back to top
خانهدیدگاه هاجمال صفری : ‏« گزارش های محرمانۀ لورن به چمبرلین »...

جمال صفری : ‏« گزارش های محرمانۀ لورن به چمبرلین » ‏و حقه‌ای که رضاخان برای بلوای نان زد (۳)

بلوای نان !

در اواخر تابستان  1304 ، زمان وزارت مالیۀ  آقای فروغی ، خواربار و بخصوص نان کمیاب  بود و مردم درمضیقه بودند.  در مجلس نیز تذکراتی  از طرف نمایندگان در این خصوص  به دولت داده  می شد و در اواخر شهریور نیز در روضه خوانی مجلس شورای ملی ، که رئیس الوزرا هم درآنجا  حضور داشت ،  از طرف یکی دونفر از واعظان ، بنا  به درخواست مردم،  راجع  به ارزاق شهر اظهاراتی  شد و آقای رئیس الوزر جوابی  مبنی بر بهبود  امرنان  و اقدامات دولت دادند.

صبح روز چهارشنبه اوّل  مهرماه 1304 ، مطابق 4 ربیع الاول  1344، مردم  به بازار ریخته ، بازار را بسته، بعد  در مسجد شاه اجتماع  کردند و از طرف  بعضی از ناطقان  نطقهایی ایراد شد. در این ضمن امیر لشکر طهماسبی به مسجد  شاه آمده،  به مردم  امیدواریهایی داد. لکن مردم قانع نشده، بحالت اجتماع  رو به مجلس آوردند و درمسیر خودشان، خیابان ناصریه و چراغ  برق ، کلیه دکاکین  را بستند. به محض ورود  به مجلس  شروع  کردند به اینکه فریاد  نمایند: «  ما  شاه را می خواهیم  و سردارسپه را نمی خواهیم!»  و سپس به داخل مجلس هجوم  آورده و  شیشه های در و پنجره  وغیره  را شکستند. آن روز جلسۀ رسمی نبود.  ولی عدّه ای از وکلا، منجمله مرحوم  مشیر الدوله و مرحوم  مدّرس ، از این  واقعه  اطّلاع  یافته ، برای اسکات و خواباندن سرو صدای  مردم به مجلس  آمدند.

من روزمزبور قبل از ظهربه سعد آباد رفته بودم ، و از وقایعی که در شهر روی می داد بیخبر بودم.

جمعی هم درسعد آباد نزد رئیس الوزرا ساکت ، آرام  وغیر متوحّش بنظر می رسید. ما  بیش از ایشان  متوحّش  شدیم. رئیس الوزرا گفت:« چیزی  نیست،  فرستاده ام ساکتشان کنند! شما هم  بروید و آنها را نصیحت  کنید!»

من ومرحوم  نظام الدوله  به عجله به شهر آمدیم.

 من خدمت مرحوم مدرّس رسیدم ، کسل بود و از قضایا  مثل  من بیخبر بود؛  ولی با عجله برخاست  و به مجلس آمد. 

 با حال کسالت ازمیان ازدحام مردم که تا دم سرچشمه ، پشت در پشت، تیپ شده بودند، گذشتیم. مرحوم مدرّس و ما را مردم راه دادند . مدرّس درداخل صحن مجلس ، دم  سردر ایستاده ، نطقی درنصیحت  خلق وامیدواری  به اصلاح اوضاع  ایراد کرد و مردم را دلداری  داده به آرامش وسکوت دعوت نمود.  این نطق  تأثیرغریبی  در مردم  بخشید، ولی  پیدا بود که جمعی در صدد تحریک خلق هستند تا مردم را به فساد و حرکات خارج از قاعده و شورش آمیز تحریک کنند. امّا بیان مدرّس در توده اثر خود را بخشید و حالت آرامش و سکونتی در مردم پیدا شد و شروع به متفرّق شدن نمودند.

 درهمین حین، ادارۀ نظمیه عدۀ زیادی از مردم را که به طرف خانه های خود می رفتند، توقیف کرد،  خاصّه جمعی کثیراز زنان و خانمها را حبس کرد، به حدّی که گفتند دربازداشتگاه زنانه دیگر جائی  باقی  نمانده بود.

 شب آن روز خبر توقیف این عدّه درشهرمنتشرگردید. این حرکت درگاهی، که خود نوعی تحریک  بود، کار خود را کرد و تحریک بزرگی در اعصاب مردم بخشید.

مرحوم مدرّس  و ما رفقا  که مطلب  را دریافته بودیم ، با عدم  فرصت ، هر قدر توانستیم به محلّات  و به زعمای بازار پیغامها دادیم که فردا  حرکتی نکنند تا ما خود درمجلس با دولت قضیّه را حل کنیم، مبادا کار بجای  بدی بکشد و نتیجۀ  معکوس  بدست آید.

فردای  آن روز، پنجشنبه  دوّم مهرماه ، جلسۀ رسمی قبل از ظهربنا  بود تشکیل  گردد. صبح  به ما خبر دادند که بازار جمعی بنام و نشان  که معلوم نیست از کجا آب می خورد  و به سازچه کسی می رقصند ، امروز خیال  دارند به مجلس بریزند و از حبس  زنان و بانوان شکایت  بیاغازند. براستی  حرکت شهربانی  بی اندازه  مردم را  عصبانی  کرده بود!

قبل از ظهر  به مجلس رفتم،  مدرّس کسالت داشت  و ازحرکت  دیروز نظمیه  هم ناراضی  بود و حس کرده بود  که دست دیگری در کار است ،  لذا امروز  به مجلس  نیامد.

در عیادتی  که از آن مرحوم کردم  گفت: « هر چه ما می بافیم، این جوانمرگ شده ( یعنی محمّد درگاهی ) پنبه می کند!»

از نزد مدرّس به مجلس رفتم ، همقطاران دراتاق جلسۀ  خصوصی ، روی سرسرا  جمع بودند.  بعضی  مثل من متأثّر و کسل و پریشان و گروهی  که با شهربانی و کار چاق کنها  آشنا بودند ، متبسّم و مطمئن  بودند!

خبراجتماع مردم  و رجّاله از زن و مرد ، چندین برابر روز پیش درمسجد  شاه، منتشر  بود. ناگاه خبر  رسید که جمعیّت  بطرف  مجلس  آهنگ کرده ، امام  جمعه  را هم جلو  خود انداخته ، می آید!

در این حین، من و مرحوم مشیرالدوله  و جمعی دیگر فوری در اتاقی جلسه کردیم، زیرا  ما از تهّیه و تدارک  دولت و وکلای  طرفدار دولت بی خبر بودیم. در این جلسه  قرار شد  اگر مردم  آمدند،  کدام  یک از ما  برود و به مردم  چه بگوید؛ و در همان حال  تصمیم گرفتیم که در جلسۀ  علنی از دولت  راجع  به دستگیری  زنان سئوالی بکنیم  و دولت را واداریم  که آنها  را مرخص  کند.

 در این حین  رئیس  الوزرا و عدّه ای  دیگر از وزرا وارد مجلس  شدند و در اتاق تنفّس قدری  با وکلا  صحبت کردند.

قبل از ورود  رئیس  الوزرا، بدون  اینکه  ما ملتفت شده باشیم، عدّه ای سرباز وارد مجلس  شده بودند؛  و در باغ  پشت مجلس  متفرّق  بودند . رئیس الوزرا  پس از آنکه  قدری  با  این و آن صحبت کرد،  امرداد  سربازها  بر پشت بامهای عمارات مجلس قسمت  شدند!

 این حرکت ، بی اندازه بعضی از وکلا  را عصبانی کرد! ولی اکثریت  بسیار این حرکت را پسندید، چه بیم آن داشت که   رجّاله نسبت به آنها  سوء قصدی کند! 

 گفتند که وقتی سردار سپه  با درشکه به طرف  مجلس  می آمده است،  از طرف  دسته های  رجّاله سوء ادبی  شده ،  در خصوص  تعرّض شهربانی  به بانوان  و نوامیس خود چیزهایی گفته بودند. نیز  خبر آمد که جمعی هم بسوی  سفارت دولت شوروی  که بعد از مجلس  یگانه  مأمن مردم شناخته می شد، شتافته اند. گروهی در سفارتخانه رفته و گفته اند ما شاه خودرا می خواهیم و باید فوری  شاه حرکت  و بیاید!

سردارسپه  با وزرا و معاون  خود در نزدیک در بهارستان ایستاد. طهماسبی بالای بام رفت ، واحدی از نظامیان در صحن بهارستان نماند، و فقط  جوانی کُرد  با لباس  کرُدی و موزری  برهنه در دست ،  به محافظت رئیس الوزرا، همراه ایشان بود. من به ایشان نزدیک  شدم،  ولی رنگم پریده و بی ا ندازه متأثّر بودم. غریو مردم  که از جلو سرچشمه رد شد، به مسجد سپهسالارنزدیک می شدند ، بگوش می رسید.

رئیس الوزرا مطئن و مثل  روز قبل  که در سعد آباد  دیده شد،  خاطر  جمع  می نمود؛ از آن تبسّمهای  مخفی  که بندرت و در مواردی  خاص اثرش  در چشم  و کنج لب  او دیده  می شد، بر لب  داشت.

 شیخ  احمدی  بود که  همیشه  با مرحوم  مدرّس  راه  می رفت. این شیخ  احمد  هم  با آن  قدّ بلند  در آن حال پیدا شده  پی در پی  به سردار سپه  اظهار خلوص می کرد.  قوام الدوله  و جم و دیگران که کیف های باد کرده زیر بغل  داشتند، یکی دوتا بنوبت دم در رفته ، به بیرون مجلس سر کشی  می کردند  و بر می گشتند. غریو خلق  نزدیک  و نزدیکتر می شد.

آمدند ، دم مسجد سپهسالار رسیدند! زنی که می گفتند از زنان چاله میدان است، و دیروز سر دستۀ  رجباله و مادر فساد بوده وبا قندشکن پاسبانی را مجروح کرده بوده و درگاهی او را نگرفته وحبس  نکرده بود، پیشاپیش  جماعت حرکت  می کرد.

 این ضعیفه  دوید و خود را به در مجلس رسانید؛ ولی  رجّاله که پیروان او بودند، هنوزدم مسجد بودند. بدیهی است این زن  را قراولان دم در مجلس  گرفته ،  در اتاق  گارد توقیف کردند .  او از آنجا  ناله و دادو فریاد می کرد و رئیس الوزرا می خندید و به او متلک می گفت! 

خروش شلیک تفنگ ، و نزدیک  رسیدن غریو جمعیّت بهم پیچید! یکباره غوغای بزرگی برپا شد. رجّاله حمله کردند ولی شلیک تفنگ آنها را عقب راند.  یک جوان هفده هیجده ساله خود را  بدم مجلس  انداخت، و با قوام الدوله و جم  گلاویز شد، آن دو با کیف های باد کرده از خود دفاع می کردند و سردار سپه به منازعۀ آنها  می خندید… دماغی  داشت !

پشت دست  آقای جم زخم برداشت. زخم  چندان  خطرناک  نبود، زیرا زخم  ناخن  پسره بود که بقدر  نصف  ناخن  خونین کرده بود!

 با زخنده کردند!  و پسره  هم توقیف شد.

بالاخره  گلولۀ داغ بر حرارت مردم  بی اسلحه که نان  و شاه  می خواستند  غلبه کرد و سرجمعیّت برگشت!

جماعتی مجروح و عدّه ای مقتول  شد ! از جمله کشتگان سیّدی بود که مردم نعش او را توانسته بودند بردارند،  و باقی را پاسبانان فوراً جمع  کردند . من که پس از این واقعه بیرون رفتم که نزدیک مدرّس  بروم، خون زیادی  را که  ده قدم مانده  به جلو خان مسجد برزمین ریخته بود، مشاهده کردم !

 مردم  نعش سیّد  را برگرفته ، روی تخته گذاشتند و از خیابان چراغ به میدان سپه بودند وگویا  می خواستند  به همان هیأت  به سفارت آمریکا  بروند، ولی  عدّه ای  پاسبان و نظامی درمیدان سپه  به آنها  حمله  کردند  و مردم  با سنگ و چوب  از خود دفاع می کردند.

 دراین حین ، مدخل خیابان علاء الدوله و لاله زار را پاسبانان و نظامیان مسدود کردند، جمعیّت  ناچار جنازه  را برداشته  ، بطرف  بازار رفتند و از آنجا  جنازه را به مسجد حاج سید عزیز الله نزد حاج آقا جمال  مجتهد بردند.  ایشان اجازۀ دفن جنازه را داد، به مردم  گفتند  با دولت  با نهایت آرامش  صحبت  کنید و متفرّق  شوید.

عصر همان روز عدّه ای  پاسبانان در بازار و خیابان ناصریه ریخته، در حالی که بازار تعطیل بود،  هرکس را از اهل بازار و کسبه می دیدند دستگیر و توقیف می کردند و آن روز متجاوز  از 500 نفر زندانی شدند.

 روز پنجشنبه که بنا بود قبل از ظهرجلسۀ رسمی تشکیل  شود،  بواسطۀ ورود مردم  به مجلس تشکیل  نگشت و موکول  به  روز یکشنبه 6  مهر ماه گردید.

 آن روز مجلس  دوساعت  و نیم قبل از ظهر به ریاست آقای تدیّن نایب رئیس تشکیل شد.

 

نطق مدرّس در جلسۀ علنی 

 

 

مدرّس ـ بنده قبل از وقوع این وضعیات ناگوارغیر منتظره تبدار بودم . مقارن شد با این وضعیات . حال من هم خیلی سخت تراست . این دو سه روزه که قدرت بر حرکت نداشتم حالا هم باعانت اعانت کنندگان خدمت آقایان رسیدم و خودم را مکلّف دیدم که یک عرایضی بکنم و از مقام ریاست تقاضا و خواهش بکنم دولت را احضار کنند و کشف حقیقت و هویّت این اوضاع کماهو حقه از برای من وسایر آقایانی که شاید بلد نباشند بشود. البتّه همچو نمود که اگر من نیایم این صحبت داشته نشود البتّه همۀ آقایان بعقیدۀ من به وظیفۀ خودشان رفتار میکردند ولی از باب اینکه از هم قطار های خودم عقب نمانده باشم آمدم . حالا هیئت دولت نیستند من هم ناخوشم ولی اظهاراتم را میکنم البتّه اظهارات من بگوش اقایان میرسد مقام ریاست هم آنها را احضار میکنند یا در همین مجلس یا در مجلس دیگر بیاناتی که آنها بفرمایند البتّه آنوقت من هم میشنوم آقایان هم میشنوند . یا قانع میشویم یا نمیشویم . من و همه ( گمانم این است همه یا اکثر) با اینکه نظر بد بدولت نداریم و او را در حفظ اصلاح مافات می بینم و امیدوارم تکمیل شود آن مقاصد از برای مملکت ولی ما تمام خدمت گزار مردمان این مملکت هستیم خاک بر سر وکیلی که یکیش خودم باشم که شکمش سیر باشد و یک مو کّلش را گرسنه و مضطرب ببیند و بقدر امکان تلاش خودش را نکتد .

( جمعی از نمایندگان ـ صحیح است ) البتّه پریروز ( روز اوّل که مسئله ارزاق بود ) یک مسئله بود مهم. جای تأسّف از برای همه بود و هست . البتّه تصدیق داریم که امسال آفات بوده است نقطۀ کم آبی بوده است. خصوص در اطراف طهران حوادث بوده است ولی دولت و مجلس تمام مکلّفند بذل جهد کنند از برای اینکه بقدر میسور راحتی مردم را از جهت معاش اقلّ فراهم کنند( البتّه معاش درجۀ اعلا مال دیگران است ) اوّل این عنوان شد بعد در خلل این مطالب یک چیزهایی اتّفاق افتاد. در مجلس ریختن اتّفاق افتاد. شکستن و زدن و بعضی نغمات دیگر اتّفاق افتاد.

