back to top
خانهدیدگاه هاجمال صفری : «انگلستان، رضا خان وشیخ خزعل و واقعۀ خوزستان...

جمال صفری : «انگلستان، رضا خان وشیخ خزعل و واقعۀ خوزستان » (5)

 

826 2 Safari-Jamalدستور دادم‌ تلگراف‌ ذیل‌ را تهیّه‌ کنند که‌ فردا صبح‌ مخابره‌ شود:‏

‏ ‌‏

تهران‌‏

 ‏ جناب‌ مستطاب‌ اجل‌ آقای‌ ذکاءالملک‌ وزیر مالیه‌ دام‌اقباله‌‏

‏   «از مدلول‌ رمز نمره ۳۸۷۲ اطّلاع‌ حاصل‌ کردم‌. با اینکه‌ در رمز نمره ۴۱۸۸ صریحاً دستور داده‌ بودم‌ که‌ هر ‏مراسله‌ای‌ از هر سفارتخانه‌ای‌ برسد، باید قبلاً به‌من‌ مراجعه‌ نمایید تا تکلیف‌ جواب‌ آن‌ را تعیین‌ و بعد با نظر هیأت‌ دولت‌، ‏امر به‌ارسال‌ شود، هیچ‌ انتظار نداشتم‌ نطقی‌ را که‌ برای‌ آقای‌ وزیر امور خارجه‌ معیّن‌ نموده‌اید بدون‌ اطّلاع‌ و دستور من‌ ‏بروند در سفارت‌ انگلیس‌ بخوانند. چه‌ بسا نظریاتی‌ در این‌ موقع‌ هست‌ که‌ ممکن‌ است‌ هیأت‌ دولت‌ متوجّه‌ نبوده‌ و بعدها ‏تولید مشکلات‌ کند، چنانکه‌ به‌جملۀ اخیر همین‌ نطقی‌ را که‌ تهیّه‌ کرده‌اید من‌ اعتراض‌ دارم‌. اینجا که‌ نوشته شده‌ «در ‏خاتمه‌ نظریات‌ دولت‌ ایران‌ را در حفظ‌ حقوق‌ حاکمیت‌ خود تجدید می‌نمایداین‌ جمله‌ را ابداً تصدیق‌ ندارم‌ و بیمورد ‏بوده‌، و برای‌ اینکه‌ دیگر نظایر این‌ عبارات‌ تجدید نشود همان‌طور که‌ نوشته‌ام‌ تمام‌ مکاتیب‌ وارده‌ یا این‌ قبیل‌ جوابها را ‏قبلاً به‌من‌ مراجعه‌ نمایید، که‌ با یک‌ نظر جامعی‌ مبادرت‌ شده‌ و بعدها مورث‌ تأسّف‌ و پشیمانی‌ نشود. اگر قدری‌ دقّت‌ شود، ‏خودتان‌ هم‌ تصدیق‌ خواهید کرد که‌ ذکر این‌ جمله‌ بدون‌ مطالعه‌ بوده‌.»‏ 

رئیس‌الوزرا و فرماندۀ‌ کلّ‌ قوا

‏   جمعه‌ ۱۳ قوس‌ ۱۳۰۳ – نمرهٌ‌ ‏

 

 ‏ مقام‌ منیع‌ بندگان‌ حضرت‌ اشرف‌ رئیس‌الوزرا و فرماندۀ‌ کلّ‌ قوا دامّت‌ عظمته‌‏

‏   «محترماً به‌عرض‌ آن‌ ذات‌ مقدّس‌ می‌رساند:‏

وضعیّات‌ شهر تهران‌، چنانچه‌ در تلگرافات‌ قبل‌ به‌عرض‌ رسانده‌، فوق‌العاده‌ خوب‌ و امیدبخش‌ است‌. لیکن‌ مطالبی‌ را که‌ ‏فدوی‌ در مدّت‌ تصدّی‌ حکومت‌ نظامی‌ کاملاً کشف‌ کرده‌، این‌ است‌ که‌ اهالی‌ تهران‌ به‌طور کلّی‌ آرام‌ و علاقه‌مند به‌ ذات‌ ‏مقدّس‌ هستند، ولی ‌مابین‌ آنها عدۀ‌ دیگری‌ هستند که‌ برای‌ جلب‌ منافع‌ شخصی‌ و احراز بعضی‌ مقامات‌ که‌ حقّاً هیچ‌وقت‌ ‏لایق‌ رسیدن‌ به‌آن‌ نیستند، مشغول‌ انتریک‌ و دسیسه‌ و بیرون‌ آوردن‌ بعضی‌ صداهای‌ مضحک‌ هستند. گاهی‌ هم‌ یک‌ ‏قسمت‌ از آن‌ مردمان‌ بیچاره‌ را آلت‌ دست‌ خود قرار داده‌ و به ‌راههای‌ کج ‌ومعوج‌ می‌کشانند، بلکه‌ بعضی‌ اوقات‌ آن‌ ‏اشخاص‌ بیگانه‌ را با مرگ‌ دست‌ به‌ گریبان‌ کرده‌ و خود با یک‌ قلب‌ سختی‌ به‌آنها می‌نگرند، و بدون‌ آنکه‌ ازکردۀ‌ خود ‏پشیمان‌ شوند، و باز هم‌ به‌عملیات‌ زشت‌ خود ادامه‌ می‌دهند. لازم‌ دانسته‌، که‌ به‌عرض‌ مبارک‌ برساند که‌ آن‌ اشخاص‌ نه‌ ‏فقط‌ مدرّس‌ و ملک‌الشعرا می‌باشند، بلکه‌ یک‌ عدۀ‌ دیگری‌ هستند که‌ فدوی‌، مدرّس‌ و رفقای‌ او را در مقابل‌ آنها به‌درجات‌ ‏بهتر می‌شمارم‌ و آنها سرکشیک ‌زاده‌ و غیره‌ هستند، که‌ تمام‌ مدّت‌ شب‌ و روز مشغول‌ هرگونه‌ عملیات‌ زشت‌ می‌باشند، ‏که‌ عملیات‌ وکلای‌ مخالف‌ در مقابل‌ آنها هیچ‌ است‌. این‌ است‌که‌ فدوی‌ آرزومندم‌ روزی‌ را، که‌ بندگان‌ حضرت‌ اشرف‌ ‏اشاره‌ فرموده‌ تا این‌ قبیل‌ خائنین‌ را با خاک‌ یکسان‌، و خود فدوی‌ ایستاده‌ و فرمان‌ آتش‌ به‌طرف‌ این‌ خائنین‌ بدهم‌. این‌ ‏است‌ به‌عقیدۀ فدوی‌ مزد این‌ اشخاص‌ بوقلمون‌ صفت‌، و اگر بعضی‌ صداها در مجلس‌ پیدا می‌شود، فقط‌ از حلقوم‌ این‌ ‏اشخاص‌ و نتیجۀ‌ عملیات‌ آنهاست‌ که‌ به‌هیچ‌ قسم‌ منتج‌ نتیجه‌ نشده‌ و نمی‌شود، و عقیدۀ خود آنها از این‌ عملیات‌ این‌ است‌ که‌ ‏در این‌ موقع‌ مهم‌ حواس‌ بندگان‌ حضرت‌ اشرف‌ را متوجّه‌ مرکز نمایند.»‏

‏  حکومت ‌نظامی ‌ تهران‌ و توابع‌ – سرتیپ‌ مرتضی‌‏

‏    نمره‌ ۳۰‏

 ‌‏

 ‏ مقام‌ منیع‌ ریاست‌ وزرای‌ عظام‌ و فرماندۀ‌ کل‌ّ قوا دامّت‌ عظمته‌‏

‏   «چنانکه‌ در تلگراف‌ سابق‌ معروض‌ افتاد، مجلس‌ فعلی‌ به‌واسطۀ تبانی‌ یکی‌ عدّه‌ از وکلا که‌ اسامی‌ آنها معروض‌ ‏می‌گردد:‏

‏     سرکشیک‌ زاده‌، هایم‌، میهن‌ و چند نفر از رفقای‌ آنها، همان‌ طوری‌ که‌ به‌عرض‌ مبارک‌ رسانیده‌ با وکلای‌ اقلّیت‌ منشأ ‏مفسده‌ و جنجال‌ گردیده‌، از ناحیۀ‌ این‌ مجلس‌، کوچکترین‌ استفاده‌ای‌ مترتّب‌ نیست‌. چنانچه‌ ملاحظه‌ می‌فرمایید، ‏بودجه‌های‌ دولتی‌ را تا به‌حال‌ توقیف‌ نگاهداشته‌، تصویب‌ نمی‌نمایند. ادارات‌ را به‌حال‌ گرو درآورده‌اند. در این ‌صورت‌ ‏انتظار دیگری‌ بجز خرابی‌ کار از این‌ مجلس‌ نیست‌.»‏

حکومت‌ نظامی‌ تهران‌‏

‏ ‌‏

جواب‌‏

 ‏ حکومت‌ نظامی‌ تهران‌ و توابع‌‏

‏   «نمره‌ ۳۰ را ملاحظه‌ کردم‌. این‌ حقایق‌ بر خود من‌ پوشیده‌ نیست‌ و همه‌ را آن‌ طوری‌ که‌ باید و شاید می‌شناسم‌. شما ‏مراقب‌ جزئیات‌ باشید تا چیزی‌ مستور نماند.»‏

رئیس‌الوزرا و فرماندۀ‌ کلّ‌ قوا

نمره‌ ۷۱۰۳‏

‏ ‌‏

 ‏ ‏ حضور مبارک‌ حضرت‌ اشرف‌ اعظم‌ آقای‌ رئیس‌الوزرا دامّت‌ عظمته‌‏

‏   «یادداشتی‌ را که‌ دیروز به‌عرض‌ رسانید، همان‌ دیروز آقای‌ وزیر خارجه‌ برای‌ شارژدافر انگلیس‌ قرائت‌ کرده‌، به‌او ‏دادند. پذیرفت‌. انشاءالله‌ به‌همّت‌ اقبال‌ حضرت‌ اشرف‌، خطر بزرگی‌ از استقلال‌ ایران‌ گذشته‌ است‌. بی‌سیم‌ مسکو دیروز ‏راجع‌ به‌یادداشتهای‌ انگلیس‌ و مدلول‌ آن‌ خبری‌ منتشر کرده‌ بود. آقایان‌ وکلا باز به‌جنب‌وجوش‌ افتادند. وزرا را به ‌مجلس‌ ‏خصوصی‌ خواستند. رفتیم‌ و اطمینان‌ لازم‌ دادیم‌ و چون‌ دیدیم‌ می‌خواهند به‌ مطلب‌ دنباله‌ بدهند و حرفهایی‌ که‌ برای‌ اصل‌ ‏موضوع‌ مضرّ است‌ بزنند، مطلب‌ را کوتاه‌ کرده‌ بیرون‌ آمدیم‌. بعضی‌ از وکلا پشت‌ سر ما خیلی‌ اظهار حرارت‌ کردند و ‏نمی‌دانیم‌ دیگر چه‌ می‌خواهند بکنند.»‏

ذکاءالملک‌‏

‏ ‌‏

جواب‌‏

 ‏ جناب‌ مستطاب‌ اجل‌ آقای‌ ذکاءالملک‌ وزیر مالیه‌ دام‌ اقباله‌‏

‏   «از مفاد تلگراف‌ اخیری‌ که‌ به‌وسیلۀ ارکان‌ حرب‌ کل‌ّ قشون‌ مخابره‌ نموده‌ بودید، مستحضر گردیدم‌. لازم‌ است‌ فوراً ‏اقداماتی‌ را که‌ وکلا در نظر دارند، به‌من‌ اطّلاع‌ دهید تا اگر فی‌الحقیقه‌ عملیات‌ آنها موجب‌ اختلال‌ نظم‌ و آسایش‌ عمومی‌ و ‏استقلال‌ مملکت‌ باشد، از طرف‌ من‌ فکری‌ در جلوگیری‌ بشود.»‏

وزیر جنگ‌ و فرماندۀ‌ کلّ‌ قوا

۱۳ قوس‌ نمره‌ ۴۲۱۷‏

 ‏ حکومت‌نظامی‌  تهران‌ و توابع‌‏

‏   «دو طغرا رمز نمره‌ ۲۸ و ۲۹۸ را راجع‌ به‌جریان‌ مذاکرات‌ مجلس‌ ملاحظه‌ کرده‌ و از مفهوم‌ آن‌ مطّلع‌ شدم‌. این‌ نکته‌ ‏به‌نظر کاملاً طبیعی‌ است‌ که‌ امید مخالفین‌ فقط‌ به‌ واقعۀ خوزستان‌ بود و در این‌ موقعی‌ که‌ امورات‌ این‌جا تصفیه‌ شده‌ آنها ‏عصبانی‌ گردیده‌، ممکن‌ است‌، بر شدّت‌ عمل‌ خود بیفزایند. همین‌طور که‌ مراقب‌ بوده‌اید باز هم‌ مواظبت‌ کامل‌ به‌عمل‌ ‏بیاورید، و اگر دیدید دارند رشته‌ را به‌جای‌ باریک‌ می‌کشند، اطّلاع‌ بدهید تا تکلیفی‌ که‌ مقتضی‌ است‌، معیّن‌ نمایم‌.»‏

رئیس‌الوزرا و فرماندۀ کلّ‌ قوا

نمره‌ ۶۹۴۹‏

‏ ‌‏

 ‏ مقام‌ منیع‌ بندگان‌ حضرت‌ اشرف‌، رئیس‌ الوزرا و وزیر جنگ‌ دامّت‌ عظمته‌‏

‏   «محترماً معروض‌ می‌دارد:‏

جلسۀ‌ دهم‌ قوس‌ مجلس‌، قبل‌ از ظهر بعد از ختم‌ جلسۀ‌ علنی‌، بر حسب‌ پیشنهاد مدرّس‌ جلسۀ‌ خصوصی‌ منعقد، و از طرف‌ ‏اقلّیت‌ پیشنهاد شد که‌ آقای‌ وزرا به‌مجلس‌ بیایند و وضعیّات‌ حاضره‌ را در جلسۀ‌ خصوصی‌ توضیح‌ دهند که‌ مجلس‌ ‏بی‌اطّلاع‌ نباشد. این‌پیشنهاد تصویب‌ شد و از طرف‌ رئیس‌، به‌آقای‌ ذکاءالملک‌ اطّلاع‌ داده‌ شد که‌ عصر به‌معیّت‌ وزرا در ‏مجلس‌ حاضر شوند. عصر وزرا و وکلا حاضر شده‌، چون‌ وزیر مالیه‌ تقاضا کرده‌ بود به‌فوریت‌ بودجۀ وزارت‌ جنگ‌ ‏تصویب‌ شود، جلسۀ‌ علنی‌ تشکیل‌ شده‌، آقای‌ سهام‌السلطان‌ به‌جای‌ رئیس‌، جلسه‌ را مفتوح‌ و پس‌ از تصویب‌ بودجه‌ و ‏مخالفت‌ شدید مدرّس‌، جلسه‌ خصوصی‌ گردید. مدّرس‌ تعرّض‌ نمود که‌ چرا در  این‌ موقعی‌ که‌ یادداشت‌ مصممّی‌ از طرف‌ ‏انگلیسیها به‌دولت‌ داده‌ شده‌، دولت‌ به‌مجلس‌ مراجعه‌ نکرده‌ یا اقلّاً به‌کمیسیون‌ خارجه‌ اطّلاع‌ می‌داد. خودسرانه‌ چرا ‏یادداشت‌ را رد کرده‌اند؟ اگر یک‌ عواقب‌ وخیمی‌ ایجاد شود، که‌ قطع‌ دارم‌ خواهد شد، مسوؤلیت‌ به‌عهدۀ‌ کیست‌؟ دولت‌ ‏می‌تواند استعفا بدهد، ولی‌ مجلس‌ نمی‌تواند استعفا دهد، و باید تا آخرین‌ قدم‌ در مقابل‌ بایستد. از طرف‌ دولت‌، ذکاءالملک‌ و ‏سردار معظّم‌ دفاع‌ کردند که‌ دولت‌ در بدو امر که‌ داخل‌ اقدام‌ راجع‌ به‌خوزستان‌ شد، پیش‌بینی‌ کامل‌ نموده‌ با مطالعات‌ دقیقه‌ ‏داخل‌ در اقدام‌ شد. با مقامات‌ خارجه‌ هم‌ به‌قدری‌ که‌ لازم‌ بوده‌ است‌، مذاکرات‌ شده‌، ولی‌ دراین‌ اواخر یک‌ سوءتفاهمی‌ ‏حاصل‌ شده‌ بود که‌ بالاخره‌ منجر به‌یادداشت‌ از طرف‌ انگلیسیها گردید، ولی‌ چون‌ دولت‌ قبلاً پیش‌بینی‌های‌ لازمه‌ را ‏نموده‌ بود، به‌فوریت‌، رفع‌ سوءتفاهم‌ را کرده‌ و تقریباً با رضایت‌ و اطمینان‌ کامل‌ انگلیسیها، یادداشت‌ مسترد شده‌است‌. ‏به‌طور کلّی‌ هم‌، عمّاًقریب‌ قضیۀ‌ خوزستان‌ به‌بهترین‌ شکل‌ و ترتیب‌ خاتمه‌ خواهد یافت‌، و نتیجه‌ را هم‌ آقای‌ رئیس‌الوزرا ‏اطّلاع‌ خواهند داد. مجدّداً از طرف‌ زعیم‌ و ملک‌الشعرا و حائری‌زاده‌ اعتراض‌ شد. سیدیعقوب‌ جواب‌ داده‌ بود که‌ در بدو ‏امر خزعل‌ به‌مجلس‌ تلگراف‌ کرد. حضرت‌ اشرف‌ به‌مجلس‌ حاضر شد و ثابت‌ کرد که‌ خزعل‌ متمرّد شده‌، مجلس‌ هم‌ ‏به‌دولت‌ اختیار داده‌ که‌ او را دفع‌ یا مطیع‌ کند. در بین‌ عمل‌ لازم‌ نیست‌ که‌ از دولت‌ سؤال‌ کنیم‌ و توضیح‌ بخواهیم‌ که‌ ‏حواس‌ دولت‌ مغشوش‌ بشود. باید تأمّل‌ کرد و نتیجه‌ را از دولت‌ خواست‌. پس‌ از این‌ مذاکرات‌ میرزا هاشم‌ نسبت‌ به‌دولت‌ ‏توهینی‌ کرده‌، سید یعقوب‌ با او مشغول‌ زدوخورد شد. یک‌ مقداری‌ میرزاهاشم‌ او را کتک‌ زده‌، سایرین‌ ممانعت‌ کردند. ‏مدرّس‌ و بعضی‌ دیگر معترّضانه‌ از جلسۀ‌ خصوصی‌ خارج‌ شدند، بنا شده‌ فردا آقایان‌ وزرا قبل‌ از ظهر در هیأت‌ رئیسۀ‌ ‏مجلس‌ حاضر شده‌ و مستقیماً با بندگان‌ حضرت‌ اشرف‌ دامّت‌ عظمته‌ به‌وسیلۀ‌ تلگراف‌ مذاکراتی‌ بکنند.»‏

حکومت‌ نظامی‌ تهران‌ و توابع‌ – سرتیپ‌ مرتضی‌‏

 

 ‏ ‏ ‏نمایندگان‌ خارجه‌‏

‏ ‌‏

در سفر نامۀ خوزستان که خاطرات رضا خان به قلم دبیر اعظم بهرامی  از این سفر می باشد آمده است: ‏

‏   قونسول‌ انگلیس‌ هم‌ وقت‌ ملاقات‌ خواست‌. پذیرفتم‌. آمد و در ضمن‌ تذکّر داد که‌ سرپرسی لرن وزیرمختار نیز با طیّاره‌ ‏به‌اهواز رسیده‌اند، و به‌دیدن‌ خواهند آمد.‏

‏  بعد از رفتن‌ او، قونسول‌ روس‌ نیز از من‌ ملاقات‌ کرد و ابراز نهایت‌ مسرّت‌ نمود. روس‌ها طبعاً و قلباً خوشوقت‌ بودند. ‏جراید و بیسیم‌ آنها مرتّباً اوضاع‌ این‌ صفحه‌ را تحت‌ دقّت‌ و مطالعه‌ قرار داده‌ و با اضطراب‌، یا شوق‌، از خبر پیشرفت‌ ‏سیاست‌ انگلیس‌ یا تقدّم‌ عملیات‌ قشون‌ ایران‌ استقبال‌ می‌کردند. » 

‌‏‏ چون‌ لازم‌ بود از نمایندگان‌ خارجه‌ بازدید بشود، مراسم‌ را انجام‌ دادم‌. از جمله‌ در منزل‌ قونسول‌ انگلیس‌، سرپرسی‌ ‏لرن‌ هم‌ ملاقات‌ شد. انتظار داشتم‌ که‌ وزیر مختار با شدّت‌ و سختی‌ مذاکره‌ کند و چهرۀ ناراضی‌ نشان‌ بدهد، یا لااقل‌ از ‏سرگذشت‌ جریانهای‌ خوزستان‌ مبسوطاً مذاکره‌ نماید. امّا مشارالیه‌ بدون‌ اینکه‌ اظهاری‌ کرده‌، یا اشاره‌ به‌گزارش‌ این‌ ایّام‌ ‏بنماید، خانم‌ خود را به‌من‌ معرفی‌ نمود، و از ورود من‌ به‌این‌ صحنه‌ ابراز مسرّت‌ کرد. پس‌ از صرف‌ چای‌ و شیرینی‌ و ‏کشیدن‌ سیگار موقعی‌ که‌ دید خیال‌ حرکت‌ دارم‌ پرسید:‏

‏ «در مورد خزعل‌ چه‌ نظر و خیالی‌ دارید؟»‏

سپس‌ با بیان‌ ساده‌ و ملایمی‌ گفت‌:‏

‏ «خزعل‌ خبط‌ کرده‌ و تمام‌ راه‌ را به‌اشتباه‌ رفته‌، و اگر چه‌ قابل‌ هرگونه‌ سیاست‌ و مجازات‌ است‌، امّا آیا ممکن‌ است‌ که‌ ‏از تقصیرش‌ صرفنظر کرده‌ او را ببخشید؟»‏

تلگراف های  محرمانه  بعنوان اسنادرا در  زیر می خوانید :  

نمره‌ ۱۵‏

مورّخه‌ ۱۶ اپریل‌ ۱۹۲۳‏

در تاریخ‌ ۱۷ آپریل‌ ۱۹۲۳ واصل‌ شد

از طرف‌ لرن‌ تهران‌‏

به‌ پیل‌ در اهواز

‏ ‌‏

 ‏ تلگراف‌ محرمانه‌

‏ ‌‏

‏«اخیراً فیمابین‌ وزیر جنگ‌ و خوانین‌ بختیاری‌ مشاجره‌ و بحرانی‌ حادث‌ شده‌ که‌ مبداء آن‌ قضیۀ‌ «شلیل‌» است‌ که‌ سال‌ ‏گذشته‌ واقع‌ گردید. وزیر جنگ‌ مشغول‌ تهیّه‌ و اعزام‌ قواست‌ به‌بختیاری‌، زیرا که‌ خوانین‌ ایل‌ مزبور در ادای‌ مبلغ‌ ‏غرامت‌ اظهار عدم‌ استطاعت‌ و بی‌میلی‌ می‌کنند. من‌، شاه‌ و رئیس‌الوزرا و خوانین‌ را از مخاطرۀ جدّی‌، که‌ به‌علّت‌ ‏تصادف‌ قوای‌ مسلّحۀ‌ بختیاری‌ و قشون‌ دولت‌ ایران‌ ظهور خواهد کرد، آگاه‌ ساخته‌ام‌ و خاطرنشان‌ کرده‌ام‌ که‌ دولت‌ ‏انگلیس‌ نمی‌تواند خطرات‌ و تهدیداتی‌ را که‌ متوجّه‌ معادن‌نفت‌ خواهد شد، با بی‌اعتنایی‌ بنگرد. هر سه‌ طرف‌ مذکور ‏به‌وخامت‌  اوضاع‌ و سختی‌ موقع‌ برخورده‌، و تصدیق‌ دارند، لیکن وزیر جنگ‌ هنوز اصرار و ابرام‌ خود را ترک‌ ‏نگفته‌ است‌.‏

امیدوارم‌ نفوذی‌ که‌ من‌ مجهّز و مجری‌ کرده‌ام‌، قضیّه‌ را حل‌ کند و مداخلۀ‌ قوایی‌ را ایجاب‌ ننماید.‏

خوانین‌ را متقاعد کرده‌ام‌ که‌ اختلافات‌ داخلی‌ خود را تصفیه‌ نمایند. البتّه‌ موقعیت‌ آنها، به‌واسطۀ‌ انتصاب‌ حکومت‌ ‏طایفگی‌ جدیدی‌، بلاتأخیر استحکام‌ خواهد گرفت‌.»‏

قونسولگری‌ دولت‌ بریتانیا در خوزستان‌‏

اهواز مورخه‌ ۱۸ اپریل‌ ۱۹۲۳‏

سواد جهت‌ اطّلاع‌ نایب‌ قونسول محمّره‌ ارسال‌ می‌شود.‏

امضاء: ئی‌ جی‌ پی‌پیل‌ – قونسول‌ خوزستان‌ مقیم‌ اهواز

‏ ‌‏‏ ‌‌‏

سرّی‌ است‌‏

 

 ‏ تلگراف‌ رمز نمره‌ ۱۲۳/ ۲۷ مورخه‌ ۸ می‌۱۹۲۳‏

از طرف‌ پیل‌ در اهواز

به‌ لرن‌ در تهران‌ تحت‌ نمرۀ ۲۷ و ناکس‌ در بوشهر تحت‌ نمرۀ ۱۲۳‏

‏ ‌‏

خیلی‌ محرمانه‌‏

‏ ‌‏

‏«خواهشمندم‌ به‌تلگراف‌ تهران‌ نمرۀ‌ ۷۲ مورخه‌ ۴ می‌۱۹۲۳ مراجعه‌ فرمایید.‏

کلیۀ‌ اطّلاعات‌ واصله‌ حاکی‌ است‌، که‌ قشون‌ ایران‌ از خط‌ّ بهبهان‌ وارد خوزستان‌ گردیده‌ است‌. از منابع‌ موثّقه‌ راپرت‌ ‏رسیده‌ که‌ ۴۵۰ نفر نظامی‌ از قمشه‌ به‌امتداد بهبهان‌ حرکت‌ کرده‌ و مقصد نهایی‌ آنها رامهرمز است‌. علی‌الظاهر، ‏مقصود وزیر جنگ‌ این‌ است‌ که‌ با اعزام‌ این‌ قشون‌ به‌رامهرمز، اراضی‌ و بلوکی‌ را از قبیل‌ چهارمحال‌، جانکی‌ و ‏رامهرمز که‌ سابقاً تحت‌ ادارۀ دولت‌ ایران‌ بوده‌ و در این‌ اواخر بختیاریها به‌آن‌ دست‌ انداخته‌اند، منتزع نماید، و سپس‌ ‏پیش‌ آمدن‌ به‌جانب‌ میادین‌ نفت‌ و اهواز سهل‌ خواهد بود.‏

در این‌ موارد لازم‌ و اصلی‌ به‌نظر می‌رسد، که‌ بدواً نسبت‌ به‌مراسلۀ‌ ضمانت‌نامه‌ که‌ درتلگراف‌ نمرّ‌ ۱۰۸ مورخه‌ ‏‏۱۸ اپریل‌ ۱۹۲۲ به‌آن‌ اشاره‌ فرمودید تصمیم‌ قطعی‌ اتّخاذ شود.‏

شیخ‌ اعزام‌ هریک‌ از قوای‌ ذیل‌ را به‌منزلۀ تجاوز به‌منطقه‌ و اراضی‌ خود خواهد نگریست‌:‏

۱قشون‌.‏

۲پلیس‌.‏

۳حاکم‌.‏

۴مأمور عدلیه‌.‏

۵تحصیلدار مالیاتهای‌ غیرمستقیم‌.‏

دولت‌ ایران‌ چندی‌ است‌ که‌ قصد خود را راجع‌ به‌اعزام‌ (۲)، (۳) و (۵) ابراز داشته‌ است‌. موضوع‌ بحث‌ این‌ است‌ که‌ ‏آیا ما هم‌ باید مثل‌ شیخ‌ تعبیر و تأویل‌ کنیم‌، و اگر بکنیم‌ با دولت‌ ایران‌ چه‌ معامله‌ باید نمود؟ طبعاً شیخ‌ محمّره‌ از ‏حضور قشون‌ ایران‌ درحدود منطقۀ‌ خود بیم‌ دارد، زیرا اگر ما ضمانت‌ ننماییم‌ که‌ از طرف‌ آنها مداخله‌ نخواهد شد، ‏این‌ قوا برای‌ شیخ‌، یک‌ تهدید دائمی‌ خواهد بود.‏

ممکن‌ است‌ راجع‌ به‌اراضی‌ و قلمرو شیخ‌ با دولت‌ ایران وارد عقد قراردادهای‌ الزام‌آوری‌ شد، و یا بدون‌ تعریضاتی‌ ‏ترتیب‌ صحیحی‌ برقرار نمود.»‏

‏ ‌‏

به‌ عنوان‌ بوشهر تحت‌ نمره‌ ۱۲۳‏

سواد به‌تهران‌ تحت‌ نمره‌ ۲۷‏

 ‏‏ قونسولگری‌ دولت‌ فخیمۀ‌ انگلیس‌ در خوزستان‌ اهواز

مورخه‌ ۱۸ می‌ ۱۹۲۳ – نمره‌ ۴۶  ‏Sـ ۸/۲۲‏

با کمال‌ احترام‌ سواد تلگراف‌ فوق‌ جهت‌ اشخاص‌ ذیل‌ ارسال‌ می‌گردد:‏

۱منشی‌ کمیسر عالی‌ بریتانیا در عراق‌ – بغداد.‏

۲نایب‌ قونسول‌ بریتانیا در:‏

‏- محمّره‌.‏

‏- بصره‌.‏

۳صاحبمنصب‌ سرویس‌ اطّلاعاتی‌.‏

‏ ‌‏

 ‏‏ تلگراف‌ رمز نمره‌ ۱۲۶/۲۹ مورخه‌ ۴ می‌۱۹۲۳‏

‏ ‌‏

خیلی‌ محرمانه‌‏

از طرف‌ کاپیتان‌ پیل‌ – اهواز

به‌سر پرسی‌ لرن‌ در تهران‌ ۲۹ و ناکس‌ در بوشهر ۱۲۶‏

‏ ‌‏

‏«خواهشمندم‌ به‌تلگراف‌ نمرۀ‌ ۲۵ خودتان‌ رجوع‌ کنید.‏

به‌ عقیدۀ من‌ وارد نمودن‌ قشون‌ منوط‌ به‌وقت‌ و فرصت‌ خواهد بود، و اطمینانات‌ وزیرجنگ‌ که‌ در آخرین‌ قسمت‌ ‏تلگراف‌ خود به‌آن‌ اشاره‌ فرموده‌اید، با اساس‌ و قابل‌ تصدیق‌ است‌. نقشه‌های‌ وزیر جنگ‌ در نهایت‌ خوبی‌ طرح‌ شده‌ و ‏در عین‌ حال‌ هیچ‌ موجب‌ و بهانۀ‌ رضایت‌بخشی‌ در مداخلۀ‌ ما برای‌ کمک‌ به‌خوانین‌ بختیاری‌ به‌دست‌ نمی‌دهد. همچنین‌ ‏من‌ گمان‌ نمی‌کنم‌ خوانین‌ مزبور مستحقّ‌ و شایستۀبیش‌ از این‌ محبّت‌ باشند. امروز من‌ قوای‌ بختیاری‌ را از اثر سه‌ ‏پیشامد ذیل‌ در هم‌ شکسته‌ و ضعیف‌ می‌بینم‌:‏

۱وضعیّت‌ حاضرۀ آنها به‌مناسبت‌ گروهائی‌ که‌ در تهران‌ دارند.‏

۲مواقع‌ مستحکمه‌ که‌ قوای‌ دولت‌ در چهارمحال‌ اشغال‌ نموده‌ است‌.‏

۳اختلاف‌ و تباعدنظر عشایر چهارلنگ‌ و کهکیلویه‌.‏

در صورتی‌ هم‌ که‌ خوانین‌ غرامت‌ مطلوبه‌ را بپردازند بهیچوجه‌ قابل‌ قبول‌ نیست‌ که‌ قشون‌ از چهارمحال‌ عودت‌ نماید، ‏زیرا که‌ قشون‌ همه‌ قسم‌ حقی‌ّ برای‌ توقّف‌ در این‌ نواحی‌ دارد. پس‌، خوانین‌ بایستی‌ از دو کار، یکی‌ را اختیار کنند، یا ‏به‌دولت‌ ایران‌ تسلیم‌ شوند، یا فاشافاش‌ طغیان‌ نمایند. در صورت‌ اوّل‌، قشون‌ ایران‌ عاقبت‌ وارد معادن‌ نفت‌ خواهد شد ‏و گمان‌ نمی‌کنم‌ بدتر از این‌ موقعیتی‌ برای‌ کمپانی‌ باشد. در صورت‌ اجرای‌ شقّ‌ ثانی‌، به‌ اعتقاد من‌ نظر به‌علل‌ فوق‌ ‏خوانین‌ مغلوب‌ خواهند گردید. عاقبت‌الامر خود آنها حاضر می‌شوند که‌ خسارت‌ عمده‌ به‌معادن‌ نفت‌ وارد آوردند تا ما ‏را مجبور به‌مداخلۀ‌ علنی‌ و جدّی‌ نمایند.‏

چون‌ فقط‌ از طرف‌ طوایف‌ بختیاری‌ ممکن‌ است‌ خساراتی‌ به‌اراضی‌ نفت‌خیز وارد آید، من‌ پیشنهاد می‌کنم‌ که‌ در ابتدای‌ ‏ظهور مقدّمات‌ اغتشاش‌، یک‌ دسته‌ از قشون‌ ما وارد میادین‌ نفت‌ شود. این‌ دسته‌ قشون‌، دارایی‌ کمپانی‌ را حفظ‌ ‏می‌نماید و حضور آنها را می‌توان‌ هم‌ برای‌ مساعدت‌ بختیاریها و هم‌ برای‌ امداد قشون‌ ایران‌، به‌حساب‌ آورد.‏

این‌ عدّه‌ را می‌توان‌ به‌منزلۀ‌ یک‌ قوّۀ‌ میانجی‌ قرار داد که‌ از طرف‌ دولت‌ فخیمۀ‌ بریتانیا شیخ‌ محمّره‌ را در مقابل‌ دولت‌ ‏ایران‌ صیانت‌ نماید. اگر بهانه‌ برای‌ اعزام‌ قشون‌ به‌دست‌ نیاید، و سپاهیان‌ دولت‌ ایران‌ برای‌ اشغال‌ اراضی‌ و قلمرو ‏شیخ‌ ابراز عزم‌ راسخ‌ نمایند آن‌وقت‌ ما بایستی‌ شورشی‌ در میانه‌ هواداران‌ خزعل‌ تولید کنیم‌ تا از طغیان‌ آنها خطراتی‌ ‏برای‌ لوله‌های‌ نفت‌ پیش‌ بینی‌ بشود. سپس‌ با پیاده‌ کردن‌ قشونی‌ در اهواز، نقشۀ‌ وزیرجنگ‌ را باطل‌ نموده‌ و بر او ‏سبقت‌ بجوییم‌.»‏

به‌ تهران‌ تحت‌ نمره‌ ۲۹‏

سواد به‌بوشهر تحت‌ نمره‌ ۱۲۶‏

قونسولگری‌ خوزستان‌ در اهواز

مورخه‌ ۱۴ می‌۱۹۲۳ – نمره‌ ۵۱۸/۲۲‏

سواد تلگراف‌ فوق‌ با کمال‌ احترام‌ تقدیم‌ اشخاص‌ ذیل‌ میشود:‏

۱منشی‌ کمیسر عالی‌ بریتانیا در عراق‌ – بغداد

۲نایب‌ قونسول‌ دولت‌ فخیمه‌ در:‏

‏- محمّره‌.‏

‏- بصره‌.‏

۳صاحبمنصب‌ سرویس‌ اطّلاعاتی‌.‏

امضاء: ئی‌جی‌پی‌پیل‌‏

قونسول‌ دولت‌ فخیمۀ‌ بریتانیا در خوزستان‌ مقیم‌ اهواز

‏‏ ‌‏

 ‏ یادداشت‌ قونسول‌ اهواز در خصوص‌ موجباتی‌ که‌ باعث‌ می‌شود مشارالیه‌ اعزام‌ قوایی‌ را تقاضا کند.‏

‏ ‌‏

‏«کلیات‌ ۱کاملاً موافق‌ عقل‌ و احتیاط‌ است‌ که‌ حضور یک‌ قشون‌ انگلیسی‌ را در خوزستان‌ یا در بختیاری‌ نه‌ تنها ‏موجب‌ آرامش‌ و سکون‌ ندانیم‌، بلکه‌ اسباب‌ تهییج‌ بشناسیم‌. مگر اینکه‌ قشون‌ مزبور به‌قدری‌ قوی‌ باشد که‌ کاملاً ‏بتواند پیشرفت‌ سیاستی‌ را تأمین‌ نماید که‌ محض‌ تقویت‌ آن‌ اعزام‌ گردیده‌ است‌.‏

۲قوّه‌ای‌ که‌ در طرح‌ (الف‌) پیش‌بینی‌ شده‌، به‌عقیدۀ‌ من‌ برای‌ حصول‌ کامیابی‌ کافی‌ نیست‌ و در نتیحه‌، حفظ‌ دارایی‌ و ‏اعضای‌ کمپانی‌ نفت‌ ایران‌ و انگلیس‌ چه‌ در سر معادن‌ و چه‌ روی‌ خط‌ لوله‌ها بهتر میسّر می‌شود، هرگاه‌، اسلحه‌ و ‏مهمّات‌ و وجوه‌ به‌رؤسا و قبایل‌ متّفق‌ و دوست‌ خودمان‌ برسانیم‌. در صورتیکه‌ این‌ دو طریقه‌ به‌کلّی‌ بی‌نتیجه‌ و بلااثر ‏شود، هیچ‌ چاره‌ ای به‌نظر نمی‌رسد، جز اینکه‌ اهالی‌ و جمعیت‌ غیرنظامی‌ را خارج‌ کرده‌، و به‌ جای‌ آنها در صورت‌ لزوم‌ ‏قشونی‌ را که‌ در طرح‌ نمره‌ (الف‌) پیش‌بینی‌ شده‌ بگنجانیم‌.‏

۳معادن‌ نفت‌ – گمان‌ نمی‌رود که‌ حفظ‌ اراضی‌ نفت‌خیز در مقابل‌ تهاجم‌ قوای‌ متخاصم‌ بختیاری‌ به‌خوبی‌ میسّر شود، ‏مگر اینکه‌ لااقل‌ یک‌ دیویزیون‌ از همه‌ قسم‌ قوایی‌ به‌انضمام‌ دستجاتی‌ که‌ برای‌ خطوط‌ ارتباطیه‌ لازم‌ است‌، اعزام‌ گردد ‏و چون‌ تهیّه‌ی چنین‌ قوّه‌ای‌ در عراق‌ انتظار نمی‌رود، پس‌ طریقه‌ای‌ را که‌ در قسمت‌ (۲) فوق‌ مذکور شد، بایستی‌ به‌مقام‌ ‏عمل‌ گذاشت‌، از این‌ قرار طرح‌ نمرۀ‌ (ب‌) هم‌ بایستی‌ کنار گذارده‌ شود، زیرا هر خسارتی‌ که‌ باید به‌معادن‌ نفت‌ وارد ‏شود، قبل‌ از آنکه‌ تمرکز قوای‌ مصرّحه‌ در طرح (ب‌) انجام‌ بگیرد، بالطبیعه‌ واقع‌ خواهد گردید.‏

۴یک‌ پیشامد دیگر نیز ممکن‌ است‌ واقع‌ شود که‌ با اوضاع‌ مذکوره‌ در قسمت‌ (۳) فوق‌ مباین‌ و مختلف‌ باشد، و آن‌ ‏چنین‌ است‌ که‌ ممکن‌ است‌ بختیاریهای‌ هفت‌ لنگ‌، یا درتحت‌ فشار قشون‌ ایران‌ که‌ از طرف‌ اصفهان‌ بر آنها فشار ‏خواهد آورد، یا در تحت‌ تأثیر عشایر چهارلنگ‌، که‌ قشون‌ ایران‌ از بهبهان‌ و طرف‌ جنوب‌ شرقی‌ به‌آنها مساعدت‌ و ‏کمک‌ خواهد کرد، سوق‌ داده‌ شوند و خود را به‌معادن‌ نفت‌ رسانده‌ و آن‌ مؤسّسه‌ را تهدید به‌خرابی‌ و خسارت‌ نمایند، ‏تا شاید دولت‌ انگلیس‌ مداخله نموده‌ و عملاً به‌مساعدت‌ آنها برخیزد.‏

‏   در این ‌وقت‌ اعزام‌ یک‌ عدّۀ کوچکی‌ که‌ ابداً مهیّا و آمادۀ جنگ‌ نباشند، تهدیدات‌ مزبوره‌ را مرتفع‌ و برطرف‌ خواهد ‏ساخت‌، مشروط‌ بر اینکه‌ خود بختیاریها تقاضای‌ اعزام‌ عدّۀ‌ مذکور را بنمایند. امّا از طرف‌ قونسول‌ اهواز ارسال‌ این‌ ‏عدّه‌ تقاضا نمی‌شود مگر آنکه‌ قبلاً وزیر مختار انگلیس‌ در تهران‌ آن‌ را تصویب‌ نموده‌ باشد، زیرا که‌ ایشان‌ فقط‌ ‏می‌توانند بگویند که‌ آیا ممکن‌ است‌ به‌واسطۀفشار بر دولت‌ مرکزی‌ تهران‌، رفع‌ غائله‌ را نمود یا نه‌؟

۵لوله‌ و نقاط‌ کشیدن‌ نفت‌ – تنها خطری‌ که‌ توجّه‌ به‌آن‌ لازم‌ است‌، هرج‌ومرج‌ است‌. این‌ هرج‌ومرج‌ از یکی‌ از سه‌ ‏علّت‌ ذیل‌ ممکن‌ الحدوث‌ خواهد بود:‏

‏(الف‌) وفات‌ شیخ‌ محمّره‌.‏

‏(ب‌) یک‌ قیام‌ و شورش‌ بر ضدّ شیخ‌ محمّره‌.‏

‏(ج‌) مناقشه‌ و منازعۀ‌ قشون‌ دولت‌ ایران‌ و قوای‌ شیخ‌ محمّره‌.‏

اینک‌ راجع‌ به‌علل‌ مذکوره‌، یکان‌ یکان‌ سخن‌ می‌رانم‌:‏

‏(الف‌) هیچ‌ تهدید نزدیکی‌ به‌لوله‌ها و به‌نقاطی‌ که‌ نفت‌ را با تلمبه‌ می‌کشند نزدیکتر از این‌ تهدید نخواهد بود. در این‌ ‏موقع‌ باید به‌طوری‌ که‌ در قسمت‌ (۲) فوق‌ اشاره‌ گشت‌ شروع‌ به‌ اقدام‌ شود، و اگر لازم‌ باشد قضیّۀ‌ تخلیۀ‌ افراد نیز ‏عملی‌ گردد.‏

‏   باید به‌خاطر آورد که‌ مداخلۀ‌ قشون‌ انگلیسی‌ به‌کمک‌ شیخ‌، یک‌ جنبۀ‌ تعصّبی‌ هم‌ به‌قضیه‌ خواهد افزود و موجب‌ ‏تکثیر عدّه‌ و افزایش‌ حس‌ّ مقاومت‌ مخالفین‌ خواهدگردید.‏

‏(ب‌) متمنّی‌ است‌ به‌ضمیمۀ نمرۀ‌ ثانی‌ مراجعه‌ فرمایید.‏

‏(ج‌) از مخاطرات‌ لوله‌های‌ نفت‌ و نقاطی‌ که‌ نفت‌ کشیده‌ می‌گردد، لازم‌ نیست‌ پیشگیری‌ قبل‌الوقوع‌ بشود. علل‌ بسیار ‏مهم‌ّ سیاسی‌ برخلاف‌ دخالت‌ قشون‌ انگلیس پیش‌ خواهد آمد و مسأله‌ ی حفظ‌ دارایی کمپانی‌ در واقع‌، فرع‌ قضیّۀ‌ ‏بزرگتری‌ خواهد شد و آن‌ این‌ است‌ که‌ تا چه‌ درجه‌ دولت‌ بریتانیا حاضر است‌ از عهدۀ‌ تعهّدات‌ خود برآمده‌ و هنگام‌ ‏تجاوز دولت‌ ایران‌ نسبت‌ به‌شیخ‌، مشارالیه‌ را حفاظت‌ و تقویت‌ کند.‏

۶آبادان‌ – امّا راجع‌ به‌صیانت‌ دستگاههای‌ تصفیۀ‌ کمپانی‌ آبادان‌، اگر مقتضیات‌ نظامی‌ فقط‌ ایجاب‌ نماید، به‌هر عامل‌ ‏و وسیلۀ‌ پلتیکی می‌شود دست‌ زد.»‏

ئی‌جی‌پی‌ پیل‌‏

قونسول‌ دولت‌ فخیمۀ‌ بریتانیا در خوزستان‌ – اهواز

مورّخۀ‌ ۱۱ جون‌ ۱۹۲۳‏

‏ ‌‌‌‏

قونسولگری‌ بریتانیا مقیم‌ اهواز

نمره‌ ۱۱۶ ـ ۴/۲۲‏

به‌ تاریخ‌ ۲۰ جون‌ ۱۹۲۳‏

‏ ‌‏

خیلی‌ محرمانه‌‏

‏ ‌‏

 ‏‏ ‏   به‌کمیسر سیاسی‌ محترم‌ دولت‌ فخیمۀ‌ مقیم‌ بوشهر

‏   دفاع‌ از معادن‌ نفت‌ جنوب‌‏

‏ ‌‏

‏   «۱افتخاراً توجّهات‌ حضرتت‌ را به‌مدلول‌ مراسلۀ‌ نمرۀ‌ ‌۹۱۸ . ‏s . o‏ مورّخۀ‌ ۳۰ ماه‌ می‌۱۹۲۳ و ملفوفات‌ کمیسر ‏بغداد به‌عنوان‌ وزیر مختار انگلیس‌ مقیم‌ تهران‌، مشعر بر حفاظت معادن‌ نفت‌ جنوب‌ ایران‌ معطوف‌ می‌دارد.‏

‏   ۲در موقع‌ ملاقات‌ گروپ‌ کاپیتان‌ بریکس‌ در اهواز، بر حسب‌ تقاضای‌ مشارالیه‌، راپرتی‌ تهیّه‌ نمودم‌ راجع‌ ‏به‌وضعیاتی‌ که‌ باعث‌ گردد قونسولگری‌ اهواز تقاضایی‌ راجع‌ به‌اعزام‌ قشون‌ به‌خوزستان‌ نماید.‏

اینک‌ محض‌ استحضار خاطر مبارک‌ سواد راپرت‌ مزبور را ایفا می‌دارم‌.‏

‏   ۳راست‌ است‌ که‌ در تلگرام‌ نمرۀ۲۹ مورّخۀ‌ ۱۵ می‌۱۹۲۳ که‌ به‌وزیر مختار دولت‌ انگلیس‌ مقیم‌ تهران‌ مخابره‌ ‏کرده‌ام‌ شمّه‌ای‌ از طرق‌ اعمال‌ و فوائد اعزام‌ قشون‌ را در بعضی‌ مواقع‌ و حوادث‌ شرح‌ داده‌ام‌، امّا آن‌ وقت‌، من‌ ‏محدودیت‌ قوای‌ هوایی‌ را که‌ ارکان‌ حرب‌ عراق‌ می‌تواند گسیل‌ نماید، در نظر نگرفته‌ بودم‌. ممکن‌ است‌ اکنون‌ میزان‌ ‏قوایی‌ را که‌ فوراً برای‌ حفظ‌ معادن‌ و لوله‌های‌ نفت‌ لازم‌ خواهد بود کمتر از اندازه‌ برآورد کرده‌ باشم‌، امّا در این‌ ‏مورد توجّه‌ جناب‌عالی‌ را به‌تلگراف‌ نمرۀ‌ ۸/۱۱ موّرخۀ‌ ۲۸ اکتبر۱۹۲۰ سر آرنولد ویلسن‌ از بوشهر، و تلگراف‌ ‏خودتان‌، نمرۀ‌ ۴۳۸ مورّخۀ‌ ۱۳ می‌۱۹۲۳خطاب‌ به‌وزیر مختار تهران‌ جلب‌ می‌نمایم‌.‏

در تلگراف‌ اوّل‌ سر آرنولد ویلسن‌ می‌گوید:‏

‏«به‌ نظر من‌ یک‌ بریگاد پیاده‌ نظام‌ و یک‌ رژیمان‌ سوار و یک‌ باطری‌ توپ‌ کوهستانی‌ برای‌ اعزام‌ به‌خوزستان‌ در ‏مواقع‌ اغتشاش‌ کفایت‌ خواهد کرد.»‏

در تلگراف‌ دوّم‌، شما چنین‌ اظهار عقیده‌ کرده‌اید که‌ یک‌ باتالیون‌ در اهواز و یک‌ باتالیون‌ در میدان‌ «نفتون‌» کافی‌ ‏است‌، در صورتی‌ که‌ بختیاریها و مشایخ‌ عشایر نیز به‌ما کمک‌ نمایند. امّا من‌ معتقدم‌ که‌ در مواقع‌ سخت‌ ما با قوای‌ ‏معتنابهی‌ از مشایخ‌ عشایر مخالف‌ سروکار خواهیم‌ داشت‌، به‌این‌ لحاظ‌ من‌ طرفدار این‌ عقیده‌ هستم‌ که‌ بایستی‌ ذخیرۀ‌ ‏کافی‌ از اسلحه‌ و مهمّات‌ و وجوه‌ به‌رؤسای‌ قبایل‌ موافق‌ خود بدهیم‌ تا به‌اعمال‌ هوائی‌ که‌ ارکان‌ حرب‌ عراق‌ می‌تواند ‏به‌اختیار ما بگذارد و از محدودیت‌ آن‌ نیز مطّلعیم‌، محتاج‌ نشویم‌.‏

‏   ۴اگر ادلّۀ‌ من‌ صحیح‌ باشد، در نتیجه‌ لازم‌ بلکه‌ حیاتی‌ به‌نظر می‌آید که‌ معادل ۵۰۰۰ الی ‌۱۰۰۰۰  تفنگ‌ و مقدار ‏متناسبی‌ مهمـّات‌ در بصره‌ ذخیره‌ نماییم‌، تا در موقع‌ ظهور حوادث مهمّه‌ به‌اختیار شیخ‌‏

محمّره‌ گذارده‌ شود. به‌نظر من‌ اکنون‌ ۵۰۰۰ تفنگ‌ حاضراست‌.»‏

‏    با کمال‌ افتخار ملازم‌ بسیار مطیع‌ شما

‏   ئی‌جی‌پی‌ پیل‌‏

‏  قونسول‌ دولت‌ بریتانیا در خوزستان‌ مقیم‌ اهواز

سواد مراسلۀ فوق‌ با عرض‌ ارادت‌:‏

۱به‌حضرت اجل‌ کمیسر عالی‌ عراق‌ (بغداد)‏

۲به‌وزیر مختار و ایلچی‌ فخیمۀ‌ انگلیس‌ در تهران‌ تقدیم‌ می‌گردد.‏

پیام‌ تلگرافی‌ وزیر مختار انگلیس‌ به‌شیخ‌خزعل‌‏

‏ ‌‏

خیلی‌ محرمانه‌‏

‏   تلگراف‌ رمز نمرۀ‌ ۱۳۰۱ مورّخۀ‌ ۲۳ جولای‌ ۱۹۲۲‏

 ‏‏ ‏   از طرف‌ ترور از بوشهر به‌عنوان‌ والیس‌ – اهواز

‏ ‌‏

‏   «در تعقیب تلگراف‌ نمرۀ‌ ۱۲۹۰ حسب‌الامر تلگرافی‌ وزیر مختار، مورّخۀ‌ ۲۲ جولای‌۱۹۲۲ خیلی‌ فوری‌ پیغام‌ ‏محرمانۀ‌ ذیل‌ را به‌شیخ‌ محمّره‌ ابلاغ‌ نمایید:‏

‏   «میل‌ دائمی‌ این‌ جانب‌ به‌شرافت‌ و سلامتی‌ آن‌ حضرت‌ از پیغام‌ ذیل‌ مستفاد می‌گردد. چندی‌ پیش‌ با نهایت‌ تعجّب‌ و ‏تألّم‌ گسیل‌ شدن‌ قشون‌ ایران‌ را از اصفهان‌ از طریق‌ بختیاری‌ به‌عزم‌ خوزستان‌ استماع‌ کردم‌. از قرار راپرت‌، عدۀ‌ ‏آنها پانصد نفر و دارای‌ چند توپ‌ می‌باشند. رئیس‌الوزرا تاکنون‌ اطمینان‌ می‌دهد که‌ فقط‌ ۲۰۰ نفر نظامی‌ اعزام‌ شده‌. ‏بدواً به‌وزیر جنگ‌ و رئیس‌الوزرا اعتراضات‌ جدّی‌ نموده‌ اظهار داشتم‌، ارسال‌ قشون‌ به‌خوزستان‌ غیرلازم‌ بلکه‌ ‏خطرناک‌ است‌. خاصّه‌ که‌ امنیت‌ کامل‌ در خوزستان‌ حکمفرماست‌ و قشون‌ به‌جهت‌ اطفای‌ اغتشاش‌ و هرج‌ومرج‌ ‏آذربایجان‌ و گیلان‌ و لرستان‌ و سرکوبی‌ دستجات‌ سارقین‌ که‌ سر راههای‌ تجارتی‌ را گرفته‌اند واجب‌تر می‌باشد، در ‏نتیجه دولت‌ ایران‌ اظهار موافقت‌ نمود که‌ از پیشرفت‌ قشون‌ ممانعت‌ به‌عمل‌ آورد. رئیس‌الوزرا دیروز شخصاً مرا ‏ملاقات‌ و خواست‌ که‌ در……. خود تجدیدنظری‌ بکنم‌، ولی‌ من‌ استنکاف‌ ورزیدم‌. مشارالیه‌ بیان‌ داشت‌، چنانچه‌ ‏مستحضر بودیم‌ که‌ اعزام‌ قشون‌ موجب‌ اعتراض‌ شما می‌شود، اقدام‌ نمی‌نمودیم‌. فعلاً هم‌ رجعت‌ آن‌ اشکال‌ دارد، زیرا ‏که‌ حیثیّات‌ دولت‌ کاسته‌ می‌شود و در مجلس‌ مشکلاتی‌ تولید خواهد گشت‌. من‌ پاسخ‌ دادم‌ هرگاه‌ نخست‌ با من‌ مشورت‌ ‏می‌کردید، نظریات‌ مرا درک‌ می‌نمودید. تقریباً دو ماه‌ قبل‌ نظریات‌ خود را وضوحاً به‌سردار سپه‌ گفته‌ بودم‌. در این‌ ‏مورد هم‌ اضافه‌ کردم‌ که‌ من‌ با این‌ نقشه‌ کاملاً مخالف‌ و از آن‌ متنفرم‌، و می‌ترسم‌ دخول‌ قوای جدید در ولایتی‌ که‌ ‏انتظام‌ و امنیت‌ در آن‌ برقرار بوده‌ فقط‌ مورث‌ و موجد اغتشاشات‌ و مشکلات‌ شود، و مایلم که‌ این‌ نقشه‌ متروک‌ ‏بماند. حضرت‌ اشرف‌ گفتند که‌ خودشان‌ و وزیر جنگ‌ حاضرند رسماً به‌جنابعالی‌ (سردار اقدس‌) اطمینان‌ بدهند که‌ این‌ ‏دستجات‌ فقط‌ محض ‌خدمت و نگاهبانی‌ حکومت‌ شوشتر اعزام‌ شده‌اند، و ابداً مداخله‌ در کارهای‌ شما و منطقه‌ شما ‏نخواهند نمود. گویا در همین‌ زمینه‌ مشارالیه هم‌ به‌جناب‌‌عالی‌ تلگرافی‌ خواهند کرد، و جناب‌عالی‌ نیز بلاشبهه‌ به‌نحوی‌ ‏که‌ مطابق‌ مصالح‌ خودتان‌ باشد جواب‌ خواهید داد.‏

در این‌ باب‌ من‌ و صمصام‌السلطنه‌ و سردار جنگ‌ کاملاً مذاکره‌ کرده‌ و در این‌ نکته‌ اتّفاق‌ کرده‌ایم‌ که‌ شما و ایشان‌ ‏باید به‌دولت‌ ایران‌ فشار وارد آورید، تا بداند که‌ اعزام‌ قشون‌ خطرناک‌ و از لحاظ‌ اوضاع‌ محل‌ غیر لازم‌ و بیهوده‌ ‏است‌، و تمام‌ وسایل‌ ممکنه‌ را بایستی‌ به‌کار برد که‌ دولت‌ ایران‌ این‌ تصمیم‌ را ترک‌ بگوید، و شما و خوانین‌ ‏سابق‌الذکر دنبالۀ اقداماتی‌ را که‌ من‌ کرده‌ام‌ و کاملاً به‌منافع‌ شماست‌ گرفته‌، مجری‌ آن‌ بشوید. خوانین‌ می‌توانند ‏به‌قوّۀ‌ قهریّه‌، قشون‌ را مانع‌ شوند، امّا اگر ما و شما و آنها بالاتّفاق‌ کار بکنیم‌ این‌ اقدام‌ لزومی‌ نخواهد داشت‌.‏

منبع :   «سفرنامۀ خوزستان» سخنان رضاشاه به خامه فرج الله بهرامی – 1303-  از تلاش آنلاین 

 

* پی نوشتهای : مقالۀ طاهره سپهوندی «تاریخ، پهلوی، شیخ خزعل، انگلستان، خوزستان» ‏

 

 ‎

‏[1] – نجم آبادی ، حاج عبدالغفار، سفرنامه، به کوشش محمد دبیر سیاقی ، ص 78.‏

‏[2] – بهار، محمدتقی ، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران : انتشارات امیرکبیر، 1363، چاپ ‏اول ، ص 144 .‏

‏[3] – رک. سندشماره 22، مورخ 23 رجب 1323 بایگانی اسناد وزارت امور خارجه .‏

‏[4] – شیخ الاسلامی، جواد، افزایش نفوذ روس و انگلستان در ایران، تهران: انتشارات کیهان، 1369، ‏ص 44.‏

‏[5] – همان، ص 112.‏

‏[6] – انصاری ، مصطفی، تاریخ خوزستان، ترجمه :محمد جواهر کلام ، تهران: نشر شادگان ، 1377، ‏چاپ اول، ص ‏‏‏‏112.‏

‏[7] – اعتماد السلطنه ، عبدالله بن مصطفی، کتابچه ی مسافرت عربستان و لرستان ، نسخه خطی، شماره ‏‏6285 آرشیو ‏‏‏وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، ص 55-65.‏

‏[8] – جمال زاده، گنج شایگان، ص 132.‏

‏[9] – کارثویت، جن، راف ، تاریخ سیاسی و اجتماعی بختیاری ، ترجمه : سهراب امیری، تهران: ‏انتشارات سهند، ‏‏‏1373، ‏چاپ اول، ص 238.‏

‏[10] – استارک، فریار، سفرنامه الموت ، لرستان و ایلام ، ترجمه، علی محمد ساکی، تهران: انتشارات ‏علمی ، 1364، ‏‏ص ‏‏21.‏

‏[11] – خاطرات حسین قلی خان نظام السلطنه مافی ، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، ‏تهران: ‏‏انتشارات ‏نشر تاریخ ایران، چاپ اول .‏

‏[12] – گزارش نمره 1791، مورخ 28 حمل 1301/ 25 شعبان 1345 ه. ق بایگانی اسناد وزارت ‏امور خارجه ایران .‏

‏[13] – کسروی ، تاریخ پانصد ساله خوزستان، انتشارات خواجو، چاپ اول، 1362، ص 228، 5- ‏همان ، ص 228.‏

‏[14] – همان ، ص 228.‏

‏[15] – شمیم، علی اصغر، ایران در دوره ی سلطنت قاجار، تهران ، انتشارات زریاب، چاپ سوم، ‏‏1384، صص 314-‏‏‏‏313.‏

‏[16] – همان ، ص 594.‏

‏[17] – از اسناد «مرکز» اسناد انقلاب اسلامی ، شماره کلاسه 59.‏

‏[18] – شیخ الاسلامی ، جواد ، همان ، ص 36.‏

‏[19] – رک. گزارش نمره 1908، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه .‏

‏[20] . همان ‏

 

‏ * پی نوشتهای نوشتۀ   حسین کاوشی« ا‏ستعمار پیر و غائله شیخ خزعل» ‏

 

‏1ـ مصطفی انصاری، تاریخ خوزستان، تهران: شادگان، 1377، ص112‏

‏2ـ بنجامین شوادران، خاورمیانه و نفت و قدرتهای بزرگ، تهران: شرکت سهامی انتشار؛ 1354، ‏ص14ـ 13‏

‏3ـ شمیم، علی اصغر، ایران در دورهٔ سلطنت قاجار، تهران، انتشارات زریاب، چاپ سوم، ۱۳۸۴، ‏ص‏4ـ شیخ الاسلامی، پیشین، ص36.‏ص ۵۹۴.‏

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید