دهندگان به یک روحانی که در طول 38 سال کارش صدور حکم اعدام و زندان بوده و «جنایتکاری است که نامش ثبت در تاریخ است» و به روحانی دیگری که عضو دیگر هیأت مرگ، وزیر دادگستری او است و خود نیز گفته بود مخالفان رژیم را در محل برگزاری نماز جمعه باید اعدام کرد و در کودتای خرداد 60 و طولانی کردن جنگ و سازشهای پنهانی (افتضاح ایران گیت) صاحب نقش بوده است، رأی دادهاند.
این دو واقعیت، واقعیت سوم و مهمتری را در معرض مشاهده ایرانیان و غیر ایرانیان قرار میدهد: اسلام ستیزی و به جای قدرت، قربانی اول آن، اسلام، را مقصر وضعیت امروز کشور تبلیغ کردن، حاصلی جز خلاء اندیشه راهنما نداشته است. زیرا نمیتوانسته است داشته باشد. چون خلاء را زور پر میکند، رأی دهندگان غافل از حقوق خود، در مقام توجیه رأی دادن، ترسهای بالا را به انگیزه بدل و به پای صندوقهای رأی رفتهاند.
این تجربه که همانندهای آن در کشورهای غرب که دموکراسی دارند نیز مشاهده میشود، به آنها که بر حقوق پنجگانه ایستادهاند و به نسل جوان امروز، میآموزد که هیچ مهمتر از اندیشه راهنما نیست. این اندیشه را از بیرون نمیتوان اخذ کرد. از جمله به این دلیل که بیرونیان خود نیز گرفتار بنبست اندیشه راهنما هستند. این اندیشه را با نقد اسلام از خود بیگانه شده در بیان قدرت میتوان یافت و یافت شده است. کافی است همگان عقلها را از ساختههای ذهنی رها و این بیان را در زندگانی روزمره بکار برند. به تجربه کردن میارزد.
7. دو راهی: راهی که یونس رفت و راهی که ایوب رفت:
یونس مأیوس شد که مردم، مردمی که او آنها را به حقوق میخواند، خویشتن را از بندگی قدرت رها کنند. از میان مردم بیرون رفت و به شکم ماهی رفت. ایوب صبر شیوه کرد و سختیها اراده او را سست نکردند و او را وادار نکردند در برابر قدرت سرتسلیم فرود آورد و مصلحتهایی که قدرت میسنجد را روش زندگی خود کند. بدیل/الگو شد برای همه انسانها، نسل بعد از نسل.
«انتخابات» بطور شفاف اهمیت روزافزونی را مینمایاند که حقوق و مردم سالاری در زندگانی ایرانیان دارد پیدا میکند. از اینرو، بیشتر از هر زمان دیگر، نیاز به انسجام بدیل/الگو و افزودن بر کوششها است. کوشش برای آنکه نسل جوان کشور بر ترسها غلبه کند، کوشش برای آنکه این نسل بیان استقلال و آزادی را اندیشه راهنمای خود کند و به یمن عمل به حقوق و رابطهها را، رابطههای حق با حق کردن، استقلال و آزادی خود را بازیابد و در استقلال و آزادی، رشد کند. و
8. و تقلب برد و باخت خامنهای را گزارش میکند:
با توجه به این امر که رأی دهندگان به دو لیست رأی میدادهاند، بر پایه زمان لازم برای اخذ رأی هر رأی دهنده، میتوان میزان آرای تقلبی را بدست آورد. بنابر محاسبات انجام گرفته، حداقل 10 میلیون رأی قلابی به صندوقها ریخته شدهاند. تقلب در روستاها، بیشتر بوده است. محاسبه دیگری در خود ایران، بر اساس زمان رأی دادن و شمار صندوقهای رأی، انجام گرفتهاست که بنابر آن، حداکثر 22 میلیون نفر توانستهاند رأی بدهند. چون در این وضعیت سنجی، بنای ما وضعیت سنجی «انتخابات» بلحاظ میزان تقلب نیست، بدین یادآوری بسنده میکنیم.
اینک که بنام رئیسی، 16 میلیون رأی خواندهاند، روحانی دیگر با نامزد 4 میلیون رأئی شکست خورده (سعید جلیلی) روبرو نیست. با طرفی روبرو است که تمامی قوا را در اختیار دارد و مدعی است از پایگاه اجتماعی لازم نیز برخوردار است. به سخن دیگر، روحانی همچنان ضعیف و خامنهای قویتر شدهاست. باخت او اینست که از دید اکثریت رأی دهندگان و تحریم کنندگان، عامل مبتلی کردن ایران به بیشمار مسئلهها و ابتلایشان به ترسها و مانع استقرار دموکراسی و برخورداری ایرانیان از 5 دسته حقوق خویش است.