بنده هم با حالت تب آمدم بیرون مجلس بواسطۀ اینکه مجلس قدری خلوت شود آنجا ایستادم وقدری دلداری دادم بمردم باآنها شریک شدم در این مصیبت که حق را بجانب آنها میدهم.اطمیناناتی هم بقدر خودم به مردم دادم بعد منتهی شد بگرفتنها. بستنها. حبسها. زنها. مردها. کوچکها. بزرگها. و منتهی شد بتوسلاتی که بعقیده من خیلی غیر مشروع است. البتّه موکّلین حق دارند هر مطلبی دارند خدمت آقایان وکلا ومجلس شورای ملّی که خدمتگذارآنها است اظهار بدارند و آنها هم بذل جهد باید بکنند در انجام آن و هم چنین دولت که سر کار است ولی منتهی شدن ببعضی تشبّثات هیچ داخل هیچ کاری نبود . یا اینکه توهین ببعضی مردمان محترم داخل نبود و حقایق این مطلب ومطالب وهویّت آنها کاملاً به شخص من که مکشوف نیست . اگر بر شخص من معلوم بود با این کسالت که شرعاًو عقلاً ملزم نبودم نمی آمدم اینجا. و به شخص من یک حرفی پیغام دادن قانع نمی شوم .باید بیان حقایق و هویّت مطالب در این مقام مقدّس بشود که یک مقام رسمی است که حقیقت مورد اثبات و نفی بشود. الان که دولت حاضر نیست که این اظهارات مرا جواب بدهد و کشف حقایق بشود و بببنیم مردمانی که حبسند منشأش نان خواستن است ؟ مردمانی که حبسند منشأش عملیات دیگر است . علاوه بر این منشأش توسّلات غیر مشروع است؟ 

علاوه بر این فکر شب و روزی را خرج ارزاق کرده اند؟ نصایح بنده را که در عرض ده روز صد فرسخ راه اطراف طهران رفتیم و تحقیق از وضعیات کردم و بآنها گفتم ترتیب اثر برش دادند یا ندادند؟ امروز که روز سختی نیست اگر بنا شد سخت بر مردم باشد پس فردا که یک سرما و یک بارندگی میشود آنوقت چه میشود؟ اگر یک طفلی از گرسنگی بمیرد از باب نبودن نان…. یک دفعه از باب نداشتن پول است که المفلسون فی خطر عظیم . یک دفعه از باب نبودن نانست. من عقیده ام این است که حضرت می فرماید: بدترین درد است که شخص بخوابد سیر و اطرافش باشند که از درد گرسنگی بنالند. وای برما اگر همچو اتّفاقی بیفتد. (جمعی از نمایندگان صحیح است) حالا از مقام ریاست معذرت میخواهم که خیلی با کمال بی ادبی ایستادم و هم صحبت داشتم. البتّه این عرایض که من کردم خیلی مختصر است ولی اصل مطلب این است که خبر کنند دولت بیایند حقیقت مطلب کشف شود از آن یک طفلی که قدم برداشته است و او را گرفته اند یا اینکه آمده است این شیشه را شکسته است مسبب این کار را معیّن کنند چه اشخاصی بودند حقیقت را بفرمایند و اینکه بر من تنها خبر بدهند که حسن یا حسین یا فلان من قانع نمی شوم .باید همین طورکه من دراین مقام رسمی با دولتی که نظرمخالفت با او ندارم واو را در حفظ اصلاح مافات می دانم آمدم اینجا ودردم را اظهار کردم آنهم بیاید علاج داد همه راباید اینجا بفرمایند وهمه را قانع کنند.( جمعی از نمایندگان صحیح است). روزنامۀ  ایران، شمارۀ 1915 و شفق سرخ

 

پاسخ  آقای تیمور تاش  وزیر فوائد  عامّه

 

پس از بیانات  آقای مدرّس، بعضی نمایندگان مذاکراتی  نمودند.  در این موقع بعضی  از آقایان  وزراء منجمله تیمور تاش، وزیر فوائد  عامّه ، با چند نفر معاونین خودشان در جلسه حضور  پیدا کردند.

 

آقای وزیر ـ فوائد عامّه از طرف هیئت دولت حاضر شده اند که راجع به ‏بیانات اقای مدرّس توضیحاتی بدهند اگر مجلس موافقت میکند بفرمایند. ‏

جمعی از نمایندگان ـ چه ضرر دارد وزیر فوائد عامّه ـ چون شنیده شد که امروز صبح آقای مدرّس ‏اظهاراتی فرموده اند و توضیحاتی از دولت راجع به عملیات دو سه روزه اخیر خواسته اند . ‏

اگر چه در آن موقع که ایشان اظهاراتی میفرمودند ما نبودیم ولی پس از اطّلاع لازم شد بعرض ‏اقایان نمایندگان برسانم البتّه محتاج به عرض بنده نیست و همۀ آقایان مسبوقند که امسال بواسطۀ ‏آفت زده گی محصول پاره ای از ولایات و مخصوصاً اطراف طهرا ن مردم قدری از حیث آذوقه در ‏عسرت هستند و بالنتیجه از وقتی که این مسئله محرز و مسلم شده است .‏

دولت تمام وسابل خود را صرف تهیۀ آذوقه و تأمین نان اهالی تهران نموده است . و ‏دستورالعملهای مؤکّدی داده است چه از حیث حمل جنس دولتی از محلهایی که جنس موجود است ‏و چه از حیث خرید جنس در ولایات مختلفه و از این حیث نگرانی موجود نیست و امیدواری کامل ‏میرود که تا آخرسال نان اهالی تهران تامین شده باشد . از طرف دیگر آقایان محترم میدانند که در ‏مملکت ما وسائل نقلیه هنوز کاملاً موجود نیست و البتّه یکی از مسائلی که ممکن است یک اختلال ‏و توحّشی در اذهان حاصل کند مرتّب نبودن وسایل نقلیه است . ‏

اگر فرض کنیم چند قطار شتری که باید گندم از زنجان یا همدان بار کند و یک روز دیرتر از آن ‏موعدی که مقرّراست برسد ممکن است برای همان یکروز تولید یک اضطراب و نگرانی بشود ‏واتّفاقاً همین ترتیب هم پیش آمده بود و روز چهار شنبۀ گذشته نسبت به آن جنسی که به خبّاز داده ‏میشد بیست یا سی خروار کمتر داده شد و بالنتیجه یک مقدار کمی تفاوت در نان آنروز اهالی ‏تهران حاصل شده بود با وجود این که الحمد الله فصل خوب است یعنی یک کمکهایی از نقطه نظر ‏ارزاق عمومی موجود است که اگر بیست سی خروار نان کم باشد به وسائل دیگر میتوان جبران ‏کرد . ‏

ولی به تصوّر این که شاید نظر به مشوب بودن اذهان از اینکه امسال محصول بد است و بواسطۀ ‏این سی خرواری که کمتر به خبّاز داده شده حقیقت عدّه ای از اهالی تهران مضطرب و نگران شده ‏اند و خواسته اند اظهارات خودشان را از مجرای مجلس شورای ملّی به اطّلاع دولت برسانند با ‏وجود اینکه در تهرا ن حکومت نظامی برقرار است و با وجود اینکه ممکن بود همانروز اوّل از ‏اجتماعات جلوگیری شود ولی نظر به اینکه دولت قصد خاصّی ندارد و تمام توجّه دولت معطوف به ‏حفظ آسایش عامّه است از این جهت آنروز از اعمال وظایف نظامی حکومت نظامی مسامحه کرد به ‏این اطمینان که مردم آزادتر بتوانند دردهای خود و گرفتاری و اضطراب خودشان را به سمع ‏مصادر امور و بعرض مجلس شورای ملّی برسانند به این جهت فقط اکتفا به نظارت درحفظ ‏انتظامات ضروری شد . ‏

عدّه ای وارد مجلس شدند پس از ورود به مجلس شروع کردند به شکستن در وپنجره و شیشه . حتّی ‏درجۀ خسارت و بی ادبی را بجایی رساندند کهذبه پاره ای از آقایان نمایندگان محترم جسارت نمودند و ‏ضمناً وارد در بعضی مطالب شدند که هیچ مربوط به نان و ارزاق عمومی نبود از قبیل اینکه ما ‏شاه میخواهیم . ما شاه نمیخواهیم . عناوینی کردند که بالاخره تولید سوءظن کرده که آیا حقیقت از ‏نقطه نظر تامین نان است یا اینکه خیر یک عدّه که همیشه ماجراجو هستند و همیشه میخواهند آب ‏را گل آلود کنند این بار احساسات و اضطراب مردم را مورد استفادۀ خودشان قراد داده اند و یک ‏عدّه را تحریک کرده اند .‏

برای اینکه امنیت عمومی را متزلزل کنند و بالاخره انتظامات مرکز را از بین ببرند با وجود اینکه ‏این سوء ظن در مراکز دولتی پیدا شد و اطّلاعاتی هم رسید که تأیید میکرد چون ابتدا لازم بود تمام ‏توجّهات دولت معطوف به تأمین امر ارزاق شود همانروز اقدامات خیلی جدّی از طرف دولت بعمل ‏آمد و مخصوصاً درین اقدامات شخص رئیس محترم دولت بیشتر از همه ابراز جدّیت کردند و اوامر ‏مؤکّد صادر شد. ‏

نقلیۀ قشون به اختیار ادارۀ ارزاق گذاشته شد و به ولایا ت تلگرافات شد و همان روز اطمینان ‏حاصل شد که ارزاق تهران تأمین شده است و همین اطّلاع به وسیلۀ سردسته ها و بوسیلۀ کسانی ‏که با اجتماع کنندگان ارتباطی داشتند به آنها گفته شد و به آنها اطمینان داده شد که بیخود ‏اضطراب نکنند و نگران نباشند زیرا نان اهالی تهران تأمین شده است حتّی خود آقای مدرّس که این ‏بیانات را فرمودند برای اطمینان اهالی مجبور شدند نوشته بدهند درتأمین ارزاق طهران وبالنتیجه ‏یک قضیّه بود وپیش آمد ولی با وجود این تصوّر میرفت که وقتی فردا مردم دیدند دکاکین خبّازی ‏پرازنان است و بیشتر از روزهای معمول نان در طهران وجود دارد وبهتر از روزهای دیگر هم ‏هست دیگر بکلّی موضوع از بین میرود و البتّه اکثریت اهالی طهران که مردمان صلح و امنیت ‏طلبی هستند و از هر نوع از این عملیات بیزارند میروند پی کسب کار خودشان . بالاخره صبح ‏پنجشنبه با وجود اینکه علاوه بر دستور العملهائی که شب داده شده بود مأمورین خاصّی هم از ‏طرف ادارۀ ارزاق وحکومت نظامی مأمور شدند که مراقبت کنند در امر نان وبه این مناسبت صبح ‏پنجشنبه بهترین وضعیت نان در شهر بود بقسمی که تمام دکانهای خبّازی مملو بود از بهترین نان ‏و برای اینکه کمی نان و گرسنگی روز قبل جبران شده باشد یک مقداری هم زیادتراز آنچه مقرّر ‏بود پخت شد .‏

با وجود اینکه دیده شد که یک عدّه از دکاکین باز نشده واجتماعات متفرّق نشده وبالاتر اطلاعات ‏قطعی هم به دولت رسید که بدون مراجعه به مجلس یا به دولت درصدد تشبث بپاره ای مقامات غیر ‏مشروع شدند. دو دسته شدند یک قسمت خواستندبپاره ای جاها بروند که برای هر ایرانی غیر سزاوار ‏است ویک عدّه هم بطور مهاجمه خواستند بیایندرو به مجلس.‏

آقا سید یعقوب ـ عملیات روز قبل را بفرمایند.‏

وزیر فوائد عامّه عرض کردم از قبیل شکستن درب پنجره مجلس ومزاحمت به آقایان. همه اینها را ‏عرض کردم. البتّه در آن موقع دولت نمیتوانست همان رویّه که روز قبل داشت یعنی اغماض ‏ومسامحه در جلو گیری بنماید.‏

اینجا بود که اوّلین وظیفۀ دولت که عهده دار امنیت عمومی وعهده دار آسایش اهالی طهرانست. ‏این بود که به هر قیمتی که شده وبه هر قدرتی که شده ایادی فساد را قطع کند وحتّی سعی نماید ‏که مراکز فساد را کشف کند زیراکه نه آقایان نمایندگان محترم و نه دولت نمیتوانند ونبایدامنیت ‏عمومی را ملعبه تصوّر کنندو بر عکس هر کس منبع فساد باشد و هر طوری ایادی فساد باید کشف ‏شود و قطع شود باین جهت بود که ابتدا یک اقداماتی به عمل آمد و جلوگیری شد از دسته جاتی که ‏میخواستند بپاره ای جاها بروند و جلوگیری هم شد از آنهایی که میخواستند به مجلس حمله کنند و ‏بالاتر . ‏

نظر باینکه آن سوء ظن روز چهارشنبه مبدّل به یقین شد که دست های فسادی در کار است و ‏میخواهند شورش کنند دولت مجبور شد برای کشف حقیقت امر یک عدّه را هم توقیف کند البتّه در ‏یک همچو مواقعی در میان این عدّه ابتدا نمی شود زیاد تحقیقات مقدّماتی کرد و مقصّر حقیقی را ‏تشخیص داد و بعد توقیف کرد . یک عدّه یعنی ابتدا آنهایی که مورد سوء ظن واقع شوند بایستی ‏دعوتشان کرد بعد از آنکه بیگناهی آنها هم ثابت شد البتّه مرخص می شوند و اگر برعکس مسلّم ‏شد که آنها مقصّر هستند و در ایجاد این فساد ذینفع بوده اند من یقین دارم که تمام نمایندگان ‏محترم تصدیق خواهند کرد که باید نسبت به آنها شدیدترین مجازاتها اعمال شود این بوده است ‏قضیّه تا بحال و اطّلاعاتی که ماداشتیم و لازم بود که خیلی ساده و واضح بعرض نمایندگان محترم ‏برسد و در این موقع در خاتمه میخواهم عرض کنم که ابداً از نقطه نظر آذوقه اهالی تهران نگرانی ‏نیست و تمام اقداماتی که برای تأمین آذوقه و ارزاق عمومی لازم بوده است بعمل آمده است و ‏روز بروز بهبودی اوضاع مشاهده خواهد شد .‏ ضمناً دولت هم به هیچکس اجازه نمی دهد زندگی  مردم را بازیچه قرار بدهد. هر کس  بخواهد  برخلاف  امنیت و انتظامات عمومی عمل کند شدیداً مجازات  خواهد شد.( نمایندگان : صحیح  است)

 از شفق سرخ و ایران

عجبست در اخبار جراید  پایتخت که از واقعۀ بدین مهمّی که در مجلس نیز در اطراف آن این همه صحبت  شد، بیش ازدو سطر در خصوص مختصر اجتماعی در مسجد یاد نگردید. دولت  که در ایالات مشغول  تدارک زمینۀ بزرگی برضدّ قاجاریه بود،  نمی خواست مردم ایالات از احساسات مردم  تهران مطّلع گردند.

 

شاه نیامد!

 

 بعد از وقایع مهر ماه ، به شاه خبر رسید که دولت همۀ درباریان را دستگیر  کرد، و ولیعهد نیز خطر را حس  کرده است و از این رو دیگر باب مخابرات مرموز بین شاه  و ولیعهد  هم بسته شد!

 بدیهی  است مراد  اصلی  بازیگران مرکز وصول همین اخبار بود به شاه، و رسید وکارخود  را کرد.

کشتی حاضر شد و نوزده تن از بستگان شاه ومادرش در کشتی نشستند و بسوی بیروت حرکت کردند. ولی  شاه با نوکرهای مخصوصش در پاریس ماندند.

 

 در واقعۀ بلوای  نان رویتر چنین خبر داد:

تهران 28 سپتامبر – درجواب سئوالی که درمجلس راجع  به وقایع اخیر شد،  وزیر فواید عامّه چنین  اظهار داشت:  هر چند  دولت تهیّۀ آذوقه بطوری که سلب وحشت عامه  را بنماید ، کرده است ، مع هذا  معلوم شد  که اغتشاشات اخیربه بهانه وعنوان قلّت نان و جهات دیگری درپرده بوده است. بنابراین دولت تصمیم گرفته است تحقیقاتی درآن علل و جهات بعمل آورده، برای جلوگیری از وقوع اغتشاشات  محرّکین را تنبیه وسیاست نماید.

 

 بیسم مسکو، اوّل  اکتبر

 

تهران – 23 سپتامبر جمعیت معظمی  که اکثریت آنها  را زنها  و اطفال نورس  تشکیل  می دادند، به بهانۀ اینکه درشهر نان نیست ، از  مسجد شاه بیرون آمده، به مجلس هجوم آورده، در آنجا به یک سلسله عملیات  نا شایسته  مبادرت کردند.  ولی بواسطۀ  اقداماتی  که بفوریت از طرف  حکومت  به عمل آمد ، جمعیّت متفرّق شد.  روزدیگر جمعیّت دوباره  در مقابل  مجلس  اجتماع نمود  ولی بواسطۀ  اقدامات  مؤثّر  حکومت  که بر طبق  تصمیم وکلایی که در مجلس  بودند(؟)  بعمل آمد،  جمعیّت مجدّداً متفرّق  گردید.

 در همان وقت جمعیّتی  بالغ  بر صد  نفر  درب  پارک شهری  نمایندگی  مختار اتّحاد شوروی  را شکسته و داخل  آنجا شدند. متهاجمین اظهار  داشتند  که مقصود  آنها از نمایش و اختیارتحصّن ، ورود  فوری شاه و اتّخاذ  یک سلسله  اقدامات  دیگری است  که کلّیتاً نمایندگی  مختار ممکن  نمی دانست که حتّی الامکان داخل مطالعۀ آنها بشود.  نمایندگی  مختار به نمایش دهندگان اظهار داشت که  نمایندگی مختارممکن نمی داند به هیچوجه حمایتی ازآنها بکند. علاوه بر آن، به تحصّن در سفارتخانه  های خارجه با نظر منفی می نگرد، زیرا این تحصّنها وسیلۀ جلب مداخلۀ اجانب به امورداخلی است  که باید جدّاً مطرود ملّت واقع بشود. درنتیجۀ اقداماتی که از طرف نمایندگی مختاربعمل آمد و اشخاص  ترقّی خواه اجتماعی  و رجال دولت ایران با آنها  موافقت  نمودند، 27 سپتامبر بست خاتمه یافت.  نمایندگی مختار با دولت  ایران داخل  مذاکرات  شد که مقصّرین  اقدامات  تحریک آمیز فوق الذکر که عناصرمخالف اتّحاد شوروی می خواهند برای پیشرفت مقاصد خود از آنان استفاده کنند، معلوم شود. (3 )  

 

‏ یحیی دولت آبادی  نظر رضا خان را  در بارۀ مراجعت  احمد شاه به ایران اینگونه  روایت می کند:   

در این احوال سلطان احمد شاه روز حرکت خود را از پاریس معیّن بولیعهد با تلگراف خبر می دهد بی آنکه در این باره هیچگونه جواب وسؤال با سردارسپه شده باشد] یحیی دولت آبادی ازارتباط  تلگرافات بین احمد شاه و رضاخان مثل اینکه اطّلاع نداشته است[  نگارنده  ازسردار سپه  می پرسد  آیا شاه می آید ؟ جواب می دهد مطمئن باشید نخواهد آمد روزی چند می گذرد در مجلس شورای ملّی اقامۀ روضه خوانی است که جای نگارش این کار بی تناسب درمجلس وعلّتهای آن اینجا نیست ولیعهد به آن مجلس  می آید در موقع خارج شدن چشمش بنگارنده افتاده تقاضا می کند  از او ملاقات کنم. با تعیین وقت و بدیهی است همان روز سردارسپه خبردارمی شود امّا نگارنده چنانکه به هیچ کدام طمعی ندارم از هیچکدام هم ملاحظه ای ندارم روز وعده بدیدن ولیعهد میروم و این آخرین ملاقات من است با او در ایران این ملاقات درحوضخانه زیر طالار برلیان باغ گلستان می شود و بطور خصوصی ولیعهد  می گوید شاه وارد میشود تلگراف شاهانه بمن نموده روز ورود خود را معیّن کرده است و ازجنوب خواهد آمد می گویم اگر پای او را به خاک بوشهر ببینم باور نخواهم  کرد که وارد  شود ولیعهد بی آنکه علّت  این بدبینی را بپرسد از من سؤال مشورت آمیز می نماید که در این گیرو دار تکلیف او چه خواهد بود می گویم اگر شاه آمد بمحض ورود او مرخصی گرفته  برای تکمیل تحصیلات خویش به اروپا سفر نمائید و اگر نیامد آنطور که عقیدۀ  من است هر چه زودتر و بهر وسائل که ممکن است با سردار سپه  بسازید و هر رضای او ست همانطور بنمائید گرچه هیچ دخالت در کارها نکنید و گرنه برای شما  خطرناک است ولیعهد اظهار نا امیدی می کند که بشود با سردارسپه  کنار آمد و از نگارنده  تقاضا  می کند سردار سپه را ملاقات کرده پیغام  ذیل را به او برسانم. « میان من و شما دویست قدم  فاصله است بیست قدم آنرا  شما بردارید  و یک صد و هشتاد قدم  را من بر می دارم  تا بیکدیگر برسیم.

فردای این روز سردار سپه را ملاقات کرده پیغام ولیعهد را به او می رسانم می گوید جواب بدهید که مستقیماً  به شما جواب خواهم داد نگارنده  این جواب را به ولیعهد می نویسد.

و امّا سلطان احمد شاه در پاریس مانند کسی که از هر چه در تهران می گذرد بکلّی بیخبر بوده باشد خود وخانواده و کسانش کشتی گرفته در شرف حرکت هستند که ازطرف انگلیسیان به او اظهار می شود رفتن شما به ایران خطرناک است.

بدیهی است سردارسپه به انگلیسیان گفته است اگر سلطان احمد شاه به ایران بیاید از ورود او جلوگیری  خواهد شد آنها هم نمی خواهند دراین وقت آنهم درجنوب و دراطراف زمینهای نفت خیز آتشباری  بشود  از طرف دیگر نگاهداری سردار سپه را لازم می دانند برای منافع  مادّی و معنوی  که در ایران  دارند  بعلاوه وعده هائی هم به او داده اند که نمی توانند وفا نکنند این است که لازم دیده اند  به شاه تذکّر بدهند  به ایران حرکت ننماید و از روی سیاست به او بگویند با تخت و تاج خود نباید بازی بکند در صورتیکه او از پیش بازی کرده و باخته است و در حقیقت  پدرش تخت و تاج را از دست  داده  در آنوقت که به زرگندۀ تهران زیر بیرق روس و انگلیس از ترس جانش پناهنده شد چقدر شباهت دارد  فسخ  عزیمت کردن سلطان احمد شاه از پاریس از آمدن به ایران با فسخ عزیمت نمودن ولیعهد از مسافرت  به آذربایجان از تهران اوّلی به سعی غیر مستقیم سردار سپه و دوّمی به سعی  مستقیم  او در صورتیکه  سلطان  احمد شاه  بایستی  قیاس کار خود  را از کار  ولیعهد  گرفته باشد.

بهرحال شاه پول کشتی  را برای خود و تمام همراهانش پرداخته است و پس  گرفتن آن ممکن نیست  و صرفنظر کردنش با خسّت اوباز غیر ممکن این است که ملکۀ سابق مادرخود و قسمت عمده از همراهان را با همان کشتی به طرف بصره و بغداد روانه می کند و خود با یکی دو سه نفر از خلوتیان  در پاریس می ماند به انتظار پیش آمدها بی آنکه شنیده شده باشد تشبثهائی برای جبران این توهین و یا نگاهداری  تخت و تاج  خود کرده باشد مگر آنکه گفته شود این آخرین تیر نا امیدی  بوده است که بدل و دماغ  رسیده و دیگر کار خود را گذشته دانسته  باشد وسعی و کوشش را بی نتیجه.

خبر نیامدن شاه در ایران منتشر شد و میان مردم بی علاقه به پادشاه بی علاقه به مملکت تأثیر بدی  نکرد مگر در وجود کسانی که برای صلاح شخصی خود انتظار آمدن او را داشتند و البتّه در وجود ولیعهد بسیار بد اثر می کند زیرا که این خبر به آخر رسیدن سلطنت آنها را می رساند علاوه  بر سختی  و بی تکلیفی که برای خود اوهست وافسردگی او افزوده می شود وقتیکه می فهمد ملکه جهان مادرش به ایران وارد نشده بلکه از بصره به بغداد رفته است و در کربلا و نجف توقّف خواهد کرد. ( 4)  

 

 

 

توضیحات و مآخذ:‏

 

1 – عبدالحسین نوائی  « گزارش های محرمانۀ لورن  به چمبرلین  »- تاریخ معاصر ایران( کتاب نهم)  – ‏مؤسّسه پژوهش و مطالعات فرهنگی – 1374- صص  278 – 257 ‏

‏2-  حسین مکّی ‏ « تاریخ بیست ساله ایران »- جلد سوّم ، نشر ناشر– ‏چاپ سوّم – 1363 –  ‏صص 383 – 268 ) ‏

3 – – محمّد تقی ملک الشعرا بهار «تاریخ مختصر احزاب سیاسی» جلد دوّم  – ‏ناشر: امیر کبیر-1363   صص 277 – 261  و  نگاه کنید به گزارش دورۀ پنجم مجلس شورای ملی – جلسه دویست صورت مشروح مجلس یکشنبه مهرماه ۱۳۰۴ ‏ 

‏ 4  –  یحیی دولت  آبادی « حیات یحیی» – جلد چهارم – انتشارات عطّار – 1361  ‏ صص 370 ‏‏– 368  ‏

 

جلسه دویست صورت مشروح مجلس شورای ملی  یکشنبه مهرماه ۱۳۰۴ ‏ در رابطه  با بلوای  نان به عنوان سند: 

 

جلسه دویست صورت مشروح مجلس یکشنبه مهرماه ۱۳۰۴ مطابق هشتم ربیع الاول ۱۳۴۴ مجلس دو ساعت و نیم قبل از ظهر بریاست اقای تدین نایب رئیس تشکیل گردید صورت مجلس سه شنبه سی و یکم شهریور را آقای آقا میرزا شهاب قرائت نمودند.

نایب رئیس ـ آقای مدرس (اجازه) 

مدرس ـ بعد از تصویب صورت مجلس عرض دارم.

نایب رئیس ـ آقای اتحاد (اجازه)

اتحاد ـ قبل از دستور عرض دارم 

نایب رئیس ـ آقای شوشتری (اجازه) 

شوشتری ـ قبل از دستور عرض دارم.

نایب رئیس ـ آقای شریعت زاده (اجازه)

شریعت زاده ـ قبل از دستور عرض دارم

نایب رئیس ـ نسبت بصورت مجلس اعتراضی نیست؟ ( گفته شد : خیر) 

نایب رئیس ـ صورت مجلس تصویب شد.

 

نطق سید حسن مدرس 

 

آقا مدرس (اجازه) 

مدرس ـ بنده قبل از وقوع این وضعیات ناگوار غیر منتظره تبدار بودم . مقارن شد با این وضعیات. حال من هم خیلی سخت تر است . این دو سه روزه که قدرت بر حرکت نداشتم حالا هم با عانت اعانت کنندگان خدمت آقایان رسیدم و خودم را مکلف دیدم که یک عرایضی بکنم و از مقام ریاست تقاضا و خواهش بکنم دولت را احضار کنند و کشف حقیقت و هویت این اوضاع گماهو حقه از برای من وسایر آقایانی که شاید بلد نباشند بشود. البته همچو نمود که اگر من نیایم این صحبت داشته نشود البته همه آقایان بعقیده من به وظیفه خودشان رفتار میکردند ولی از باب اینکه از هم قطار های خودم عقب نمانده باشم آمدم . حالا هیئت دولت نیستند من هم ناخوشم ولی اظهاراتم را میکنم البته اظهارات من بگوش اقایان میرسد مقام ریاست هم آنها را احضار میکنند یا در همین مجلس یا در مجلس دیگر بیاناتی که آنها بفرمایند البته آنوقت من هم میشنوم آقایان هم میشنوند . یا قانع میشویم یا نمیشویم . من و همه ( گمانم این است همه یا اکثر) با اینکه نظر بد بدولت نداریم و او را در حفظ اصلاح مافات می بینم و امیدوارم تکمیل شود آن مقاصد از برای مملکت ولی ما تمام خدمت گزار مردمان این مملکت هستیم خاک بر سر وکیلی که یکیش خودم باشم که شکمش سیر باشد و یک مو کلش را گرسنه و مضطرب ببیند و بقدر امکان تلاش خودش را نکتد .

( جمعی از نمایندگان ـ صحیح است ) البته پریروز ( روز اول که مسئله ارزاق بود ) یک مسئله بود مهم. جای تأسف از برای همه بود و هست . البته تصدیق داریم که امسال آفات بوده است نقطه کم آبی بوده است. خصوص در اطراف طهران حوادث بوده است ولی دولت و مجلس تمام مکلفند بذل جهد کنند از برای اینکه بقدر میسور راحتی مردم را از جهت معاش اقل فراهم کنند( البته معاش درجه اعلا مال دیگران است ) اول این عنوان شد بعد در خلل این مطالب یک چیزهایی اتفاق افتاد. در مجلس ریختن اتفاق افتاد. شکستن و زدن و بعضی نغمات دیگر اتفاق افتاد.

بنده هم با حالت تب آمدم بیرون مجلس بواسطه اینکه مجلس قدری خلوت شود آنجا ایستادم وقدری دلداری دادم بمردم باآنها شریک شدم در این مصیبت که حق را بجانب آنها میدهم.اطمیناناتی هم بقدر خودم به مردم دادم بعد منتهی شد بگرفتنها. بستنها. حبسها. زنها. مردها. کوچکها. بزرگها. و منتهی شد بتوسلاتی که بعقیده من خیلی غیر مشروع است. البته موکلین حق دارند هر مطلبی دارند خدمت آقایان وکلا ومجلس شورای ملی که خدمتگذارآنها است اظهار بدارند و آنها هم بذل جهد باید بکنند در انجام آن و هم چنین دولت که سر کار است ولی منتهی شدن ببعضی تشبشات هیچ داخل هیچ کاری نبود . یا اینکه توهین ببعضی مردمان محترم داخل نبود و حقایق این مطلب ومطالب وهویت انها کاملا به شخص من که مکشوف نیست . اگر بر شخص من معلوم بود با این کسالت که شرعاًو عقلاً ملزم نبودم نمی آمدم اینجا. و به شخص من یک حرفی پیغام دادن قانع نمی شوم .باید بیان حقایق و هویت مطالب در این مقام مقدس بشود که یک مقام رسمی است که حقیقت مورد اثبات و نفی بشود. الان که دولت حاضر نیست که این اظهارات مرا جواب بدهد و کشف حقایق بشود و بببنیم مردمانی که حبسند منشأش نان خواستن است ؟ مردمانی که حبسند منشأش عملیات دیگر است . علاوه بر این منشأش توسلات غیر مشروع است؟ 

علاوه بر این فکر شب و روزی را خرج ارزاق کرده اند؟ نصایح بنده را که در عرض ده روز صد فرسخ راه اطراف طهران رفتیم و تحقیق از وضعیات کردم و بآنها گفتم ترتیب اثر برش دادند یا ندادند؟ امروز که روز سختی نیست اگر بنا شد سخت بر مردم باشد پس فردا که یک سرما و یک بارندگی میشود آنوقت چه میشود؟ اگر یک طفلی از گرسنگی بمیرد از باب نبودن نان…. یک دفعه از باب نداشتن پول است که المفلسون فی خطر عظیم . یک دفعه از باب نبودن نانست. من عقیده ام این است که حضرت می فرماید: بدترین درد است که شخص بخوابد سیر و اطرافش باشند که از درد گرسنگی بنالند. وای برما اگر همچو اتفاقی بیفتد. (جمعی از نمایندگان صحیح است) حالا از مقام ریاست معذرت میخواهم که خیلی با کمال بی ادبی ایستادم و هم صحبت داشتم. البته این عرایض که من کردم خیلی مختصر است ولی اصل مطلب این است که خبر کنند دولت بیایند حقیقت مطلب کشف شود از آن یک طفلی که قدم برداشته است و او را گرفته اند یا اینکه آمده است این شیشه را شکسته است مسبب این کار را معین کنند چه اشخاصی بودند حقیقت را بفرمایند و اینکه بر من تنها خبر بدهند که حسن یا حسین یا فلان من قانع نمی شوم .باید همین طورکه من دراین مقام رسمی با دولتی که نظرمخالفت با او ندارم واو را در حفظ اصلاح مافات می دانم آدم اینجا ودردم را اظهار کردم آنهم بیاید علاج داد همه راباید اینجا بفرمایند وهمه را قانع کنند.حمعی از نمایندگان صحیح است.

نایب رئیس آقای اتحاد(اجازه)

اتحاد عرابضی که بنده حضور مبارک آقایان باشد محترم میخواهم عرض کنم مجبورم قبل از دستور عرض کنم. اگر بخاطر مبارک اقایان باشد در سال گذشته در موقعی که بودجه وزارت داخله مطرح بود بنده بعنوان مخالفت با بودجه وزارت داخله راجع بوضعیات دیلمان و سیاهکل که یکی از حوزه های انتخابیه لاهیجان است عرایض کردم و آنروز عرض کردم که دو نفر از اشقیا و قطاع الطریق و دزدها را بعنوان رئیس امنیه آنجا گماشته اند و اینها با مال و نفوس و اعراض مردم بازی میکنند. باین هم اکتفا نکردم در همان تاریخ آقای رئیس امنیه را که آقای سردار رفعت باشد ملاقات کردم و با ایشان مذاکره کردم و بالاخره بامروز و فردا گذشت تا این واقعه که به عرض آقایان میرسانم اتفاق افتاده است.

در چند روز قبل که تقریباً یک هفته یا کتر باشد برحسب اشاره دولت اهالی محل یک نفر را کشته اند و برادر آن شخص که یکی از این قطاع الطریق باشد تمام سیاهکل که یک قصبه ایست و شش هزار نفر نفوس دارد و تقریباً هفت هشت دو نفر (آنچه تا بحال خبر رسیده) کشته اند و تمام مردم متواری و بی خانمان شده اند و من هیچ وسیله ندارم جز اینکه بعرض آقایان برسانم که امروزه ده هزار نفرایرانی بواسطه غفلت یا تغافل در زیر آسمان متواری هستند. دیروز شنیدم که تلگرافاتی از آنحدود دائر باین مسئله رسیده است و تلگرافخانه گفتند چون این مسئله سیاسی است بصاحبان تلگراف نرسانیده اند. تا اینکه مکاتبت رسید از یکی از وزارء هم پرسیدم اطلاع نداشت گفتند تحقیق میکنیم. بهر صورت اینها ایرانی هستند. اینها ودیعه الهی هستند. اینها امانت هستند. این شخص که این عریضه را نوشته است یکی از مجتهدین آنجا است که تمام دارائی و زندگانی او را سوزانیده اند سر برهنه و پا برهنه بلاهیجان آمده. از این جهت از مقام محترم مجلس مقدس تمنی دارم که بدولت اخطار شود.

اولا هر چه زودتر بقیه نفوس که فعلا درآن حدود زنده هستند بوسائلی که در دست دارد محافظت کند و بعد یک کمیسیونی تشکیل بدهند که شاید یک اعانه باین بدبختها برسد. بعضی از نمایندگان ـ دستور 

نایب رئیس ـ خبریست از کمیسیون عرایض و مرخصی راجع بتمدید مرخصی آقای آقا شیخ عبدالرحمن کمیسیون هم تصویب کرده است. ( بشرح ذیل قرائت شد)

آقای آقا شیخ عبدالرحمن نماینده محترم بواسطه کسالت مزاج و عدم وسائل حرکت تقاضای پانزده روز تمدید مرخصی از تاریخ اول شهریور نموده اند. کمیسیون عذر ایشان ا موجه دانسته و تصویب می نماید که از تاریخ اول شهریور لغایت پانزده روز غائب مجاز باشند. نایب رئیس ـ نسبت باین خبر مخالفی نیست/ (اظهاری نشد)

نایب رئیس ـ آقایانی که مدت پانزده روز مرخصی آقای آقا شیخ عبدالرحمن را تصویب می کنند قیام فرمایند. ( اکثر قیام نمودند) 

نایب رئیس ـ تصویب شد .

آقای حائریزاده. (اجازه)

حائریزاده ـ بنده در دستور عرض دارم . اگر چه قانون ممیزی قانونی است که نباید بگذاریم معطل شود ولی فرمان انتخابات تقریباً معطل یک اصلاحی است که در قانون انتخابات باید بشود و نشده و راپورتش تقدیم مقام ریاست شده یکی دو فقره از مواد است که باید حذف شود که منافات با مواد جدیده دارد و یک کلمه هم در مواد است که باید تبدیل شود. خوبست در اول جلسه جزء دستور قرار داده شود که تکلیف وزارت داخله معلوم شود. نایب رئیس ـ نسبت باین پیشنهاد مخالفی نیست؟

اتحاد ـ بنده مخالفم.

نایب رئیس ـ بفرمائید.

اتحاد ـ بطوری که دیروز ببعضی از اقایان عرض کردم مخالفت بنده با اصل موضوع نیست البته یک قانونی که وضع می شود موادی که منافات با آن قانون دارد باید لغو شود و فعلا هم بنده مخالف نیستم برای اینکه دو قانون مخالف را دولت نمی تواند اجراء کند ولی کیفیت این پیشنهاد بنده مخالفم برای اینکه ما یک قانون اساسی داریک و آن نظامنامه داخلی مجلس است. یک کمیسیونی کار خودش را کرده و راپرت داده. 

شور دومش هم شده و بالاخره تمام مراحل قانونی را طی کرده و فعلا این خبر بعنوان کمیسیون است یک خبر دیگر هم تهیه کرده اند راجع بجدولها آنهم مربوط بکمیسیونست و بالاخره معلوم نیست کمیسیون انتخابات تا کی بایستی کارش را تمام کند. بنده عقیده دارم یک کمیسیونی که راپرتش را داد کارش تمام شده است و بعقیده بنده این راپرت بشکل طرح قانونی پیشنهاد و تصویب شود که مخالفتی هم با نظامنامه نداشته باشد. 

نایب رئیس ـ آقای حائریزاده (اجازه) 

حائریزاده ـ من به آقای اتحاد حق میدهم که اگر کمیسیون فراغت حاصل کرده بعد بنشیند یک راپورتی تنظیم کند و تقدیم مقام ریاست کند کار ناصحیحی است ولی کمیسیون مشغول بکار است و چون وقت تنگ بود بکمیسیون اجازه دادند بعضی موادی که لازم است آنرا استخراج بکند و تصویب شود که تکلیف وزارت داخله در کار انتخابات معلوم باشد حتی بعضی از آقایان با ما همراهی میکردند و می گفتند ما رای به این مواد می دهیم و بعد از تمام شدن مواد جدول را تنظیم کنید و برحسب وعده که آقای مخبر دادند که ما بفاصله ۳ روز راپرتش را تقدیم میکنیم مجلس هم موافقت کرد و حقیقت کمیسیون مشغول بکار است و مطابق آن راپرتی که کمیسیون داده اگر مجلس قبول کند در ماده اول قانون عده وکلاء بهم میخورد صدو سی وشش نفر ۱۵۰ نفر میشود و اگر این کمیسیون مشغول بکار نمود فرمایش آقای اتحاد وارد بود ولی چون مشغول بکار است این ایراد وارد نیست. نایب رئیس ـ رای میگیریم به پیشنهاد آقای حائریزاده . آقایانیکه تصویب میکنند قیام بفرمایند. 

(اکثر نمایندگان برخاستند) 

نایب رئیس ـ تصویب شد. ( راپورت کمیسیون تجدید نظر در قانون انتخابات بشرح ذیل قرائت شد)

ماده واحده ـ ماده بیست و پنج و سی و نه قانون انتخابات مورخه بیست و هشتم شوال ۱۳۲۹ و فقره سوم و چهارم از ماده ۲۳ قانون مزبور همچنین عبارت « در ۳ روز متوالی» مندرجه در ماده ۲۱ قانون دوازدهم شهریور ۱۳۰۴ نسخ و عبارت « دارنده تعرفه » مندرجه در ماده بیست و ششم قانون بیست و هشتم شوال ۱۳۲۹ بعبارت « رای دهنده » تبدیل می شود. کمیسیون تجدید نظر و قانون انتخابات مکلف است مواد پنجاه و سه گانه قانون انتخابات را که قسمتی از آن بر طبق قانون دوازدهم شهریور ۱۳۰۴ تصویب شده و بقیه از مواد قانون انتخابات بیست و هشتم شوال ۱۳۲۹ میباشد تحت نمره ترتیبی در آورد. 

نایب رئیس ـ توضیحاً عرض می کنم خبراین کمیسیون که طبع و توزیع شده است با آنچه که قرائت شد یک مختصر فرقی دارد. این را ثانیاً تنظیم کرده اند.

آقای یا سائی (اجازه) 

یاسائی ـ موافقم 

نایب رئیس ـ آقای کازرونی (اجازه)

کازرونی – موافقم

نایب رئیس ـ آقا دست غیب

دست غیب ـ راجع بتعیین ساعت که نوشته است آنهم حذف شود این را بنده محتاج بحذف نمی دانم برای خاطر اینکه فلان شخص می آید تعرفه میگیرد و رای هم در همان مجلس میدهد و چون در قانون تعرفه و رای را در دو مجلس در آندوماه اشاره میکند و قانون جدید این است که تعرفه و رای بایستی در یک مجلس داده شود البته این تقریباً مخالفست و بایستی حذف شود ولی آن فقره که نوشته است ساعت را هم حذف کنند بنده این را محتاج نمی دانم و تعیین ساعت ضرر ندارد. بلی مدت را در قانون جدید داشت و آن دیگر تکرار است و باید حذفش کرد یعنی انجمن نظار اعلان میکند که در ۵ روز یا ۱ روز تعرفه میدهد در همان مجلس هم رای می گیرد اما ساعتش را معین نکرده و در این فقره از ماده ۳۴ یا ۳۵ که تعیین ساعت هم کرده خبر کمیسیون نوشته محتاج نیست باید حذف شود در صورتیکه تعیین ساعت باید بشود و این را نباید حذف کرد مدت را باید حذف کرد ولی ساعت باید باشد و زیادی نیست.

نایب رئیس ـ آقای یاسائی (اجازه) 

یاسائی ـ متاسفانه چند ماده از قانون سابق باید لغو شود و مخالف بعضی از مواد است که جدیداً رای داده شده و بواسطه عجله که شد این اشکال تولید شد و این چیزهائی که کمیسیون پیشنهاد کرده است از نقطه نظر تناقضی است که در قانون هست و اینکه فرمودید حذف کلمه ساعت لازم نیست و باید باشد بنظر بنده آنکلمه زیادی است زیرا ماده ۲۱ جدید که بتصویب رسیده راجع باعلان انتخابات که قبل از توزیع تعرفه داده میشود در آنجا قید شده است که در همان اعلان اوقات توزیع تعرفه و اخذ رای معین خواهد شد وفقره اولش این است: محل انعقاد انجمن و اوقاتی که برای دادن تعرفه و اخذ رای معین می شود و همان کافی است. اوقاتی که برای توزیع تعرفه و اخذ رای معین می شود در خود اعلان انتخابات که از طرف انجمن نظار معین می شود قید خواهد شد و ساعت هم از اوقات خارج نیست لذا حذفش لازم است

نایب رئیس ـ آقای آقا سید یعقوب (اجازه) 

آقا سید یعقوب ـ بنده میخواهم تذکر بدهم که این قانون انتخابات یک قانونی است که مبتلابه است و طرف توجه است و امروز صبح آقای حائریزاه ببنده اطلاع دادند و هنوز این خبر ببنده نرسیده. بنده حقیقت توجه ندارم و همین طور آنرا که آقای منشی خواندند نگاه میکنم با این هیچ تطبیق نمی کند. اگر اقای مخبر کمیسیون اجاره بدهند یک روز این مسئله تعویق بیفتد برای نگاه کردن عرض ندارم و الا بنده مخالف نیستم مقصود مهلت است که بنده نگاه کنم. این عذر برای بنده هست که بگویم ندیده ام و مخصوصاً آن چیزی را که آقای دست غیب فرمودند تناقض و عدم تناقض را ندانستم لهذا از جهت ندانستن و مطالعه نکردن و مستحضر نبودن نمی توانم رای جاهلانه بدهم. این عذر برای بنده هست. یک روز بما فرصت بدهند روز سه شنبه مطرح شود. حائریزاده ـ این راپرت در سی و یکم شهریور ماه طبع شده است در بیست و پنجم شهریور ماه از کمیسیون صادر شده است و امروز پنجم مهرماه است مدتی است که منتشر شده است. اما آن فرمایشی که آقای دست غیب فرمودند که اسباب خیال آقای آقا سید یعقوب شده در قانون سابق طریقه تعرفه دادن را که معلوم کرده بود آن ساعتی که تعرفه داده میشد یا ساعتی را که اخذ رای میکردند معلوم کرده بود چون امروز تعرفه می دادند پنج روز دیگر می آمدند اخذ رای میشد و روی تعرفه لازم بود زمان و مکان و ساعتیکه اخذ رای میشود بنویسند آنوقت روی تعرفه مینوشتند:

روز جمعه هفتم مهرماه ساعت چهار بظهر تا ظهر مشغول اخذ رای خواهیم شد که من امروز میروم تعرفه بگیرم در موقع خودش بتوانم بروم رای خودم را بدهم ولی اینطوری که در مجلس پسندیده اند که همانساعتی که تعرفه داده می شود همان ساعت هم اخذ رای شود محتاج نیست که زمان و مکان و ساعت افتتاح مجلس انتخاب را روی تعرفه بنویسند و این یک چیز زائد و لغویست از این جهت حذفش را کمیسیون لازم دید. 

نایب رئیس ـ رای میگیریم بماده واحده بطوریکه قرائت شد آقایانی که تصویب میکنند قیام فرمایند ( اغلب قیام نمودند)

ادامه دارد

نشریه انقلاب اسلامی شماره ۸۲۹ از ۱۳ تا ۲۷ اردی‌بهشت

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید