به دعوت: کانون دفاع از حقوق بشر در ایران ( هانوفر– آلمان )
انسان مجموعه ای از حقوق دارد که ذاتی اوست، بنا براین، این حقوق ذاتی است که استقلال در زندگی داریم. ما انسانها دارای استعدادهای مختلف می باشیم، استعداد علمی، استعداد هنری، استعداد ساختن اندیشه راهنما و یا پذیرفتن اندیشه راهنما، استعداد انس و دوستی، استعداد تعلیم و تربیت و استعداد اقتصادی داریم.
به این داشته ها استقلال می گویند. انسان به میزانی که از داشته های خود استفاده کند مستقل است. مثلا کسی که دارای علم است و یا داری مال است در این زمینه ها مستقل است. درهر امری که به دیگری کمتر وابسته باشد در آن زمینه مستقلتر است. پس انسانی که استعدادی از خود را رشد می دهد و با سعی صاحب مثلا علم و یا ثروت می شود، در آن زمینه دارای استقلال می شود. به بیانی دیگر انسانی استقلال دارد که تصمیم بگیرد. یعنی تصمیم با انسان است و آزاد است در نوع تصمیم. حال انسانی که دارای استقلال است اگر نتواند آزاد باشد که نوع ان تصمیم را تعیین کند در واقع آزادی ندارد و به همین دلیل نیز فاقد استقلال است.
حال ما می توانیم به خود بیندیشیم و توجه کنیم که تا چقدر آزاد و مستقل می باشیم.
مثلا درهنگام خرید کالایی، ما استقلال داریم که تصمیم بگیریم کالایی را بخریم و بعد از آن باید آزاد باشیم که انتخاب کنیم میان کالاهای مختلفی که خواست ما را برآورده می کنند کدام را انتخاب نمائیم.
انسانی که می خواهد اینچنین آزاد و مستقل باشد لاجرم احتیاج به اطلاعات دارد.
برایی پیشبرد هر قصد و هدفی هر کس بایستی سعی کند اطلاعات متفاوت را جمع آوری کند تا بتواند بهترین را انتخاب نماید. کمبود اطلاعات چه تاثیری می تواند در تصمیم ما داشته باشد؟ موجود بودن اطلاعات کافی و یا کمبود. کمبود اطلاعات هر دو میتوانند به تصمیم ما جهت دهند. اولی در جهت شفاف شدن تصمیم و انتخاب و دومی در جهت محدود کردن زاویه دید ما. یعنی کمبود اطلاعات می تواند زاویه دید ما را در محدوده همان اطلاع تنگ کند و جهتی به ما داده شود که دلخواه اطلاع دهنده را بر آورده کند.
مثلا در موقع خرید، اطلاعات کم و اطلاعات اشتباه هر کدام یک نوع تاثیر بر روی تصمیم ما می گذارند. هر دو روش برای این هستند که ما نتوانیم تصمیم درست بگیریم و به قول معروف کلاه سر ما برود.
اگر شخصی بگوید که من در زمان انتخاب تحت تاثیر فلان شخص قرار گرفتم، در واقع می خواهد از خود سلب مسئولیت نماید. آن شخص خود تصمیم گرفته است، ولی بعد از اینکه متوجه می شود به دلخواه خود نرسیده دیگری را مقصر می داند. در واقع تصمیم گرفته که به نظر کسی عمل کند که آن نظر را خوب یافته است و آرزو داشته که نتیجه به دلخواه خودش پاسخ بدهد.
در اداره اجتماع سطح اطلاعات وسیع می باشند. آدمی حق داشتن و دسترسی به اطلاعات مختلفی را دارد تا
1 – در چند و چون تصمیم گیریها و برنامه ریزی های جامعه قرار بگیرد و
2 – بتواند متناسب با اطلاعات تصمیم بگیرد.
پس اطلاعات ملاکی هستند که تا چه حد هر شهروند می تواند در تصمیم گیری ها شرکت کند و هم مطلع شود که چه نوع تصمیمی می خواهند برای اداره امور جامعه و بالتبع زندگی وی بگیرند؟
چگونه می توانیم اطلاعات کسب نماییم؟ و چه نوع اطلاعاتی می تواند بهتر و کاملتر باشد؟
اطلاعات اجتماعی وسیع را آدمی از رسانه های صوتی و تصویری و نشریات کسب می کند. بخشی از این ارگانها در اختیار نویسندگان و خبرنگاران هستند.
وظیفه خبر نگار چیست؟
وظیفه خبرنگار آن است که خبر را همانگونه که واقع شده است در اختیار شهروندان قرار دهد. به اعتقاد من بدون حاشیه و داستان سرایی. مهمتر از آن سعی کند اخبار گوناگون را کنار هم قرار دهد.
وظیفه خبرنگار این نیست که دلخواه خود را در خبر وارد کند. و یا اینکه بنا بر نظر خود خبر را آنچنان تغییر دهد که من خواننده خبر، به نتیجه گیری او که می خواسته به من القا کند برسم.
تحلیل گر نیز بنا بر اخبار مختلف که به یک موضوع پرداخته می شود بایستی سعی کند متناسب با حقوق انسانها آن خبر ها را تحلیل نماید و راست را از نادرست بیرون بیاورد و آن تصویری را به خواننده خود نشان دهد تا خواننده متوجه چگونگی عمل و روش گردد. اخباردرست به انسان این امکان را می دهد که بنا بر فطرتش که ضد زور است و اجازه ندهد دیگران بدور از وی و بدون حضور وی و تایید وی و رضای وی برایش تصمیمی بگیرند که ضد حقوق اوست.
البته هر شخص خود مسئول است که بر اساس حق کسب اطلاع، کوشش کند به حقیقت دست بیابد. یعنی اطلاعات را از سانسور پاک کند. در واقع اطلاعات صحیح را از دروغ پاک کند و به حقیقت دست یابد و یافته خود را به دیگران نیز انتقال دهد.
تحلیل گر بایستی برای خواننده خود شعور قائل باشد. او می تواند خبرهای همسو را آنچنان در کنار هم قرار دهد تا خواننده با خواندن خبرها بتواند خود تحلیل نماید و به نتیجه برسد. اینچنین روشی این امکان را به خواننده می دهد که ذهنش فعال و خلاق گردد.
در صورتی که نشریه ای و یا برنامه تلویزیونی بخواهد نظری را به بحث بگذارد، بهترین روش آن است که زمینه بحث آزاد را فراهم کند. بحث آزاد یعنی هر دو طرف بتوانند در آزادی نظر خود را در رابطه با موضوع بیان کنند. سپس برای بیننده و یا خواننده مشخص شود که مشترکات آنها در بحث چیست و نقاط غیر مشترک کدامها هستند. سپس دو طرف بحث، مشترکات را اساس قرار دهند برای نزدیک شدن به نظر یکدیگر و سعی کنند نقاط غیر مشترک را با بحث به مشترکات تبدیل نمایند. در این نوع تبادل نظر هر دو طرف و مخصوصا نشریه و یا مصاحبه کننده بایستی دو حق را به رسمیت بشناسد. 1 – حق اشتراک نظر و 2 – حق اختلاف نظر را. دو طرف نبایستی در خود احساس ترس داشته باشند. محیط بحث بایستی به آنها اطمینان خاطری بدهد که بتوانند بدون سانسور وهرگونه ملاحظه نظر خود را ارائه دهند. در چنین فضایی استعدادها شکوفا می شود. حق گویی و حق طلبی اصل می گردد. دفاع از حق خود و حق دیگران روش زندگی می گردد. زندگی در نبود زور و نبود فشار جریان حیات بسوی آزادی و حق مداری را بوجود می آورد. اگر انتقال اطلاعات بدون سانسور و جهت برقرار کردن امکانات برخورداری از حقوق باشد آن رسانه ها حق جو و حق پرور و در جهت رشد جامعه فعال خواهند بود.
در تجربه نسل ما، توجه کنیم به دوران مرجع انقلاب. در دوران مرجع انقلاب، روزنامه ها از هر نوعش آزاد بودند. سانسور رژیم کم بود. بیشتر خودسانسوری بود که نمی گذاشت ذهن ها آزاد شوند. البته نظریه های تضاد باز نیز در بازی تز و آنتی تز بدنبال فشار بودند تا سنتز مورد علاقه آنها بر دیگر نظرات چیره شود. از پتانسیل آن زمان بسیاری نتوانستند برای نهادینه کردن آزادیها بخوبی استفاده کنند. برعکس بسیاری سعی می کردند در بازی قدرت نقش پیدا کنند و اهرمی از نوع خود برای تحول بسوی استبداد مورد نظر خود بگردند.
کسانی که همصدا با اولین رئیس جمهوری منتخب ملت ایران مدافع آزادی و آزادی اندیشه و بیان و قلم بودند و اعتقاد به گزارش به مردم داشتند و مدافع استقلال و آزادی و حقوق مداری بودند و به دفاع از حق انسانها، مخالف هر گونه زندان عقیدتی و اعدام بودند، متاسفانه از طرف بسیاری از گروهها مورد برخورد و حذف قرار می گرفتند. و در این راستا گروههای مختلف با طرز تفکرهای مختلف با آقای خمینی همصدا و همدست شده بودند. هر کدام بدنبال احقاق دیکتاتوری مورد نظر خود بود. یکی دیکتاتوری ولایت فقیه، دیگری دیکتاتوری پرولتاریا.
امروز بعد از تجربه هستیم. متاسفانه در روزگار ما اطلاع رسانی ابزاری در دست قدرتها گردیده. قدرتها چه دولتی باشند و چه مافیاهای صنعتی و مالی و … از هر نوعش، سعی می کنند اطلاعات را آنگونه در اختیار شهروندان قرار دهند که آنها را متاثر از اطلاعات خود نموده و در واقع آنها را مطیع نمایند.
در کشور ما از بعد از انقلاب، اصلی را در قانون اساسی جعل کرده اند به نام ولایت فقیه که حیطه اختیاراتش نیز در دید نظریه سازان ولایت فقهی تا بحدی است که بقول آذریی قمی” توحید را هم می تواند تعطیل کند!” واین ولی فقیه قدر قدرت امروز یعنی آقای خامنه ای اکنون نیز توسط مصباح یزدی“امام دوم” خوانده شده است. در اغلب نشریات مختلف و روزنامه ها و هفته نامه های رسمی درون نظام، مقالات مختلفی در تحلیل و توصیف اختیارات ولایت فقیه نوشته می شود. در اصل این نشریات به قدرت اصالت می دهند و به حقوق شهروندان اعتقادی ندارند. آیا مشاهده شده است که کسی اجازه داشته باشد در مخالفت با ولایت فقیه مطلبی بنویسد؟!
نگاهی به وضعیت فعلی ایران بیندازیم. در24 خرداد که روز“انتخابات“ریاست جمهوری است. چند هفته بیش باقی نمانده است. هنوز مشخص نیست برنامه کسانی که میخواهند در” انتخابات “شرکت کنند چیست ؟ طرز فکر و نگرش آنها چیست؟ گذشته آنها چیست؟ و …
در کشور همسایه ما افغانستان 11 ما قبل از انتخابات کارزار انتخاباتی شروع شده بود. در کشورهای اروپایی نیز از یک سال قبل از انتخابات کاندیداها و برنامه هایشان مشخص می گردد. در ایران سکوتی همراه با ترس و انتظار مشاهده می شود. کاندیداهای اصلی چه کسانی می توانند باشند؟
خبرنگاران در محیط و فضای بسته ای بایستی گزارشگر باشند که ویژه گی اش چنین است: هنوز نمی دانیم چه می شود بایستی منتظر شد دید چه کسی بهتر و بیشتر “مطیع رهبری است“. کسانی نیز همچون هاشمی و خاتمی نمیخواهند با مردم حرف بزنند. میگویند تا با خامنه ای کسب تکلیف نکنیم نامزد نمیشویم. یعنی همه و حتی خبرنگاران نیز بایستی تحت امر رهبری باید عمل کنند.
براساس اصول 175 وبخش ج بند شش اصل 110 قانون اساسی، عزل و نصب رئیس سازمان صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران با مقام رهبری است. البته شورایی مرکب از نمایندگان رئیس جمهور، قوه قضائیه و مجلس شورای اسلامی(هرکدام دو نفر)، بر این سازمان نظارت خواهند داشت.
جالب است داستان هر دوره” انتخابات” به یک صورت تکرار می شود.
در 5 اردیبهشت به گزارش خبرنگار کلمه، در حالی که کمتر از ۵۰ روز تا زمان برگزاری انتخابات فرصت باقی است و سایه سنگین فضای امنیتی و شبه کودتایی چهار سال گذشته هنوز هم بر عرصه سیاسی کشور گسترده است، وزارت اطلاعات اقدام به احضار مدیران مطبوعاتی کشور برای حضور در یک جلسه کرد تا باز هم فضای امنیتی و زبان تهدید را به فضای رسانه ای محدود فعلی حاکم کند.
در این جلسه، فردی که خود را معاون وزیر و مسئول مطبوعات وزارتخانه معرفی می کرده، در باره انتخابات هشدارها و مواردی را مطرح کرده و از جمله تهدید کرده که با هرگونه سیاه نمایی در دوران تبلیغات انتخاباتی برخورد خواهد شد.
این مقام امنیتی همچنین خط قرمز اخبار و تحلیل ها را مواضع و اظهارات رهبری ذکر کرده و تهدید کرده که با هرگونه تخطی یا مخالفت با رهبری به شدت برخورد خواهد شد.
در این جلسه همچنین به مدیران مسئول مطبوعات اعلام شده است که انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را در واقع سپاه برگزار می کند و این نیرو و وزارت اطلاعات مراقب همه مسائل خواهند بود و هیچ تخطی از محدوده های تعیین شده را تحمل نخواهند کرد.و در همین زمینه و یا در خبر دیگری آمده است: بهمنماه ۱۳۹۱ سازمان گزارشگران بدون مرز، در فهرست شاخص سالانه آزادی مطبوعات، در میان ۱۷۹ کشور جهان، رتبه ایران را ۱۷۴ اعلام کرد.
در آستانه روز جهانی آزادی مطبوعات، فدراسیون جهانی روزنامهنگاران، چهار کشور ایران، چین، ترکیه و اریتره را دارای بیشترین روزنامهنگار زندانی معرفی کرده است.
در گزارش خانه آزادی به ارزیابی وضعیت رسانههای ۱۹۷ کشور جهان پرداخته است، ایران همراه با کوبا در رتبه ۱۹۱ قرار دارد و تنها کشورهای ترکمنستان، کره شمالی، ازبکستان، اریتره و بلاروس هستند که وضعیتی بدتر از ایران دارند.
می بینیم که نقش مطبوعات در استبداد محدود تر از هر زمان است و خلاصه می شود در زبان اعتراض را بستن و مطیع استبداد بودن. در کشور ما ایران که ولی فقیه بر جان و ناموس و مال مردم سیطره دارد سه قوه بایستی مطیع او باشند. در عمل ریاست قوه مجریه بایستی در خدمت رهبر و مافیای حاکم بر ایران باشد. آنچنان که در دوره های گذشته و مخصوصا در دوران خاتمی و احمدی نژاد دیدیم. قوه مقننه بایستی باز در خدمت رهبر و مافیای حاکم باشد و در ضمن چشمش را بر روی عملکرد دولت باز کند که نکند دولت خلاف اوامر رهبری عمل کند. قوه قضائیه نیز در خدمت رهبری است که اگر شخصی آن گونه بنویسد که رهبر مورد سوال واقع شود، بقول معروف “زبانش را ببرند و قلمش را خرد کنند” و با او آن کند که تا امروز با آزاد اندیشان و آزاد نویسندگان کرده اند. به عبارت دیگر نظام ولایت فقیه به مدافعین آزادی، شکنجه و زندان و تبعید جایزه می دهد!
آیا واقعا در این نظام بایستی مطیع بود؟ نباید واقعیات را نوشت؟ نباید از حق مردم دفاع کرد؟
البته که می شود نوشت و می شود افشا گری کرد و می شود از حق مردم دفاع کرد. اگر در ایران و در نشریات نمی شود نوشت، در خارج از ایران و در سایتها که می شود افشا گری کرد.
در خصوص “انتخابات” که تنها مدت کوتاهی تا آن مانده، که میشود حقایق را به مردم گفت و گفت تا کی این نظام می خواهد مردم را در محدوده بد و بدتر قرار دهد تا مردم بد را انتخاب کنند؟. البته در محدوده این نظام انتخاب وجود ندارد. قبول و پذیرش استبداد است که به رای گذاشته می شود.
بایستی در مطبوعات و رسانه ها حقیقت را با مردم در میان نهاد که در این نظام بد امروز جایش را به بدتراز دوره بعد می دهد و همینطور به بدترین در دوره های بعدی. نتیجه آن می شود که چیزی بنام رشد در ایران ممکن نخواهد گردید. مافیای حاکم بر ایران مثل ویروسی تمام امکانات رشد و تحول را از درون می خورد و تنها شکلهای بدون محتوا را بجای می گذارد. مثل خبرنگار وابسته، اقتصاد وابسته، تحصیل بدون رابطه با تولید، و … این فضا، فضای مرگ است. در این فضا روزنامه نگاری و مطبوعات که بایستی چشم بینای مردم باشند تبدیل می شوند به ابزاری در دست قدرت حاکم. ظاهرشان خبرنگارند و باطنشان مدافع قدرت گردیده اند.
فضای زندگی بدون دسترسی به اطلاعات صحیح و بدون سانسور، فضای مرگ است. مرگ رشد اندیشه در ایران ولایت فقیه حاکم است. از اینرو نشریات و صدا و سیما بایستی ابزار تعریف و تمجید و توجیه قدرت باشند.
به تصویر عریان گری در این نظام نگاه کنید. هر چه می گذرد کراهت استبداد آن بیشتر نمایان می گردد.
بیائیم بر حقوق خود زندگی کنیم. هر کس از ما یک خبرنگار مستقل و آزاد شود و آنچه را می داند بنا بر حق اطلاع رسانی به دیگران اطلاع دهد و با ارزش نهادن به حقیقت و پخش آن سانسورهای نظام را بشکنیم. ابزار شکستن سانسور امروز رایگان در دست ماست.
فضای استبداد فضای بسته ترس است. این فضای بسته را با سانسور شکنی هر کس از خود شروع کند. این نظام از شکستن سانسور و عریان شدن فضای خالی حکومتش بشدت ترس دارد و ترس را به من و شما می خواهد القاء کند.
اگر ما متحد و مسئول در شکستن سانسورها عمل کنیم ما را به عنوان ملتی حق طلب و مدافع آزادیها و مخالف خشونت به تصویر می کشد که انسانها در این جهان، از حقوق ما دفاع خواهند کرد و ما می توانیم آزادی را بجای استبداد بنشانیم. فراموش نکنیم که زیست در آزادی حق ماست. برای رسیدن به این حق مثل جنبش 88 بیائیم سایتها و فیس بوکها و بالاترین و …. را صحنه نمایش اعتراضات ملت کنیم و هر کس خود سانسور شکن شود و اطلاعات و اخبار ناب و دست اول را به رایگان در اختیار جهانیان بگذارد و این استبداد تو خالی را عریان کنیم.
بیائیم مردم کشور خود را دعوت به مقاومت در مقابل استبداد حاکم نمائیم و روز انتصابات را با خالی کردن خیابانها به روز اعتراض علیه این نظام تبدیل کنیم و دست دوستی و اتحاد بسوی هموطنان خود دراز کنیم و استبداد، این مانع رشد و آزادی و شادی را از کشور خود، با روش خشونت زدایی و حق طلبی و با کوشش جمعی بیرون کنیم.
انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۲۸ از ۳۰ اردیبهشت تا ۱۲ خرداد ۱۳۹۲