back to top
خانهدیدگاه هاجمال صفری : "انتخابات" فرمایشی مجلس مؤسّسان اوّل و "انتخاب" رضا...

جمال صفری : “انتخابات” فرمایشی مجلس مؤسّسان اوّل و “انتخاب” رضا خان به پادشاهی (بخش دوم)

  محمد علی زندی در بارۀ « انتخابات مجلس مؤسّسان اوّل» نوشتۀ  تحقیقی دارد  که  در اینحا بخشی از  آنرا  می آورم:  

پس از تصویب مادهٔ واحده مبنی بر خلع سلسله قاجاریه توسّط مجلس پنجم شورای ملّی و اعطای ریاست حکومت موقّتی به رضاخان، به منظور روشن شدن حکومت آتیهٔ مملکت بلافاصله انتخابات نمایندگان جهت تشکیل مجلس مؤسّسان شروع گردید. از همین رو داور، که تشکیل مجلس مؤسّسان در پی تدبیر او به تصویب مجلس شورای ملّی رسیده بود، به سرعت آیین نامهٔ اجرایی و حقوقی مجلس مؤسّسان را تدوین کرد و مجلس پنجم بی‌درنگ آن را تصویب نمود.[1] همچنین نظامنامهٔ انتخابات اعضای مجلس مؤسّسان با در نظر گرفتن تمام اصول و موازین نظامنامۀ انتخابات مجلس شورای ملی در 14 ماده تنظیم گردید وبه امضای رئیس حکومت موقتّی (رضاخان) رسید. چند مادّه از این نظامنامه عبارت بود از:

مادّه اوِّل: مجلس مؤسّسان که برای تعیین حکومت قطعی مملکت منعقد می‌شود مرکّب است از نمایندگانی که از طرف مراکز حوزه‌های انتخابیهی معیّنه در جدول ضمیمهی قانون انتخابات مورخۀ 28 شوال 1329 هجری قمری انتخاب می‌شوند.

مادّه دوّم: هر یک از مراکز حوزه‌های انتخابیهی مذکور در مادّهی قبل [دو] مقابل عدّه‌ای را که مطابق قانون انتخابات برای عضویت مجلس شورای ملّی معیّن شده است برای مجلس مؤسّسان انتخاب خواهند نمود.

مادّه سوّم: موادّ 9 و 10 و 11 قانون انتخابات مجلس شورای ملّی نسبت به انتخابکنندگان و موادّ 12 و 13 قانون مزبور نسبت به انتخاب‌شوندگان مجلس مؤسّسان باید مراعات شود.

مادهّ دهم: پس از آنکه دو ثلث اعضای مجلس موسّسان در مرکز حاضر شدند مجلس مزبور از طرف رئیس حکومت موقّتی مملکت رسما افتتاح خواهد یافت.

مادّه سیزدهم: مجلس مؤسّسان که عهده‌دار تقنین قوانین عادی نبوده و فقط وظیفهدار تعیین حکومت قطعی مملکت می‌باشد پس از انجام این وظیفه منحل خواهد شد.[2[

از طرف داور و پاره‌ای از دوستانش، لیستی از افرادی که سابقه مخالفتی با رضاخان نداشتند و مورد اعتماد بودند، جهت نمایندگی مجلس مؤسّسان در سراسر کشور با وسواس تمام تهیه گردید، زیرا مخالفان در موضعی نبودند که در برابر آن مخالفت مؤثّری نشان دهند و در روند پیشرفت برنامه‌های آن مانع یا خللی ایجاد کنند.[3] همچنین روز پنجشنبه چهاردهم آبانماه 1304 در عمارت دارالفنون از بین 36 نفر مدعوین، هیئت قانونی، به اسم نظّار اصلی و فرعی انتخاب گردیدند.[4[

 بر اساس برنامه پیش‌بینی شده، کار انتخابات مجلس مؤسّسان از اوایل آذرماه 1304 شروع شد. در همه نقاط کشور، عوامل رضاخان، مأموران شهربانی و نظامی، هیأت‌های نظارت و اجرایی تلاش‌های فراونی کردند تا افراد مورد اعتماد بر اساس فهرستی که داور و شهربانی تهیه کرده بودند، انتخاب شوند.[5] در تهران مأمور انتخاب اشخاص در دست شهربانی بود ولی در شهرستان‌ها رؤسای قشون مأمور این وظیفه بودند.[6[

در تهران که مرکز کشور بود و قاعدتاً بایستی انتخاباتش ولو به صورت ظاهر هم شده آزاد باشد، عوامل رضاخان اعمال نفوذ کردند و از انتخابات اشخاصی که واقعاً دارای آرای طبیعی بودند جداً جلوگیری نمودند و به همین لحاظ هم افرادی مانند مشیرالدوله، مؤتمنالملک، مستوفیالممالک، مصدّقالسلطنه، مدرّس و تقی‌زاده که در موقع تغییر سلطنت رأی موافق نداده بودند، انتخاب نشدند[7] و در عوض کسانی انتخاب شدند که در صورت آزادی انتخابات از 24 نفر انتخاب شده به طور قطع بیش از 3 نفر انتخاب نمی‌شدند و اغلب انتخابشدگان دارای حسن شهرت و سوابق روشنی که مورد اعتماد عمومی باشند نبوده و مردم اکثر آنها را نمی‌شناختند و بدین سبب اغلب مردم نسبت به انتخابات مجلس موسّسان بی‌اعتنا بوده و از شرکت در انتخابات خودداری کردند. در ولایات نیز وضع بهتر از تهران نبود. به طور کلّی کسانی باید انتخاب می‌شدند که حتماً اگر قبلاً وکیل هم بودند در طرح تغییر سلطنت رأی موافق داده بودند. به این کیفیت انتخابات مجلس موسّسان به جریان افتاد و همان اشخاص را که می‌خواستند از صندوق‌ها بیرون آوردند.[8[

 

  تشکیل مجلس مؤسّسان اوّل 

 

پس از انتخابات سراسر کشور، مجلس مؤسّسان اوّل در روز یکشنبه پانزدهم آذرماه 1304 در تکیهی دولت با حضور 245 نفر[9] نمایندگان حاضر در مرکز، با تشریفات خاصّی افتتاح شد.[10] رضاخان (والاحضرت اقدس)[11] رئیس حکومت موقّتی نطق افتتاحیه را به شرح زیر ایراد کرد: «البته آقایان محترم از علل و پیش‌آمدهایی که باعث انعقاد مجلس مؤسّسان گردیده است اطّلاع کامل دارند و می‌دانند که مجلس شورای ملّی به موجب قانون اساسی نمایندهی قاطبهی اهالی مملکت ایران است بر حسب ضرورت و برای متابعت میل و افکار ملّت که در تمام مملکت ابراز و اظهار شده بود برای نیل به استقرار حکومتی که مرام ملّی را بهتر تأمین نماید سلطنت را از سلسلهی قاجاریه منتزع نموده ریاست حکومت مملکت را موقتاً به عهدهی اینجانب محوّل ساخته و انعقاد مجلس مؤسّسان را برای تعیین تکلیف قطعی امر لازم و مقتضی دانست…».[12[

پس از مراسم افتتاحییه، نخستین جلسهی مجلس مؤسّسان به ریاست سنّی شیخ محمدحسین یزدی و چهار نفر منشی از جوان‌ترین اعضای انتخاب شده تشکیل گردید و موافق نظامنامهی داخلی، مجلس مؤسّسان به انجام امور مقدّماتی پرداخت و اعضای ششگانهی شعب تعیین گردید.[13] منشی‌ها عبارت بودند از: میرزا افلاطون (پسر ارباب کیخسرو شاهرخ)، میرزا عیسیخان صدیق، عبدالحمیدخان سنندجی، نصرتاللهخان قراگزلو.[14[

در همین جلسه، آقای میرزا صادق‌خان صادق (مستشارالدوله) با 120 رأی به ریاست مجلس مؤسّسان انتخاب گردید.[15] جلسهی دوّم در روز دوشنبه 16 آذرماه تشکیل گردید و بقیهی اعضای هیئت رئیسه انتخاب شدند که عبارت بودند از: نایب رئیس آقایان عدلالملک و سهامالسلطنه بیات، منشی‌ها میرزا شهاب، شیروانی، شاهرودی و صدرالتجّار، مباشرها ارباب کیخسرو شاهرخ، دستغیب و مدیرگلستان.[16[

در همین جلسه اعضای هیئت رئیسهی کمیسیون مطالعه انتخاب شدند که عبارت بودند از: رئیس تدیّن، نایبرئیس حاج امینالضرب، منشیها میرزا عبدالله‌خان معتمد و افشار، مخبر آقای علیاکبر داور.[17[

جلسهی سوّم روز جمعه 20 آذرماه تشکیل گردید. در جلسهی چهارم روز شنبه 21 آذرماه، گزارش کمیسیون مطالعه مطرح شد و نمایندگان مجلس مؤسّسان رسماً وارد دستور اصلی، که بررسی و تغییر اصول 36، 37، 38 و 40 متمّم قانون اساسی بود، شدند. چون در کلیات لایحه مخالفتی نبود اصول مذکور به ترتیب قرائت گردید و پس از مذاکره و اصلاح به هر یک از آنها جداگانه رأی گرفته شد و به تصویب رسید.[18[

در این میان فقط سلیمانمیرزا نسبت به اصل 36، با احتیاط خاصّی، موضوع موروثی بودن را با مسلک خود سوسیالیسم، مغایر دانست.[19] در اصل 37، سهرابزاده، اشکالی پیرامون ایرانی‌الاصل بودند مادر ولیعهد،[20] مطرح کرد و فقط تیمورتاش مخالف این اصل بود.[21] نسبت به اصل 40 چون از طرف کمیسیون مطالعه تغییری داده نشده بود، به همان صورت سابق اخذ رأی به عمل آمد و تصویب شد. بعد کلیات آخر مادهی واحده مطرح گردید و سپس از بیانات و اظهارنظر جمعی از نمایندگان نسبت به کلیهی لایحه (مجموع اصول) با ورقه اخذ رأی شد و با اکثریت 257 نفر از 261 نفر عدّهی حاضر به تصویب رسید و تنها سه نفر رأیشان ممتنع بود. بدین ترتیب با اصلاح سه اصل 36، 37 و 38 متمّم قانون اساسی سلطنت مشروطۀ ایران به رضاشاه پهلوی تفویض شد و در اعقاب ذکور ایشان نسلاً بعد نسل برقرار گردید. همچنین پیش‌بینی شد که ولایتعهدی با پسر بزرگ‌تر پادشاه که مادرش ایرانیالاصل باشد خواهد بود و نیز و در موقع انتقال سلطنت، ولیعهد وقتی می‌تواند شخصا امور سلطنت را متصدّی شود که دارای بیست سال تمام شمسی باشد.[22[

پس از تصویب اصول مذکور بنا به پیشنهاد رئیس (مستشارالدوله) و بر طبق مواد 63 و 64 نظامنامه یک هیئت 36 نفری به حکم قرعه از طرف مجلس مؤسّسان برای عرض تبریک و تقدیم یک نسخه از مصوّبهی مجلس مؤسّسان، خدمت شاه جدید، رضاشاه، انتخاب گردید.[23] نسخهی ثانی نیز برای دولت فرستاده شد.[24] پنجمین و آخرین جلسهی مجلس مؤسّسان در روز یکشنبه 22 آذرماه 1304 تشکیل شد و پس از تصویب صورت جلسهی قبل، پس از نطق‌های تدیّن (رئیس مجلس شورای ملّی) و مستشاالدوله (رئیس مجلس مؤسسان) در مدح و ثنای رضاخان،‌ پایان پذیرفت.[25[

مستشارالدوله در این جلسه گفت: «در این دورهی ترّقی و تکامل که دنیا سیر می‌نماید، ملّت ایران در تحت تأثیر و فشار مقتضیات وقت قدم بلندی به طرف سعادت خود برداشت و علتالعلل بدبختی خود را از سر تشخیص داد،‌ یعنی فهمید و جهات عقب افتادن از قافلهی تمدن دنیا را از سر تشخیص داد و دانست که برای تهیهی موجبات ترّقی و تعالی مملکت اوّل باید سر را بلند کرد، یعنی باید برای مملکت پادشاهی انتخاب کند که در فکر اصلاحات و ترّقی و سعادت مملکت باشد…».[26[

رضاشاه، پادشاه جدید ایران 24 آذرماه 1304 در مجلس شورای ملّی دورهی پنجم حضور یافت و طبق قانون اساسی مراسم تحلیف را به جای آورد.[27[

مصوّبۀ مجلس مؤسّسان اوّل

 

مادّهی واحده: مجلس مؤسّسان سه اصل 36 و 37 و 38 متمّم قانون اساسی مصوّبهی بیست و یکم آذرماه 1304 را به جای سه اصل 36 و  37 و 38 سابق متمّم قانون اساسی قرار داده، سه اصل سابق را ملغی می‌داند.

اصل سی و ششم مصوّب مجلس مؤسسان: سلطنت مشروطه ایران از طرف ملّت به وسیلهی مجلس مؤسّسان به شخص اعلیحضرت شاهنشاه رضاشاه پهلوی تفویض شده و در اعقاب ذکور ایشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهد بود.

اصل سی و ششم منسوخه: سلطنت مشروطۀ ایران در شخص اعلیحضرت شاهنشاهی السلطان محمدعلی شاه قاجار ادامالله سلطنت و اعقاب ایشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهدبود.

اصل سی و هفتم مصوب مجلس مؤسسان: ولایتعهدی با پسر بزرگ‌تر پادشاه که مادرش ایرانی‌الاصل باشد خواهد بود در صورتی که پادشاه اولاد ذکور نداشته باشد تعیین ولایتعهدی برحسب پیشنهاد شاه و تصویب مجلس شورای ملّی به عمل خواهد آمد مشروط بر آنکه آن ولیعهد از خانوادۀ قاجار نباشد ولی در هر موقعی که پسری برای پادشاه به وجود آید حقاّ ولایتعهدی با او خواهد بود.

اصل سی و هفتم منسوخه: ولایتعهدی در صورت تعداد اولاد به پسر اکبر پادشاه که مادرش ایرانیالاصل و شاهزاده باشد می‌رسد و در صورتی که برای پادشاه اولاد ذکور نباشد اکبر خاندان سلطنت با رعایت الاقرب فالاقرب به رتبهی ولایتعهدی نایل می‌شود و هرگاه در صورت مفروضهی فوق اولاد ذکوری برای پادشاه به وجود آید حقاً ولایتعهدی به او خواهد رسید.

اصل سی و هشتم مصوّب مجلس مؤسّسان: در موقع انتقال سلطنت ولیعهد وقتی می‌تواند شخصا امور سلطنت را متصدّی شود که دارای بیست سال تمام شمسی باشد اگر به این سن نرسیده باشد نایبالسلطنه از غیر خانوادهی قاجار از طرف مجلس شورای ملّی انتخاب خواهد شد.

اصل سی و هشتم منسوخه: در موقع انتقال سلطنت ولیعهد وقتی می‌تواند شخصاً امور سلطنت را متصدّی شود که سنّ او به هیجده سال بالغ باشد. چنانچه به این سن نرسیده باشد با تصویب هیأت مجتمعهی مجلس شورای ملّی و مجلس سنا نایبالسلطنه‌ای برای او انتخاب خواهد شد تا هیجده سالگی را بالغ شود.

اصل چهلم که به حالت اوّل باقی ماند: همینطور شخصی که به نیابت سلطنت منتخب می‌شود نمی‌تواند متصدّی این امر شود مگر اینکه قسم مزبور فوق را یاد نموده باشد.[28[(II ) 

 

 

محمّد قلی مجد در بارۀ  « انتخابات مجلس مؤسسان اوّل» به استناد « اسناد وزارت امورخارجۀ آمریکا »  می نویسد:  نظامنامۀ انتخاب اعضاء و وظایف مجلس مؤسّسان بدون فوت وقت اعلام شد. روزنامۀ ستارۀ ایران  در شمارۀ 2 نوامبرش (1925 ) خواهان اقدام عاجل جهت خاتمۀ کار دولت موقّت واستقرار رژیم  جدید « پادشاهی انتخابی با پادشاهی آقای  پهلوی » شد.

 

اموری می افزاید :«  ایران (3 نوامبر)  نظامنامۀ ناظر برانتخابات اعضاء تشکیل وکارمجلس مؤسّسان برای تعیین شکل  دائمی حکومت منتشر می کند. این روزنامه همچنین دستور آقای پهلوی به وزیر داخله مبنی برانتشار واجرای فوری نظامنامۀ فوق را به چاپ رساند. طبق نظامنامۀ مزبور انتخاب اعضای مجلس مؤسّسان به همان شیوۀ انتخاب نمایندگان مجلس صورت می گیرد، ولی تعداد  نمایندگان هرحوزۀ انتخابیه درمجلس مؤسّسان دو برابر تعداد نمایندگان همان  حوزه درمجلس شورای ملّی خواهد بود، و نامزدی نمایندگان مجلس پنجم ( مجلس فعلی )  برای عضویت درمجلس مؤسّسان بلامانع  است.  شرایط  نامزدهای مجلس مؤسسان و نیز رأی دهندگان همان است که درقانون انتخابات برای نمایندگان و رأی دهندگان پیش بینی شده است. مجلس مؤسّسان به محض اینکه دو سوّم اعضایش در تهران حاضرشوند، کار خود را  با دستور رئیس دولت موقّت آغاز خواهد کرد. مجلس مؤسّسان  پس از تعیین دولت دائم منحل  خواهد شد.» 1

 انتخابات مجلس مؤسّسان درماه نوامبر1925 برگزارشد : « رویدادهای  هفتۀ  گذشته روندی  نسبتاً آرام  و بی دردسر داشته است. در واقع  از ظواهر امر چنین برآمد که حتّی  می توان گفت  که دورۀ  استثنائاً آرامی بوده است. روزنامه ها بیشتر صفحات خود را به اخبار انتخابات مجلس مؤسّسان  اختصاص داده اند، ولی اخبار منتشره کلاً ماهیتی مکانیکی  دارند. و صرفاً پیشرفت و نتایج انتخابات  را منعکس می سازند. به طورکلّی هیچ خبری ازاخبار مهمتر ، یعنی حال و هوای مردم و افکارعمومی ، دراین صفحات  به چشم  نمی خورد. بدیهی است  کسانی  که قدرت  را در دست  دارند می کوشند تا انتخابات با کمترین تأخیرممکن انجام شود، درست همانطورکه پیش بینی می شود  پس ازتشکیل مجلس مؤسّسان نیزهمان ها برای تسریع هرچه بیشتراقدامات به اعضای مجلس فشاربیاورند تا فرصت را از آنهایی که  می خواهند  نقشۀ پهلوی  را نقش برآب کنند، بگیرند. همانطورکه « جنبش ملّی »  شور و. شوقی درمردم  نیانگیخته بود، انتخابات مجلس مؤسّسان نیز واقعاً علاقه ای درمردم ایجاد نکرد. بسیاری از واجدین حقّ رأی پای صندوق ها حاضر نشدند و جایی که جهل و فقر ریشه دوانده  باشد جزاین انتظار نیست ، ولی دراین مورد خاص بیشتر مردم احساس می کنند که نتیجه از پیش تعیین  شده و همین مزید برعلّت شده است. نتیجۀ  شمارش آراء حوزۀ  انتخابیۀ  تهران تازه   دارد اعلام  می شود.  در میان نامزدهایی که ببیشترین رأی را آورده اند اسامی کسانی به چشم می خورد که در داخل و خارج ازمجلس حامیان جدّی « جنبش ملّی » بودند .

 پیش بینی می شود که بسیاری از وکلای مجلس کنونی به مجلس مؤسّسان راه یابند. در کل ، به  تدریج  دارد روشن می شود که منتخبین این مجلس معرّف طبقۀ جدیدی در عرصۀ  سیاست ایران هستند ، و اینک پهلوی و جنبش او دارند ازعناصری استفاده می کنند که تاکنون نفوذ چندانی در جامعه نداشتند،  که شاید بتوان گفت احتمالاً سیاستمدارانی پرانرژی تر هستند ، ولی نسبت به کسانی که مردم  ایران  در حکم طبقۀ حاکم  به آنها  عادت  کرده اند، شخصیت  و اصالت  کمتری  دارند.»  اموری  نمونه ای  از گزارش  روزنامه ها  را در بارۀ  انتخابات  در گزارش خود ذکر می کند:« روزنامۀ  ایران  ( 10  نوامبر ) :  بیانیۀ آقای پهلوی ، رئیس دولت موقّت ، را منتشر  می کند  که تا پایان  برگزاری  انتخابات  مجلس مؤسّسان حکومت نظامی اعلام  نخواهد شد.  روز نامۀ شفق سرخ ( 15 نوامبر ) :  انتخابات  مجلس مؤسّسان  در تهران  که از 10  آغاز  و تا 14   نوامبر  ادامه داشت، دیروز بعد از ظهر پایان  یافت، کلاً 27501 نفر رأی  دادند . ( توضیح:  این رقم  تقریباً یک سوّم  واجدین  حقّ رأی  است .)… روز نامۀ ستارۀ  ایران ( 16  نوامبر ) :  این روزنامه  در سرمقالۀ  خود به دلیل  حضور پرشور مردم تهران  در انتخابات اعضای مجلس مؤسّسان  به آنها تبریک  گفت.  شمار آراء  حاکی  از علاقّ  وافر  مردم  به مسئلۀ  حاکمیت ملّی  است…

روزهای 15 ، 16 ، 17 و 18  نوامبر :  همۀ روزنامه ها گزارش  هایی تلگرافی  از پیشرفت  و نتایج انتخابات مجلس مؤسّسان درایالات مختلف منتشر کردند . لحن این گزارش ها به گونه ای است که گویی دارند  گل های سرسبد این مملکت  را بر روی امواج شور و اشتیاق مردم ایران به تهران  می فرستند!»2  اموری در گزارش مطبوعاتی خود  به آن اشاره  کردم دردوهفته  گذشته نیزادامه داشت. با وجود  این ، با نزدیک  شدن زمان  تشکیل  مجلس  مؤسّسان ، جریان هایی که قبلاً  هم تا حدودی  قابل  تشخیص  بودند شکل قطعی تری به خود می گیرند… ولی  بیش از هر چیز  دیگر شاهد انزجار   و تنفّر روز افزون مردم  ازشیوۀ عمل اخیر پهلوی هستیم. نارضایتی مردم ولایات مختلف از رفتار خود سرانه،  نامعقول  و مزورانۀ بسیاری از افسران ارتش  و این احساس  روز افزون که پهلوی  و  ارتشش –  که معرّف قدرت  سیاسی و نظامی اوست – از موقعیت  خود  برای تأمین هرچه بیشتر منافع  شخصی شان استفاده  می کنند، مزید  برعلّت  شده است میزان وفاداری و حمایت زیر دستان  پهلوی از او معلوم خواهد کرد که  چنین احساسی چقدرممکن است به عاملی تعیین کننده تبدیل  شود. ولی از آنجا که … ارتش و ، از قضا ، سرویس اطّلاعاتی آن به طور قابل ستایشی سازمان یا فته اند، در حال حاضر اجازۀ  هیچگونه  نافرمانی و رقابتی  را نخواهند داد… اعلامیه های اخیر او را مشتی  دروغ خوانده اند. اگر قبول می کردیم  که  نیّتش خیر و بی شائبه است، شاید می شد با اغماض بیشتری به شیوۀ طرّاحی « جنبش  ملّی » و برگزاری انتخابات  مجلس  مؤسّسان نگاه  کرد.»3

 گزارش اموری  در بارۀ افتتاح مجلس  مؤسّسان  توسّط  رضا ] خان  [  در تاریخ  6 دسامبر  1925  گزارشی  کلاسیک  است . محلّ  بر گزاری  جلسه:

 تکیه دولت که مجلس مؤسّسان  جلسات خود را در آن تشکیل داد تالار مدوّربسیار بزرگی با دیوارهای آجری و سقفی برزنتی است که شیرهای ایرانی نقاشی  شده  روی آن خود  نمایی می کنند.  این مکان یک نسل  پیش به دستور ناصرالدین شاه برای  اجرای  تعزیه ساخته  شد.  اما چنانکه  می گویند ازاین مکان بیشتر برای نمایش های سبک غیر مذهبی استفاده می شد. سکّوی بزرگی درمرکزتکیه قراردارد.اعضای مجلس به شکل نیمدایره ای بزرگ    رو به یک سمت سکّومی نشستند. مأموران ادارات دولتی نیزسمت دیگرسکّومی نشستند. نمایندگان هیأت های  دیپلماتیک نیزدرست بالای سراعضای مجلس مؤسّسان و روبروی آن قسمت ازسکّو می نشستند که حکم جلوی سکّو را داشت. اشخاصی که در این جلسه شرکت داشتند. معرّف طیف وسیعی از اقشار اجتماعی و سیاسی ایران امروز  بودند. 

افسران ارتش ، روحانیون و مقامات دولتی نیز در این  جلسه  شرکت داشتند. در اطراف سکّو ، علمای معزّز یا همان نمایندگان  مرتجع ترین  قشر ایران  که  پهلوی  در پیشبرد جنبش خود مصالحه  با آنها  را لازم  دیده بود، با ریشی انبوه و عمامه ای  به سر  و عبایی بر تن  چهار زانو نشسته بودند. سه رئیس  الوزرای  سابق ، فرمانفرما، سپهسالار اعظم و صمصام السلطنه  به همراه  سعدالدوله ، صدر اعظم  پیشین، به  نرده های  سکّو تکیه  داده و یا روی پلّه ها نشسته بودند.  هر کدامشان  بالای  هشتاد  سال سن  داشتند و زمان تصدّی  شان  اتّفاقاتی  افتاده بود که حالا  بیشتر به تاریخ باستان می مانست. ملّاهای  زیادی در میان اعضای مجلس مؤسّسان دیده می  شدند. شیخ محمّره  که یکسال  پیش  در حکم  زندانی  سیاسی  از خلیج فارس  به تهران  منتقل  شده بود در لباس  عربی اش  کاملاً به چشم  می آمد.  نزدیک  به مرکز سکّو  تعداد  زیادی  از ژنرال های ارتش ایستاده بودند. در یک طرف دیگر سکو  همه کارمندان  خارجی  دولت ایران  نشسته بودند که  تعداد  مستشاران  مالی آمریکا  از همه شان بیشتر بود. همه کلاه  به سر داشتند. در آخر،  وزرای  دولت  در لباس های رسمی رُبان دارشان وارد  جلسه  شدند و  کنار میز وسط سکّو  قرار  گرفتند.  سپس همگی  قیام  کردند.  در این هنگام ، پهلوی  با اونیفورم  نظامی و کاملاً تنها وارد  تکیه  شد. در  طول  نیم ساعتی  که از محلّ  اقامتش  راهی تکیه بود، توپ ها با شلّیک گلوله  آمدن او را  به همه  خبر  داده بودند.  او به  جایگاهش  بر روی  سکّو رفت و  نطق  کوتاهی ایراد  کرد  که به ضمیمۀ  این گزارش  ارسال  شده است. شاید   به  دلیل  وضعیت  اگوستیک  بد محل  و شاید  هم به دلیل اینکه  خودش  نمی خواست با صدای بلند  صحبت  کند،  حرف هایش را فقط آنهایی شنیدند که نزدیک سکّو نشسته بودند. پس از اتمام نطق  پهلوی ، ملّاهایی که به منظور تمجید و تحسینش  پایین سکّو نشانده بودند  به هنگام پایین آمدنش  از پلّه های  شروع  به تحسین  او کردند تا اینکه  پهلوی  از تکیه  بیرون رفت  و اعضای  کابینه  نیز پس  از او از محل  خارج  شدند.  نمایش  پهلوی  تا حدودی  مأیوس  کننده بود. تالاری  با این عظمت ، حضور طیف عظیمی  از نمایندگان  مردم  و آن همه  انتظار  برای ورود  او شایستۀ پایانی بسیار  تماشایی ترو تأثیر گذار تر بود.  یک ارکستر  نظامی ، استقبالی  پرشور تر و  نطقی  طولانی  تر برای  تکمیل  این تصویر مناسب تر بود.  اما حضّار به تحسین  و تشویقی کوتاه  و اندک  بسنده  کردند. فضا به کلّی خالی از شور و هیجان بود.  ایرانی ها این رویداد  را نمایشی  بیش تلقی  نمی کردند.  پس از خروج  پهلوی  از تکیه ، نمایندگان دیپلماتیک  وسایر  تماشاچیان  ساختمان  را ترک کردند و مجلس  مؤسّسان  کار  خود را آغاز  کرد.4

 

 

انتخاب رضا خان به پادشاهی و نقش  بریتانیا    

 

مجلس مؤسّسان  به مدّت  یک هفته ، از 6 تا 13 دسامبر 1925 ، تشکیل  جلسه  داد و سه  اصل قانون اساسی را اصلاح  کرد و در روز سیزدهم  دسامبر منحل  شد. اصل 36 : سلطنت مشروطۀ ایران از طرف ملّت به وسیلۀ مجلس مؤسّسان به شخص اعلیحضرت شاهنشاه رضاشاه پهلوی تفویض شده و در اعقاب ذکور ایشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهد بود..» اصل 37 : «  ولایتعهدی با پسر بزرگتر پادشاه که مادرش ایرانی‌الاصل باشد خواهد بود در صورتی که پادشاه اولاد ذکور نداشته باشد تعیین ولایتعهدی برحسب پیشنهاد شاه و تصویب مجلس شورای ملّی به عمل خواهد آمد مشروط بر آن که آن ولیعهد از خانوادۀ قاجار نباشد ولی در هر موقعی که پسری برای پادشاه به وجود آید حقاً ولایتعهدی با او خواهد بود.»  اصل 38 :«  در موقع انتقال سلطنت ولیعهد وقتی می‌تواند شخصا امور سلطنت را متصدّی شود که دارای بیست سال تمام شمسی باشد اگر به این سن نرسیده باشد نایب السلطنه از غیر خانوادهی قاجار نباشد برای او انتخاب خواهد شد.»  این تغییرات   با 257  رأی  موافق  در مقابل سه رأی ممتنع به تصویب  رسید: » با توجّه به شرایط  شاید بتوان نتیجۀ کار] مجلس مؤسّسان [  را کاملاً  رضایت  بخش  تلقی کرد… مجلس  کارش را سریع ومنظّم به انجام رساند ؛ در واقع ، مدیریت وتوالی حوادث آنقدرمنظّم و سامان یافته بود که دشوار می توان شایعات جاری را مبنی براینکه مجلس از مشورت های دوستانۀ نمایندۀ دیپلماتیک بریتانیا بی بهره نبوده است  باور نکرد… تا بحال هیچ شواهدی که دالّ  بر تأثیرمستقیم  روس ها  بر روند رویدادهای اخیر باشد به دست نیامده است. روس ها برای براندازی  به روش هایی متّکی هستند که درمقایسه با روش های ماهرانۀ انگلیسی های کار کشته بسیار ناشیانه و بچّگانه به نظر می رسد.» 

 

رضا ] خان [ در 15  دسامبر1925 سوگند یاد کرد و 16  دسامبر 1925 نیز به عنوان  تاریخ  جلوس رسمی وی بر تخت سلطنت تعیین شد. روزنامۀ ایران در شمارۀ  مورّخ 16 دسامبرش می نویسد: «تلگرام های زیرمیان اعلیحضرت پادشاه جورج و رضا شاه پهلوی ردّ و بدل شد: «  لندن، 14 دسامبر.  مناسب میمون جلوس اعلیحضرت به تخت سلطنت را مغتنم شمرده و تبریکات بی شائبۀ خود را تقدیم می دارم و خالصانه امیدوارم که در دوران سلطنت اعلیحضرت ایران از فواید ومواهب صلح و آرامش متنفع گردد و دراین دوران پیشرفت و ترقّی ، احساسات مودّت آمیز من ومردم من نسبت به مردم ایران قوّت بیشتری پیدا کند. از صمیم قلب آرزومندم  که این دوران جدید  برای اعلیحضرت  و مردم  ایران توأم با افتخارات بیشتری باشد.(امضا) جورج ، پادشاه  و امپراطور.»  پاسخ رضا شاه : «تهران . مراتب  سپاسگزاری عمیق خود را از احساسات  مودّت آمیز و تبریکات اعلیحضرت  به مناسبت جلوسم به تخت سلطنت به عرض می رسانم. اطمینان کامل دارم که در دوران حکمرانی  اینجانب روابط حسنۀ میان دو کشور بیش از پیش قوّت و گسترش خواهد  یافت. موقع  را مغتنم  شمرده و از جانب خود و مردم ایران کامیابی اعلیحضرت و خانوادۀ سلطنتی وهمچنین شکوه و بزرگی مردم انگلستان را آرزو می کنم. ( امضا). رضا شاه.»5 اموری  در 16 دسامبر 1925 چنین می نویسد : « دغدغۀ  بریتانیا  برای روی کار آمدن موفّق دولت  جدید هر روز آشکارترشده است.. می توان گفت وزیر مختار بریتاینا  برای جلب موافقت سایر سفارتحانه ها با  روی کار آمدن  رژیم  پهلوی  تلاش زیادی کرده و انصافاً هم موفّق  بوده است.»6 او در تاریخ  31 دسامبر نیز می نویسد: «دو هفتۀ اخیر سرشار از حوادث بوده است. کار مجلس مؤسّسان با روی کار آمدن  حاکم  جدید به پایان  رسید…  بی تفاوتی  یا انزجار که  پس از مشخّص شدن اهداف اصلی مانورهای سیاسی پهلوی درماه اکتبر مشخّصۀ اصلی احساسات مردمی بود اکنون فرو نشسته  است…  احساس می شود که فضای سیاسی به گرمی گرائیده است .»7  اما این « گرمی » موقّت بود.

 هافمن  فیلیپ ، وزیر مختار آمریکا  در ایران ، در گزارش  مورخ  27  اوت  1926  خود  گفتگویش   با حسین علاء  را  گزارش می کند: « پیش از این تمایل  کنونی مقامات و شهروندان بریتانیایی به انتقاد ازشاه و دولت او را  به وزارت متذکّر شده بودم . کاردار بریتانیا  درگفتگو های  محرمانه   بارها  به سرخوردگی عمیق  دولت و  سفارت انگلیس از بی تفاوتی نسبت به عرایض و ادعاهای بریتاینا  اشاره کرده است، و  به هیچوجه از بدگوئی به کلّ ایرانی ها  ابائی ندارد. او می  گوید  که بی توجّهی و بی ادبی مقامات رسمی ایران هنگام عزیمت سرپرسی لورن از این کشوربرغم  دوستی مدام و روحیۀ همکاری با شاه  او را بسیار سرخورده کرده است… روز گذشته، مورخ 26 ماه جاری ، در گفتگوی محرمانه ای که با آقای علاء داشتم، او توجّه مرا به جریان فکری عجیبی] نظرموری: « چرا عجیب؟ [ جلب کرد که به زعم او درمیان شماری از رجال  ایرانی ( و از جمله مستوفی الممالک ، رئیس  الوزرا) شایع شده است، مبنی بر اینکه تفاهمی محرمانه و شخصی  بین شاه  و دولت بریتانیا وجود دارد ، که  از نظر آنها ، موفّقیت شاه در رسیدن به تخت پاد شاهی عمدتاً مرهون همین  امر بوده است. طبق  نظر آنها انگلیسی ها بانگرانی شاهد کم رنگ شدن محبوبیت رضا شاه و خشم روس ها از گرایش او به سمت بریتانیا بوده اند. لذا گمان می شود که موضع  ضدّ انگلیسی و گرایش  ظاهری  شاه به روس ها با  اطّلاع و کمک دولت بریتانیا  اتّخاذ شده که هدف اصلی آن اوّلاً تحکیم  سلطۀ شاه بر کشور ، و ثانیاً  تسکین  روس هاست تا حدّی  ظنّ و گمان  آنها بر طرف شود… لازم  به ذکر می دانم  که گزارش  گفتگو  با آقای علاء  به آن وزارت محترم  نه ازباب  داشتن  ارزش  سیاسی ، بلکه  بیشتر  از باب اشاره  به کانال های  مبهم و خیالی  تفکّر رجال  ایران در این روز هاست.»8

موری پس از مطالعۀ گزارش فیلیپ در وزارت خارجۀ آمریکا ، نظرات بسیار جالبی در بارۀ آن ابراز کرد:« گزارش شماره 153 مورخ  27 اوت آقای قیلیپ حاوی مطالب بسیار جالبی  است اما   برآنم  که با توجّه به تجربیات خود در ایران ، چند نکته را متذکر شوم.  به زعم من اوضاع  در ایران از این قرار است: رابطۀ رضا شاه و بریتانیا  به کودتای سال 1921  باز می گردد. روس ها  همواره  نسبت  به این ارتباط مظنون وحتّی به هنگام عزیمت رضا]خان[ به جنوب برای سرکوب شیخ محمّره بسیارنگران بودند. گذشتن از جان دست پروردۀ  انگلیسی ها در آن  زمان  این گمان را قوت بخشید که او به  تفاهمی محرمانه با انگلیسی ها رسیده و با آنها تبانی کرده است. هر چند انگلیسی ها تمایلی به حمایت از شاه فعلی در تلاش های گذشته اش برای جمهوری نداشتند، بدیهی است که اشتیاق زیادی  برای سرنگونی خاندان قاجار و سلطنت او نشان دادند .  نمی توان از این واقعیت چشم پوشید که چنین رویدادی برای روس ها بسیارنا خوش آیند بود زیرا آنها طبیعتاً مخالف حکومت پادشاهی هستند و ترجیح می دادند که نوعی حکومت دموکراتیک درایران برقرار شود. ولی چون استقرارچنین حکومتی ممکن نبود، مسلّماً ترجیح می دادند که قاجارها برسر کار بمانند زیرا آنها هیچگاه خود را چندان ضدّ روس نشان نداده اند…  به همین دلیل  با اقای  فیلیپ هم عقیده  نیستم که موضع ادّعایی ضدّ انگلیسی شاه و دولت ایران واقعی است.  شاید کاردار بریتانیا  که مکرراً ازسرخوردگی عمیق  دولتش از  رضا شاه  و بی توجّهی او به بریتانیا نزد وزیر مختار آمریکا دم می زند ، راست گفته باشد ، ولی  شخصاً به صداقت او شک دارم.  بیشترمایلم  اظهارات آقای علاء را –  با اینکه  ممکن است غیر منطقی به نظربرسند – بپذیرم که هم شاه و هم انگلیسی ها لازم دیده اند که ظنٌ و بدگمانی روس ها را از میان ببرند و برای رسیدن به مقصود چنین روشی پیش گرفته اند. هرچند رضا شاه رسیدن  به  تاج و تخت را مدیون انگلیسی ها ست، بدیهی است درصورت تهدید موجودیت رژیمش از جانب شمال کمک  چندانی از دست انگلیسی ها بر نمی آید .»9

  با گذشت زمان ،  نقش بریتانیا  در قدرت بخشیدن و ابقای  رضا خان  آشکار تر  گردید.  ویلیام اچ . هورنی بروک ، وزیر مختار آمریکا در ایران ،  در سال 1934 صراحتاً در گزارش  خود  می نویسد: « فقط همین  حقیقت که شاه کنونی تاج و تخت  خود را  مدیون  بریتانیایی ها و اعضای کابینه هم  به نوبه  خود پُست هایشان  را مدیون شاه هستند  به  تنهایی کافیست  که هر ناظر  عاقلی را بر آن دارد  تا پیش از آنکه  باور کند  پسرعمو های انگلیسی مان  نفوذشان  را در پایتخت  ایران از   دست داده اند، بایستد و چشم و گوش خود  را بیشتر باز کند.  از این فرصت استفاده  کرده وتقریباً  به دقّت ارتباط اعضای کابینه با بریتانیایی ها را بررسی کرده ام .  مطمئن هستم که بیشتر از سه چهارم  آنها را  قطعاً می توان  حامی بریتانیا دانست ، البته نه از روی  انتخاب ، بلکه  از روی ترس . با دقّت  که امیدوارم ماهرانه هم بوده باشد، زیرزبان تعداد قابل ملاحظه ای از مقامات ایرانی را در باره  موضوع  نفوذ بریتانیا کشیده ام.

