نخست ترجمه قسمتهای اساسی مقاله منتشره در گاردین، نوشته ژولین بورژر Julian Borger منتشره در 19 ژوئن 2017 را میآوریم در همانحال که یادآور میشویم روبرت پاری نیز مقالهای درباره تدارک بیسر و صدای جنگ توسط حکومت ترامپ انتشار داده است. واشنگتن پست نیز:
٭ آیا ترامپ در تدارک جنگ با ایران است؟:
عنوان مقاله ایناست: آیا ترامپ جنگ با داعش را وسیله گشودن باب نزاع با ایران میکند؟
● حمله قوای امریکا به نیروهای غیر منظم تحت حمایت تهران در سوریه، سبب شده است که بسیاری بترسند که مبادا جنگ با داعش به نزاع مسلحانه با ایران سرباز کند.
در ماه گذشته، سه نوبت قوای امریکا بروی نیروهای مسلحی آتش گشودهاند که از حمایت ایران برخوردارند. این امر سبب شدت گرفتن تنش شده و ناظران و مقامهای رسمی پیشین امریکا را نگران کشور کرده است. زیرا این حملهها میتوانند به نزاعی برنامه گذاری نشده و رو به افزایش بیانجامند.
این سه حمله در منطقه الطنف سوریه، در منطقهای انجام گرفتهاند که سوریه با عراق و اردن هممرز میشود. در این منطقه، 150 تن از قوای زبده امریکا، جنگجویان محلی را تعلیم میدهند تا با داعش وارد جنگ شوند. گروههای مسلحِ غیر ارتشی که بسود رژیم اسد میجنگند، به این منطقه نزدیک میشدند. حمله هوائی به آنها انجام شد. اینان ترکیبی از جنگجویان عراقی و سوری شیعه بودند. محتمل است که فرمانده آنها، از سرداران سپاه پاسداران ایران، همراهشان بوده است.
● شیعهها برآنند که از تهران تا بیروت را هلال منطقه نفوذ ایران بگردانند. قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس با این نیروها عکس گرفته است و قوای امریکا پهبادی ایرانی را سرنگون کرده است که نزدیک این منطقه بمب ریخته بود. این برخوردهای نظامی نشان میدهد چگونه قوای خارجی عمل کننده در سوریه بطور روز افزون، با یکدیگر در تصادم نظامی هستند. در 19 ژوئن، روسیه تهدید کرد هر هواپیمای نظامی که وارد فضای غرب رود فرات در سوریه بگردد، سرنگون خواهد کرد. این تهدید بعد از آن بعمل آمد که امریکا یک هواپیمای جنگی سوریه را در 18 ژوئن سرنگون کرده بود.
این تصادمهای نظامی اجتناب ناپذیر هستند. زیرا به تدریج که داعش از پا در میآید، رقابت نظامی برای تصرف هرچه بیشتر زمین، شدیدتر میشود. در منطقه بیابانی شرق سوریه قوای تحت حمایت امریکا و قوای تحت حمایت ایران گلاویز هستند. در نتیجه، قوای امریکا و ایران در معرض درگیری با یکدیگرند. بدینسان، رویاروئی نظامی در سوریه، دنباله رویاروئیها در یمن و تنگه هرمز است.
چهارشنبه گذشته، یک کشتی نظامی ایران، در منطقه هرمز، در 800 یاردی کشتی جنگی امریکا که در حال عبور از تنگه هرمز بود، عرض وجود کرد. بسوی هلیکوپتر اشعه لیزر فرستاد و بسوی کشتی امریکائی نور افکند. مقامات نظامی امریکا این عمل را غیر حرفهای و خطرناک توصیف کردند. این رویداد در منطقه هرمز تازه نیست.
● تماسهای در سطح بالا میان واشنگتن و تهران در حکومت اوباما، جای خود را به سیاست خصمانه دونالد ترامپ دادهاند. ترامپ به همان ضدیت با ایران که در دوران تبلیغات ریاست جمهوری، اظهار میکرد، ادامه میدهد. نخستین سفر خارجی خود را به عربستان کرد که حمایت بدون ابهام او از دولت سعودی در قبال ایران بود. ترامپ نفوذ ایران در منطقه را خطری همانند خطر داعش و القاعده میداند. وقتی در 7 ژوئن تهران مورد حمله تروریستی قرار گرفت، ترامپ گفت: «ایران باید خود را سرزنش کند. دولت حامی تروریست خود را در معرض حملههای تروریستی قرار میدهد».
● وقتی ترامپ به ریاض رفت و در آنجا از سران کشورهای عرب خواست ایران را منزوی کنند، نه تنها در را بروی گفتگو با ایران بست، بلکه در بروی جنگ با ایران را گشود. در امریکا بحثی بر سر جنگ با ایران جریان ندارد. ظاهر کار چنان است که زد و خوردها اتفاقی مینمایند. اما اگر از نزدیک بنگریم میبینیم که از روی قرار و قاعده، برخوردها بر هم میافزایند.
ترامپ تهدیدش در تبلیغات انتخاباتی برای تخریب تواقق اتمی با ایران، منعقده توسط دستگاه اداری اوباما و 5 کشور دیگر در ژوئیه 2015 را پی گیری نکرده است، اما به کژ فهمی اش ادامه داده است، در همان حالیکه جمهوری خواهان کنگره با تحریم های جدید که حیات قرارداد را به خطر می انداخت، فشار وارد کرده اند.
● روبرت مالی، Robert Malley، یک مقام ارشد در حکومت اوباما که به انجامگرفتن توافق وین کمک رسانده است، میگوید: سه محل، سه خطرناکترین محلها، یمن و منطقه رقه در شرق سوریه و غرب عراق، و دو محل، یکی محل اجلاس نمایندگان مجلس و دیگری محل اجلاس نمایندگان سنا هستند. در وضعیت کنونی، آنچه من از ایرانیان میشنوم، عزم آنها بر حفظ خونسردی و واکنش نشدن در برابر تحریکهای امریکا است. مگر اینکه رهبر نظام بگوید: ما هم کاری خواهیم کرد.
● حکومت ترامپ میگوید مشغول تدوین سیاست خود در قبال ایران است. اما، رکس تیلرسون، وزیر خارجه، هفته پیش، در سنا گفت: «ما در کار حمایت از عناصری در درون ایران هستیم که میخواهند رژیم را بطور مسالمتآمیز تغییر دهند». سخن از تغییر مسالمتآمیز است اما گوشهای دولت ایران، همان صدا را میشوند که صدای بوش بود وقتی از تغییر رژیم در ایران سخن میگفت. حافظه ایرانیان، کودتای سیا بر ضد مصدق در 1953 را در خود دارد. کشورهای اروپائی متحد امریکا نگران آنند که بر اثر تحقیق در باره نقش روسیه در انتخاب شدن ترامپ به ریاست جمهوری، او که خود را ضعیف میبیند، دست بکاری خطرناک برضد ایران بزند.
● شدت گرفتن تنش تنها دست پخت ترامپ نیست. در عراق و سوریه، توافق ضمنی میان کشوهائی که با داعش میجنگند وجود دارد که متعرض یکدیگر نشوند. اما با شکست داعش در موصل و رقه، دو طرف امریکا و ایران به طرف برخورد با یکدیگر میروند.
ایلان گلدنبرگ، Ilan Goldenberg، مقام پیشین وزارتخانههای خارجه و دفاع امریکا میگوید: خطر آن وجود دارد که این بردباری گروههای شیعه و گروههای تحت حمایت امریکا نسبت به یکدیگر، پایان پذیرد.
جنیفر کافارلا، Jennifer Cafarella، کارشناس نزاعهای نظامی در مؤسسه مطالعه درباره جنگ، میگوید: چشم انداز بعد از سقوط موصل و بعد از داعش، چشم انداز جنگ است. ایران خود را آماده مرحله بعدی میکند و در کار آن است که در این مرحله موفقیت حاصل کند. امریکا فعلا به داعش مشغول است و از میان برداشتن داعش، استراتژی برخوردار از تقدم امریکا است.
تصمیم امریکا بر گشودن جبهه ضد داعش در جنوب شرقی سوریه و حمایتش از جنگندگان منطقه الطنف، به مبارزه طلبیدن ایران است که میخواهد معبر غرب به شرق، از ایران تا بیروت، را به مهار خود درآورد.
نیکولا هراس، Nicholas Heras، کارشاس منطقه در Centre for a New American Security، میگوید: اینسان مینماید که ایرانیان و اسد و نیز نیروهای داوطلب عراقی مصمم هستند نگذارند امریکا زمینهای بیشتری در بیابان سوریه بدست آورد.
● باوجود این که امریکا موشکهای متحرک هیمارس، Himars، را در سوریه مستقر کرده است، معلوم نیست تا کجا را میخواهد به مهار خود درآورد و در مهارکردن تا کجا میخواهد پیش برود. مجله فارین پالیسی، روز شنبه، گزارش کرد که ماتیس، وزیر دفاع امریکا، در برابر فشار کاخ سفید برای تعرض نظامی به قوای تحت حمایت ایران در جنوب سوریه، مقاومت میکند. تصمیم در این باره، همانند تصمیم در باره افزودن بر قوای نظامی امریکا در افغانستان، در اختیار وزیر دفاع امریکا نهاده شده است. در نبود استراتژیِ کاخ سفید، برخی کارشناسان از آن بیم دارند که تصمیمهای تاکتیکی سبب نزاع جنگی گستردهای بگردند.
گلدنبرگ میگوید: از گفتگوهایم با اشخاصی که در حکومت ترامپ هستند و بر روی اینگونه مسائل کار میکنند، به این نتیجه رسیدهام که در باره این مسئله نه بحثی شده است و نه امکانات سنجیده شدهاند. بدینسان مسئلهای بزرگ است و مرا میترساند.
٭ هفت جنگی که ایران در آن است و تشدید تنش نظامی میان ایران و سعودیها:
الف: فهرستی از هفت جنگ
1. جنگی که ارتشها و سازمانهای مسلح در کشورهای خاورمیانه در گیر آنند و قوای مسلح ایران در آنها شرکت دارد. این جنگ پویائی خود را دارد. اگر هم اطلاعات مندرج در مقاله منتشره گاردین نبودند، حمله موشکی به سوریه که کیهان مدعی است اخطاری به امریکا و اسرائیل و دولت سعودی و حسن روحانی و حملههای هوائی امریکا به نیروهای تحت حمایت رژیم ولایت فقیه بوده است، پویائی آن و امکان سر بازکردنش به جنگ امریکا با ایران را گزارش میکنند؛
2. جنگ اقتصادی از راه تحمیل تحریمها به ایران که در 15 ژوئن 2017، سنای امریکا آنها را تشدید کرد. مجلس نمایندگان هنوز مصوبه سنا را تصویب نکرده و تصویب آن را به تأخیر انداخته است. بر این جنگ باید، خودداری بانکها از معامله با ایران، از ترس امریکا و نیز جنگ از راه افزایش عرضه نفت برای کاستن از قیمت آن را هم افزود؛
3. جنگ از راه سازمانهای ترور که دولتهای استبدادی منطقه در خدمت خود دارند. هم رژیم ولایت فقیه ترور میکند و هم در شرق و غرب کشور و به تازگی در خود تهران، عملیات تروریستی انجام میگیرند. مردم ایران به ترور شاخه ترور خامنهای و ترورهای دست نشاندهها گرفتارند. بنابر قول «وزیر» واواک، هرگاه گروههای ترور کشف نمیشدند، هر هفته یک عمل تروریستی انجام میگرفت. چون ترورهای انجام شده را بر انجام ناگرفتهها بیفزائیم، هر سه روز یکبار میشود.
همانطور که حمله موشکی به سوریه میگوید، در وضعیت کنونی، ترور از جنگ جدا نیست. یکدیگر را ایجاب میکنند و عامل یکدیگر میگردند؛
4. جنگ مذهبی که جنگ شیعه و سنی یکی از آنها است. در حقیقت، رژیم با اقلیتهای مذهبی در کشور و با پیروان مذاهبی که دولتهای استبدادی «دوست» (دوست رژیم ولایت فقیه) با آنها درگیر هستند، در کشورهای دیگر، در زد و خورد است؛
5. جنگ تبلیغاتی که هم اکنون در اوج شدت است. شرکت کنندگان در این جنگ، از سوئی جبهه امریکا و اسرائیل و دولت سعودی و شیخهای متحد آن و از سوی دیگر جبهه رژیم ولایت مطلقه فقیه و متحدانش ( رژیم اسد و حزب الله) هستند. سخنان اخیر خامنهای یعنی «امریکا از ایران سیلی خواهد خورد» و نمایشهای تبلیغاتی امریکا گویای شدت گرفتن این جنگ هستند.
6. جنگ سیاسی و دیپلماتیک که تازهترین مثال آن اظهارات وزیر خارجه امریکا در سنای این کشور است: «سیاست ما تغییر مسالمتآمیز رژیم از راه حمایت از نیروهائی است که در محل هستند». فراخواندن یک چند از «ایرانیان» به کنگره، جز ایجاد پوشش نیست. زیرا اشاره وزیر خارجه امریکا به آنهائی است که از داخل رژیم پیام داده بودند: «با ایران سخت نگیرید خامنهای مردنی است و پس از او، رژیم میانهرو خواهد شد». با وجود این، اگر بنابر تغییر رژیم بود، البته وزیر خارجه آنرا اعلان نمیکرد. و
7. اینک، خامنهای، با صدور اجازه “آتش به اختیار”، جنگ هفتمی را بر جنگهای پیشین میافزاید. دانستنی است که اجازه آتش به اختیار را فرمانده در موقع اضطرار صادر میکند. حالت اضطرار اول و مهم، ناتوانی فرمانده از فرماندهی است. از سال 1359 بدینسو، بطور مستمر، اجازه آتش به سه مرکزی داده میشود که موجودیت رژیم را تهدید میکنند: مردم و دانشگاهها و هر گروه در رژیم که بخواهد با این دو «مرکز» متصل شود، یعنی اقامتگاه و محل عمل خویش را جامعه مدنی بگرداند و در برابر «رهبر»، قد بر افرازد و به قول خامنهای نظام را دوسر کند. خامنهای نیک میداند اتصال رئیس جمهوری به جامعه مدنی و فعال شدن نیروهای محرکه، کارآترین آنها دانشگاهها، ولایت فقیه را بیمحل میکند. از اینرو، به قوای سرکوب، اجازه آتش به این سه مرکز را میدهد.
ب. رقابت موشکی سعودیها با ایران و تهدیدهای متقابل:
● در همانحال که شاخه تبلیغاتی دستگاه ولایت فقیه تبلیغ میکند که سعودیها از مخاطبهای حمله موشکی به سوریه، بودهاند و «سرداران» سپاه مرتب تهدید میکنند که هرگاه سعودیها دست از پا خطا کنند، عربستان نابود خواهد شد، اسرائیل که متحد سعودیها است میگوید: «از 7 موشک، دو موشک به اهداف مورد نظر اصابت کردهاند». و سعودیها خود میگویند ایرانیها میدانند که توانائی رقابت موشکی با ما را ندارند. زیرا آگاهند که ما موشکی در اختیار داریم که هرگاه بسوی تهران پرتاب کنیم، نیمی از شهر را با خاک یکسان میکند:
● به گزارش العالم، نایف الوقاع، کارشناس سیاسی سعودی، گفته است: «موشک دی اف 3 که عربستان در اختیار دارد میتواند چند کلاهک هستهای را حمل کند که نوع اول آن از انواع قدیمی است و وزنش به 2 تن میرسد و وزن دیگری به حدود 3 مگاتن می رسد. ایران با شلیک موشک شهاب 3 نمیتواند ماجراجویی کند؛ زیرا این اقدام باعث تخریب 3-4 خانه خواهد شد. اما موشک سعودی میتواند نصف تهران را تخریب کند».
● سئوال مهم این است: آیا راست است که پاکستان نیروی موشکی سعودیها را با کلاهک اتمی مجهز کرده است؟ اهمیت این پرسش از توان تخریبی مایه میگیرد که کارشناس سعودی میگوید موشکهای در اختیار سعودیها دارند. زیرا بدون استفاده از کلاهک اتمی، براثر حمله موشکی، نصف تهران از بین نمیرود.
سکوت رژیم ولایت فقیه در برابر این ادعا غیر قابل درک است. دستکم میتواند از آژانس بینالمللی انرژی اتمی بخواهد در مورد عربستان نیز راستآزمائی کند.
٭ این جنگها کشور را گرفتار چه سرنوشتی میکنند؟
آیا دیده شده است که جنگها خود به خود متوقف شوند؟ نه. این احتمال که جنگ بر اثر از پا درآمدن دو طرف، متوقف شود، ناچیز است. جنگ با پیروزی یک طرف و شکست طرف دیگر پایان مییابد. بنابراین، هرگاه رژیم ولایت مطلقه فقیه دیر بپاید، چه ولیعهد ملک سلمان (که تغییر کرد و محمد بنسلمان ولیعهد شد که میگوید ما جنگ را به داخل ایران میکشانیم) بگوید و خواه نگوید، جنگها به داخل ایران کشانده میشوند. در حقیقت، از جنگها که به داخل کشور کشانده نشدهاند، تنها جنگ توسط قشون و یا میان قشون و یک و یا چند سازمان مسلح است. جنگ اخیر، ولو خفیف، هم اکنون، در شرق و غرب کشور، جریان دارد. جنگ در حد حمله به نیروهای تحت حمایت نیز وجود دارد و اوضاع و احوال میگویند که میتوانند شدت بگیرند .
هرگاه ایرانیان بخواهند بدانند پویائی جنگها یعنی چه؟، لازم است وضعیت کشور را از گروگانگیری تا امروز، در نظر مجسم کنند تا ببینند در درون کشور خشونتها روزافزون و از رهگذر رابطه با بیرون از ایران، بحرانها در شکل جنگهای بالا مداوم بودهاند. پویائی جنگ، اثر قرارداد وین را هم زایل کرد و از آن، تنها 105 تعهد برجا ماند که اینک گریبانگیر کشور ما هستند. بنابراین، جنگها دو سرنوشت بیشتر پیدا نمیکنند:
1. دستگاه ولایت مطلقه فقیه در همه چیز از دید قدرت مینگرد. از این رو، بمحض اینکه مطلع میشود حکومتهای غرب ضعیف هستند و حکومت ترامپ بسا ضعیفتر است، فرصت را برای تغییر کردن و رها کردن آلت فعل قدرت شدن و دست شستن از دامنه خشونت را بازهم گستردهتر کردن، مغتنم نمیشمارد، بلکه برای لاف زدن مغتنم میشمارد و وعده میدهد بر بناگوش امریکا سیلی بنوازد. غافل از اینکه یک رئیس جمهوری ضعیف، در صدد جبران ضعف خویش میشود و بسا این کار را از راه هرچه سختتر گرفتن بر ایران و نزدیک کردن حالت جنگ به خود جنگ میکند. بهای سنگین، بسا سنگینتر از بهائی که ایرانیان در گذشته پرداختهاند، به آنها تحمیل خواهد شد.
2. سرنوشت دوم را وقتی محور صاحب اختیار مطلق تن به تغییر نمیدهد و بنا ندارد بگذارد حتی حکومتی که خود خواسته است، عمل کند، به سوریه حمله موشکی میکند و سپاه، روحانی را سنگ روی یخ میکند، ناگزیر مردم کشور میتوانند بسازند: تغییرکنند یعنی از لباس ترسها بدر آیند. حقوق خویش را بشناسند و نسبت به وطن خود احساس مسئولیت کنند و تغییر دهند. یعنی سرنوشت دولت را خود تعیین کنند. دولت را از شر این محور بیاسایند و حقوقمدار کنند و روابط کشور با دنیای خارج را ترجمان موازنه عدمی بگردانند. به سخن دیگر، رابطه با کشورهای دیگر را رابطه حقوقهای ملی با یکدیگر کنند. در سطح کشور، خشونتزدائی را همگانی کنند چنانکه شهروندان، همه، قواعد خشونتزدائی را بکار برند. تا که گروههای وابسته به بیگانه نیز، از بکار بردن خشونت ناتوان بگردند. بدینسان، ایران هم از خشونتگستری که دستگاه ولایت مطلقه فقیه است میرهد و از جنگها میآساید و هم به یمن دو حق استقلال و آزادی، وابستگی به بیگانه را بیمحل میگرداند.