٭ دادهها چه میگویند؟:
☚ در 24 تیر ماه، روحانی را دو بار ضربه فنی کردند: برادر او، حسین فریدون را توقیف کردند و فرهاد رهبر، مشاور رئیسی که هم در ستاد انتخاباتی او، نقش اول داشت و هم ضد دانشجو و ضد دانشگاهیترین رئیس دانشگاه سابقهداری است که دانشگاههای ایران از کودتای خرداد 60 بدینسو، به خود دیدهاند، رئیس دانشگاه آزاد شد.
● مجوز دستگیری حسین فریدون «تخلفات مالی» است. اما هم «قوه قضائیه» که آلت فعل است میداند و همه مردم ایران و هم آن گروه از مردم دنیا که آگاه به رویدادها و چرائی آنها هستند، میدانند که توقیف برادر و مشاور ویژه «رئیس جمهوری»، یک اقدام سیاسی و یک پیام است به داخلیها و بخصوص به خارجیها. آن پیام ایناست: رئیس جمهوری در رژیم ولایت مطلقه فقیه فاقد اختیار است. غرب نیز این دو ضربه را، پیام در باره ناتوانی رئیس جمهوری ایران تلقی کرد.
● وقتی این خبر منتشر میشود که حسین طائب، رئیس اطلاعات سپاه و جانشین او، محمد حسین زیبائینژاد معروف به «سردار نجات» از حسین فریدون بازجوئی کردهاند، یعنی اینکه «دولت با اسلحه» نه تنها نسبت به دولت بیاسلحه دست بالا را دارد، بلکه تعیین کننده محدوده عمل این دولت است.
● دانستنی است که به تدریج درون رژیم روشنتر در معرض مشاهده قرار میگیرد: ایران امروز دارای سه دولت است: دولتی که دستگاه ولایت مطلقه فقیه است و «دولت با اسلحه» که سپاه و ابواب جمعی آن است و دولت بیاسلحه. سپاه در برابر این دو دولت قرار میگیرد. گرچه فاقد انسجام درونی است اما دیگر تنها ستون فقرات رژیم ولایت مطلقه فقیه نیست. بیشتر از آن است و طالب حاکم شدن بر دولت بیاسلحه و دولتی است که دستگاه ولایت مطلقه فقیه است. بدینخاطر، دو ضربهای که به حکومت روحانی وارد شد، دلیل میشود برای وضع تحریمها، بخصوص بر ضد سپاه. چنانکه در 27 تیر، برابر 18 ژوئیه 2017، یکچند از شرکتهای وابسته به سپاه و سازمانهای سپاه و چند شخص (در جمع 18 شخص و مؤسسه)، از سوی امریکا، تحریم شدند. جیمس ماتیس، وزیر دفاع امریکا گفته است: «در ایران رئیس جمهوری را «آیهالله» انتخاب میکند». ظریف در رد قول او گفته است: «مردم ایران 10 ساعت در صف میایستند تا رأی بدهند». دروغگو کم حافظه میشود. در نتیجه، او متوجه بزرگی دروغش نمیشود. چرا که اگر قرار بر ماندن 10 ساعت در صف برای رأی دادن باشد، غیر ممکن است در یک روز 40 میلیون رأی – که هرگاه هر رأی دهنده 1 دقیقه و نیم زمان برای دو رأی دادن( انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب نمایندگان شوراهای شهر) لازم داشته باشد، این رقم قلابی است – اخذ بگردد. یک چهارم این تعداد هم رأی اخذ نمیشود. و باز او غافل است دنیائی که شاهد بیاختیاری روحانی است، سخن وزیر دفاع امریکا را باور نمیکند؟.
☚ در امریکا، فاش شدن روابط داماد و فرزند ترامپ با طرفهای روسی و انتشار پیامهای متبادله از طریق اینترنت و کاهش میزان محبوبیت او بطرز بیسابقهای، ترامپ را بازهم ضعیفتر کردهاند. اما آیا این ضعف سبب میشود که او بیشتر عنان اختیار خود را به نتان یاهو بسپرد و یا بعکس، او را بر آن میدارد با کسب موفقیت در سوریه و عراق، از راه همکاری با روسیه و ایران، موقعیت خویش را نزد افکار عمومی امریکا بهبود ببخشد؟
● پاسخ این پرسش آسان نیست. زیرا از سوئی توافق با روسیه بر سر آتش بس در جنوب غربی سوریه، ایجاد فرصت برای روسیه باور شده است. زیرا سبب میشود روسیه در منطقه صاحب اقتدار بگردد و با دست یافتن به آبهای گرم، بنابراین، نقش پیداکردن در جریان نفت به بازارهای جهان، قدرتی با توان رقابت با امریکا بشود.
نتان یاهو، نخست وزیر اسرائیل،با این استدلال و استدلالی دیگر که، امکانی است که آتش بس به ایران میدهد تا قوای خود را در سوریه مستقر کند، با این آتش بس مخالف است. متحد اسرائیل، دولت سعودی نیز با این آتش بس مخالف است. در همین حال،
● ناتوانی وزیر خارجه امریکا در حل بحران ناشی از اتمام حجت چهار دولت عرب به قطر، گویای این واقعیت است که حال، دیگر این دولتها به پشت گرمی اسرائیل، میخواهند امریکا تابع سیاست آنها در منطقه باشد. آنها ترکیه را نیز از اتحاد «دنیای سنی مذهب» بیرون نهادهاند. سبب این ناتوانی، از جمله، ترامپ است. چرا که او از سوئی متوجه شده است که اتحاد سعودیها با اسرائیل بر منطقه مسلط نمیشود مگر از راه جنگ، و زیان امریکا در این جنگ است. از سوی دیگر، خود او، جانب چهار دولت قطع رابطه کننده با قطر را گرفت و در همانحال با روسیه، بر سر آتش بس در جنوب غربی سوریه توافق کرد. نتیجه این که جبههای که با سفرش به عربستان، امریکا را حامی آن کرد، هم دچار انشقاق شد و هم در موقعیتی قرار داد که اگر بر سر اتمام حجتش به قطر نایستد، شکستی سخت و پیآمدهای آنرا باید تحمل کند.
دولت سعودی نیز، آگاه یا ناخود آگاه، نیات خویش را آشکار کرد: دغدغه این دولت مذهب نیست، قدرت اول شدن در منطقه است. چون ترکیه را رقیبی میداند که هرگاه در اتحاد پذیرفته شود، فصلالخطاب میشود، حاضر نیست این کشور را به اتحاد راه دهد. به قطر نیز اخطار میکند نظامیان ترک را از قطر براند. بدینخاطر است که، «تقدم با دین است» را رها کرده و اینبار، نه برگ مذهب که برگ عربیت را بازی میکند: دنیای عرب در برابر دنیای غیر عرب. روشن است که عربیت نیز وسیله است. سعودیها، همچون رژیم ولایت مطلقه فقیه، عامل بقای رژیم خویش را در بیرون عربستان سراغ میکنند: اتحاد با اسرائیل و قدرت منطقه گشتن.
حاصل این رویه این است که دو دولت ترکیه و ایران در منزوی کردن دولت سعودیها بکوشند و برای خود در دنیای عرب، متحد دست و پا کنند. قرار بر سفر اردوغان به قطر و عربستان است. هرگاه او موفق شود به بحران پایان بدهد، سعودیها موقعیت خویش را از دست میدهند. لاجرم نباید تن به حل مشکل از طریق اردوغان بدهند. مگر اینکه به این واقعیت تمکین کنند که دولت سعودی ولو با اتحاد با اسرائیل نمیتواند حاکم منطقه بگردد.
● بدین قرار، ترامپ بر سر دو راهی است: یکی در پی ایجاد صلح در منطقه شدن، و دیگری به خواست محافظهکاران جدید و جبهه سعودی – اسرائیل تن دادن و به بهانه تغییر رژیم، وارد جنگ شدن. جنگی که میتواند تنها جنگ با ایران نماند.
٭ تغییر رژیم ایران توجیهکننده جنگ؟
● تیلرسون، وزیر خارجه امریکا، به کنگره گزارش کرد که ایران قرارداد وین را اجراء کرده است، ولو به روح آن پایبند نمانده است و ایران همچنان حامی تروریسم است.
● اثر حملههای مداوم به روحانی، و دو ضربه سخت روز 24 تیر به او، این است که چون رئیس جمهوری در رژیم ولایت مطلقه فقیه «تدارکاتچی» بیش نیست و چون، باتوجه به نقش سپاه و ترکیب مجلس خبرگان، نمیتوان به میانهرو بودن جانشین خامنهای امید بست، حمایت از میانهروها در برابر سختسران رژیم، که پیش از این، توجیه کننده سیاست خارجی امریکا و اروپا بود، مدعائی میان تهی است. لذا، این رژیم است که باید تغییر کند.
● در امریکا، تحلیل موافقان همکاری امریکا با روسیه اینست: «روسیه گیت» سبب ضعف رئیس جمهوری امریکا شده است و این ضعف سبب میشود که او اختیار خود را به اتحاد اسرائیل و سعودیها بدهد و این اتحاد، به اتفاق محافظه کاران جدید، خواهان تغییر رژیم در ایران و سوریه و نیز روسیه هستند ولو با ورود امریکا در جنگ. چرا که «روسیه گیت» مانع از آن میشود که ترامپ جرأت همکاری با روسیه را بخود بدهد.
● نتان یاهو به حکومت ترامپ فشار میآورد برای اینکه امریکا بیشتر درگیر جنگ در سوریه بگردد. بسا تدارک جنگ با ایران و حتی با روسیه را ببیند. محافظهکاران جدید که همواره با مقاصد نتان یاهو، موافق و با او همصدا میشوند، هم اکنون فهرست رژیمهائی که باید تغییر کنند را آماده کردهاند: رژیمهای ایران و سوریه و روسیه. از دید آنها، خطر ادامه حیات این رژیمها از خطر جنگ با آنها، هم برای منطقه و هم برای دنیا بیشتر است.
● در زمان تشکیل کنفرانس سران 20 کشور در هامبورگ، ترامپ با پوتین دو دیدار کرد. دو طرف بر سر آتش بس در جنوب غربی سوریه موافقت کردند. این آتش بس از همه کوششهای پیشین، در کاستن از شدت جنگ شش ساله در سوریه مؤثر تر از کار درآمد.
الا اینکه این آتش بس گویای شکست جنگ از طریق گروههای دست نشانده در طول 6 سال است. به سخن دیگر، شکست اسرائیل و دولت سعودی و ترکیه و دیگر صاحب نقشهای منطقه است. اینها جنگ سوریه را بدین خاطر راه انداختند که جلوی ایجاد هلال شیعه (یا کمربند سبزی که ایران و عراق و سوریه و لبنان را به یکدیگر پیوند میدهد) بگیرند. در عوض، خود از عوامل شکل گرفتن کمر بند سبز شدند. چرا که حکومت اسد و ارتش او برجا هستند و از حمایت قوای ایران و حزبالله لبنان نیز برخوردارند.
بدین سان، نقشه ساقط کردن رژیم اسد از راه جنگ قابل اجرا نشد. قوای ایران و حزبالله نیز در مرزهای سوریه با اسرائیل استقرار جستند. مکرون، رئیس جمهوری فرانسه، نیز به ترامپ گفت: «برکناری اسد و جانشین کردن رژیم او دیگر هدف مقدم فرانسه نیست». نتان یاهو بجای اینکه واقعیت را بپذیرد و برآن شود که با ایران به تفاهمی برسد، باتفاق متحدان عربش، بخصوص دولت سعودی، تصمیم گرفتهاند به راه جنگ بروند و ترامپ را نیز به این راه بکشانند.
● غیر از مشکل «روسیه گیت» ترامپ با مشکل دیگری روبرو است: همکاری با روسیه، با سیاست او که حمایت از اتحاد کشورهای عرب و اسرائیل بر ضد ایران است، سازگار نیست. امریکا هم در ترکیه و هم در قطر پایگاه نظامی دارد. حمایت از جبهه اسرائیل و سعودیها و متحدانشان، رابطه امریکا با این دو کشور و منافع امریکا در منطقه را هم بخطر میاندازد. از جمله جنگ با داعش که ترامپ وعده داده بود برقآسا کارش را بسازد، با حمایت از اتحاد اسرائیل با کشورهای عرب عضو جبهه نیز تناقض دارد. از سال 2015، کار بر داعش و القاعده و جبههالنصره، بخاطر ورود روسیه و ایران و حزبالله به جنگ با این سازمانها، سخت شده است.
ترامپ گرفتار این تناقضها، در طول 6 ماه اول حکومت خود، سیاست خصمانهای را در قبال ایران بکار برده است. این سیاست با نظر محافظهکاران جدید و دلخواه ملک سلمان و نتان یاهو انطباق داشته است. الا اینکه، ترامپ، بهنگام مبارزات انتخاباتی، وعده داده بود با روسیه بر سر مبارزه با داعش و القاعده و… در سوریه و عراق همکاری کند. همکاری با روسیه که بطور غیر مستقیم همکاری با ایران است، معنا دارد و منطبق با منافع امریکا و اروپا است. از جمله، با تثبیت وضعیت در سوریه، موجهای پناهندگان به اروپا قطع میشود و بجایش سوریهای پناهنده بر آن میشوند به کشور خود بازگردند. داعش و القاعده هم از میان میروند و غرب از تروریستهای آنها در امان میماند.
● اما همکاری مستقیم با روسیه و غیر مستقیم با ایران، شکست سختی برای سعودیها و نتان یاهو میشود. آنها تا توانستهاند، برای تغییر رژیم در ایران و سوریه، مایه گذاشتهاند. تغییر سیاست ترامپ نه تنها آن مایه را از بین میبرد، بلکه حکومت نتان یاهو را در اسرائیل و رژیم سعودیها را در عربستان ضعیف میگرداند.
این است که نتان یاهو به تکاپو افتاده است. سفر او به پاریس، در روزهای 15 و 16 ژوئیه، از جمله به این خاطر بود که، با استفاده از قرار گرفتن ترامپ در تنگنای «روسیه گیت»، او را به ترک سیاست همکاری با روسیه و ایران و بازگشت به سیاست حمایت از جبهه اسرائیل/ سعودیها و متحدان عربش، ناگزیر کند. او به صراحت گفت: «اسرائیل با آتش بس در جنوب غربی سوریه مخالف است زیرا سبب استقرار قوای ایران در سوریه میشود».
نتان یاهو میپندارد که ترامپ برای خلاصی از «روسیه گیت» چارهای جز پیروی از سیاست اسرائیل در منطقه ندارد. محافظهکاران جدید امریکا نیز میخواهند از افتضاح «روسیه گیت» در کشاندن ترامپ به راه مطلوب خود، استفاده کنند. بنابراین، با نتان یاهو همداستانند.
● اما مشکل اینجا است که نتان یاهو میخواهد امریکا با مداخله نظامی رژیم اسد را سرنگون کند. یعنی همان کار را بکند که بوش در عراق و افغانستان و اوباما در لیبی کردند. این بدان معنی است که سربازان امریکائی کشته شوند و میلیاردها دلار را امریکا خرج کند. و پیه وارد شدن به جنگی گسترده با ایران و بسا با روسیه را به تن مردم امریکا بمالد.
هرگاه امریکا وارد جنگ سوریه بگردد، بسا طرح تغییر رژیم سوریه اجرا میشود اما جهان را با خطر جدی جنگ اتمی روبرو میکند.
٭ ضعفهای تحلیل جانبداران همکاری امریکا با روسیه: امپراطوری مالی ترامپ طرف معامله با سپاه و مافیای روس؟!
☚ مشکل ترامپ تنها «روسیه گیت» نیست. روزنامهنگاران پژوهشگر، دو ضعف دیگر او را یافتهاند:
● ارتباط ترامپ در رأس مؤسسه خود با روسیه، به سالهای 1984 باز میگردد. در آن سالها، امپراطوری ترامپ با مافیاهای روسی روابط پولی (پول شویی) و مالی نامشروعی داشته است.
● ترامپ با رژیم الهام علیاف حاکم آذربائیجان نیز روابط محکمی داشته است و دارد. و این رابطه، یکی دیگر از عوامل ضعف ترامپ و حکومت او است. الهام علیاف و همسرش، مهربان علیاف که معاون رئیس جمهوری است، در شمار فاسدترین زوجهای حاکم بر کشورها هستند. چهره واقعی ترامپ را ارتباطات او با این رژیم و فعالیتهایش در آذربائیجان آشکار میکنند: عامل اتصال ترامپ با خانواده حاکم بر آذربائیجان، شخصی به اسم آگالارو (Agalarov) است. این شخص در سال 2006، با لیلا علیاف ازدواج کرده بود. همسر او عضو فعال مافیای خانوادگی است. واشنگتن پست مینویسد ما نمیدانیم چه اندازه پول روسها در امپراطوری هتل و ساختمان ترامپ سرمایه گذاری شده است. نوول رپوبلیک همین هفته گزارش میکند که پول روسها نقش تعیین کننده در خارج کردن ترامپ از مشکلات مالی در سالهای 1990 داشته است. بر اینها افزوده میشود استفاده رأس الیگارشی حاکم بر قزاقستان از مؤسسه ترامپ برای پول شوئی.
● نیویورکر فاش میکند که ترامپ در باکو، شهری که از هتلهای لوکس اشباع است، هتل لوکس دیگری ساخته است. در این شهر شرکتی وجود دارد که به فعالیتهای سپاه پوشش میدهد. این شرکت در کار پول شوئی است و طرف معامله با امپراطوری ترامپ نیز هست.
بدینسان، امپراطوری ترامپ و نیز سپاه پاسداران عضو شبکه جهانی فساد هستند.
رئیس جمهوری با این ویژگیها البته ضعیف است. رئیس جمهوری ضعیف میتواند از راه دست زدن به جنگ، کار رسیدگی به افتضاحها را به تأخیر بیاندازد. اما اگر دست به جنگ بزند، افکار عمومی امریکا و حتی کنگره امریکا را با خود رودررو خواهد کرد. بسا سبب میشود که کنگره، ولو درآن اکثریت با حزب جمهوریخواه است، در برکنار کردن او شتاب کند.
ترامپ انتخاب دیگری نیز دارد و آن اینست که سیاست برقرار کردن صلح در جهان را در پیش بگیرد. او که نزد مردم 37 کشور مغضوبترین رئیس جمهوری امریکا است، بدین سیاست، هم میتواند افکار عمومی امریکا و هم افکار عمومی جهان را نسبت به خود مساعد کند. بنابراین، «روسیه گیت» به ضرورت، سبب نمیشود که او اختیار خود را به نتان یاهو بسپرد. مگر اینکه افکار عمومی امریکا بر اثر رویدادی نظیر ترورهای 11 سپتامبر 2001 بشدت تحریک شود. بدینقرار، این که ترامپ به کدام انتخاب دست بزند، نیازمند از میان برخاستن دستآویزهای موجود و پیدایش عوامل ایجاب کننده لزوم تغییر سیاست خارجی امریکا است.
از جمله دستآویزها که باید نباشد، ولایت مطلقه فقیه است و از جمله عواملی که باید باشد، دولت حقوقمدار در ایران است که کار خود را حل مسائلی بداند که رژیم ولایت مطلقه فقیه برهم افزوده است. اما در جامعه دو قطبی ایران، اقلیت صاحب همه چیز و مسلح، بههیچ رو، به اتصال دولت با اکثریت بزرگ بیچیز، تن نمیدهد. در نتیجه، بدون عمل جامعه مدنی، عامل مفقود و دستآویز موجود است. به سخن دیگر، رژیم ولایت مطلقه فقیه فرصت سوز، این فرصت را هم خواهد سوزاند. اما، اگر مردم به عمل برخیزند میتوانند فرصت را برای از میان برداشتن دستآویز، و ایجاد عامل دولت حقوقمدار، مغتنم بشمارند.