 البته  به گمانم  آنها از بریتانیایی ها ، بیشتر از هر خارجی  دیگری  ، نفرت  دارند،  ولی از آنها می ترسند، و در نهایت احترام  به هر گونه  توصیه ای  که از سفارت  بریتانیا  صادر شود عمل می کنند . اداره اطّلاعات شرکت نفت انگلیس و ایران  به کار آمدی  گذشته ، یعنی  در  روز های سلطه  آشکار  بریتانیا برسیاست خارجی ایران ، نیست و کارمندان کافی نیز در اختیار ندارد ، ولی هنوز مشغول به کاراست  و خیلی  خوب  هم کارش را انجام  می دهد.»10 

 

   قضیّۀ  بونزون

 

 فرانسه ازموفّقیت بریتانیا درنشاندن رضا ] خان [ به تخت  پادشاهی بسیار نارحت  بود.  موری   در یادداشتی مورخ 6 نوامبر1926 می نویسد: «  آقای نوری کاردار ایران ،  سپس اتّفاق بسیار  عجیب زیررا نقل کرد که تمام کسانی که  امکان توطئه چنین و رسوایی های بعد از آن را درخا ور نزدیک دست کم می گیرند باید نصب العین خود قرار بدهند. از قرارمعلوم آقای “لوسین  بونزون”، وزیرمختار فرانسه درایران،  یکی از کارمندان سفارتخانۀ فرانسه را با  گزارشی  محرمانه  در بارۀ  اوضاع  فعلی ایران راهی پاریس کرده بود، چند کپی از آن تهیه  کرد و کپی ها را به سفارت  بلشویک ، سفارت بریتانیا  و شاه  ایران فروخت. در این  نامه، وزیر مختارفرانسه  سیاست بریتانیا در ایران را تقبیح کرده و صداقت وزیر مختارآن را زیرسئوال برده بود و در پایان به دولت  فرانسه  پیشنهاد کرده بود که سیاستی خصمانه در قبال سلسلۀ شاهنشاهی فعلی درایران اتّخاذ واز بازگرداندن  قاجارها  که همواره فرانسوی دوست بوده اند،  حمایت  کند. آقای “بونزون” که از دسیسۀ زیر دست خود بی خبربود و اندکی بعد در ملاقات با شاه با نامۀ فوق مواجه شد. خودتان حال و روز وزیرمختار فرانسه  را در آن لحظه تصوّر کنید. او بدون خداحافظی   با رئیس  الوزرا  یا سایر مقامات  ایرانی  بلافاصله  تهران  را ترک کرد.»11  جزئیات  بیشتری نیزدر  گزارش مورخ 20 مارس 1926  ذکر  شده است: «  احتراماً به اطّلاع می رساند که یک مرد  فرانسوی  به نام  دُبُنه به اتّهام قرار دادن رو نوشتی از نامۀ  محرمانۀ موسیو “بونزون” ، وزیر مختارسابق فرانسه ، به معاون وزارت امور خارجۀ  این کشور در پاریس ،را دراختیار اعلیحضرت پادشاه ایران ، سفارت بریتانیا و سفارت کبرای شوروی قرارداده از سوی سفارت فرانسه دستگیرشده است. ماجرا به طور خلاصه از این قرار است که درماه اکتبر گذشته، رایزن سیاسی سفارت فرانسه ، به نام “لوگاژ” ، به تقاضای آقای بونزون به ترکیه منتقل و قرار شد بستۀ دیپلماتیکی را نیز به بیروت برساند، که به نحوی متوجّه  شد بستۀ مزبور حاوی  نامه با مطالب  ناخوشایند در مورد  اوست.  لذا پیش از ترکیه در تهران  بسته را باز کرد و پس از تهیۀ چند کپی  آنها  را در اختیار دُبُنه  قرار داد .

 حاوی اطّلاعات و اظهاراتی توهین آمیز نسبت به شاه  بود مثلاً اینکه «  شاه پیشین فرانسوی دوست  بود و شاه  کنونی ( رضا پهلوی )  انگلیسی دوست است» و یا اینکه روپ.  ] رضا پهلوی [  «حیوان وحشی» است. دُبُنه  هم یک کپی از این نامه را به شاه  جدید، سفارت بریتانیا  و سفارت کبرای  روسیه  داد یا فروخت. اوایل ژانویه سال  جاری ، وقتی که سفارت فرانسه سخت  تلاش  داشت تا قرارداد پست هوایی را ازآن فرانسه کند ، موسیو “بونزون”  به زحمت وقت ملاقاتی از اعلیحضرت شاهنشاه گرفت و تلاش کرد نظر شاه را دراین ارتباط جلب کند. در این ملاقات از مسیو”بونزون” سئوال شد که آیا نامه ای برای معاون وزیرخارجۀ فرانسه نوشته و اظهارات]نامربوطی[  در آن کرده است.  از قرار معلوم او هم  خودش را  می بازد و اعتراف می کند.  چند روزبعد  قرار داد  شرکت  پست آلمان بدون مخالفت در مجلس به تصویب رسید.  مسیو بونزون 10 روز زودتر از برنامۀ عزیمتش تهران  را ترک کرد. دُبُنه یک وکیل فرانسوی است که  چند سال  پیش از کار در دادگاه های فرانسه  معلّق شده بود وسه سال پیش به تهران آمد… بنا به دلایلی سفارت فراسنه ازاواستفاده  کرد و مسیو  “بونزون” وهمچنین کاپیتان ” بر تران” تلاش کردند که او را به معاونت بانک عثمانی  برسانند…از  قرار معلوم دُبُنه فکر می کرد  که سفارت فراسنه  به قدر کافی تلاش نکرده است، و  با لوگاژ هم عقیده بود…  دُبُنه  را تحت الحفظ به فرانسه فرستاده اند و شایع است که لو گاژ را نیز در ترکیه دستگیرکرده اند و دارند او را به فرانسه  می فرستند.»12  ( (III      

شماره ۸۳۵ از ۲۱ مرداد تا ۳ شهریور ۱۳۹۲

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید